ب- مبنای ارث بردن زوجه در طلاق در مرض متصل به موت
۱- روایاتی که قصد اضرار را علت ارث بری زوجه می دانند
در برخی از روایات علت و حکمت این حکم خلاف اصل، یعنی ارث بردن زن از مرد حتی در طلاق بائن و بعد از انقضاء عده، متهم بودن زوج به داشتن قصد محروم نمودن زوجه از ارث ذکر شده است. که در ذیل به برخی از آنها اشاره می گردد:
روایت یونس از امام صادق(ع) «سألته ما العله التی من اجلها اذا طلق الرجل امراته و هو مریض فی الحال الاضرار ورثته و لم یرثها؟ و ما حد الاضرار علیه؟ فقال هو الاضرار و معنی الاضرار منعه ایاها میراثها منه فالزم المیراث عقوبه» ترجمه: « از امام صادق(ع) پرسیدم علت چیست که اگر مردی در حال مرض و در حال اضرار زنش را طلاق داد زن از او ارث می برد ولی او از زن ارث نمی برد و حد اضرار چیست؟ فرمود: معنی اضرار این است که شوهر می خواهد زن خود را از ارث محروم کند ولی برای سزای این عمل، حکم میراث برای زوجه در این حال مقرر گردیده است»[۱۱۳].
خبر سماعه از امام صادق(ع): «سألته عن رجل طلق امراته و هو مریض قال ترثه مادامت فی عدتها و ان طلقها فی حال الضرار فهی ترثه الی سنه فان زاد علی السنه یوما واحد الم ترثه» ترجمه: «یعنی از امام صادق(ع) درباره مردی که در حال مرض زن خود را طلاق می دهد پرسیدم، فرمود: مادام که زن در عده است از شوهرش ارث می برد، اگر مرد، در حال اضرار (یعنی به قصد زیان رساندن) طلاق دهد تا یک سال (اگر مرد فوت کند) زوجه ارث می برد و اگر یک روز، از سال تجاوز کرد، ارث نمی برد»[۱۱۴].
۲- عدم نفوذ طلاق نسبت به ارث
در نظرمشهور حکم توارث به این دلیل نیست که شوهر در مقام اتهام به اقدام ضرری برای زن قرار گرفته است، متعلق حکم طلاق در مرض متصل به موت است یعنی آنچه روایات و اخبار بر آن دلالت دارد این است که وقتی طلاق زوجه در حال مرض زوج واقع شد این امر موجب می شود که زوجه در صورت فوت شوهر ظرف یکسال مستحق ارث باشد خواه طلاق رجعی باشد یا بائن و از مصادیق مبارات یا خلع[۱۱۵]. مطابق این عقیده مبنای توارث زوجه، وضعیت طلاق در مرض متصل به موت است اما این که علت ارث بردن زوجه از شوهر، باطل بودن طلاق و عدم صحت آن است یا عدم نفوذ آن نسبت به ارث، در پاسخ گفته اند اگر قائل به نظریه بطلان طلاق در مرض متصل به موت باشیم می بایست توارث از هر دو طرف باشد که چنین حکمی از ماده۹۴۴ق.م استنباط نمی گردد[۱۱۶]. بلکه باید علت واقعی ارث بردن زن را وجود روایاتی بدانیم که دلالت بر کراهت و حرمت طلاق شوهر در واپسین بیماری او می داند که حمل بر عدم نفوذ طلاق در ارث می شود[۱۱۷]. و چون در فقه اسلامی طلاق نوعاً بوسیله مرد انجام می پذیرد لذا حکم عدم نفوذ طلاق در مورد ارث مربوط به زوجه خواهد بود نه زوج.
برخی از حقوق دانان معتقدند که پیشینه تاریخی ماده ۹۴۴ق.م در فقه نشان می دهد که به احتمال زیاد دلیل واقعی ارث بردن زن، عدم نفوذ طلاق در ارث، به دلیل حرمت یا کراهت طلاقی است که شوهر در واپسین بیماری می دهد. در فقه ، گروهی از اندیشمندان بیمار مشرف به مرگ را در حکم محجور می دانند؛ به این عنوان که چنین انسانی نمی تواند در اموال و امور خود تصمیمی شایسته بگیرد به همین جهت تصرف های منجز او را هم در حدود ثلث نافذ می دانند و طلاق مریض را در ارث موثر نمی سازند[۱۱۸].
وی در ادامه می گوید توارث زوجه نه مجازات اقدام اضراری شوهر است نه اماره بر وجود قصد اضرار به زن؛ حکمی است موضوعی و ناظر بر عدم نفوذ طلاق مریض در ارث. بر این مبنا، حکم توارث استثنا بر قاعده « لزوم بقای زوجیت» نیست اثر عدم نفوذ طلاق بیمار در ارث زن است؛ حکمی که نتیجه آن فرض بقای زوجیت از جهت ارث زن است: مانند فرض غیرمنقول بودن اسباب و ادوات زراعت، از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال[۱۱۹].
۳-۱-۳-۳- وضعیت ارث زوجه در طلاقی که به درخواست زن و به حکم دادگاه واقع می شود
طبق ماده۱۱۲۹ قانون مدنی «درصورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراء حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه زن می تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می نماید همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه».
ماده۱۳۰۰ قانون مدنی نیز مقرر می دارد «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند چنان چه عسر و حرج مذکر در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود». در این موارد حاکم زوج را اجبار به طلاق دادن زن می نماید . اهمیت بحث در آنجاست که اگر طلاق واقع شده به حکم دادگاه را طلاق رجعی بدانیم احکام و آثار طلاق رجعی بر زوجین واقع می شود که از جمله آن آثار، حق ارث بردن در زمان عده است و اگر طلاق وقع شده به حکم دادگاه را طلاق بائن بدانیم احکام این طلاق در هنگام عده بر زوجین تحمیل می شود که یکی از آثار آن عدم توارث زوجین از یکدیگر است، این مسئله مورد اختلاف و قابل مناقشه است[۱۲۰].
برخی از حقوق دانان معتقدند، که اصل در طلاق، رجعی بودن آن است و طلاق «بائن» منحصر به مواردی است که در قانون مدنی تصریح شده است[۱۲۱]. برخی از حقوق دانان نیز معتقدند چنین طلاقی بائن است و شوهر در زمان عده حق رجوع ندارد، زیرا وقتی اجازه داده می شود زن به دادگاه رجوع کند و پس از طی مراحل دادرسی و اثبات موضوع پس از مدتی موفق به اخذ حکم طلاق گردد و شوهر به اجبار دادگاه طلاق دهد و یا در صورت استنکاف او از جانب دادگاه طلاق واقع شود، اگر باز شوهر بتواند رجوع کند و وضعیت زناشویی را به حالاول درآورد مراجعه زن به دادگاه و صدور حکم طلاق پس از طی این مراحل بی معنی خواهد بود و حکم قانون لغو و بی اثر است[۱۲۲].
آیت الله خوئی نیز معتقد است که هرگاه زوج از دادن نفقه زوجه خود که استحقاق نفقه دارد امتناع ورزد به حاکم مراجعه می کند، حاکم به شوهر امر به نفقه یا طلاق می کند درصورتی که شوهر از دادن نفقه و طلاق امتناع ورزد، حاکم زن را طلاق می دهد و ظاهراً این طلاق بائن است و برای شوهر حق رجوع در ایام عده نیست[۱۲۳].
۳-۱-۴- محروم و ممنوع نبودن از ارث
برای برقراری توارث بین زن و شوهر تنها داشتن شرایط و موجبات ارث بین آنها کافی نیست می بایست ممنوع از ارث نیز نباشد. ماده ۹۴۰ ق.م اشعار می دارد «زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث می برند» پس در صورتی که زوجه از همسر خویش ارث می برد که ممنوع از ارث نیز نباشد. در قانون مدنی سه مورد به عنوان موانع ارث زوجه شناخته شده است ۱- قتل مورث ۲- کفر ۳- لعان
۳-۱-۴-۱- قتل مورث
اولین مانع به مفهوم خاص آن که قانون مدنی آن را در شمار موانع ارث محسوب نموده است «قتل» می باشد، قانون مدنی در این خصوص مقرر می دارد «قتل از موانع ارث است بنابراین کسی که مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع می شود اعم اینکه قتل بالمباشره باشد یا بالتسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری».
در این خصوص بین فقها اختلافی و جود ندارد بلکه آنها بالاتفاق معتقدند که اگر کسی مورث خود را عمداً و ظلماً به قتل برساند از ارث مقتول، محروم است[۱۲۴].
از امام صادق(ع) نقل شده است: قال رسول الله (ص) : «ترث المرأه من مال زوجها و من دیته و یرث الرجل من مالها و من دیتها ما لم یقتل احدهما صاحبه عمداً فلا یرث من ماله و لا من دیته و ان قتله خطاء ورث من ماله و لایرث من دیته» ترجمه: «رسول اکرم(ص) فرمودند: زن از مال شوهر و دیه او ارث می برد و مرد هم از مال زن و دیه او ارث می برد، در صورتی که یکی از این دو، دیگری را به قتل نرسانده باشد و اگر یکی از زوجین، دیگری را عمداً به قتل برساند نه از مال او و نه از دیه متعلقه ارث نمی برد، ولی اگر قتل از روی غیر عمد باشد از مال مقتول ارث می برد، اما از دیه ارث نمی برد»[۱۲۵].
لحن حکم ماده ۸۸۰ قانون مدنی نشان می دهد که محرومیت از ارث، مجازات مدنی ارتکاب قتل و نشان بی لیاقتی وارث در تملک ترکه مقتول است، از دیدگاه دیگر، منع از ارث نوعی اقدام تامینی برای پیشگیری از جرم قتل نیز هست، چرا که انگیزه ارتکاب قتل را، در فرضی که وارث به طمع دستیابی به ثروت مورث به آن دست می زند از بین می برد[۱۲۶]، البته باید دانست که قانون گذار هر قتلی را مانع از ارث ندانسته بلکه با توجه به حکم قانون گذار تنها قتلی مانع از ارث می شود که دارای شرایط ذیل باشد:
الف- مقتول باید به هنگام مرگ در مقام مورث قاتل باشد
برای اینکه قتل مانع ارث و انتقال قهری اموال مقتول به قاتل باشد. باید قتل نسبت به کسی ارتکاب شود که در مقام مورث قاتل باشد، بطوری که اگر مقتول بدون دخالت قاتل فوت می کرد قاتل مزبور، وارث او می شد[۱۲۷].
ب- قتل باید عمدی باشد
برای اینکه قتل مانع ارث باشد باید عمدی باشد. یعنی قاتل با آگاهی از عمل و نتیجه، مرتکب قتل شده باشد و در غیر اینصورت از ارث مقتول محروم نخواهد شد[۱۲۸].
ج- قتل مورث به حکم قانون یا برای دفاع نباشد
برای اینکه قتل مورث مانع ارث باشدباید به حکم قانون و یا برای دفاع نباشد و الا قاتل از مقتول ارث خواهد برد. ماده۸۸۱ ق.م مقرر می دارد «در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود» بنابراین اگر زنی شوهر خود را به عمد و از روی ظلم به قتل برساند از دارایی بجا مانده از مورث مقتول خود چیزی را به ارث نخواهد برد[۱۲۹].
۳-۱-۴-۲- کفر
فقها در اینکه کفر، یکی از موانع ارث است و شخص کافر یعنی کسی که به وحدانیّت خداوند و نبوت نبی اکرم(ص) و ضروریات دین اسلام اعتقاد نداشته باشد از متوفای مسلمان ارث نمی برد اتفاق نظر دارند[۱۳۰].
مسلمانی فوت کند اگر زوجه او غیرمسلمان باشد از اموال و دارایی های زوج مسلمان خود ارث نخواهد برد. همچنین اگر زوج کافر باشد از دارایی به جا مانده از زوجه مسلمان خود محروم خواهد بود. ماده۸۸۱ مکرر قانون مدنی در این خصوص اشعار می دارد «کافر از مسلم ارث نمی برد و اگر در بین ورثه متوفای کافری، مسلم باشد وراث کافر ارث نمی برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند».
به نظر می رسد که مبنای محرومیت وراث کافر از مورث مسلمان خود آیه شریفه نفی سبیل[۱۳۱] و اخبار و روایات متعددی باشد که در کتب فقهی آمده است.
