در سایه چنین شرایطی است که «موازنه قوا» همچون اصلی حاکم بر روابط بین دول اروپایی مطرح میگردد. دولتهای مختلف اروپایی برای حفظ امنیت خود که بطور روزافزونی در معرض تهیدد همسایگان بوده، مسابقه تسلیحاتی و تجهیز نظامی خود را مهمترین هدف خویش قرار میدهند. «سیاست قدرت» که در قرون فوق در اروپا حاکمیت داشته، محصول همین اصل موازنه قوا بوده است.
ناسیونالیسم نیز در این دوره چه در روابط میان قارهها و چه در چارچوب یک قاره (اروپا)، بیشتر توسعهطلبی تلقی میشد. ناسیونالیسم بین سالهای ۱۸۸۰ و ۱۹۱۴ میان قارهها به صورت امپریالیسم استعماری ظاهر شد و در تمامی موارد ناسیونالیسم درآن واحد دو هدف، گسترش قارهای و توسعه مستعمراتی را دنبال میکرد که هر دو از عوامل عمده در جنگهای قرنهای نوزدهم و بیستم در اروپا بودند.[۹]
بعد از جنگ جهانی دوم نیز برداشت سنتی از امنیت، ابعاد تازه ای پیدا کرد. اگر چه دنیای پس از جنگ با قبل از آن تفاوتهای زیادی یافته بود، ولی مهمترین مسائل افزوده شده بدان را میتوان، رقابتهای ایدئولوژی و موازنه هستهای میان ابرقدرتها دانست. اتحاد شوروی با ایدئولوژی رسمی مارکسیست – لنینیستی در شرق و ایالات متحده آمریکا با ایدئولوژی لیبرال دموکراسی، رهبری جهان غرب را عهده دار شدند اگر چه رقابت این دو ابرقدرت قبل از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود ولی توسعهطلبی شوروی از آذربایجان ایران شروع شد، اتحاد شوروی پس از تسخیر شرق اروپا، به دنبال گسترش اراضی درجنوب خود و تصرف آذربایجان ایران بود که با تهدیدات ایالات متحده به استفاده از سلاح اتمی، مجبور به عقبنشینی شد. ایالات متحده نیز برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در اروپا، «طرح مارشال» را جهت کمک به بازسازی اقتصادی اروپا عرضه نمود و برای حفظ امنیت اروپا، اتحادیه «ناتو» را تاسیس کرد. اتحاد شوروی نیز در مقابل، اتحادیه نظامی «ورشو» را پایهگذاری نمود. موازنه قوا که پیشینهای طولانی در تاریخ اروپا داشته، بار دیگ بر روابط بین دو ابرقدرت حاکم شد و با دستیابی دو ابرقدرت به بمب اتمی «موازنه ترور» یا «موازنه وحشت» رخ نمود.[۱۰]
در ادامه به دو برداشت متفاوت از مفهوم امنیت اشاره میشود، امنیت در مفهوم سنتی و امنیت در مفهوم نوین.
نظریه واقع گرایی و امنیت
از دیدگاه واقعگرایان، سیاست بینالملل همانند سیاست داخلی، کشمکش بر سرقدرت است، مفروضههای اساسی واقعگرایی به ترتیب زیر هستند:
۱)دولتهای ملی، بازیگران اصلی در یک نظام دولت محور هستند؛
۲) سیاست داخلی را میتوان از سیاست خارجی تفکیک کرد؛
۳) سیاست بینالملل کشمکش بر سر قدرت در یک محیط فاقد مرجع برتر مرکزی است؛
۴) در یک نظام بینالمللی نامتمرکز مرکب از دولتهای ملی که از حقوق برابربا حاکمیت برخوردارند، میان دولتهای ملی از حیث تواناییهایشان، سلسله مراتبی به صورت قدرتهای بزرگتر و دولتهای کوچکتر، وجود دارد.[۱۱]
همانطور که از مفروضههای بالا استنباط میشود، در برداشت واقعگرایی از سیاست بینالملل، دولت ملی بازیگری اصلی به شمار میرود که مهمترین ابزار آن در حفظ امنیت و موجودیت خود، ابزار نظامی است. بنابراین مساله افزایش قدرت نظامی برای حفظ منافع ملی و امنیت ملی اهمیت مییابد.
«مورگنتا» یکی از نظریهپردازان واقعگرایی، محور اصلی مباحث خود را منافع ملی قرار میدهد. به اعتقاد وی، میان منافع ملی کشورها هماهنگی وجود ندارد و روابط میان کشورها براساس تعارض در منافع ملی شکل میگیرد. به همین جهت «مورگنتا» نظریه موازنه قدرت را براساس همین تضاد بینادین میان منافع بازیگران نظام بینالملل تدوین میکند، که آن هم بر بدبینی فلسفی استوار است.[۱۲]
از طرف دیگر، عدهای دیگر از واقعگرایان، امنیت را هدف اولیه سیاست خارجی میدانند. «شومان» معتقد است که اگر امنیت کشوری تضمین نشده باشد، امید به بقاء بیهوده است و اگر کشوری نتواند امنیت مطلوب را پدید آورد، چگونه خواهد توانست به هدفهای یگر از جمله تامین رفاه اتباع خویش اقدام نماید و «کراب» نیز تاکید میکند که «قدرت در ابتدائی ترین مراحل خود به معنای توان کشور در حفظ امنیت تعریف میشود.»[۱۳]
در مجموع، نگرش واقعگرایان نسبت به منافع ملی، نگرشی تعارضی است بدین معنا که در این مکتب رابطه امنیت ملی و منافع کشورهای مختلف رابطهای تعارضی میباشد و ممکن است تامین منافع ملی یک کشور به ضرر منافع ملی کشورهای دیگر تمام شود.
در این میان «ریمون آرون» در مخالفت با اصل مفهوم منافع ملی، آن را پوچ و بیارزش میداند و «پی. ای. رینولدز» نیز آن را بیفایده به حساب میآورد.[۱۴]
امنیت در مفهوم نوین
در این مبحث به نظریههای «وابستگی متقابل» و لیبرال گرایی بینالملل (تئولیبرالیسم) و نگرش آنها به مسائل امنیتی که بر مفهوم نوین امنیت تاکید دارند، میپردازیم.
نظریه وابستگی متقابل و امنیت
نظریه وابستگی متقابل الگویی است که در زمینههای مختلف دارای مفروضاتی مغایر با مفروضات واقعگرایی است که از جمله این موارد، مسائل امنیتی میباشد. در این نظریه به مسائل امنیتی با دید جدیدی نگریسته میشود که مبنای تامین آن نه قدرت نظامی، که همکاریهای اقتصادی است.
در دنیای وابستگی متقابل کثرت و تنوع مسائلی که دولتها در حوزه سیاست خارجی با آنها درگیرند ، رشد یافته و دیگر همه مسائل تحت شعاع امنیت نظامی قرار نمیگیرند. همانطوری که «هنری کسینجر» بر آن تاکید ورزیده، در شرایط کنونی تکیه روی مسائل سنتی دیگر کفایت نمیکند، بلکه موضوعات جدید و بیسابقهای ظاهر شده است. اینک مسائل مربوط به انرژی، منابع، محیط زیست، جمیعت و استفاده از فضا و دریا، مسائل نظامی، ایدئولوژی و رقابت سرزمینی که بطور سنتی در دیپلماسی حاکم بودهاند، پیوند خورده است.[۱۵]
به هر حال، براساس تئوری وابستگی متقابل در دنیای معاصر فواید و منافع تجارت و همکاری میان دولتها به شدت از رقابت نظامی و کنترل سرزمین فراتر رفته است.
این امر به دو دلیل تلقی میشود:
اول، عصر استقلال کامل دولتها به سر آمده است و لایههای پیچیده وابستگی متقابل اقتصادی، تضمینگر آنست که دولتها نمیتوانند متجاوزانه عمل کنند.
دوم، تصرف سرزمین در عصر اتم، هم خطرناک است و هم برای دولتهای متجاوز پرهزینه، در مقابل، توسعه اقتصادی از طریق سرمایهگذاری خارجی و تجارت، جذابترین و سودمندترین استراتژی است.[۱۶]
نظریه لیبرالیسم نو و امنیت
از دیدگاه لیبرالیستی، اساسا وضعیت عادی، وضعیت صلح است و جنگ هم غیرطبیعی و هم غیرعقلانی است. لیبرالها علت اصلی جنگ را وجود نظامهای غیردمکراتیک میدانند و حکومتهای نظامی گرا را عامل اصلی وقوع جنگ در صحنه روابط بینالملل برمیشمرند.