از جمله روایتی در این زمینه از امام صادق(ع) نقل شده که :
ابی ولاد قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: «المسلم یرث امرأته الذمیه و هی لا ترثه» ابی ولاد گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: «مسلمان از زن کافر ذمی خود ارث می برد ولی زن کافر ذمی از زوج مسلمان ارث نمی برد»[۱۳۲].
حال سوالی که مطرح می شود آن است که اگر بعد از فوت مورث مسلمان، زوجه کافر او اسلام بیاورد آیا از دارایی متوفی ارث خواهد برد یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید دانست که اگر زوجه کافر قبل از تقسیم دارایی متوفی، اسلام بیاورد حسب طبقه و درجه سهم الارث خود را خواهد برد. اما اگر بعد از تقسیم دارایی مسلمان شود از ارث هیچ بهره ایی نخواهد برد[۱۳۳].
اگر شخصی فوت کند و تنها یک وارث مسلمان داشته باشد و بعد از فوت او، زوجه کافر او نیز مسلمان شود، در این فرض مسلمان شدن زوجه بعد از فوت، نتیجه ایی ندارد و نمی تواند ارث ببرد زیرا به محض فوت، تمام ترکه از آن وارث مسلمان می شود، کما اینکه غیر از زوجه نیز هر وارث کافر دیگری در فرض فوق (انحصار وراثت به یک نفر مسلمان) مسلمان شود، نمی تواند بهره ایی از ارث داشته باشد[۱۳۴].
۳-۱-۴-۳- لعان
یکی دیگر از مواردی که جزء موانع ارث به شمار می رود لعان می باشد. لعان در لغت مصدر باب ملاعنه و به معنی لعن و اظهار بدخواهی دو نفر نسبت به یکدیگر و در اصطلاح عبارت است از مباهله و اظهار لعن و نفرت بین زوجین با صیغه مخصوص، که منشا آن نسبت زنای محصنه دادن شوهر به همسر خود یا انکار فرزندی کسی است که شرعاً ملحق به او است[۱۳۵]. بعضی از حقوق دانان معتقدند که لعان را نمی توان همانند قتل، یکی از موانع ارث برشمرد. زیرا پس از لعان بین زوج و زوجه و یا پدر و فرزند هیچ گونه رابطه حقوقی وجود ندارد و اگر قبل از آن وجود داشته با انجام لعان آن رابطه از بین رفته است به عبارت دیگر در لعان مقتضی ارث بردن که همان رابطه زوجیت است وجود ندارد و با انجام لعان رابطه زوجیت منحل می گردد.و دیگر رابطه ایی برای توارث بین زوج و زوجه متصور نیست[۱۳۶].
ماده ۸۸۲ ق.م درخصوص لعان مقرر می دارد «بعد از لعان، زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند و همچنین فرزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمی برد، لیکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث می برند».
الف- لعان و تشریفات آن
لعان این گونه انجام میگیرد که پس از نسبت دادن زنا به زوجه، بوسیله شوهر، زوجین در برابر حاکم می ایستند و سپس زوج چهار مرتبه می گوید: خداوند را گواه می گیرم که در نسبتی که به زوجه ام داده ام، از راستگویان هستم، سپس یک مرتبه می گوید: لعنت خداوند بر من باد اگر از دروغ گویان باشم. سپس زن نیز چهار بار می گوید: خداوند را گواه می گیرم که شوهر در نسبتی که به من داده است از دروغگویان است و بعد از این، یک مرتبه می گوید: غضب خداوند بر من باد اگر شوهرم از راستگویان باشد. پس از انجام لعان به نحوه صحیح نکاح منحل می گردد و زوجین از یکدیگر ارث نمی برند[۱۳۷].
فصل چهارم
کمیت و کیفیت سهم الارث زوجه
۴-۱- قلمروی سهم الارث زوجه
در صورتی که شرایط وجودی تحقق ارث زوجه در او جمع باشد و موانع ارث هم در او وجود نداشته باشد، زوجه می تواند به عنوان ورثه شخص متوفی، سهمی در ماترک او داشته باشد.
در بین وراث متوفی موقعیت زن در مقایسه با سایر وراث کاملاً محرز و مشخص است و شکی نیست که هیچ یک از وراث مانع از ارث بری زوجه نخواهند شد. شارع مقدس نیز سهم الارث هر یک از خویشاوندان نسبی و سببی را بصورت کامل و دقیق و ظریف در حالات مختلف معین نموده است. در قرآن مجید بر زوجه در حالتی که متوفی دارای فرزند می باشد یا بدون فرزند است سهم الارث متفاوتی تعیین شده است. اما یکی از مهم ترین اختلافات بین فقهای امامیه و اهل سنت که از سکوت قرآن ناشی می شود در خصوص رد یا عدم رد بر فرض باقی ترکه در حالت وارث منحصر بودن زوجه، است. لذا در این فصل به بررسی سهم الارث زوجه در حالات مختلف و نیز اموالی که زوجه می تواند ارث ببرد می پردازیم.
۴-۲- صاحب فرض بودن زوجه
در نظام حقوقی ما وراث به سه طریق از مورث ارث می برند برخی از وراث تنها به فرض ارث می برند که در واقع صاحبان فرض افرادی هستند که سهم الارث آنان در دارایی های متوفی کاملاً مشخص است. برخی افراد به قرابت ارث می برند که این افراد برخلاف صاحبان فرض، سهم الارث شان از دارایی های متوفی معین نیست و دسته سوم افرادی هستند که گاه به فرض و گاه به قرابت ارث می برند، مقصود از معین بودن سهم، همان معین بودن در قرآن مجید است[۱۳۸].
در قرآن مجید و ماده۸۹۶ قانون مدنی از جمله اشخاصی که همیشه به فرض ارث می برند زوجه می باشد که سهم الارث او از دارایی های متوفی بصورت کسری معین گردیده است ماده ۸۹۶ قانون مدنی در این خصوص مقرر می دارد «اشخاصی که به فرض ارث می برند عبارتنداز: مادر، زوج و زوجه».
در بین وراث متوفی، زوجه موقعیت های خاصی را دارد. نحوه ارث بری وی به شکلی است که هیچ یک از وراث نمی تواند مانع از ارث بردن او از دارایی های همسر متوفایش گردد، در واقع زوجه متوفی نه حاجب وارثان نسبی می شود و نه هیچ وارثی می تواند مانع از ارث بردن او گردد[۱۳۹].
از خصوصیات وراث همیشه فرض بر این است که دارای دو فرض اعلی و ادنی است زیرا منصفانه و عادلانه نیست یک خویشاوند در تمام موقعیت های ارثی سهم معین و مشخص داشته باشد و وجود بستگان دیگر متوفی هیچ تاثیری در میزان سهام این گروه نداشته باشد[۱۴۰].
ماده ۹۰۵ق.م نیز آثار دیگری برای ارث بری تنها از طریق فرض، قائل شده است که مطابق آن «از ترکه میت هر صاحب فرض، سهم خود را می برد و بقیه به صاحبان قرابت می رسد. اگر صاحب قرابتی در آن طبقه مساوی با صاحب فرض در درجه نباشد باقی به صاحب فرض رد می شود مگر در مورد زوج و زوجه که به آنها رد نمی شود. لکن اگر برای متوفی وارثی به غیر از زوج نباشد زائد از فرضیه به او رد می شود».
بر مبنای این ماده باقی ترکه زمانی به صاحبان فرض رد می گردد که همراه آنها وارثان قرابت بر نباشد. از طرف دیگر در صورت اضافه ماندن ترکه پس از اخراج فرض برها، باقی مانده به همه فرض برها رد نمی شود. یعنی بعضی از ایشان از رد محروم خواهند بود.
صفحه
نگاره ۲- ۱- شکل ساختمانی ساپونین استروییدی و تریترپنوییدی………………………………………………………………………….
۱۰
فصل اول
مقدمه
۱- ۱- مقدمه
افزایش نیاز به تولیدات مرغی منجر به استفادههای غیر ضروری از هورمونها و ترکیبات شیمیایی دیگر شده است که استفاده از این محصولات تقویتی، باعث اثرات جدی در سلامت پرنده و تولیدات آنها خواهد شد و فزون بر این، باعث کاهش دوره تولید و تغییرات فیزیولوژیک میشوند ( Poudelو Khanal، ۲۰۱۰) و نگرانیهای بسیار زیادی را برای استفاده از این ترکیبات سنتتیک از جمله آنتیبیوتیکها با توجه به اثرات جانبیشان به وجود آورده است (Mansoub و Nezhady، ۲۰۱۱).
امروزه با پیشرفتهای حاصل در شیمی آلی و تحولات چشمگیر در روشهای استخراج، تخلیص و تعیین ترکیبات مؤثر گیاهان و به دلیل عوارض داروهای شیمیایی، ارزش گیاهان دارویی آشکارتر شده و تقریبا نیمی از فرآوردههای دارویی منشأ گیاهی دارند ( ناطقی و همکاران، ۱۳۹۰). گیاهان دارویی پیشینه طولانی در درمان دارند اما با توجه به تحقیقات گستردهای که در زمینه شناسایی گیاهان دارویی و اثربخشی آنها صورت گرفته، مطالعه در مورد سمیت گیاهان دارویی با توجه به وجود متابولیتهای ثانویه گیاهی و ناشناخته بودن آنها امری اجتنابناپذیر است (Benchaar و همکاران، ۲۰۰۸). ترکیبات گیاهی میتوانند به عنوان ترکیبات مناسبی برای سلامت پرنده و تولیدات آنها استفاده شوند و باعث تولید فرآوردههای مناسبی شوند (Mansoub، ۲۰۱۰).
پژوهشهای زیادی در حال انجام هستند تا سودمندی و کارایی خوراک و تولیدات و نرخ تولید و کیفیت محصولات تولیدی را افزایش دهند که این اهداف با بهره گرفتن از گیاهان مفید قابل اجراست. بیشترین اثرات سودمندی گیاهان دارویی، اثرات شبه آنتیاکسیدانی، کاهش چربی خون، پیش برد رشد و توانایی در دسترس بودن آنها است که بسیاری از این اثرات به متابولیتهای ثانویه آنها مانند فنولها، روغنها، ساپونین، لکتینها، آلکالوییدها و غیره وابسته است (Mansoub وNezhady ، ۲۰۱۱؛ Ipu و همکاران، ۲۰۰۶) تا همراه با کاهش هزینه جیره، تولید و کیفیت محصولات را افزایش دهند که این اهداف تا حدودی به کاهش کلسترول تخممرغ و کیفیت جوجه تولیدی بستگی دارد (Nobakht و همکاران، ۲۰۱۱).
گزنه یکی از گیاهان دارویی است که در نقاط مختلف جهان رشد میکند و اولین بار در پرندگان استفاده شد (Mansoub و Nezhady، ۲۰۱۱). آنالیزهای به دست آمده از گزنه، نشان دهنده حضور ترکیبات زیادی در آن است که تاکنون نشاسته، صمغ، آلبومن، شکر، هیستامین، کولین، سروتونین، ۱۸ ترکیب فنولی و ۸ لیگنان از آن شناخته شده است (Tekeli و همکاران، ۲۰۰۶).
گزنه خاصیت ضد میکروبی و ضد قارچی داشته و اثرات مثبتی بر عملکرد، صفات لاشه، فراسنجههای خونی و ایمنی دارد (Mansoub و Nezhady، ۲۰۱۱). یکی از اثرات مثبت گزنه تحریک ترشحات پانکراس است که ترشح آنزیمهای گوارشی و هضم و جذب اسیدهای آمینه را افزایش داده و صفات لاشه را بهبود میبخشد (Modiry و همکاران، ۲۰۱۰). از دیگر اثرات مثبت گزنه میتوان به افزایش کیفیت و درصد تولید تخم و کاهش کلسترول زرده و تخم اشاره کرد (جادری و همکاران، ۱۳۹۰؛ Mansoub، ۲۰۱۰).
از متابولیتهای ثانویه گیاهی میتوان به ساپونین اشاره کرد. ساپونین ترکیب استروییدی یا گلیکوزید تریترپنوییدی است با یک هسته ساپوژنین، که در بسیاری از گیاهان و متابولیتهای گیاهی وجود دارد (اعظمی و همکاران، ۱۳۹۱؛ Francis و همکاران، ۲۰۰۲). ساپونینها در هر دو نوع گیاهان خودرو و زراعی وجود دارند (Fenwick و همکاران، ۱۹۹۱) و فاکتورهایی مانند سن گیاه، محیط و شرایط کشاورزی بر ترکیب آنها موثر است (Schopke، ۲۰۰۰).
ساپونین دارای بخشی محلول در آب و بخشی دیگر محلول در چربی است (Cheeke، ۱۹۹۸). این ترکیب توانایی تشکیل ترکیب پایدار و فومهای صابونی شکل در محلولهای آبی را دارد (جادری و همکاران، ۱۳۹۰). ساپونین دارای یک بخش قندی (گلوکز، گالاکتوز، گلوکورونیک اسید، زایلوز یا متیل پنتوز) و یک اتصال گلیکوزیدی به یک گلیکون هیدروفوبیک است که ممکن است استروییدی یا تریترپنوییدی باشد و زنجیره الیگوساکاریدی به طور طبیعی به کربن شماره ۳ وصل میشود (Ling Mao و همکاران، ۲۰۰۹) و فعالیت بیولوژیک ساپونینها در سطح فعال گلیکوزیدها انجام میشود (Riguera، ۱۹۹۷؛ Yoshiki و همکاران، ۱۹۹۸).
ساپونینها اثرات بیولوژیک بسیاری دارند که میتوان به نفوذپذیری در غشا، تحریک سیستم ایمنی، کاهش کلسترول، فعالیت ضد سرطانی و تاثیر بر رشد، مصرف خوراک، مکان جذب مواد مغذی و متابولیتهای خونی اشاره کرد. در بسیاری از موارد از آن به عنوان شبه آنتیاکسیدان و کاهنده قند خون استفاده میشود (اعظمی و همکاران، ۱۳۹۱؛ Francis و همکاران، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲).
گزنه و ساپونین عملکردهای مثبتی دارند که به طور غیرمستقیم بر جوجه درآوری تاثیرگذارند (Matsuura، ۲۰۰۱؛ Toghyani و همکاران، ۲۰۱۰). همچنین این دو ترکیب بر تخم مرغ تاثیرگذار بوده و کلسترول زرده را کاهش و ارتفاع آلبومن را افزایش میدهند (Pappas و همکاران، ۲۰۰۵؛ Dikmen و Sahan، ۲۰۰۷؛ Afrose و همکاران، ۲۰۱۰).
۱- ۲- اهداف پژوهش
در این پژوهش به بررسی تاثیر افزودن پودر گزنه و ساپونین بر عملکرد، کلسترول زرده، ویژگیهای تخم مرغ و وزن جوجه مرغهای مادر گوشتی پرداخته شد. اهداف پژوهش عبارتند از:
بررسی عملکرد مرغ مادر گوشتی تغذیه شده با پودر گزنه و ساپونین
بررسی تاثیر پودر گزنه و ساپونین بر غلظت کلسترول زرده تخمهای مرغ مادر گوشتی
بررسی صفات تخم مرغ مرغ مادر گوشتی تغذیه شده با پودر گزنه و ساپونین
بررسی تاثیر افزودن پودر گزنه و ساپونین بر غلظت فراسنجههای خونی مرغ مادر گوشتی
بررسی وزن جوجه مرغ مادر گوشتی تغذیه شده با پودر گزنه و ساپونین یک هفته پس از هچ
فصل دوم
مروری بر پژوهشهای
پیشین
۲- ۱- معرفی گیاه گزنه
گزنه گیاهی از تیره گزنه با نام علمی Urticadioicaاست. نام فارسی آن گزنه و نام انگلیسی آن Nettle است. گزنه گیاهی است که از دوران ماقبل تاریخ وجود داشته و مردم در آن زمان برای تغذیه از آن استفاده میکردند. گزنه گیاهی چندساله و علفی است که ساقه آن چهارگوش بوده و به طور عمود تا ارتفاع یک متر بالا میرود. این گیاه در خرابهها، باغها و نقاط مرطوب در بیشتر مناطق جهان به صورت خودرو میروید. ریشه این گیاه خزنده بوده و در ناحیهای که سبز میشود کمکم تمام منطقه را فرا میگیرد. ساقه این گیاه را پرزها و تارهای مخروطی شکل پوشانده که در صورت لمس ساقه، به دست میچسبد و پوست را گزیده و خارش و سوزش ایجاد میکند. تخم آن نرم، ریز و تیرهرنگ و مانند تخم کتان است. بخشهای مورد استفاده این گیاه برگهای تازه، ریشه، شیره و دانه آن است (هاشمی، ۱۳۸۷).
۲- ۲- ویژگیهای گزنه
گزنه معرق، مدر و قاعدهآور بوده، نیروی جنسی را زیاد و سینه، ریه و معده را از اخلاط پاک میکند و در موارد التهاب کلیه، وجود خون در ادرار، مفرط بودن خونریزی و ضعف و زردی تجویز میشود (Madrid و همکاران، ۲۰۰۳؛ Alcicek و همکاران، ۲۰۰۴؛ Zhang و همکاران، ۲۰۰۵). گزنه از نظر دارویی به عنوان ضد تورم، کاهنده قند خون، ضد اسپاسم، یک شبه آنتیاکسیدان (Toldy و همکاران، ۲۰۰۵) و پایینآورنده کلسترول است (Khosravi و همکاران، ۲۰۰۸).
۲- ۳- ترکیبات شیمیایی گزنه
مهمترین ترکیبات شیمیایی گزنه Tymol، Carvacrol، نشاسته، صمغ، آلبومن، شکر، دورزین (Kwiecien و Mieczan، ۲۰۰۹) و ۱۸ ترکیب فنولی و ۸ لیگنان است (Nobakht و Moghaddm، ۲۰۱۲). گزنه مواد معدنی زیادی به خصوص آهن، منیزیم، پتاسیم، ویتامین C و پیشساز ویتامین A دارد (Geel، ۲۰۰۱). گزنه از نظر ریز مغذیهایی مانند اسیدهایآمینه، ویتامینها و ترکیبات فعال از جمله تاننها، اسید فرمیک و اسید سالیسیلیک غنی است (زرگری، ۱۳۶۹). گزنه اثرات شبه آنتیاکسیدانی دارد. آنتیاکسیدانها ترکیباتی هستند که رادیکالهای آزاد را از بین برده و آسیب و مرگ سلولی و بیماریهای سرطانی را به حداقل
میرسانند (Zheng و همکاران، ۱۹۹۲).
۲- ۴- مصرف گزنه در انسان
بیشترین تاثیر گزنه در انسان بر کاهش چربی و کلسترول خون است (Poudel و Khanal، ۲۰۱۰). گزنه عملکرد تیرویید و نرخ متابولیسم (سوخت و ساز) را افزایش داده و به واسطه داشتن آهن از کم خونی جلوگیری میکند (Safamehr و همکاران، ۲۰۱۲). انسانها به دلیل وجود سروتونین در گزنه از آب آن برای درمان افسردگی استفاده میکنند (امین، ۱۳۸۵). برای تقویت سیستم ایمنی و عفونتهای ادراری نیز از آن بهره میبرند (Langhout، ۲۰۰۰).
۲- ۵- مصرف گزنه در خوک
Grella و همکاران (۲۰۰۶)، بیان نمودند که استفاده از گزنه بر سلامت و صفات تولیدی خوک تاثیر مثبتی داشته است. همچنین Khanal (2005)، گزارش کرد که خوک های تغذیه شده با گزنه پخته، افزایش وزن معنیداری را همراه با یک توده ماهیچهای خوب نشان دادند. در مطالعه دیگری نشان داده شد که استفاده از گزنه در خوکها اثرات مثبتی بر کیفیت گوشت و توسعه و ثبات اکسیداتیو و نسبت اسیدهای چرب غیر اشباع به اشباع دارد (Mansoub، ۲۰۱۱).
۲- ۶- مصرف گزنه در بوقلمون
مکملسازی جیره بوقلمونها با غلظت mg/kg 63 ساپونین در هر کیلوگرم خوراک، به طور بیمعنی در مقایسه با گروه کنترل وزن و مصرف خوراک را افزایش داد (Dziuk و همکاران، ۱۹۸۴).
۲- ۷- مصرف گزنه در مرغ گوشتی
استفاده از ۲% گزنه در جیره روزانه مرغ گوشتی، باعث افزایش وزن بدن آنها شد. در این پژوهش به تاثیر مثبت گزنه بر عملکرد، صفات لاشه، فراسنجههای خونی و ایمنی نیز اشاره شد (Mansoub و Nezhady، ۲۰۱۱). Modiry و همکاران (۲۰۱۰)، گزارش کردند که استفاده از گزنه در کاهش کلسترول و تریگلیسیرید خون جوجههای گوشتی به دلیل وجود کارواکرول و تیمول و افزایش ترشح صفرا موثر است. مکملسازی جیره جوجههای گوشتی با گیاه گزنه عملکرد رشدی آنها را افزایش داد (Bampidis و همکاران، ۲۰۰۵؛ Cross و همکاران، ۲۰۰۷).
۲- ۸- مصرف گزنه در مرغ تخمگذار
نتایج مطالعه Khanal (2005)، بیانگر این بود که تغذیه روزانه ۵/۱% پودر گزنه در در مرغ تخمگذار در کنار سلامتی پرنده، باعث افزایش ظرفیت تخمگذاری شد. همچنین او بیان کرد مکملسازی با گزنه بر کیفیت تخم مرغ و غشای سفیده و ضخامت پوسته تخم نیز تاثیر مثبتی داشته و شکستگی تخم را کم میکند.
Nobakht و همکاران (۲۰۱۱)، گزارش کردند که افزودن روزانه ۲% پودر گزنه به جیره مرغهای تخمگذار تولید تخم مرغ، توده تخم مرغ و وزن پوسته را افزایش میدهد. اما استفاده از ۵/.% پودر گزنه در جیره این مرغها فقط مصرف خوراک روزانه را کاهش
میدهد. او در پژوهشی بیان کرد که مکملسازی روزانه ۲% گزنه در جیره مرغ تخمگذار به طور معنیداری (۰۵/۰ P <) کیفیت تخم، ضخامت پوسته و شاخص زرده تخم مرغ را افزایش داد.
۲- ۹- معرفی ساپونین
تا پیش از این، موقعیت فلسطینیها به صورت موقعیت « ناظر» بود، که بعد از موافقت نامه صلح اسلو در سال ۱۹۹۳ از سازمان ملل متحد درخواست کرده بودند کهاین موقعیت را کسب کنند. این در حالی است که در هیچ جای منشور وضعیتی به نام وضعیت «ناظر» مورد اشاره قرار نگرفته است. یعنی این موضع یک رویه است و پایه حقوقی مبتنی بر منشور ندارد. رویه سازمان ملل متحد در طی ۶۷ سال گذشته بر این بوده که ناظران چند دسته بودهاند؛ از جمله، دول غیر عضو دارای مأموریت ناظر دائم در مقر ملل متحد (مثل سریر مقدس)، موجودیتهای دارای مأموریت ناظر دائم در مقر ملل متحد (مثل فلسطین تا قبل از ارتقاء وضعیت به ناظر با موقعیت ویژه)، سازمانهای بینالدولی دارای دفاتر ناظر دائم در مقر ملل متحد (سازمانهای منطقهای بینالدولی)، سایر موجودیتهای دارای دفاتر ناظر دائم در مرکز ملل متحد (مثل نظم حاکمیتی نظامی مالت و کمیته بینالمللی صلیب سرخ). در هر یک از این دسته بندیها، ناظران مختلف از حقوق مشارکتی مختلفی برخوردار هستند.[۷۰]
در وضعیت موجودیت دارای ماموریت ناظر دائم که فلسطین قبلا آن را دارا بود، آن موجودیت حق رای نداشت، حق بانی شدن برای قطعنامهها را نداشت و جایگاه نشستن آن در صحن مجمع عمومی نبود، بلکه جایگاه آن در صندلیهای کنار مجمع بود. اما در سال ۱۹۹۸ وضعیت فلسطین به وضعیت «ناظر با موقعیت ویژه» ارتقا یافت.
در این سال مجمع عمومی سازمان ملل متحد ضمن اعطای حقوق بیشتر بهاین نمایندگی، پذیرفت که هیئت فلسطین در مباحث عمومی مجمع عمومی شرکت کند. به منظور تاکید سمبلیک بر وضعیت ویژه فلسطین، جایگاه هیئت فلسطینی در مجمع عمومی بین دولتهای غیر عضو و جلوتر از سایر هیئتهای ناظر[۷۱] در نظر گرفته شد.
وضعیتی که اکنون فلسطین به عنوان یک «دولت ناظر غیر عضو» کسب کرده، وضعیتی است شبیه آنچه که سوئیس قبل از عضویت کامل در سازمان ملل متحد داشت، یا موقعیتی که اکنون سریر مقدس در ملل متحد داراست.