طرفداری از لیبرال دمکراسی و تجارت آزاد از عوامل موثر در امنیت پایدار تلقی میشوند. این دیدگاه حکومتهای غیردمکراتیک را علت اصلی جنگ و ناامنی فرض میکند، بنابراین تعریف سنتی از امنیت که به امور دفاعی، نظامی و تسلیحاتی مربوط میشد، هم اکنون به زمینههایی معطوف شده است که بتواند مبنایی پایدار برای فعالیت اقتصادی، تولید،افزایش درآمد و امکانات یک جامعه باشد. در این میان، تعریف جدید از امنیت و ظهور «امینت اقتصادی» به جای «امنیت نظامی» نظام بینالمللی را به سمت تک قطبی شدن، صرفا از لحاظ فرهنگ اقتصادی سوق میدهد.[۱۷]
امروزه ابعاد جدید امنیت علاوه بر مسائل نظامی، موضوعات جدید امنیت اقتصادی، امنیت منابع و محیط زیست و امنیت فرهنگی و سیاسی است که غفلت از هر کدام میتواند منبع عمدهای برای ناامنی باشد.[۱۸]
در پژوهش حاضر، به امنیت در مفهوم نوین آن توجه شده است، در واقع پس از جنگ سرد و پایان رقابتهای سنتی نظامی، تهدیدهای امنیتی جز مسائل نظامی عرصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را نیز شامل شدند. در پژوهش حاضر، به امنیت در مفهوم نوین آن توجه شده است.
فصل دوم
عوامل موثر بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی
مقدمه
منطقه قفقاز جنوبی به دلیل وجود عوامل گوناگون یک منطقه نفوذپذیر تلقی شده است. منابع غنی انرژی در جمهوری اسلامی آذربایجان، بحران کهنه قرهباغ و جنگ روسیه و گرجستان و بیثباتی ناشی از آن در اوراسیا، از عوامل عمدهای هستند که منجر به شکلگیری معادلات امنیتی و دستهبندیهای گوناگون با شرکت کشورهای این منطقه و بازیگران و کشورهای فرامنطقهای شدهاند.
جمهوری اسلامی ایران به دلیل دارا بودن مرز مشترک با دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان، کشوری محسوب میشود که امکان تسری بحرانهای این منطقه به آن وجود دارد.
سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز جنوبی به طور کلی تابعی از سیاستهای فدراسیون روسیه در این منطقه میباشد.
به دلیل وجود برخی از عوامل داخلی، منطقهای و فرامنطقهای جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات و بحرانهای این منطقه از توان تأثیرگذاری بالایی برخوردار نیست.
روابط سنتی روسیه و ارمنستان، آمریکا و ترکیه با آذربایجان و آمریکا با گرجستان، به همراه حذف ایران از مسیرهای انتقال انرژی، جمهوری اسلامی ایران را به کشوری با توان تأثیرگذاری اندک در این منطقه تبدیل نموده است.
در این فصل به عوامل متعددی که بر امنیت ملی کشورمان اثرگذار هستند، اشاره شده است.
منطقه قفقاز جنوبی یک محیط امنیتی مستقیم برای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و فعل و انفعالات در این منطقه، کم یا زیاد بر کشورهای پیرامون از جمله جمهوری اسلامی ایران اثرگذار خواهد بود. هر چند تغییر و تحول در گرجستان، منافع ملی جمهوری اسلامی را چندان درگیر خود نمیکند این اثرپذیری در مورد تحولات در جموری آذربایجان و جمهوری ارمنستان مهمتر و مستقیمتر به نظر میرسد.
رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، پتانسیل تهدید قومی در ایران و رژیم حقوقی دریای خزر از مهمترین تحولات اثرگذار بر امنیت ملی جمهوری اسلامی در این منطقه میباشند. با توجه به موضوع این پژوهش، تمرکز این فصل بر جمهوری آذربایجان میباشد. بدیهی است تلاشهای رژیم صهیونیستی در این منطقه پیش و بیش از هر چیز امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را تهدید خواهد کرد. توان اطلاعاتی کم نظیر یا حتی بینظیر این رژیم و پنهان کاری و وارونه جلوه دادن واقعیت، در طول تاریخ تأسیس اسرائیل همواره به عنوان دست راست سیاست خارجی این کشور قرار داشته است.
آشکار است به هنگام تأکید بر نفوذ اسرائیل، با توجه به سعی در پنهان کاری و برخی حساسیتها در جمهوری آذربایجان، نمیتوان به عوامل و ابزارهای مستقیم حضور این رژیم در آذربایجان اشاره کرد اما با توجه به سابقه اسرائیل و نیز اطلاعاتی که جمع آوری شده است، سعی نگارنده در نشان دادن ابعاد این حضور خواهد بود. مثالی که میتوان به عنوان وجود حساسیت در روابط باکو - تل آویو از آن یاد کرد این است که با وجود سفر رسمی پرز رئیس رژیم صهیونیستی، این رژیم هنوز و علی رغم اصرار فراوان به باکو، موفق به ایجاد سفارتخانه در این جمهوری نگردیده است.
۲-۱- امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
امنیت پدیدهای ثابت و مشخص نیست و تنها به عامل عینی تهدیدات نظامی محدود نمیشود امنیت عوامل احساسی و ادراکی و به طور کلی تصورات را نیز در برمیگیرد. «تهدیدات امنیت ملی نیز تنها به تهدید نظامی خلاصه نمیشوند بلکه همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک یک جامعه را در برمیگیرند. از این رو هر عاملی که در این مسیر مانع فرایند دست یابی به ارزشها و یا کاهش قدرت یک کشور در ابعاد مختلف گردد، تهدید محسوب میشود.»[۱۹]
اولویت اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همانند تمام کشورها کسب منافع ملی میباشد. تحقق این هدف مستلزم تأمین امنیت ملی است. در تأمین امنیت ملی با توجه به مطالب عنوان شده، فقدان عوامل تهدیدزا نیز مورد توجه قرار میگیرد.
۲-۲- عوامل موثر بر امنیت ملی و جهتگیری سیاست خارجی ایران
- ژئوپلتیک، که عناصر تهدید و فرصت را توأمان به همراه دارد.
فرصت عواملی همچون عمق استراتژیک، وسعت و…را شامل میشود و «تهدید به جهت قرار گرفتن در دو مسیر بسیار حساس، خلیح فارس و آسیای مرکزی و قفقاز»[۲۰]
- ساختارهای اجتماعی و سیاسی به عنوان پدید آورنده بخشی از مطالبات سیاست خارجی، در این باره بخشی از فرهنگ سیاسی شکل گرفته در طول دوره های مختلف در کشورمان بیم از سلطه خارجی میباشد که در انقلاب سال ۵۷ در شعار نه شرقی نه غربی تجلی یافت.
این بینش، سبب به وجود آمدن توهم استقلال در محیطهای عملیاتی سیاست خارجی میگردد که به هیچ وجه امکان پذیر نمیباشد.
- منابع انرژی که تأثیرپذیری بیش از ۷۰ درصد درآمد کشور به آن «اصلیترین منبع تأمین نیازهای کشور و رگ حیاتی امنیت ایران محسوب میشود»[۲۱]
در بررسی ابعاد امنیت ملی ایران باید به موارد زیر اشاره کرد.
- امنیت اقتصادی: با توجه به وابستگی اقتصاد کشور به صادرات تک محصولی، تغییر و تحولات در میزان استخراج و فروش و همچنین قیمت نفت پیامدهای مثبت و منفی مستقیم برای اقتصاد کشور در پی خواهد داشت. در واقع میتوان گفت فضای امنیت اقتصادی در ایران، تابعی از تقاضا و عرضه محصولات نفتی، شرایط منطقهای و بین المللی برای فروش این محصول و به طور کلی غیرثابت و خطرپذیر است.
«امنیت سیاسی که منظور از آن ثبات نظام سیاسی، قدرت مخالفان و نحوه فعالیت آنها در داخل و خارج میباشد»[۲۲]
- امنیت نظامی که با توجه به مقاومت جمهوری اسلامی در برابر هژمونی جهانی ایالات متحده و قدرت منطقهای اسرائیل، نیاز جمهوری اسلامی را به سلاحهای بازدازنده نظامی توجیه و تأکید میکند.