عضویت دولت فلسطین در سازمان ملل متحد به عنوان یک «دولت ناظر غیر عضو» فارغ از اینکه به مطالبات فلسطینیان در مجامع و سازمانهای بینالمللی وجاهت قانونی و مشروعیت سیاسی خواهد بخشید، به علاوه راه عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل متحد و ارکان آن را هم هموار خواهد نمود.
۱- مزایای بر خورداری از وضعیت دولت بودن
با ارتقای وضعیت فلسطین به دولت، اکنون فلسطینیها میتوانند از تمامی حقوقی که یک دولت به موجب حقوق بینالملل دارد، برخوردار شوند. این حقوق شامل مصونیت یک دولت و مقامات آن، حمایت در برابر توسل به زور دولتهای دیگر، حق دفاع مشروع فردی و جمعی در صورت وقوع حمله مسلحانه، صلاحیت تام بر سرزمین، منع مداخله در امری که ذاتاً در صلاحیت داخلی قرار دارند، امکان عضویت در سازمانهای بین دولتی و آژانسهای تخصصی و اهلیت تام برای انعقاد معاهده است.
همچنین احراز جمعی وضعیت دولت بودن برای یک دولت میتواند مزایای حقوقی بی واسطه تری را در پی داشته باشد. تبدیل فلسطین به یک دولت ناظر همچنین از نظر سیاسی میتواند توازن قدرت بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیان را بازتعریف نماید و موقعیت فلسطین را در مذاکرات احتمالی آینده با رژیم اسرائیل ارتقا بخشد.
مهمتر از همهاینکه، ارتقای فلسطین بهاین وضعیت به آن اجازه میدهد تا به معاهدات بینالمللی بپیوندد و عضو نهادهای تخصصی سازمان ملل همچون سازمان بینالمللی هوانوردی غیرنظامی، معاهده حقوق دریاها، معاهده عدم اشاعه هستهای و دیوان بینالمللی دادگستری شود.
سوئیس در سال ۱۹۴۷، زمانی که یک دولت ناظر غیر عضو بود به عضویت سازمان بینالمللی هوانوردی غیرنظامی (ایکائو) در آمد. معاهده به اعضا، حق کامل حاکمیتی در کنترل فضای بالای سرزمینی شان را اعطا میکند. بدین ترتیب فلسطینیها میتوانند ادعای نقض حریم هوایی خود توسط هواپیماهای اسرائیلی را نزد دیوان بینالمللی کیفری مطرح نمایند.
اگر فلسطین به معاهده حقوق دریاها بپیوندد، کنترل آبهای سرزمینی خود در ساحل غزه را در اختیار خواهد گرفت، آبهایی که در حال حاضر تحت محاصره نیروی دریایی رژیم صهیونیستی قرار دارد. در صورتی که فلسطین بهاین معاهده بپیوندد، میتواند علیه محاصره دریایی نوار غزه توسط رژیم اسرائیل طرح شکایت کند و همچنین ادعای مالکیت بر میدان گازی ای که در سواحل غزه قرار گرفته و در حال حاضر در اختیار رژیم اسرائیل است را نزد دیوان بینالمللی کیفری مطرح نماید.
به علاوه فلسطین میتواند به دیوان بینالمللی کیفری نیز بپیوندد. کریستین وناوسر، رئیس مجمع دولتهای عضو دیوان بینالمللی کیفری قبلا در مصاحبهای اعلام کرده بود که فلسطین در وضعیت دولت ناظر میتواند به عضویت دیوان درآید[۷۲] و از دیوان بخواهد که در مورد جنایات جنگی و سایر اتهامات علیه رژیم اسرائیل که در سرزمین فلسطین بعد از جولای ۲۰۰۲ ارتکاب یافته (شامل جنایات مربوط به جنگ ۲۲ روزه غزه که منجر به کشته شدن ۱۴۰۰ غیر نظامی شد) تحقیق کند.
دادستان دیوان همچنین میتواند مقامات اسرائیلی را به دلیل شهرک سازیهای غیرقانونی در کرانه باختری تحت بازجویی قرار دهد. اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری، جرائم ارتکابی در محدوده صلاحیت دیوان را تعریف کرده است. ذیل طبقه بندی جنایات جنگی، اساسنامه جرمی دارد که به صورت «انتقال مستقیم یا غیرمستقیم بخشهایی از مردم غیرنظامی به سرزمین تحت اشغال توسط قدرت اشغالگر» تعریف میشود.[۷۳] به نظر میرسد که توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری، که تحت اشغال اسرائیل قرار دارد، میتواند بر اساس این طبقه بندی قابل رسیدگی باشد و مقامات اسرائیلی را با اتهام ارتکاب جنایات جنگی مواجه سازد.
آغاز هر کدام از این تحقیقات نیازمند هیچ اقدام اضافهای از سوی فلسطین نیست. هرگاه دادگاه صلاحیت داشته باشد، دادستان میتواند بر اساس اطلاعات به دست آمده از هر منبعی تحقیقات را آغاز کند و علیه اشخاص مختلف به اتهام ارتکاب جرائم تعریف شده بینالمللی اعلام جرم نماید. اعلامیه تقدیم شده به دادگاه از سوی فلسطین در سال ۲۰۰۹ به عنوان مبنای صلاحیت دادگاه کافی است. نیازی نیست که فلسطین به اساسنامه دیوان بپیوندد تا دیوان صلاحیت رسیدگی به جرائم ارتکابی در خاک فلسطین را پیدا کند. اگر فلسطین بخواهد به اساسنامه دیوان بپیوندد، صلاحیت دیوان برای رسیدگی به جرائم تعریف شده در سرزمین فلسطین، از تاریخ و بر مبنای آن الحاق خواهد بود. اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری مقرر میدارد که صلاحیت ناشی از تصویب یا الحاق به اساسنامه از تاریخ تصویب یا الحاق آغاز میشود. صلاحیت رسیدگی به جرائم ارتکابی در تاریخ قبل از الحاق بر اساس اعلامیه ۲۰۰۹ خواهد بود، زیرا زمانی که یک دولت چنین اعلامیهای را تقدیم دیوان میکند و سپس به اساسنامه دیوان میپیوندد، به اعتبار اعلامیه قبلی خدشهای وارد نمیشود. صلاحیت مستقر بر اساس چنین اعلامیهای حتی جرائم ارتکابی در تاریخ قبل از اعلامیه را نیز شامل میشود.[۷۴]
پیوستن به اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری یک حق دیگر را نیز برای فلسطین ایجاد خواهد کرد. اگر فلسطین این اساسنامه را بپذیرد، میتواند به عنوان یک دولت عضو، هرگونه تحقیق مرتبط با سرزمین فلسطین را به دادستان ارجاع دهد. بر اساس اساسنامه دیوان، یک کشور عضو ممکن است چنین موضوعی را به دیوان ارجاع نماید. ارجاع چنین موضوعی فشار بر دادستان را برای تصمیم گیری در این باره افزایش میدهد، اما چنان که قبلا گفته شد، حتی بدون وجود چنین اقدامی، دادستان برای انجام تحقیقات و اعلام جرم اختیار تام دارد.[۷۵]
با تثبیت وضعیت فلسطین به عنوان دولت غیر عضو ناظر در سازمان ملل متحد در پی تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، به نظر میرسد که منازعات میان اسرائیل و فلسطین شکل جدیدی به خود خواهد گرفت.
اگر پیش از این برخی بر این باور بودند که درگیریهای فلسطین و اسرائیل ماهیت بین الدولی نداشته است، اینک با تصویب قطعنامه ۱۹/۶۷ مجمع عمومی، مخاصمات میان فلسطین و اسرائیل ماهیت بینالمللی به خود میگیرد. از این لحاظ که علاوه بر ضرورت یافتن اعمال قواعد و مقررات حقوق بینالملل بر این اشغال، برای هر دو طرف نیز حقوق، تکالیف و به تبع مسئولیتهای بینالمللی در پی خواهد داشت.
بدون شک وضعیت فلسطین در تشدید بخش عمدهای از منازعات خاورمیانه تاثیرگذار بوده است. اقدام اخیر جامعه بینالمللی در حمایت از مردم و دولت خودگردان فلسطین با تصویب ۱۹/۶۷ قطعنامه، نشان از عزم جامعه جهانی برای حل مسئله اشغال فلسطین به عنوان یکی از چالشها و موانع توسعه صلح و امنیت بین المللی و ثبات وضعیت در خاورمیانه دارد.
تصویب قطعنامه اخیر که گامی در راستای به رسمیت شناختن دولت فلسطین به عنوان تابع بالفعل حقوق بینالملل است، یکی از برجسته ترین اقدامات سازمان ملل متحد در راستای تحقق اهداف منشور ملل متحد به شمار میآید. چنانکه در مقدمه منشور بر تساهل، مدارا کردن و همزیستی مسالمت آمیز و همراه با روحیه حسن همجواری تاکید گردیده است.
شناسایی دولتها در حقوق بین الملل از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا به عنوان تابع بالفعل از حقوقی برخوردار خواهند شد و تکالیفی را نیز بر عهده خواهند داشت. به همین جهت از این پس، دولت فلسطین واجد همان حقوقی خواهد بود که دولت اسرائیل تاکنون از آنها برخوردار بوده است و به تبع آن تکالیفی را نیز بر عهده خواهد داشت.
وضعیت نابرابر فلسطین و اسرائیل در طی دهه های گذشته سبب شده بود تا اسرائیل علی رغم قطعنامههای شورای امنیت و مجمع عمومی و حتی رای مشورتی دیوان بین المللی دادگستری در قضیه دیوار حائل مبنی بر اشغال و اقدام نامشروع در غصب اراضی فلسطینی، به عنوان یک طرف این معادله از پذیرش تکالیف خود براساس قواعد و مقررات بین المللی سرباز زند. اما در حال حاضر با تغییر طرح پیشنهادی دولت خود گردان فلسطین برای عضویت ناظر در سازمان ملل متحد، یکی از مهم ترین مباحثی که در حقوق بین الملل تاکنون با ابهام روبه رو بوده است یعنی مسئله اشغال فلسطین شکل دیگری به خود می گیرد؛ چرا که این شناسایی آثاری را در پی خواهد داشت.[۷۶]
به طور کلی از آنجا که در حقوق بین الملل اصل بر عدم مداخله و عدم توسل به زور می باشد اصل بر ممنوعیت اشغال به عنوان یکی از مصادیق مداخله و توسل به زور نیز می باشد . منشور ملل متحد در ماده ۱ به موضوع برقراری صلح و امنیت بین المللی و در بند ۴ ماده ۲ بر اصل عدم توسل به زور و رعایت تمامیت ارضی یا استقلال کشورها اشاره دارد. همچنین بند ۲ و ۳ ماده ۳ قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی مصوب ۱۹۷۴ معروف به قطعنامه تعریف تجاوز بر همین اصل اشاره دارد و اشغال را از جمله اعمال تجاوزکارانه برمی شمرد.
بر ممنوعیت اشغال از ابتدای اشغال سرزمینهای عربی توسط اسرائیل، قطعنامههای مختلفی توسط ملل متحد علیه اسرائیل صادره گردیده است که متضمن محکومیت اسرائیل به خاطر اشغال آن سرزمینها است. از جمله مهم ترین این قطعنامهها می توان به قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت مورخ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۷ اشاره کرد که در آن از اسرائیل خواسته شده است تا نیروهای خود را از مناطق اشغالی که در جنگ ۱۹۶۷ تصرف کرده است عقب براند و بر کلیه ادعاهای ارضی خود نسبت به آنها پایان دهد و تمامیت ارضی و استقلال سیاسی تمام کشورهای منطقه را محترم شمارد.
به این ترتیب همان طور که قبلاٌ اشاره شد، دولتها ملزم به رعایت قواعد لاهه و ژنو در زمان مخاصمات بین المللی میباشند، حتی اگر عضو این معاهده نباشند؛ زیرا این قواعد بخشی از عرف بین الملل به شمار میآیند، از این رو، تعهد به رعایت آنها را دارند. به همین جهت دیوان بین المللی دادگستری در رای مشورتی در ساخت دیوار حائل، اقدامات اسرائیل را براساس مواد ۴۶، ۲۳، ۵۵ مقررات لاهه به عنوان عرف موجود در حقوق بین الملل نامشروع میداند.[۷۷]
از دیگر موارد نقض مقررات لاهه در اشغال فلسطین، تبعید فلسطینیان از سرزمینهای اشعالی میباشد؛ زیرا برابر مقررات لاهه، ساکنان سرزمینهای اشغالی در قبال لغو تابعیت و تغییرات هویتی، تبعید و گروگانگیری مصون هستند. تبعید و اخراج اجباری افراد از سرزمینهای خود از مصادیقی است که در اساسنامه دیوان بین المللی کیفری ذیل عنوان جنایت علیه بشریت عنوان گردیده است و از این حیث نیز عاملان این جنایت میتوانند مورد تعقیب قرار گیرند.
از دیگر مباحثی که در بحث اشغال فلسطین مطرح است، نقض مقررات ژنو توسط اسرائیل است. شورای امنیت نیز طی قطعنامههای ۲۳۷، ۲۷۱، ۴۴۶، گستره وسیعی از موارد نقض کنوانسیونهای ژنو از جمله اخراج فلسطینیان از سرزمینهای اشغالی، کشتار افراد غیرنظامی، حمله به خبرنگاران و نیروهای امدادی صلیب سرخ، محاصره غزه، حمله به کاروان کمکهای بشردوستانه و غیره را محکوم نموده است. برای نمونه تنها در ساخت دیوار حایل در اراضی اشغالی مواردی از نقض مواد ۵۳ ، ۳۳ ، ۴۷ و ۱۵۴ کنوانسیون ژنو مشهود است.[۷۸]
بنابراین براساس قواعد و مقررات بین المللی، اسرائیل از یک سو ملزم به ترک اراضی اشغالی فلسطینی می باشد و از سوی دیگر تا قبل از ترک اراضی و در حین ترک نیز مکلف به رعایت مقررات بر شمرده و اعمال تکالیف به عنوان دولت اشغالگر بر ساکنان فلسطین است. در غیر این صورت فلسطین به عنوان دولت غیر عضو ملل متحد بر اساس بند ۳ ماده ۳۵ اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری حق اقامه دعوی علیه اسرائیل و درخواست جبران خسارتهای وارده را خواهد داشت. در مقابل دولت خود گردان فلسطین نیز در قبال نقض تعهدات و عرفهای بین المللی و اقدامات یک جانبه مسئولیت خواهد داشت.[۷۹]
۲- تاثیر تصویب قطعنامه ۱۹/۶۷ بر عضویت فلسطین در ملل متحد
تایید دولت بودن فلسطین از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد احتمالا تاثیر مهمی بر پذیرش تدریجی فلسطین به عضویت سازمان ملل متحد دارد. همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، برای عضویت در ملل متحد، علاوه بر رای مثبت مجمع عمومی ملل متحد، توصیه شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز ضرورت دارد. در این مرحله بود که درخواست عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۱ به دلیل مخالفت امریکا با مانع مواجه شد. قطعنامه ۱۹/۶۷، از شورای امنیت میخواهد تا موضوع را مجددا بررسی کند.[۸۰]
اگر شورای امنیت بهاین درخواست مجمع عمومی ملل متحد پاسخ ندهد، موضوع پذیرش عضویت فلسطین میتواند توسط خود مجمع عمومی بررسی شود. ماده ۴ منشور ملل متحد، که در مورد ضابطه پذیرش عضویت دولتهاست، در مورد نقش شورای امنیت به دقت سخن نمیگوید. بر اساس ماده ۴، پذیرش عضویت توسط مجمع عمومی، «بر اساس توصیه شورای امنیت» انجام میگیرد. ماده، در مورد اینکهایا نظر شورا در مورد پذیرش عضویت یک دولت حتما باید مثبت باشد یا خیر، سکوت کرده است. موضوع نقش شورای امنیت در روند پذیرش عضویت در سالهای اولیه تشکیل ملل متحد موضوع بحثهای بسیاری بوده است. در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا هر کدام به دنبال عضویت دولتهای متحد خود در سازمان ملل متحد بودند. دولت آمریکا میتوانست با جلب نظر اکثریت اعضای شورا، جلوی تصویب خواستهای شوروی را بگیرد، اما اتحاد جماهیر شوروی مجبور بود برای جلوگیری از عضویت دولتهای مورد حمایت آمریکا از حق وتو استفاده کند. آمریکا و دیگر دولتهای همسو، استدلال میکردند که نمیتوان از حق وتو برای رد توصیه پذیرش عضویت یک دولت استفاده کرد. همچنین برخی دیگر از دولتها استدلال میکردند که نقش شورای امنیت در این زمینه تنها نقشی مشورتی است و این مجمع عمومی است که اختیار اصلی پذیرش عضویت دولتها را دارد. در سال ۱۹۵۵، نهایتا دو طرف به توافقی در این باره رسیدند، که بر اساس آن هر دو گروه از دولتها، چه متحدان بلوک غرب و چه متحدان بلوک شرق به عضویت ملل متحد پذیرفته میشدند. اما موضوعات اصولی هرگز به صورت قطعی حل نشد. نه مشخص شد که میتوان در این زمینه از حق وتو استفاده کرد و نه مشخص شد کهایا نقش شورای امنیت با یا بدون حق وتو، صرفا مشورتی است یا خیر.[۸۱]
استدلال موافق نقش داشتن شورای امنیت در روند پذیرش عضویت دولتها بر این امر استوار بود که شورا باید صلح دوست بودن موجودیت خواهان عضویت را بررسی کند. بر اساس ماده ۴ منشور، صلح دوست بودن، یکی از ملزومات عضویت در ملل متحد است. بر اساس این استدلال، نقش شورای امنیت در پذیرش عضویت دولتها کمتر از مجمع عمومی است. شورای امنیت نظر خود را در مورد صلح دوست بودن خواهان اعلام میدارد و مجمع عمومی این نظر شورا را مطمح نظر قرار میدهد، اما نیازی نیست که تصمیم مجمع عمومی لزوما با نظر شورا هم راستا باشد. در جریان تهیه پیش نویس منشور، در توضیح ماده ۴ اینگونه اعلام نظر شد که توصیه باید از شورای امنیت در مورد عضویت درخواست شود، اما اگر شورا از توصیه امتناع کرد، یا اگر توصیه بر خلاف پذیرش عضویت خواهان نمود، مجمع عمومی باز هم میتواند خواهان را به عضویت بپذیرد.[۸۲]
موضوع استفاده از حق وتو نیز در کنفرانس تهیه پیش نویس، محل بحثهای بسیاری بود. دولتهایی که از حق وتو بهره مند نبودند، در مورد استفاده احتمالی بیش از حد از این حق ابراز نگرانی میکردند. ماده ۲۷ منشور به حق وتو اختصاص داشت. هدف از ایجاد حق وتو، تضمین این مسئله بود که شورای امنیت هیچگاه نتواند بر خلاف نظر یکی از ۵ عضو دائم، دست به اقدام نظامی بزند. ۵ دولت برخوردار از حق وتو، در پاسخ به دولتهای غیر برخوردار از این حق بیانیهای را صادر کردند و در آن اطمینان دادند که از حق وتو، آنگونه که در ماده ۲۷ بیان شده، تنها برای تصمیمات در مورد جنگ و صلح استفاده خواهند نمود.[۸۳]اینکهایا مجمع عمومی این اختیار را برای خود قائل خواهد بود که بدون توصیه مساعد شورای امنیت اقدام به پذیرش عضویت فلسطین بنماید یا خیر، موضوعی است که باید در عرصه سیاست قدرت به آن پرداخت. چنین اقدام مستقلی توسط مجمع عمومی برای پذیرش عضویت فلسطین همچنین بهاین بستگی دارد که چه تعداد از دولتهای عضو ملل متحد تصمیم بگیرند که مجمع عمومی بر اساس ماده ۴ اختیار پذیرش عضویت یک دولت در غیاب توصیه مساعد شورای امنیت را داراست. اما این موضوع که ماده ۴ چنین اجازهای را میدهد، امری قابل پذیرش است.[۸۴]
۳- تاثیر قطعنامه ۱۹/۶۷ بر نحوه برخورد با فلسطین در ملل متحد
حتی بدون پذیرش عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد، قطعنامه ۱۹/۶۷ احتمالا منجر به افزایش حقوق هیئت ناظر فلسطین در ملل متحد خواهد شد. اما هرگونه تفاوتی احتمالا بسیار جزئی خواهد بود، زیرا پیش از این نیز با هیئت ناظر فلسطین همانند نماینده یک دولت و حتی یک دولت عضو رفتار میشد. هم شورای امنیت و هم مجمع عمومی به هیئت فلسطینی اجازه دادهاند تا در جلساتی که به صورت عادی تنها نمایندگان دولتهای عضو میتوانند در آنها شرکت داشته باشند، حضور یابند.
در ۴ دسامبر ۱۹۷۵، جلسهای در مورد خاورمیانه در شورای امنیت برگزار شد و چند دولت عضو پیشنهاد کردند که از سازمان آزادی بخش فلسطین که بعدا هیئت ناظر فلسطین نامیده شد، برای شرکت در این جلسه دعوت شود. بر اساس مقرره ۳۷ شورای امنیت، تنها یک دولت عضو میتواند در گفتگوها شرکت کند. رئیس شورای امنیت توضیح داد که اگر این پیشنهاد پذیرفته شود، سازمان آزادی بخش فلسطین همانند نماینده یک دولت عضو در جلسه شرکت خواهد کرد.[۸۵]
انگلیس با این پیشنهاد مخالفت کرد و استدلال نمود که شرکت در جلسه بر اساس مقرره ۳۷ تنها برای دولتهای عضو امکان پذیر است، در حالی که سازمان آزادی بخش فلسطین یک دولت عضو را نمایندگی نمیکند. به رغم مخالفت انگلیس، شورا بر اساس توضیح رئیس، به دعوت یک نماینده از سازمان آزادی بخش فلسطین رای مثبت داد و یک نماینده از این سازمان در جلسه شرکت کرد.