منطقه قفقاز جنوبی با توجه به وجود منابع عظیم انرژی جمهوری آذربایجان و نیز بحران کهنه قره باغ، یک منطقه نفوذپذیر میباشد.
بازیگران گوناگون منطقهای و فرامنطقهای، این منطقه را به عرصه رقابت و نیز تعارض تبدیل نمودهاند. مفهوم رقابت بیشتر نشان دهنده نفوذ قدرتهای غربی و مفهوم تعارض در بردارنده دو صف ازکشورهای غربی و روسیه در وحله نخست، رو در روی یکدیگر است.
۲-٢-۱- رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در قفقاز جنوبی و تأثیر آن بر امنیت ج.ا.ا
با خلاء به وجود آمده پس از فروپاشی شوروی بار دیگر مناطق آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی به عرصه بازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شدند این منطقه در قرن نوزدهم نیز عرصه رقابت روسیه و انگلیس بود. «رود یارد کیپلینگ» این رویارویی را که در آسیای مرکزی و غرب آسیا قرار داشت، «بازی بزرگ» نامید.[۲۳]
آرایههای ادبی: راه و را جناس زاید دارند. فرمان شاه به نگهبان مانند شده است .
۷۰ - فردوس مجلس داوری کارواح دربان زیبدش
اجرام موکب صفدری کافلاک میدان زیبدش
واژگان: فردوس: باغ، بوستان، بهشت. (معین) داور: آن که میان مردم حکم و فصل دعوی میکند، انصاف دهنده ، قاضی. (معین) ارواح: جمع روح، روحها، جانها، روانها. (معین) اجرام: جمع جرم، تنها و اکثر استعمال اجرام لطیف است و اجسام در کثیف اکثر اطلاق این لفظ در کوکب و جواهرات کنند. (فرهنگ لغات) موکب: گروه سوار و پیاده که در التزام رکاب پادشاه باشند. (معین) صفدر: از هم درندهی صف، شکنندهی صف، شجاع، دلیر. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان آن کسی است که مجلس با عظمت و فردوسگونش شایستهی آن است که ارواح، دربان و نگهبان درش باشند. آن شجاع و دلاوری که ستارگان و اجرام آسمانی سپاه او را تشکیل میدهند و شایسته است که آسمان جولانگاه او باشد .
آرایههای ادبی: فردوس مجلس اضافهی تشبیهی . اجرام موکب اضافهی تشبیهی . بیت دارای اغراق است .
بند ششم:
کلمات قافیه: خندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: نیستم
۷۱ - نی نی ز خوبان فارغم در کار ایشـان نیســتم
آزاد کــرد همتــم در بنـد خوبــان نیســتم
واژگان: آزاد کرد: آزاد کرده، رها و مستخلص، یله کرده، مطلق گردانیده. (فرهگ لغات)
معنی و مفهوم: نه نه، من از زیبا رویان رها و فارغم ، درگیر کار عشق آنان نیستم. من آزاد کرده و رها شدهی عزم و اراده استوار خویش هستم، دربند و گرفتار خوبان نیستم .
آرایههای ادبی: آزاد و دربند تضّاد دارند .
۷۲ - خود کوی سودا نسپرم، خود روی زیبا ننگـرم
بردام خوبـان نگذرم، چون مرغ ایشـان نیستـم
واژگان: سودا: مالیخولیا، وسواس، خیال فاسد. (معین)
معنی و مفهوم : من در پی خیالات باطل نیستم و به روی زیبا نگاه نمیکنم. بردام صید خوب رویان گذر نخواهم کرد؛ چرا که من شکار آنها نیستم .
آرایههای ادبی: کوی سودا اضافهی تشبیهی .
۷۳ - یاد بتان تا کی کنم ، فرش هوس را طی کنـم
این اسب چوبین پی کنم، چون مرد میدان نیستم
واژگان: طی کردن: در نوردیدن، جمع کردن، لوله کردن. (فرهنگ لغات) پی کردن: به یک ضرب پای حیوان را جدا کردن از قلم. (فرهنگ لغات) اسب چوبین: اسبی که از چوب ساخته شده، نی، چوب که کودکان بر آن سوار شوند. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: تا کی از زیبا رویان یاد کنم این هوس و خواهش خام را جمع میکنم و این هوس بیهوده که همچون اسب چوبین فریبنده و سرگرم کننده است را از بین میبرم؛ زیرا که مرد میدان عشق خوب رویان نیستم .
آرایههای ادبی: بت استعاره از زیبارو. فرش هوس اضافه تشبیهی. فرش هوس طی کردن کنایه از ترک هوس و خیال باطل کردن . اسب و میدان با هم تناسب دارند .
۷۴ - شیدای هر مه فش نیم، جویای هر دلکش نیـم
پروانـهی آتش نیــم، مـرغ سلیمـان نیســتم
واژگان: دلکش: دلپذیر، دلربا، خوشایند. (معین)
معنی و مفهوم: من شیفته و دلباختهی هر مه روی (ماه مانند) نیستم و به دنبال هر دلبر دلکش نیستم. پروانه نیز نیستم که به عشق آتش ، خود را به آتش بکشاند و هم چون هدهد (مرغ سلیمان) هم نیستم که در پی یافتن دلبران دلکش(بلقیس) باشم .
آرایههای ادبی: مه فش استعاره از نگار زیبارو. مرغ سلیمان استعاره از هدهد و دنبال دلکشان بودن اشاره به ماجرای یافتن بلقیس و سبب وصال او و سلیمان دارد .
۷۵ - بس نقب کافکندم نهان بر حقّه ی لعـل بتـان
صبح خرد چون شد عـیان، نقّاب پنهان نیستــم
واژگان: نقب: سوراخ کردن دیوار، راه زیرزمینی. (معین) حقّه: ظرف کوچکی که در آن جواهر یا اشیاء دیگر اندازند، قوطی. (معین) نقّاب: نقب زننده، نقب زن. (معین)
معنی و مفهوم: پنهانی دفعات زیادی در صندوقچهی لب و دهان زیبا رویان نقب زدم و وارد شدم. چون صبح خرد و دانایی دمید و آشکار شد دیگر نقّاب پنهان نیستم و آن اعمال پیشین را انجام نمیدهم .
آرایههای ادبی: حقّهی لعل استعاره از لب و دهان. صبح خرد اضافهی استعاری . عیان و نهان تضّاد دارند .
۷۶ - ساقی ِ غم را زاندرون، چون سوخته بیدم کنون
تا چند بارم اشک خون، گر راوق افشان نیستم
واژگان: بید سوخته: زغال بید که برای صاف کردن شراب به کار میبردند. (فرهنگ لغات) راوق افشان: راوق افشاننده، باده ریز، ساقی. (فرهنگ لغات)
شاهد: مجلـس غـم ساخته است و من چو بیـد سوخـته
تــا بــه مـن راوق کنــد مـژگـان مـیپـالای مـن
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۲۰)
معنی و مفهوم: درون من برای غم و غصهها مانند بید سوختهای که شراب را صافی میکند، خون دلم را صاف میکند و از دیدگان فرو میبارد. اگر ساقی نیستم تا کی باید اشک خونین همچون شراب ببارم؟
آرایههای ادبی: ساقی غم اضافه تشبیهی. شاعر خود را به بید سوخته تشبیه کرده است همان گونه که بید سوخته شراب را صاف میکند درون شاعر نیز خون دل را صافی میکند و به صورت اشک فرو میبارد .
آشنا کردن دانش آموزان با زندگی پیامبران و ائمه معصومین(ع) در حد ممکن
آشنا کردن دانش آموزان با قوانین و هنجارهای اجتماعی
آموزش هنری برای پرورش استعداد های هنری با تأکید بر هنرهای بومی و مناسب با مقتضیات منطقه ای
ب) اهداف عاطفی
احترام گذاردن به بزرگسالان
علاقه مند کردن به نظم و مسئولیت پذیری و رعایت حقوق دیگران
علاقه مند کردن دانش آموزان به مطالعه
علاقه مند کردن دانش آموزان به فعالیت های اجتماعی و تعاون
ج) اهداف روانی – حرکتی
ایجاد عادات بهداشتی و ایمنی
ایجاد عادت به تعاون و رعایت حقوق دیگران
آموزش عملی نماز
تقویت مهارت خواندن و نوشتن، حساب کردن و استدلال کردن» (چارباشلو ، ۱۳۸۶).