در جلسه ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ شورای امنیت نیز، زمانی که پیشنهاد دعوت از نماینده سازمان آزادی بخش فلسطین برای شرکت در گفتگوها مطرح شد، همین موضوع مجددا مطرح شد. این بار نماینده آمریکا با این پیشنهاد مخالفت کرد و استدلال نمود که «سازمان آزادی بخش فلسطین یک دولت نیست. این سازمان اداره یک سرزمین مشخص را بر عهده ندارد و فاقد مشخصه های حکومت یک دولت است.» این بار نیز شورای امنیت به اعتراض آمریکا توجهی نکرد و مجددا سازمان آزادی بخش فلسطین در این جلسه شرکت نمود.[۸۶]
مجمع عمومی نیز در دهه ۱۹۷۰، با هیئت ناظر سازمان آزادی بخش فلسطین مانند یک دولت رفتار کرد. در ۱۰ اکتبر ۱۹۷۷، موشه دایان، نماینده اسرائیل، بیانیهای را در نشست مجمع عمومی صادر کرد. روز بعد، رئیس مجمع عمومی از فاروق قدومی، نماینده سازمان آزادی بخش فلسطین خواست تا شاید به موشه دایان پاسخ بدهد. بر اساس مقرره ۷۳ روش کار مجمع عمومی، رئیس مجمع تنها میتواند با حق پاسخگویی یک دولت عضو موافقت کند. نماینده آمریکا بهاین موضوع اعتراض کرد و اعلام نمود که «تنها نمایندگان دولتهای عضو مجاز به مشارکت در بحثهای عمومی هستند.» اما رئیس مجمع بهاین اعتراض توجهی نکرد و از قدومی خواست تا پاسخ دهد و او نیز به موشه دایان پاسخ داد.[۸۷]
در ۱۹۸۸، زمانی که سازمان آزادی بخش فلسطین، با صدور اعلامیه استقلال، ادعای دولت بودن نمود، مجمع عمومی، در قطعنامه ۱۷۷/۴۳ در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۸۸، این ادعا را تصدیق نمود و موافقت کرد که هیئت ناظر سازمان آزادی بخش فلسطین را نماینده فلسطین تلقی کند. ده سال بعد، در جولای ۱۹۹۸، مجمع عمومی قطعنامه ۲۵۰/۵۲ را با عنوان «مشارکت فلسطین در کار ملل متحد» تصویب نمود و بر اساس آن به فلسطین «حق مشارکت در مباحث عمومی مجمع عمومی» را اعطا کرد و بدین وسیله تصمیم رئیس مجمع عمومی در ۱۰ اکتبر ۱۹۷۷ را مجددا مورد تایید قرار داد. قطعنامه ۲۵۰/۵۲ همچنین مجموعهای از اختیارات بیشتر را به نماینده فلسطین جهت مشارکت در اقدامات مجمع عمومی اعطا کرد.[۸۸]
۴- تاثیر قطعنامه ۱۹/۶۷ در پایان دادن به اشغالگری اسرائیل
یکی از بندهای قطعنامه ۱۹/۶۷ حق «استقلال دولت فلسطین در سرزمین اشغالی فلسطین از سال ۱۹۶۷» را برای مردم فلسطین مورد تایید قرار میدهد. این تعیین محدوده سرزمین توسط قطعنامه، خالی از اهمیت نیست. این بدان معناست که هیچگونه ادعایی درمورد خاک فلسطین فراتر از بخشهای اشغال شده ۱۹۶۷ (نوار غزه و کرانه باختری) مورد تایید نیست. از سوی دیگر، این مشخص نمودن سرزمین از تلاشهای فلسطین برای به دست آوردن استقلال در سرزمینی که شامل کل کرانه باختری است، پشتیبانی میکند. اسرائیل قصد دارد آن مناطقی از کرانه باختری را که در آنها شهرک سازی نموده است، تصاحب کند.[۸۹]
اگر اسرائیل همچنان حاضر به پایان دادن به اشغالگری خود نباشد، قطعنامه ۱۹/۶۷ میتواند زمینه را برای اقدام سازمان ملل متحد برای وادار ساختن اسرائیل به بیرون رفتن از سرزمینهای فلسطینی فراهم کند. تعدادی از مقامات فلسطینی اعلام کردهاند که با تایید دولت بودن فلسطین به موجب این قطعنامه، اسرائیل نه آنگونه که خود مدعی بود، در موضع اشغال کننده یک سرزمین مورد اختلاف، بلکه در موضع اشغال کننده سرزمین یک دولت خارجی قرار میگیرد. شورای امنیت به رغم داشتن اختیاراتی بر اساس فصل هفتم منشور در زمینه جنگ، هرگز به دلیل ورود به نوار غزه و کرانه باختری در سال ۱۹۶۷، یا به دلیل خودداری اسرائیل از خروج از این مناطق، این رژیم را مورد تحریم قرار نداده است. این کوتاهی از ناحیه شورای امنیت با توجه بهاینکه ورود اسرائیل بهاین مناطق فاقد مبنای حقوقی است، بیش از پیش غیرقابل توجیه است. اسناد افشا شده محرمانه قدرتهای بزرگ در سالهای اخیر اثبات میکند که هیچ مدرکی وجود ندارد که اثبات کند زمانی که اسرائیل نیروهای نظامی خود را به منطقه سینای مصر فرستاد، مصر قصد حمله به اسرائیل را داشته است. اقدام اسرائیل تجاوز تلقی میشد و بر اساس ماده ۳۹ فصل هفتم منشور شورای امنیت مسئولیت اعاده صلح را بر عهده داشت. شورا میتوانست برای برقراری صلح، از ابزار دیپلماتیک، اقتصادی یا اقدامات نظامی استفاده کند.[۹۰]
۵- شناسایی فلسطین از سوی دیگر دولتها
فلسطین حتی از جانب دولتهایی که به صورت رسمی آن را مورد شناسایی قرار ندادهاند، به عنوان یک دولت تلقی میشود. در سال ۱۹۹۱، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، ابتکاری را برای انجام گفتگوها بین اسرائیل و فلسطین ایجاد کردند که با برگزاری کنفرانسی در مادرید شروع شد. این گفتگوها با هدف حل اختلاف نظرها بین دو طرف به خصوص در زمینه مسائل سرزمینی انجام شد. این ابتکار با صدور یک اعلامیه دوجانبه اصول در ۱۹۹۳ که در بردارنده مذاکرات در خصوص مسائل سرزمینی بود، پیگیری شد. اسحاق رابین[۹۱]، نخست وزیر وقت رژیم اسرائیل، سازمان آزادی بخش فلسطین را «به عنوان نماینده مردم فلسطین» مورد شناسایی قرار داد.[۹۲] وی از سازمان آزادی بخش فلسطین خواست تا اسرائیل را مورد شناسایی قرار دهد. عمل شناسایی در حقوق بینالملل اقدامی است که از سوی دولتها انجام میگیرد. اگر اسرائیل فلسطین را به عنوان یک دولت تلقی نمیکرد، طبیعتا درخواستی نیز برای شناسایی مطرح نمیکرد. بنابراین، این اقدام نشان میدهد که اسرائیل با فلسطین به وضوح مانند یک دولت رفتار کرده است.[۹۳]
شناسایی، نشان دهنده نوع رفتار سایر دولتها با موجودیت جدید است. حتی دولتهایی که فلسطین را به صورت رسمی مورد شناسایی قرار ندادهاند، آن را به عنوان یک دولت تلقی میکنند. لزومی ندارد که شناسایی از طریق یک سند رسمی ابراز شود. اگر دولتها با یک موجودیت به مانند یک دولت رفتار کنند، آنگاهاین رفتار به منزله شناسایی تلقی میگردد. یک حقوقدان[۹۴] در این زمینه مینویسد: «شناسایی… نباید لزوما ابراز شود؛ بلکه میتوان آن را از اوضاع و احوال برداشت کرد.»[۹۵] حقوقدان دیگری[۹۶] در این زمینه مینویسد: «روابط غیررسمی بدون قصد شناسایی در عرصه مناسبات سیاسی، به ویژه اگر تداوم داشته باشند…در زمینه دولت شدن، ارزش اثباتی دارد.» این موضوع در مورد فلسطین مصداق پیدا میکند. جامعه بینالمللی با این فرض که فلسطین حداقل در بخشهایی از سرزمینی که در دوره قیمومتش فلسطین تلقی میشد، حاکمیت دارد، با فلسطین رفتار میکند.[۹۷]
رفتاری که جامعه بینالمللی در دهه های اخیر در قبال فلسطین در پیش گرفته است، در حل موضوع دولت بودن فلسطین، نقشی محوری دارد. جامعه بینالمللی فلسطین را به عنوان یک دولت تلقی میکند. در غیر اینصورت، آن را به شناسایی اسرائیل و مذاکره در زمینه مسائل سرزمینی ترغیب نمیکرد.[۹۸]
۶- دولتهایی که دولت فلسطین را شناسایی کردهاند
شناسایی دیپلماتیک به معنای تایید این موضوع است که موجودیت شناسایی شده، یک دولت است. در حال حاضر تعداد دولتهایی که فلسطین را مورد شناسایی قرار دادهاند به ۱۳۱ دولت میرسد.[۹۹] اما عدم شناسایی از سوی یک دولت به معنای این نیست که آن دولت، آن موجودیت را به عنوان یک دولت تلقی نمیکند. شناسایی عملی است که به صلاحدید دولت شناسایی کننده بستگی دارد. یک دولت الزامی به شناسایی یک موجودیت ندارد، حتی اگر آن موجودیت یک دولت باشد. در واقع، ۲۸ دولت جهان با وجود اینکه فلسطین را به عنوان یک دولت مورد شناسایی قرار ندادهاند، به قطعنامه ۱۹/۶۷ [۱۰۰] مجمع عمومی سازمان ملل متحد رای موافق دادهاند. در حقیقت با رای موافق بهاین قطعنامه، این ۲۸ دولت تلویحا اعلام کردهاند که دولت بودن فلسطین را تصدیق میکنند. بنابراین، ۱۵۹ دولت از طریق شناسایی یا از طریق رای موافق به قطعنامه ۱۹/۶۷، به دولت بودن فلسطین اذعان نمودهاند.
البتهاین ۱۵۹ دولت، لزوما همه دولتهایی که فلسطین را یک دولت تلقی میکنند نیستند. از آنجایی که شناسایی یک موضوع صلاحدیدی است و دولتهایی که به قطعنامه ۱۹/۶۷ رای ممتنع یا منفی دادهاند، احتمالا این موضع را با انگیزههای دیگری اتخاذ کردهاند، میتوان اینگونه فرض نمود که بیش از ۱۵۹ دولت جهان، فلسطین را یک دولت تلقی میکنند. در واقع، با توجه به اصرار جامعه بینالمللی برای مذاکره فلسطین با اسرائیل، به خصوص در زمینه مرزها، عملا تمامی دولتها فلسطین را به عنوان یک دولت تلقی میکنند. اعلامیه اصول، که در سال ۱۹۹۳بین اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین مورد مذاکره قرار گرفت، شامل فهرستی از موضوعاتی است که دو طرف متعهد به مذاکره در خصوص آنها هستند و یکی از آنها مرزهای جداکننده سرزمینهای دو دولت است. با درخواست برای مذاکره در مورد مرزها، اعلامیه اصول دلالت میکند که هر دو طرف دولت هستند، زیرا مرز، دولتها را از هم جدا میکند.
حتی اسرائیل نیز مستدلا فلسطین را به عنوان یک دولت شناخته است. زمانی که اعلامیه اصول در سال ۱۹۹۳ امضا شد، بنیامین نتانیاهو، که در آن زمان عضو کنست[۱۰۱] اسرائیل و یکی از مخالفان اعلامیه اصول بود، از امضای این اعلامیه انتقاد کرد و گفت، با هموار کردن مسیر مذاکره، اسرائیل به طور ضمنی فلسطین را به عنوان یک دولت مورد شناسایی قرار داده است. نتانیاهو با شناسایی متقابل که بخشی از موافقتنامه رابین-عرفات بود و به معنای به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان یک دولت توسط اسرائیل بود مخالفت کرد. نتانیاهو گفت، اعلامیه اصول اعلام میدارد که دولت اسرائیل و گروه فلسطینی حقوق قانونی و سیاسی یکدیگر را به رسمیت شناختهاند. نتانیاهو سپس با خطاب قرار دادن رابین میپرسد: «حقوق قانونی و سیاسی هر ملتی چیست؟ یک دولت. حقوق قانونی و سیاسی ملت اسرائیل چیست؟ یک دولت. حقوق مشترک قانونی و سیاسی فلسطینیان چیست؟ برای آنها نیز یک دولت. و شما آن را نه به عنوان شروع مذاکرات، بلکه حتی پیش از شروع مذاکرات در خصوص ترتیبات دائمی به آنها دادید.» حق با نتانیاهو بود. اسرائیل در واقع به صورت کتبی تایید کرده بود که فلسطین را به عنوان یک دولت تلقی میکند.[۱۰۲]
تعدادی از دولتها که تا به امروز فلسطین را مورد شناسایی قرار ندادهاند، گفتهاند که بهاین دلیل از شناسایی خودداری میکنند تا فلسطینیان با اسرائیل به توافق برسند. این موضع نشان میدهد که فلسطین یک دولت است. موجودیت فلسطین چه قبل از توافق با اسرائیل و چه بعد از این توافق تفاوتی نمیکند. چنین موضع گیری ای از سوی یک دولت نشان دهنده اعتقاد به دولت بودن فلسطین در وضعیت فعلی است.[۱۰۳]
فصل سوم:
عضویت فلسطین در ملل متحد به عنوان یک دولت
در این فصل به بررسی ضابطه دولت شدن در حقوق بینالملل در مورد فلسطین خواهیم پرداخت و انطباق معیارهای چهارگانه دولت بودن با وضعیت فلسطین را بررسی خواهیم نمود. در قسمت پایانی این فصل به درخواست عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد پرداخته خواهد شد و مواردی همچون استفاده از قطعنامه اتحاد، عضویت در سایر نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد و امتیازات عضویت در این سازمان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنین نگاهی نیز به روند پذیرش عضویت اسرائیل در سازمان ملل متحد خواهیم انداخت
بند اول-بررسی ضابطه دولت شدن در مورد فلسطین
حقوق بینالملل نگاهی تشویقی و حمایتی به مسئله پذیرش عضویت فلسطین به عنوان دولت مستقل در سازمان ملل متحد دارد. مبانی حقوقی ای که بر طبق آنها فلسطین میتواند در سازمان ملل متحد پذیرفته شود کاملا صریح و روشن است.
البته پذیرش عضویت فلسطین در ملل متحد معیاری تعیین کننده در جهت تبدیل آن به یک دولت مستقل نیست. اما برای عضویت در ملل متحد دولت بودن فلسطین حتما باید احراز شود. همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، معمولا ۴ معیار برای اینکه یک سرزمین به دولت تبدیل شود، مورد توجه قرار میگیرد. بر اساس کنوانسیون ۱۹۳۳ مونته ویدئو در خصوص حقوق و تکالیف دولتها، یک دولت باید دارای یک جمعیت دائمی، یک سرزمین مشخص و معین، دولت و اهلیت ورود به روابط با سایر دولتها باشد. با بررسی بهاین معیارها میتوان گفت که اکثر این ضوابط در مورد فلسطین دست کم تا حدی صدق میکنند. با این حال، موضوع فلسطین از بسیاری جهات، یک مورد خاص است. انطباق وضعیت فلسطین با این شروط نشان میدهد که مسئله جمعیت فلسطین و صلاحیت ورودش به روابط با سایر دولتها شروطی محقق به نظر میرسند.