۲- ۸ : اشتغال زنان و برنامه درسی
مسأله ی اشتغال بانوان از چالش برانگیزترین مباحث مطرح در مقام نظر و عمل می باشد و طیف وسیعی از دیدگاه های گوناگون و گاه متناقص را در بر می گیرد، به طوری که از یک منظر زن به عنوان یک موجود مستور محجور در پستو و کنج آشپزخانه و از منظری دیگر به مثابه یک ابزار مکشوف و حاضر در همه جا قلمداد می گردد.
این هر دو نگاه تفریطی و افراطی، زن را از جایگاه والای خود به عنوان یک «انسان» به مرتبه یک ابزار تنزل می دهد و او را از تعالی و کمال خود و جامعه اش باز می دارد.
اسلام اما نگاهی کاملاً متفاوت و متمایز به زن دارد و جایگاه او را بس رفیع و منیع می انگارد به طوری که این کانون جوشان عاطفه و مهرورزی و مایه قوام و کیان خانواده را با تعابیر بلندی چون ریحانه، مبدأ تحولات، پایگاه معراج مردان، بهشت زیر پای مادران و … می ستاید.
بررسی، مقایسه و سنجش تفکرات مادی مربوط به اشتغال زنان – که امروزه وجه غالب آن در جریانات فمینیستی به عنوان یکی از قدرتمندترین جنبش های اجتماعی ظاهر شده است – با عیار اصول و مبانی اسلامی از ضروریات و مهمات امور تحقیقاتی و پژوهش های کاربردی می باشد. خاصه آن که در هم تنیدگی مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، پیشرفت دانش و مهارت و فناوری، توسعه ارتباطات و بحران هویت و معنویت که از اقتضائات جهان معاصر است بر پیچیدگی، ظرافت و اهمیت این مسأله می افزاید.
از سوی دیگرمناسبات و روابط کار و تولید به لحاظ اثربخشی مستقیم و تأثیری که در همه حوزههای حیات اجتماعی دارند؛ همواره با فراز و نشیبهای بسیاری رو به رو بوده است.
این مناسبات و روابط با دمیدن در شیپوری به نام حق، گاهی کارگران، گاهی کارفرمایان و گاهی دولتها را قربانی این چارچوب ها معرفی و مبارزات دامنه داری را نیز برای احقاق این حقوق پایمال شده ی این گروه ها آغاز کرده اند که مستندات تاریخی بسیاری را میتوان در این باره یافت.
اما دین اسلام در بیانی رفیع از کار و شأن آن، مجموعه ای هدفمند و سرشار از هماهنگی و انسجام را فراهم آورده است که میتوان با لحاظ آن در بایستههای ملی مناسبات و روابط کار و تولید، به الگوی جامعی دست یافت که سرچشمه تحول و نشاط در فضای کسب و کار و تولید خواهد بود.در این میان حوزه اشتغال بانوان با شرایط و مداخل ویژه ای که در این زمینه دارد، نیازمند نگاهی برنامه محور و عملیاتی برای دست یافتن به شاخصه های اصیل تعالی خویش است.
اسلام به چهار نکته اساسی در مورد شرایط اشتغال زنان اشاره کرده است که عبارتند از:
۲- ۸- ۱ : مصلحت جامعه
در واگذاری شغل به زنان باید دقت کرد که چه پیامدهایی در جامعه خواهد داشت. ایا تأثیر مثبت و مفیدی دارد و به حرکت جامعه به سوی پیشرفت کمک می کند و یا تأثیر منفی و مخربی خواهد داشت و موجب رکود و تزلزل اخلاقی در جامعه خواهد شد.
۲- ۸- ۲ : مصلحت خانواده
از آنجا که قداست و استواری خانواده در جامعه اسلامی بسیار با ارزش و مهم می باشد و باید از آن پاسداری کرد، اشتغال زنان و مادران در خارج از خانه نیز باید در راستای تحقق این اصل قرار گیرد نه اینکه باعث تزلزل خانواده گردد، که اگر چنین شود، اشتغال زن با اشکال روبرو است.
۲- ۸- ۳ : شرایط و مسائل فردی
در واگذاری شغل به زنان باید به مصالح شخصی او نیز توجه شود که ایا زن با انتخاب این شغل توانایی انجام آن را داردیا خیر؟ یا با این شغل رشد می یابد یا دچارعقب ماندگی میشود. و ایا این شغل با توانمندی ها و قابلیتهای او سازگار است یا خیر؟
۲- ۸- ۴ : لحاظکردن اولویتها در واگذاری کار به مرد و زن
در واگذاری کار به افراد باید به راندمان کاری و امکانات و توانایی های افراد توجه شود که ایا زن متناسب تر است یا مرد که این بستگی به شرایط شغلها دارد در برخی از شغلها از قبیل معلمی در آموزش و پرورش و یا پرستاری در بخش بهداشت، زن مناسب تر از مرد عمل می کند و در برخی دیگر از شغلها نیز مانند باربری، مکانیکی، آهنگری ،کار ساختمانی و از این قبیل، مردها متناسب تر از زنان نشان میدهند.
محور و نیروی محرک توسعه پایدار کشورها، توسعه نیروی انسانی است. جمعیت زنان هر کشور نیمی از جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند و نقشی اساسی در توسعه پایدار کشور ایفا می کنند کشورهایی که با فراهم سازی فرصت های آموزشی برابر، به ارتقاء توانمندی ها و در نهایت بهره مندی از این نیروی عظیم انسانی در فرایند توسعه می پردازند.
جمعیت زنان کشور به دلیل محرومیت تاریخی از آموزش، اشتغال سازنده، کار و تولید دچار انزوا گردیده و کمتر فرصت یافته اند تا نیرو و توانایی های خود را در فرصت و امکانات برابر در معرض آزمون قرار دهد. این نیروی عظیم و سازنده مورد غقلت برنامه ریزان قرار گرفته و همواره در حاشیه دنیای کار و تلاش ایفای نقش نموده است. لازم است با ایجاد فرصت ها و امکانات برابر در فرایند توانمندسازی و شکل گیری نگرش ها و گرایش های تحصیلی و شغلی دانش اموزان دختر، به جبران گذشته پرداخته و کشور را از نیروی عظیم انسانی بهره مند سازیم.
فرایند شکل گیری گرایش های تحصیلی و شغلی شهروندان از دوره کودکی شکل می گیرد و تا بزرگسالی ادامه می یابد این فرایند در پایان منجر به انتخاب شغل مورد نظر با توجه به گرایش ها و نگرش های شل گرفته می شود. آموزش و پرورش نقشی اساسی و کلیدی در فرایند شکل گیری گرایش ها و نگرش ها و توانمندی های شغلی شهروندان دارد در طراحی و سازماندهی برنامه های آموزشی و درسی باید با فراهم سازی زمینه و بستر اموزش مداوم دانش آموز فرصتی برابر در اختیار جمعیت زنان قرار گیرد تا در آینده نقشی متناسب با توانایی های خود در فرایند توسعه ایفا نمایند.(یزدانی ، ۱۳۸۰)
۲- ۸- ۵ : فرایند انتخاب شغل
انتخاب شغل جریانی پیش رونده است به عبارت دیگر عملی است که معمولا در زمانی در حدود ده سال صورت میگیرد در این فرایند شخص باید در سایه علایق و توانایی های خود و در زمان مناسب تحت آموزش قرار گرفته و به انتخاب صحیح و واقع بینانه شغلی دست یابد. به همین دلیل لازم است زمان آشنایی با مشاغل مختلف حتی از دوره پیش از دستان آغاز شود و ادامه آن به صورت جدی در دوره ایتدایی و سپس به صورت واقع بینانه تر و مشخص تر در دوره راهنمایی و متوسطه مورد تأکید قرار گیرد.
مدارس باید بکوشند دانش آموزانی را که فاقد آگاهی های لازم درباره خود و محیط خویش هستند با همه امکانات و واقعیت ها آشنا کنند و مجموعه وسیع و متنوعی از فرصت ها برای دانش آموزان فراهم سازند تا براساس علایق و صلاحیت های خود رشته تحصیلی و شغلی خویش را انتخاب کنند. (جی گالن سیلور، ص۷۹)
مطالعات تطبیقی انجام گرفته نشان می دهد که در نظام آموزشی کشورهای مختلف اعم از پیشرفته یا در حال توسعه ، آموزش حرف، فنون و مشاغل با نام های مختلف در دوره آموزش های عمومی مورد تأکید برنامه ریزان آموزشی و درسی است. در کشورهای مختلف به آموزشهای مقدماتی در ارتباط با تکنولوژی، فنون و مشاغل به عنوان ابزاری برای خود اتکایی و ایجاد زمینه برای انتخاب شغل بعدی و ادامه تحصیل در رشته های مختلف نگاه می کنند. (معافی، ۱۳۷۷، ۳۳)
۲- ۸- ۶ : نظریه انتخاب شغل گینزبرگ
گینز برگ[۱۶] به کمک همکاران خود کوشیدند تا معلوم نمایند چگونه مراحل تکاملی دوران کودکی، نوجوانی و بلوغ بر انتخاب حرفه ای اثر می گذارد. آن ها انتخاب حرفه را جریانی تکاملی دانسته و ادامه آن را از کودکی تا کهولت مطرح ساخته اند.
سیر تکاملی انتخاب شغل از نظر گینز برگ و همکارانش شامل سه مرحله به شرح زیر است:
مرحله رویارویی (قبل از ۱۱ سالگی)
در این مرحله هرگونه انتخابی متکی بر رویا و خیالبافی است.
مرحله آزمایشی (۱۱- ۱۸ سالگی)
در این مرحله نوجوان به خودکاوی پرداخته و به دنبال یافتن مشاغلی می رود که احتمالا در آینده به آنها اشتغال خواهد ورزید.
مرحله واقع بینی (۱۸ – ۲۴ سالگی )
در این مرحله در مقایسه با مراحل دیگر عوامل جسمانی و زیستی دخالت چندانی ندارند و انتخاب شغل به شدت تحت تاثیر تعلیم و تربیت و دوره های مختلف آموزش شغلی و حرفه ای فرد قرار می گیرد.
مراحل تکاملی انتخاب شغل از خانواده شروع می شود و در مدرسه ادامه می یابد. بخشی از مراحل زندگی جمعیت زنان به مشاغل مختلف ایفا می نمایند. مدارس و دانشگاه ها باید نه فقط جوابگوی گسترش مهارت های حل مسئله، خودآگاه، آگاهی اجتماعی دانش آموزان باشند. بلکه باید آنها را برای زندگی در یک زمینه رضایت بخش شغلی آماده نمایند. (سیدنی و مارلند، ۱۹۷۲: ۲۰۳)
-
-
-
-
- سبک زندگی به عنوان «شاخصه» طبقه یا قشر اجتماعی:
-
-
-
در این قسم سبک زندگی به معنی شناخت طبقه ها و قشرهای گوناگون اجتماعی یک جامعه بر اساس میزان اشتراک یا تمایزشان در سبک های گوناگون زندگی می باشد؛ مانند آنچه وبلن و بوردیو در مورد سبک زندگی گفته اند. وبلن(۱۳۸۶) درباره سبک زندگی طبقه تن آسا، انگیزش های اجتماعی برای رفتار رقابت آمیز و چشم و همچشمی را پایه و اساس تبیین پدیده مصرف مدرن قرار می دهد وبا طرح مفهوم طبقه تن آسا، مفهوم تمایز طبقاتی که در مصرف تجلی پیدا کرده است را مطرح می کند و قدرت مالی و ثروت را مبنای افتخار، منزلت و جایگاه اجتماعی می داند. البته وی نقش ذخیره کردن ثروت در کسب افتخار را ضعیف تر از نمایش دادن آن می داند و معتقد است که برای به دست آوردن و حفظ اعتبار، فقط داشتن ثروت یا قدرت کافی نیست بلکه ثروت وقدرت باید نشان داده شود، زیرا اعتبار فقط با آشکار کردن آنها به دست می آید. به نظر او افراد ثروتمند در جوامع کوچک از طریق فراغت خود نمایانه و در جوامع بزرگ و شهری از طریق مصرف خود نمایانه و نمایشی، ثروت خود را به نمایش می گذارند. وی به اصل و قانون ضایع کردن تظاهری در جریان مصرف نمایشی اشاره می کند که منظور مسابقه و رقابت برسر هر چه بیشتر پول خرج کردن است. وی پدیده مد را مختص به طبقه بالایی می داند که می خواهند نشان دهند برای کسب درآمد مجبور به کار کردن نیستند. او یکی از بهترین زمینه های مصرف نمایشی و ضایع کردن تظاهری را مصرف لباس می داند. و یا بوردیو که کاربرد سبک زندگی در طبقه بندی جامعه فرانسه را در کتاب خود به نام تمایز مطرح می نماید. (مهدوی کنی،۱۸۱:۱۳۸۷) بوردیو در باره شکل گیری سبک های زندگی نظریه ای منسجم ارائه داده است. مطابق مدلی که او بیان داشته است شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر می شود و منش دو دسته نظام است. نظامی برای طبقه بندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناختها (قریحه ها). نتیجه نهایی تعامل این دو نظام سبک زندگی است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوه ای خاص طبقه بندی شده و حاصل ادراکات خاص هستند. همچنین سبک زندگی تجسم یافته ترجیحات افراد است که به صورت عمل در آمده و قابل مشاهده هستند. الگویی غیر تصادفی که ماهیت طبقاتی دارد. او با نشان دادن اینکه سبک های زندگی محصول منش ها و خود منش ها نیز تابعی از انواع تجربه ها و از جمله تجربه آموزش رسمی هستند و با بیان این نکته که الگوهای مصرف اصلی ترین بروز سبک های زندگی اند، ارتباط میان آموزش رسمی در ساختار سرمایه داری و باز تولید آن را تحلیل کرد. عمده ترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعه شناسی مصرف و تحلیل سبک های زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف ، بررسی فرضیه تمایز یافتن طبقات از طریق الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح و مصرف فرهنگی است (فاضلی، ۱۳۸۲). بوردیو سبک زندگی را نتیجه قابل رؤیتی از ابراز عادت می داند از نظر او همه چیزهایی که انسان را احاطه کرده است مثل مسکن، اسباب و اثاثیه، کتابها، سیگارها، عطرها، لباسها وغیره بخشی از سبک زندگی او می باشند (پالومتس ، ۱۹۹۸)
در حالت نخست، براساس سبک زندگی، قشربندی جدیدی انجام می شود، ولی در حالت دوم، قشرهای اجتماعی موجود را براساس سبک زندگی شان بهتر می توان شناخت و قشر بندی جدیدی صورت نمی گیرد. سبک زندگی در این معنا به شکل اجتماعی نوینی گفته می شود که تنها در متن تغییرات مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف گرایی عنوان می یابد. (گیدنز ۱۹۹۱؛ بوردیو ۱۹۸۴؛ فدرستون ۱۹۸۷ و۱۹۹۱؛ لش و یوری ۱۹۸۷)
برداشت دوم از سبک زندگی که اهمیت آن برای تحلیل های اجتماعی روز به روز افزایش می یابد، رویکردی روان شناختی و هویت گرا و با سطح تحلیل « فرد » است. منظور از سبک زندگی در این رویکرد، مجموعه ای از ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای افراد است. به بیان ساده تر، سبک زندگی، شیوه زندگی است و بر الگوهای فردی مطلوب از زندگی دلالت دارد که جهان بینی، نگرش ها و ارزش ها، عادت ها، وسایل زندگی و همچنین الگوهای روابط اجتماعی، اوقات فراغت و مصرف را در بر می گیرد. سبک زندگی، بیشتر بیانگرایانه است و شخص، خود را از طریق سبک زندگی به جهان اطرافش معرفی می کند. این بدان معناست که سبک زندگی از طریق چهره ها (انتخاب لباس ها و رفتارها) اعمال و کردارها (انتخاب فعالیت های فراغتی) یا انتخاب وسایل زندگی و حتی گزینش دوستان بیان می شود.(گیبنز و بوریمر،۱۰۴:۱۳۸۱) مقصود ما در این نوشتار برداشت دوم از معنا و مفهوم سبک زندگی است. در این معنا سبک زندگی راهی است برای تعریف ارزشها و نگرشها و رفتارهای افراد که اهمیت آن برای تحلیلهای اجتماعی روزبه روزافزایش می یابد (اباذری، ۱۳۸۱) این برداشت نیز در دوره جدید بود. به گونه ای که گیدنز (۱۳۸۲) سبک زندگی را مجموعه ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیتهای یک فرد معین در جریان زندگی روزمره خود می داند که مستلزم مجموعه ای از عادتها و جهت گیریهاست و بر همین اساس از نوعی وحدت برخوردار است. گیدنز (۱۳۸۳) انسان را به عنوان عامل در شکل گیری هویتش موثر می داند و معتقد است که انسان تحت فشار ساختار اجتماعی، سبک زندگی را بیشتر تقلید می کند. به نظر او در دنیای متجدد کنونی، همه ما نه فقط از سبک های زندگی پیروی می کنیم بلکه به تعبیر دیگر ناچار به این پیروی هستیم. در حقیقت ما انتخاب دیگری به جز گزینش نداریم. به نظر وی هرچه وضع و حال جامعه و محیطی که فرد در آن به سر می برد بیشتر به دنیای مابعد سنتی تعلق داشته باشد، سبک زندگی او نیز بیشتر با هسته واقعی هویت شخصی اش، و ساخت و همچنین با تجدید ساخت آن سروکار خواهد داشت. البته منظور گیدنز از کثرت انتخاب که در همه انتخابها بر روی همه افراد باز است
فیدرستون (۱۹۹۱ به نقل از شهابی، ۱۳۸۶) بدن، لباس، نحوه صحبت کردن، فعالیتهای فراغتی، ترجیحات خوراکی و نوشیدنی، خانه، اتومبیل، انتخاب مقصد گذران تعطیلات و نظایر اینها را شاخص های فردیت ذائقه و سبک مورد علاقه مصرف کننده می دانست.