۱- جمعیت فلسطین
- صلاحیت رسانه ای فردی: به معنای استفاده ی مفید از نرم افزار و سخت افزار در فرایند تدریس است که بر پایه ی به کارگیری ابزارهای نرم افزاری مانند استفاده از تخته های الکترونیکی، و سیستم های رای گیری بنا شده است ( باستیااِنس[۴۸] ، ۲۰۰۷ ) .
-
- صلاحیت رسانه ای انتقادی : یعنی توانایی معلم در انتخاب رسانه ی مناسب برای فرایند یاددهی- یادگیری . معلم باید قادر به انتخاب درست ابزارهای رسانه باشد . انتخاب درست نه تنها انتخاب نگاه آموزشی، بلکه انتخاب چشم انداز انسانی و اجتماعی را نیز شامل می شود.
- صلاحیت یادگیری مادام العمر: شامل توسعه ی رسانه ی قابل دسترسی برای پشتیبانی فرایند یادگیری است. صلاحیت و شایستگی معلم همان صلاحیت یادگیری مادام العمر است. در این صورت، معلم مهارت به کارگیری فاوا را داراست.
- صلاحیت معلم در فرایند تدریس و یادگیری: که سبب موفقیت فراگیرندگان می شود. ارزشیابی کار فراگیرندگان به وسیله ی معلم بسیار سودمند است. اهداف تدریس نه تنها مربوط به درس حاضر یا هفته ی آینده ، بلکه باید بر این اساس باشند که فراگیرنده کار را به خوبی انجام دهد. اگر چه موضوع درس گاهی درباره ی مفهوم یا مهارت خاصی، گاه مربوط به ارتباط میان مفاهیم و گاه مربوط به نگرش است، اما آنچه اهمیت دارد آماده سازی فراگیرنده برای آموزش آینده، شغل یا ایفای نقش مؤثر به عنوان عضوی از جامعه است.
- صلاحیت طراحی ترتیب فرایند یاددهی– یادگیری: به معنای صلاحیت توانایی طراحی، توسعه ی مواد، و راه های کار با رسانه ی تازه است. این مهارت رجوع به دانش معلم با توجه به کاربرد مناسب نرم افزار و سخت افزار قابل دسترسی، نحوه ی کاربرد آنان، ترتیب و توالی آنها را شامل می شود. البته ، انتخاب درست نرم افزار و سخت افزار ، استفاده از آنها در تمرینات درس، و حرفه ای بودن معلم نیز دارای اهمیت است.
- صلاحیت فنی رسانه : به معنای مهارت استفاده از رسانه است . مطالعات والکنبرگ[۴۹] ( ۲۰۰۶ ) نشان داد، گرایش دختران به رسانه از پسران کمتر است . زیرا آنان رسانه را نوعی وسیله ی بازی پسرانه تلقی می کنند. در صورتی که استفاده از رسانه توسط فراگیرنده به مهارت معلم مربوط می باشد. معلم می تواند به فراگیرندگان در استفاده از رسانه کمک کند.
تعریف یونسکو[۵۰] ( ۲۰۰۸ ) از استاندارد صلاحیت فاوا معلم، با توجه به سیاست ملی، برنامه ریزی درسی، ارزشیابی، تعلیم و تربیت، سازمان، مدیریت، توسعه حرفه ای معلم، و مهارت های مربوط به فاوا ، عبارت اند از:
- معلمان باید مهارت پایه ی عملکرد نرم افزار و سخت افزار، همچنین نرم افزارهای کاربردی تولیدی، وب، نرم افزارهای ارتباطی، نرم افزارهای نمایشی و کاربردهای مدیریتی را بدانند.
- معلمان باید از ابزارهای ویژه ی موضوعی و کاربردی آگاه باشند و بتوانند از این ابزارها در یادگیری مبتنی بر حل مسئله ، و مطالعات مبتنی بر پروژه استفاده کنند. معلمان باید توانایی کار و استفاده از منابع شبکه برای کمک به فراگیرندگان در کار مشارکتی، دسترسی به اطلاعات، ارتباط و تجزیه و تحلیل و انتخاب مسئله ی مورد مطالعه را داشته باشند. همچنین، معلمان باید قادر به استفاده از فاوا برای خلق کردن، نظارت انفرادی، و گروهی فراگیرندگان در برنامه های مبتنی بر کار پروژه ای باشند.
- معلمان باید قادر به طراحی فاوا مبتنی بر دانش ارتباطات، و استفاده از فاوا در پشتیبانی توسعه ی مهارت دانش فراگیرندگان ، استمرار و تفکر یادگیری باشند. ( عابدی کرجی بان و علی اکبری ، ۱۳۸۹ : ۲۰-۲۳ )
۲-۲-۱۳ ) مدارس هوشمند
در سال ۱۹۸۴ ، دیوید پرکینز و همکارانش در دانشگاه هارواد ، طرح مدارس هوشمند را به عنوان تجربه ای نو در برنامه های آموزش و پرورش ، با بهره گرفتن از فاوا ارائه کردند . این طرح به تدریج در چند مدرسه اجرا شد و بعدها تا حدودی توسعه یافت ، به طوری که امروزه برخی از کشورهای توسعه یافته در امر فناوری اطلاعات همچنون مالزی ، از این مدارس برای تربیت نیروی انسانی در برنامه های توسعه ی خود استفاده کردند .
از ویژگی های و خصوصیات مدارس هوشمند می توان به موارد زیر اشاره کرد :
- در مدارس هوشمند معلمان می توانند با بهره گرفتن از بانک های اطلاعاتی و برنامه های نرم افزاری و غیره دروس جدیدی را با توجه به نیازها و علایق دانش آموزان طراحی کنند یا اینکه دروس موجود را تغییر داده ، یا اصلاح نمایند . بنابراین محتوای آموزشی دروس در این مدارس تا حدودی متفاوت با مدارس دیگر خواهد بود .
- دانش آموزان این مدارس خود ، سرعت یادگیری خود را تعیین می کنند و به علاوه در این مدارس ، ساعات یادگیری محدود به ساعات مدرسه نیست و دانش آموزان در هر لحظه که اراده کنند کلاس های دلخواهشان را از طریق برنامه های رایانه ای در اختیار خواهند داشت .
- نقش معلمان در این مدارس تا حدود زیادی از آموزش و ارزشیابی دانش آموزان به پیگیری آموزش شخصی آنان تغییر می یابد و در نتیجه فرصت و فراغت بیش تری برای پرداختن به برنامه های رشد و بالندگی حرفه ای خود ( مطالعه ، برقراری ارتباطات و تعاملات سازنده و موثر با همکاران ، ارتقای سطح علمی و بهبود مهارت های تدریس و .. ) خواهند یافت .
- در این نوع مدارس دانش آموزان اغلب به جای کیف های مملو از کتاب های حجیم ، با کامپیوترهای کیفی در سر کلاس درس حاضر می شوند . به عبارت دیگر در این نوع مدارس علاوه بر موارد آموزشی رایج و کتاب های درسی ، انواع نرم افزارها و درس افزارهای چند رسانه ای نظیر سی دی و … مورد استفاده قرار می گیرد .
- ارزشیابی از دانش آموزان در مدارس هوشمند به جای این که در مقاطع و نوبت های فاصله دار ( در پایان هر فصل یا هر ترم و … ) صورت پذیرد ، همه روزه و به طور مداوم انجام می گیرد ، تعدادی از این آزمون ها بصورت آنلاین ( برخط ) می باشند .
- در این مدارس دانش آموزان هنگام ورود و خروج از مدرسه با کارت دیجیتال که در اختیار دارند ، والدین خود را از ساعت آمد و رفت خود مطلع می سازند . والدین دانش آموزان نیز می توانند با یک آموزش ساده به سیستم ارزشیابی مدرسه متصل شده ، به این وسیله از وضعیت تحصیلی فرزند خود آگاهی یابند . به طور معمول در این مدرسه روزانه در پایان ساعات کلاسی یک ایمیل ( نامه الکترنیکی ) از طرف مدرسه برای آگاهی والدین از وضع تحصیلی فرزندانشان در آن روز ، به آن ها ارسال می گردد .
- از آن جا که پاره ای از فعالیت های مرسوم در مدارس دیگر ، در این مدارس به کمک فناوری اطلاعات کاهش می یابد ، کمیت و کیفیت تعاملات بین دانش آموزان ، معلمان و والدین ارتقا می یابد و در نتیجه هم افزایی یا سینرژی حاصل از تعاملات این سه گروه ، امکان ایجاد شرایط یادگیری بهتر برای دانش آموزان فراهم می گردد .
علاوه بر موارد فوق نکته ای که درباره ی مدارس هوشمند حتما بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که در این مدارس فناوری جای افراد و اشخاص را نمی گیرد ، بلکه از آن به عنوان ابزاری در جهت رسیدن به هدف استفاده می گردد ( مویدنیا ، ۱۳۸۴ : ۲-۴ ) .
۲-۲-۱۴ ) علل تاسیس مدارس هوشمند
مهمترین علل تاسیس مدارس هوشمند عبارت اند از :
- امروزه به علت رشد فناوری های رایانه ای ، سرعت نقل و انتقالات اطلاعاتی و مسئله انفجار دانش ، اطلاعات و دانش به سهولت و سرعت می تواند در اختیار همگان قرار گیرد و دیگر مانند گذشته مدرسه تنها چهارچوبی نیست که معلم بخواهد دانش ، مهارت و ارزش ها را در آن به دانش آموزان منتقل کند ، بلکه چهارچوب های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و وسائل ارتباط جمعی در شکل پذیری پنداره های دانش آموزان نقشی تعیین کننده دارند . یکی از تبعات این امر بالا رفتن سطح دانش متعارف دانش آموزان است که هماهنگی با دوره های آموزشی را بر هم می زند . در چنین شرایطی استفاده از فناوری های اطلاعاتی و انفورماتیکی در مدارس هوشمند ، امکان به روز کردن اطلاعات علمی معلمان و ارتقای مهارت های تدریس ایشان را فراهم می آئرد ، به طوری که آنها می توانند با بهره گرفتن از امکانات موجود در این مدارس برآورد صحیح تر و دقیق تری از دانشی و مطالب درسی را با دانش متعارف دانش آموزانشان هماهنگ سازند .
- از سوی دیگر ، اکثر برنامه های آموزشی در مدارس سنتی ، به صورت معلم محور بوده ، با استعدادها ، توانایی ها ، نیازها و شیوه های یادگیری دانش آموزان که هر یک آهنگ مخصوص خود را دارد ، متناسب نیستند . مدارس هوشمند به سبب برنامه های درسی انعطاف پذیر ، امکان تدریس با شیوه های نو ، داشتن طیف وسیعی از برنامه ها و روش ها آموزشی و محوریت بخشیدن به نقش دانش آموز ، با در نظر گرفتن تفاوت های فردی و توجه بیش تر به نیاز ها ، علایق و استعدادهای دانش آموزان ، می توانند در جهت از بین بردن یا کاهش دادن شکاف آموزشی موثر و مفید باشند .
جامعه اطلاعاتی آینده نیازمند افرادی است که بتوانند فناوری اطلاعات را خلاقانه در جهت رشد و توسعه به بکار برند . در این عصر بی بهره ماندن از دانش ، بینش و مهارت های به روز ، بیکاری ، نابرابری های اجتماعی در نتیجه پیدایی نارضایتی و تنش می انجامد و بنابراین در این دوره بیش از هر زمان دیگری جوامع انسانی نیازمند توسعه انسانی می باشند . ( مشایج ، ۱۳۷۹ : ۱۶۲ ) .
۲-۲-۱۵ ) اهداف مدارس هوشمند
اهداف ، مقاصد مورد انتظار در دوره های زمانی بلند مدت می باشند . اهداف مدارس هوشمند به نحوی تبیین شده اند که در راستای اهداف سازمان بوده و مسیر را برای نیل به این اهداف هموار سازند . همچنین اهداف مدارس هوشمند در راستای چشم انداز مدارس هوشمند تدوین گردیده است تا نیل به این اهداف ، رسیدن به چشم انداز را ممکن تر سازد ( نقشه راه مدارس هوشمند ، ۱۳۸۸ : ۷ ) .