-
-
- ارتباط مفهوم سبک زندگی با مفهوم و مقوله فرهنگ
-
بنابراین اگرچه پیگیری و جستجوی مفهوم سبک زندگی، ما را به مواردی از استخدام آن در متون جامعه شناختی پیش از سه دهه اخیر نیز رهنمون خواهد ساخت و بیشتر اوقات در روایت فرایند تکوین مفهوم سبک زندگی، به ریشه های آغازین و اولین مفهوم بندی های ارائه شده از آن در کار کسانی چون ماکس وبر،گئورک زیمل و تورشتاین وبلن در سال های آغازین قرن بیستم اشاره می شود که به یک معنا عناصری از واقعیت را نیز با خود دارند اما روشن است که مفهوم جدید سبک زندگی به وضوح فراتر از چیزی است که در آن مفهوم بندی های اولیه منعکس گردیده است. به عنوان مثال،وبر مفهوم سبک زندگی را در ذیل مقوله منزلت یا احترام به عنوان یکی از اضلاع سه ضلعی مشهور خود (ثروت،قدرت،منزلت) تعریف می کرد. در این تعریف عملا سبک زندگی، مفهومی کم و بیش مترادف با فرهنگ می یافت. با وجود این که مفهوم جدید سبک زندگی در زمینه مباحثاتی شکل گرفته که از کار وبر به طور عام و دسته بندی سه گانه ثروت،قدرت،منزلت به طور خاص متأثر است، اما درک فاصله مفهوم جدید سبک زندگی با فهم وبر، کار دشواری نیست. در ادبیات جامعه شناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی ، سبک زندگی اساساَ امری متفاوت از فرهنگ (البته نه غیر مرتبط با آن ) تعریف می شود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار می شود. فرهنگ مجموعه منسجمی از ایده ها، ارزش ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است که فرد به واسطه دریافت و تطبیق خود با آنها امکان مشارکت در زندگی اجتماعی را می یابد. البته مواجهه فرد با فرهنگ لزوما منفعلانه نیست. اما در نهایت فرهنگ مقوله ای فرافردی و کلان باقی خواهد ماند. در مقابل سبک زندگی در مفهوم جدید آن بیشتر محصولی از انسان فردیت یافته ای که آن را خلق می کند، قلمداد می شود. البته سبک زندگی نیز امری اجتماعی است. به تعبیری می توان آن را تابلوی نقاشی « کولاژ»ی دانست که تکه پاره های به کار رفته در آن از متن زندگی اجتماعی فراهم می آید. اما نهایتاً نوع تلفیق و ترکیب آنها گویی چیزی است که انسان مابعد تجددی فردیت یافته برحسب ذوق و سلیقه خود آن را می سازد. البته این ساخت و سلیقه سازنده آن به شدت سیّال، متغیر و دلبخواهی است. شاید این اصلی ترین تفاوت است که مفهوم سبک زندگی با فرهنگ دارد: سبک زندگی مقوله ای اساساً سیال، لغزنده و غیر قطعی است.سبک زندگی ریشه در ذائقه و سلیقه دارد.(صفارهرندی،ماهنامه سوره شماره۴۶،آذر و دی ۱۳۸۹)
از این جهت شاید بتوان در میان پیشکسوتان جامعه شناسی کسی که بیش از همه به معنای جدید سبک زندگی نزدیک شده بود را زیمل دانست. در واقع این زیمل بود که اول بار مفهوم سبک زندگی را در نسبت مستقیم با فرد گرایی مدرن و تلاش فرد مدرن برای ظاهر ساختن «یکتایی هستی خود» تعریف کرد. البته او در دهه های آغازین قرن بیستم از امکانات جامعه جدید – به ویژه در چارچوبی به نام کلان شهر – برای امکان پذیر ساختن چنین وضعیتی سخن می گفت.
زیمل متمایز ساختن خود از دیگران – به واسطه مد – را محرک مصرف می داند وی کارکرد دو گانه ای برای مد قایل است در یک وجه، اعلام تمایل فرد برای متمایز شدن از دیگران و بیان هویت فردی و خواست فردیت است، اما وجه دیگر آن که جنبه طبقاتی دارد، سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام اجتماعی طبقاتی است (میلز ، ۱۹۹۶ به نقل از فاضلی، ۱۳۸۲)
-
-
- مؤلفه های سبک زندگی:
-
یکی از راه هایی که می توان به درک بهتری از مفهوم «سبک زندگی» از نظر اندیشمندان مختلف دست یافت، بررسی عناصر و مؤلفه هایی است که ایشان برای سبک زندگی برشمرده و یا در تحقیقات خود از آنها به عنوان شاخصه بهره برده اند. در اینجا منظور از مؤلفه اموری است که مصداق عینی سبک زندگی محسوب می شوند. بنابراین، اموری که از سوی محققین به عنوان عوامل مؤثر بر سبک زندگی پیشنهاد شده (مواردی مانند میزان درآمد و تحصیلات) مؤلفه در نظر گرفته نشده است. عناصری که زیمل، وبلن و وبر در آثار خود از آنها یاد کرده اند، عبارت است از : شیوه تغزیه، خود آرایی(نوع پوشاک و پیروی از مد)، نوع مسکن ( دکوراسیون، معماری و اثاثیه)، نوع وسیله حمل و نقل، شیوه گذران اوقات فراغت و تفریح، اطفار (رفتارهایی حاکی از نجیب زادگی یا دست و دل بازی، کشیدن سیگار در محافل عمومی، تعداد مستخدمان و آرایش آن ها). آن چنان که از تعریف آدلر از سبک زندگی معلوم است او سبک زندگی را شامل همه رفتار و افکار و احساسات فرد و حرکتش به سوی هدف می داند.در مهم ترین تحقیقات میدانیِ اولیه مبتنی بر سبک زندگی می توان به کارهای چاپین(۱۹۳۵) و سول (۱۹۴۰) اشاره کرد که در آن ها تکیه اصلی بر بررسی محل سکونت،نوع خانه،وسایل اتاق نشیمن و دیگر جلوه های عینی شأن و منزلت بود (ای.اس.اس،جلد۱۵: ۲۲-۳۲۱).کلاکهون،(۱۹۵۸) در یک جمع بندی در مورد شاخصه های مورد مطالعه سبک زندگی در دهه پنجاه، به رفتارهای شخصی مصرفی که حاکی از ترجیحات فردی است اشاره می کند؛ مواردی مثل : نحوه استفاده از صنایع فرهنگی، تفریحی و ورزشی، نحوه بازی کردن و لباس پوشیدن.(ای.اس.اس،جلد۳: ۲۲-۳۴۲)