- استمرار فرایند یادگیری دانش آموزان در خارج از مدرسه .
- ایجاد محیطی پویا و جذاب برای شکوفایی کامل استعدادها و بروز خلاقیت های فردی و جمعی دانش آموزان .
- افزایش حضور، پشتیبانی و مشارکت والدین و گروه های ذینفع در فرایند یادگیری دانش آموزان .
- همراه نمودن کادر آموزشی مدارس با روندهای نوین آموزشی مبتنی بر نیازمندی های جامعه دانش بنیان .
- ایجاد محیطی مناسب جهت ارزیابی های مستمر و متناسب با استعداد و پیشرفت دانش آموزان .
- فراهم نمودن فضای مشارکت و تعامل دانش آموزان و معلمین در فرآیندهای یاددهی- یادگیری .
- ترویج یادگیری تجربی، پژوهش محوری و دانش آموز محوری در فرآیندهای آموزشی .
- توسعه ی مهارت های ادراکی، کلامی، اجتماعی، حرفه ای تخصصی دانش آموزان .
۲-۲-۱۶ ) انتخاب محتوا در مدرسه هوشمند
مدرسه هوشمند دانش آموز محور است و در آن معلم نقش هدایت گر را دارد. دانش آموز بر منابع موجود در مدرسه یا شبکه های اطلاع رسانی بیرونی نیز دسترسی دارد . و در استفاده از منابع برای درس های خود آزاد است . در واقع دانش آموز در این جا از دو نوع محتوا استفاده می کند.
- محتوای الکترونیکی
- محتوایی که معلم خود تولید می کند.
آزادی که به هر دانش آموز داده می شود تا خودش برای دروس محتوای مناسب انتخاب کند در افزایش حس اعتماد به نفس دانش آموزان نقش موثری ایفا می کند.
یکی از منابعی که هر دانش آموز می تواند در آن به جتسجو بپردازد انوع بازی های موجود در سایت های اینترنتی است که هم آموزش است و هم تفریح.
علاوه بر این، کوچک تر بودن ابعاد نانو ذرات از طول موج بحرانی نور، آنها را نامرئی و شفاف می نماید. این خاصیت باعث شده است تا نانو ذرات برای مصارفی چون بسته بندی، مواد آرایشی و روکش ها مناسب باشند.
برخی از خواص نانو ذرات با درک افزایش اثر اتم های سطحی یا اثرات کوانتومی به راحتی قابل پیش بینی نیستند. مثلاً اخیراً نشان داده شده است که « نانو کره های » به خوبی شکل یافتۀ سیلیکون به قطر ۴۰ تا ۱۰۰ نانومتر، نه تنها سخت تر از سیلیکون می باشند بلکه از نظر سختی بین سافیر و الماس قرار می گیرند.
مواد در مقیاس نانو رفتار کاملاً متفاوت، نامنظم و کنترل نشده ای از خود بروز می دهند. با کوچکتر شدن ذرات خواص نیز تغییر خواهند کرد. مثلاً فلزات، سختر و سرامیک نرمتر می شوند و یا آلیاژی ها تا حدی سختر و سپس دوباره نرم می شوند. خواص نوری و الکترو مغناطیسی نیز تحت تاثیر اندازه بوده و با کاهش اندازه ذرات تغییر می کنند. از این خاصیت در تهیه حفاظتهای خورشیدی و پلیمرهای بسته بندی استفاده شده است، با این ترتیب که حفاظهای خورشیدی تنها نسبت به نور مرئی شفاف بوده و طول موجهای کوتاهتر مثل اشعه ماوراء بنفش را جذب می کنند.
بدین ترتیب اگر بتوانیم اتمها و مولکولهای منفرد را دستکاری کنیم و در آرایش و پیکربندی ۲ معینی در کنار یکدیگر قرار بدهیم بایستی بتوانیم هر چیزی را که می خواهیم پدید آوریم.
تهیه پودر در ابعاد نانو یکی از مهمترین مراحل در فناوری نانو مواد است و می توان گفت اصلی ترین مرحله در نانو مواد وجود روشهایی برای تهیه پودرهای نانومتری است . زیرا مواد پیشرفته ، دارای فناوری هایی با دامنه وسیع کابرد و در حال رشد هستند. داشتن اطلاعاتی درباره نانو سرامیکها و نانوفلزات و یا به طور کلی نانو پودرها ، کمک شایانی در ارزیابی روش های مختلف در تولید پودرهای نانومتری خواهد کرد. سرامیکهای پیشرفته، غیر آلی و غیر فلزی بوده، ترکیبات پودری ریز دارند ، همچنین خالص بوده، ترکیبات شیمیایی آنها اغلب پیچیده است و ساختاری بلوری دارند.
زمان ظهور نانو سرامیکها را می توان دهه ۹۰ میلادی دانست . در این زمان بوده که با توجه به خواص بسیار مطلوب پودرهای نانوسرامیکی، توجه محققان به آنها معطوف شد، اما روش های تهیه آنها چندان آسان و مقرون به صرفه نبود. با پیدایش نانو فناوری، نانو سرامیکها نیز هرچه بیشتر دارای اهمیت شدند . در حقیقت فناوری نانو با دیدگاهی که ارائه می کند، تحلیل بهتر پدیده ها و دست یافتن به روش های بهتر برای تولید مواد را امکان پذیر می سازد. شکل گرفتن علم ومهندسی نانو ، منجر به درک بی سابقه اجزای اولیه پایه تمام اجسام فیزیکی و کنترل آنها شده است و این پدیده به زودی روشی را که اغلب اجسام توسط آنها طراحی و ساخته می شده اند، دگرگون می سازد.
همان طور که قبلاً گفتیم فناوری نانو توانایی کار در سطح مولکولی برای ایجاد ساختارهای بزرگ است که دارای ماهیت سازماندهی مولکولی جدید و خواص فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی جدید و بهتری هستند.
بدین ترتیب ، بهره برداری از این خواص با کنترل ساختارها و دستگاه ها در سطوح اتمی و مولکولی و دستیابی به روشی کارآمد در ساخت و استفاده از این دستگاه ها امکان پذیر می شو د . هدف دیگر ، حفظ پایداری نانو ساختارها در مقیاس میکرونی و ماکروسکوپی است. اهم مراحل ساخت قطعات سرامیکی با ساختارهای خاص ، ابعاد دقیق و کارایی زیاد عبارتند از : تهیه پودر ، الک کردن آن بر مبنای اندازه، کنترل ژئولوژی، فرایند شکل دهی، تف جوشی، ماشین کاری نهایی و کنترل کیفیت.
پودر سرامیکی، ماده ای لازم بر ای ساخت بیشتر سرامیکهای ساختاری، سرامیکهای الکترونی ، پوششهای سرامیکی و فرآیندهای شیمیایی مربوط به سرامیکها است . برای اکثر ترکیبات پیشرفته سرامیکی، پودر اولیه، عاملی تعیین کننده است
. خواص پیشرفته ترکیبی سرامیکی به صورت ویژه ای تحت تأثیر خواص پودر اولیه است . از مهمترین خواص لازم، خلوص شیمیایی پودر، توزیع اندازه ذرات و روشی است که پودرها در قطعه ای خام قبل از تف جوش فشرده می شوند.
پودرهای با توزیع اندازه ذرات باریک می توانند در طول یک ردیف فشرده شوند. در ابعاد ریز میکرونی ، تف جوشی می تواند در دماهای پایین تری روی بدهد . بنابراین در تولید سرامیکهای پیشرفته ، احتیاج بسیاری به توسعه روش های تولید است که توانایی تولید پودرهای ریز میکرونی با خلوص شیمیایی و با توزیع مورد نظر از اندازه ذرات را داشته باشند.
پودرهای نانو سرامیکی بخش مهمی از فروش تمام مواد نانومتری را تشکیل می دهند و می توان گفت چیزی حدود۹۰% کل مواد نانومتری را تشکیل می دهند
۱-۴-نانوتکنولوژی
نانو تکنولوژی محدوده ای از تکنولوژی است که در این محدوده انسان می تواند انواع ترکیبات آلیاژها وسایل و ابزار ها و بطور کلی سیستم ها و سازه های گوناگون را در مقیاس اتمی مولکولی در ابعاد نانو متری (یک میلیاردم متر )طراحی کرده و به مرحله ساخت برساند.
نانو تکنولوژی را می توان بر اساس اجزاء تشکیل دهنده یعنی (نانو)و (تکنولوژی) تعریف کرد.
کلمه نانو دارای ریشه یونانی بوده و به معنی کوتاه وکوتوله است و تکنولوژی در کلبه معنی ساخت ابزار های کاربردی با بهره گرفتن از قوانین علمی می باشد .
نانو تکنولوژی با ساختار های مختلفی سرو کار دارد که این ساختار ها دارای ابعاد چند میلیاردم متر میباشند .
به طور کلی محدوده ابعاد مورد بحث در نانو تکنولوژی عبارت است از ابعادی بین ۱تا۱۰۰ نانو متر اما این محدوده بخش زیادی از محدوده ی ابعاد علوم مختلف است که از کریستالو گرافی با اشعه Xگرفته تا فیزیک اتمی و مباحث شیمی و…….
را شامل میشود . لذا برای مشخص کردن محدوده ی کاری فرض میکنیم که نانو تکنولوژی تنها شامل ساخت و تولید در محدوده ی تعریف شده با بهره گرفتن از وسایل مخصوص میباشد.
بطور خلاصه نانو تکنولوژی شامل دستکاری مواد در حوزه ی اتم ها بوده که شامل قرار دادن اتمها در جای خاص خود می باشد و اجازه میدهد تا مواد سبکتر محکم تر ارزان تر تمیز تر وبا دفت ابعادی بالاتر ساخته شود.
بطور کلی در نانو تکنولوژی چهار موضوع اساسی مورد بحث قرار میگیرد که عبارتند از:
کوچک سازیسیستم ها
بدست آوردن مواد جدید در ابعاد نانو متری
افزایش کارایی و اتوماسیون سیستمها و تجهیزات
افزایش قابلیت ذخیره سازی اطلاعات
۱-۵-نانو مواد
هر مادهای که لااقل یکی از ابعاد آن زیر ۱۰۰ نانومتر باشد، در محدوده نانومواد جای میگیرد. البته این بحث بیشتر شامل نانوذرات، نقاط کوانتومی، نانوسیمها، نانوالیاف، نانوکپسولها، نانوبلورها، مواد نانومتخلخل و مواد نانودانه و غیره است که روز به روز در حال گسترده شدن میباشند. نانومواد دارای چشم انداز ویژهای میباشد که می تواند در زمینه های وسیعی از کاربردهای صنعتی مورد استفاده قرار گیرد. از مهمترین خواص مواد نانوسایز ابعاد آنها میباشد. مواد نانوسایز با خوشهای از مولکولها در حد یک نانومتر یا کمتر و یا با چند عدد کریستال که دارای ابعاد کمتر از ۱۰۰ نانومتر هستند، میباشد. اگر اندازه دانه با اندازه ذره
یکی باشد به ذره نانو، تک کریستال گویند.
ذرات نانو بسته به ابعادشان به چهار دسته تقسیم میشوند] ۳[:
الف) ذرات صفر بعدی (مانند ذرات کروی که قطر آنها زیر ۱۰۰ نانومتر باشد)
ب) ذرات یک بعدی (مانند نانووایرها)
ج) ذرات دو بعدی (مانند فیلم نازک و کفپوشها)
د) ذرات سه بعدی (مانند مواد با ساختار نانو که خود ماده نانو نیست بلکه ساختارهایش نانویی است)
نانوپودرها که بخش عمدهای از فعالیتهای نانوتکنولوژی را به خود اختصاص دادهاند، از نوع نانومواد صفر بعدی میباشند.
۱-۵-۱- محاسن نانو تکنولوژی
نانو تکنولوژی میتواند به وسیله راه های زیر به کاهش آلودگی در محیط زیست کمک کند:
۱-کاهش مصرف مواد اولیه
۲-کاهش ضایعات
۳-کاهش مواد منتشر شده
۴-کاهش تولید مواد سمی
۵-استفاده از کاتالیزور های غیر سمی با کمترین میزان تولید مواد آلوده کننده
۶-ساخت سریع مولکول های مفید و مورد نیاز
۷- ساخت سریع مولکولهای مفید مورد نیاز
جدول(۱-۲). برخی کاربرد های فعلی و آینده مواد نانو[۲۰]