گُردُن، در جمع بندی خود چند عامل مهم را در مطالعه سبک زندگی بر می شمرد: الگوهای مصرف، نوع لباس، نحوه صحبت کردن، نگرش ها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقه مندی در فرهنگ مانند امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهن پرستی، آموزش، هنرها و ورزش ها (گردن، ۱۹:۱۹۶۳) پارسونز، در کتاب مشهور خود ،(نظام اجتماعی۱۱)،جنبه های از سبک زندگی را مطرح می کند که ناشی از فنّاوری مدرن است و در آن روزها سبک زندگی افراد (به خصوص خانوده ها ) را نشان می داده است؛ مواردی مثل خودروهای خانواده ،یخچال،ماشین لباس شویی،و تلوزیون. او معتقد است با توجه به از بین رفتن رواج استفاده از مستخدم، دیگر از این ملاک نمی توان بهره برد. او همین تغییرات را در مورد استفاده از اشیای عتیقه، گزارش می کند. چرا که مدرن بودن ، دیگر عرصه را برای معیارهای سنتی تنگ کرده است.(پارسونز،۵۱۵:۱۹۶۴) برلسون و استینز مؤلفه های سبک زندگی را در اوقات فراغت و ذوقیات و نحوه مصرف مناسب پول می جویند؛ مواردی مثل رسیدگی به وضع ظاهری و لباس ، آداب معاشرت، سلیقه زیبا شناختی، سرگرمی ها (اعم از تفریحی و ورزشی، از قایق سواری و چوگان گرفته تا تنیس و بولینگ)، خوردنی ها ( از شکلات کش دار شیرین گرفته تا نوع نرم و تلخ آن).(برلسون و استینز،۴۸۸:۱۹۶۴)
لوید وارنر، در قالب بررسی سبک زندگی یانکی سیتی افزون بر نحوه گذران اوقات فراغت و تفریحات و سلیقه های ورزشی ، به تفاوت های دینی و چشم اندازهای اخلاقی، ارزش های سیاسی ، الگوهای زندگی خانوادگی، روابط زناشویی و تربیت کودک در تحقیقات خود اشاره کرده است.(مک لی،۷۴-۲۷۵: ۱۹۶۹). راجر برون، می گوید: « تفاوت ها در سبک زندگی، را در بی اهمیت ترین چیزها شکل گرفته است.» ازعادات نوشیدن و خوردن سالاد گرفته تا انتخاب کلمات و طرز پوشیدن و عادت نشستن ، همچنین شیوه های تربیت کودکان (مثلا میزان سخت گیری به آن ها در مورد دستشویی و نظافت)، رفتارهای جنسی، بهداشتی، مذهبی و سیاسی و میزان عصبی یا روانی بودن.(برون،۱۹۶۵؛۳-۱۳۲) ابرین و دیگران، معتقدند سبک زندگی در شهر نشینیِ آمریکای اواخر دهه ۱۹۶۰ در مواردی مانند محل زندگی ، مشارکت های محلی، نوع منزل (با حیاط،گاراژ،کارگاه و ….) و نوع مدرسه محل تحصیل فرزندان تجسم می یافت. ون هوتن (ابرین و دیگران۳۲:۱۹۶۹) عناصر سبک زندگی را در خانوانده چنین توصیف می کند: اثاثیه، اشیاء هنری،انواع لباس پوشیدن ها، مواد خواندنی ، آلات موسیقی، سلیقه در غذا و مشروبات، روش پخت ، نوع صحبت کردن در خانه ( چه در کلمات و گرامر، چه در عناوین گفتگوها)، نوع گذراندن اوقات فراغت، بودجه بندی،روابط با فرزندان، ضوابط و روش های تربیت کودک،تراکم جمعیت ساکن در خانه و محل ( که محدوده حریم های خصوصی و میزان سروصدا و تعاملات را تعیین می کند)، نوع و ویژگی های اشتغال ( اعضای خانواده، شامل لباس کار یا محل کار، فاصله محل کار تا خانه، میزان مأموریت ها، زمان دوری از خانه)(ون هوتن،۱۹۷۰: ۴-۷۳)
ون فوسن، بر اهمیت بررسی انجمن هایی که فرد برای غذا ، ملاقات ها و یا ازدواج به آن می پیوندد و همچنین انتخاب میان کنسرت یا مسابق بوکس،اسکی بازی یا لژ سواری، قایق بادبانی یا پارویی برای اوقات فراغت تأکید کرده است.(ون فوسن، ۱۵:۱۹۷۹) بوردیو بررسی سبک زندگی را مطالعه اول دارایی (کالاهای تجملی یا فرهنگی ای ) می داند که افراد دور خود جمع کرده اند؛ مانند: خانه، ویلا، قایق تفریحی، ماشین، اثاثیه ،نقاشی ها، کتاب ها، نوشابه ها، سیگارها، عطر، لباس ها و دوم، فعالیت هایی که با آن خود را متمایز نشان می دهد: ورزش ها، بازی ها، تفریحات(پیاده روی یا کوه پیمایی، اسکی یا سوارکاری، گلف یا تنیس)، لباس پوشیدن، رسیدگی به ظاهر بدن خود، نحوه استفاده اززبان و بودجه بندی (بوردیو، ۱۹۸۴ : ۴-۱۷۳ و ۲۸۳)
توبی، در تحقیقی در مورد سبک زندگی سبک ها و مقایسه آن با زندگی هیپی ها، ساختار روابط فردی (زندگی اشتراکی)، آداب و رسوم (کوتاه نکردن مو و رژیم گیاه خواری، استفاده از داروهای روان گردان و یوگا) انجام داد.(کلاک و بلا،۷:۱۹۷۶) استون، در بررسی سبکِ زندگیِ یکی از گروهای مذهبی جدید از مواردی مثل عدم ازدواج، تغییر مکرر مکان اقامت، مصرف مواد روان گردان، پیوستن و جدایی مکرر از گروه های مختلف برای کسب تجربه یاد می کند.(پیشین،۱۰۷) پیز در بررسی پاره فرهنگ جوانان یهودی آمریکا، یکی از چهار محور مطالعه خود را سبک زندگی قرار داد که طی آن این موارد را در نظر خواهی های خود گنجاند: زندگی مشترک قبل از ازدواج، مصرف ماری جوآنا، همجنس بازی و زندگی در محیط های اشتراکی.(پیشین:۲۵۳) رابرت وثنو، نیز از همین ملاک ها در تحقیق خود در مورد ادیان جدید آمریکا بهره برده است. لیند پریچاردف در بررسی تغییرات دینی و اعتقادی قرن نوزدهم آمریکا در همین ملاک ها استفاده کرده است پیشین:۳۲۸) کتاب شناخته شده استارک و بینبریج(۱۹۸۵)، آینده دین، که برپایه نقد تحقیقات وثنو تدوین شده نیز ملاک های فوق را مبنای بررسی های خود قرار داده است.
مارتین سگالن، جامعه شناس فرانسوی، در جمع بندی خود از تحقیقات در مورد سبک زندگی در محدوده مسائل زنا شویی سه محور را ارائه می کند: اول، مسکن (فضای داخلی خانه و تقسیم بندی فضاهای خصوصی و عمومی و تفریحی داخلی و خارجی)؛ دوم، معاشرت و شبکه روابط خویشاوندی و اتکا در امور و حوادث و تأثیر این روابط برنوع گذران اوقات فراغت؛ سوم ، نوع نگاه و رفتار در مورد اشتغال زنان و تقسیم کار در زندگی زناشویی (سگالن، ۱۳۷۰ : ۸۴و۲۵۹). سگالن، در مورد سبک زندگی در حوزه اقتصادی در خانواده به بررسی نحوه انتقال سرمایه ها (ارث بری) و الگوهای مصرف و تولید می پردازد (پیشین:۹-۲۸۸). چنان که هندری و دیگران نقل می کنند، از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد، ابعاد سلامت و بهداشت به منزله یکی از مؤلفه های سبک زندگی مورد توجه قرار گرفت. از جمله تحقیقات قابل توجه در این حوزه (آنرو و دیگران،۱۹۸۶) است.(هندری و دیگران،۲۳۱:۱۳۸۱). جی.ای.ویل، معتقد است: سبک زندگی «علاوه بر مصرف…ارزش ها، نگرش ها، مسائل جمعیت شناسی، تفاوت های جنسی، موقعیت اقتصادی، شغل، طبقه بندی اجتماعی، مشارکت در فعالیت های اوقات فراغت را نیز در بر می گیرد.»(ویل،۲۱۵:۱۹۸۹) جرالد لسلی و دیگران، به تحقیق قابل توجهی اشاره می کنند که در آن، بیشتر شهرنشینان مورد سؤال، شناخت خود را از موقعیت اجتماعی دیگران با توجه به عوامل سبک زندگی ایشان و در رأس آن لباس و سپس طرز حرکات و سبک محاوره به دست می آوردند. لسلی و دیگران، از جمله عوامل سبک زندگی را سلیقه (مثل سلیقه در انتخاب شراب، تجهیزخانه، مواد خواندنی و گذران وقت) و آداب معاشرت و در یک بیان کلی، «الگوهای مصرف» می دانند.(لسلی و دیگران،۳۷۰:۱۹۹۴). و بالاخره فرن، در بحث از روش های تحقیقی پیشرفته گروه متمرکز، به سبک زندگی اشاره کرده و مؤلفه های آن را فعالیت ها ( مانند کار، سرگرمی و تفریحات)،علاقه مندی ها (مانند خانواده و رسانه) و عقائد (مانند موضوعات اجتماعی،سیاسی و اقتصادی) بر می شمرد.(فرن،۱۷۵:۲۰۰۱)
دکتر مهدوی کنی بعد از ذکر مؤلفه های سبک زندگی از نگاه دانشمندان غربی آن را اینگونه مورد نقد و بررسی خود قرار داده و سعی می کند آنان را در یک تقسیم بندی کلی جمع نماید. او ابتدا قول ادوارد فرن را بیان می کند.فرن این مؤلفه ها را در سه گروه فعالیت ها (مانند کار و سرگرمی)، علاقه مندی ها (مانند خانواده و رسانه) و عقائد (مانند موضوعات سیاسی و اجتماعی) دسته بندی می کند اما دکتر مهدوی کنی پیشنهاد می کند عناصر و مؤلفه های سبک زندگی، در چهار مقوله طبقه شود: اموال(سرمایه مصرفی)، فعالیت ها (عادات، شغل گذران، اوقات فراغت و …) نگرش ها و گرایش ها و روابط انسانی (از بین فردی گرفته تا اجتماعی)
دکتر مهدوی کنی در ادامه می گوید: « با گذشت زمان و در آغاز قرن بیستم، به جای تمرکز بر رفتارهای مصرفی و تکیه بر جنبه های عینی زندگی انسان (و اتفاقا در اصل خود بیشتر وابسته به نیازهای اولیه مانند خوردن،پوشیدن و مسکن) جنبه های ذهنی و نیازهای ثانوی انسان (مانند روابط انسانی، نگرش ها و گرایش ها) مورد توجه قرار گرفت. اگرچه محوریت و تکیه بر رفتار مصرفی در تمام سال های قرن بیستم تداوم یافت؛ نظریه پردازانی که در آغاز قرن بیستم از این اصطلاح بهره برده اند آن را در نقد محوریت روابط تولید و سرمایه در نظریه طبقات اجتماعی مارکس و نظام سرمایه داری لیبرال و مکاتب مربوط به آن با طرح محور جدید مصرف به کار گرفتند. طبیعی است در این نظریه ها عناصری از زندگی انسان به منزله سبک زندگی اهمیت یافت که به رفتارهای مصرفی او مربوط می شد، اما توجه به ابعاد فرهنگی و معنوی تر زندگی انسان در دهه های بعد، باعث شد از این اصطلاح در ابعاد وسیع تری بهره برده شود.
بنابراین با مطالعه تحقیقات علمی و نظریات موجود در دانش جدید سبک زندگی - که خاستگاه غربی دارد - بدست می آید شاخصه های علمی در مطالعات سبک زندگی را می توان به دو دسته تقسیم نمود: اول شاخصه هایی که بیشتر در مباحث نظری مفید هستند و دوم شاخصه هایی که کارآمدی و اثر بخشی عینی دارند و می توانند به عنوان شاخصه های عینی قلمداد شوند.
Data Collection
دهه ۱۹۶۰
تحلیل پویای دادههای گذشته در یک سطح
پایگاه دادههای ارتباطی
ODBC، SQL
در ماه گذشته چند واحد از یک محصول خاص بفروش رفته است؟
دسترسی به دادهها
Data Access
دهه ۱۹۸۰
تحلیل پویای دادههای گذشته در چند سطح
OLAP، DW
در ماه گذشته چند واحد از یک محصول خاص در مقایسه با مراکز دیگر بفروش رفته است؟
انبار دادهها
Data warehouse DSS
دهه۱۹۹۰
ارائه اطلاعات و دادههای مربوط به آینده
کامپیوترهای چند پردازنده
الگوریتمهای پیشرفته
در ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
دادهکاوی
Data Mining
امروزه
اگرچه عبارت دادهکاوی اغلب به عنوان کشف دانش مورد استفاده قرار میگیرد، ولی فرایند کشف دانش مفهومی گستردهتر دارد که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت.
فرایند کشف دانش
فرایند استخراج دانش در شکل ۲-۱ نشان داده شده است. همانطور که در شکل مشاهده میکنید، فرایند کشف دانش یک فرایند شش مرحلهای است که دادهکاوی فقط گامی از این فرایند است(Han, Kamber et al. 2011).
شکل ۲‑۱ : فرایند کشف دانش
مراحل فرایند استخراج دانش عبارت است از:
مرحله اول، انتخاب[۲۰] داده: ورودی این مرحله حجم عظیمی از داده است. دادهها عموما در شکلهای گوناگون و در مکانهای مختلف نگهداری میشوند. ابتدا باید دادهها یکپارچه و در یکجا ذخیره شوند. پس انباردادهای[۲۱] ایجاد میشود که مجموعهای از مارت دادهها[۲۲] است. انبارداده مجموعهای از اطلاعات درباره موضوعات مختلف در گستره یک سازمان است، اما مارت دادهها زیر مجموعهای از انبار داده است. انبارداده مخاطبش کل سازمان است درحالیکه مارت دادهها بر اساس موضوعی که جمع آوری شده است در همان بخش از سازمان مورد استفاده قرار میگیرد. انبار داده از طریق فرایند پاکسازی داده، یکپارچهسازی دادهها، انتقال دادهها، بارگیری دادهها و دادههای متناوب ساخته میشود. اما معمولاً انبار داده بهوسیله پایگاه دادههای چند بعدی مدل میشوند، که هر کدام از بعدهای انبار داده نشان دهنده یک یا مجموعهای از صفات[۲۳] است. حال با توجه به مسئله مورد بحث و کاربردی که هدف فرایند دادهکاوی است؛ از این انبار داده، مجموعهای از دادهها انتخاب میشود. پس خروجی مرحله انتخاب، یک مجموعه داده هدف[۲۴] است (Sumathi and Sivanandam 2006).
مرحله دوم، پیشپردازش[۲۵]: دادههای موجود در بانکهای اطلاعاتی بهخودی خود قابل استخراج شدن نیستند؛ زیرا کیفیت دادههای اصلی پایین است. در این مرحله یک سری پردازشهایی بر روی داده انجام میشود تا دادهها آمادهی فرایند دادهکاوی شوند. خروجی این مرحله، دادههای آمایش شده است. سه عامل بر روی کیفیت دادهها تاثیرگذار است که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
-
- مقادیر مفقود شده[۲۶]: اگر مقادیر برخی از رکوردها در مجموعه داده مورد بررسی در بعضی از ویژگیها موجود نباشد در این صورت در آن ویژگی در رکورد مورد نظر با مشکل مقدار مفقود شده مواجه خواهیم بود (Larose 2005). برای برطرف کردن مقادیر مفقود شده، شش رویکرد توسط هان و همکاران ارائه شده است که عبارت است از (Han, Kamber et al. 2011):
- حذف کردن رکوردهایی که دارای مقادیر مفقود شده هستند.
- پر کردن دستی مقادیر مفقود شده.
- پر کردن مقادیر با یک مقدار ثابت یا نامشخص.
- پر کردن خودکار با بهره گرفتن از میانگین و یا مد در رکوردهای موجود.
- پر کردن خودکار با بهره گرفتن از میانگین و یا مد آن ویژگی در رکوردهای موجود در کلاس مشابه با کلاس رکورد با مقادیر مفقود شده.
- پر کردن خودکار با بهره گرفتن از استنتاج از روی سایر ویژگیهای موجود در مجموعه داده و استفاده از الگوریتمهای دادهکاوی.