M(r,0)=M0 , r≤R
M(r0 , t)=Me , t>0
که Meرطوبت تعادلی جسم و M0 رطوبت اولیه آن می باشند.
حل تحلیلی معادله ۲-۲۰ نیز برای محتوای رطوبتی میانگین دانه های با شکل منظم در تحقیقات مختلفی محاسبه شده است (Crank, 1957; Chapman 1984).
زمانی که رطوبت اولیه جسم کمتر از رطوبت بحرانی باشد، آب در داخل جسم هم می تواند به صورت مایع و هم به صورت بخار حرکت کند، زیرا در این مرحله درجه حرارت جسم در حال زیاد شدن و نزدیک شدن به دمای هوای خشک کننده می باشد. نسبت جرم مایع به بخار موجود با توجه به شرایط خشک شدن به خصوص درجه حرارت هوا و میزان رطوبت جسم تغییر می کند (زمردیان ۱۳۸۷). در نتیجه حل دقیق این معادلات میسر نیست.
۲-۷-۱-۱-۱-انواع شکل های دانه ها برای شبیه سازی
برای حل معادله انتشار رطوبتی ابتدا باید شکل خاصی از دانه را متصور شد. که در ادامه انواع حالت های ممکن ارائه می گردد:
الف) صفحه تخت نامحدود[۶۶]
صفحه تخت نامحدودی با ضخامت ۲s که مقدار رطوبت اولیه آن برابر با M0 بوده و به صورت یکنواخت در صفحه پخش شده است، در نظر بگیرید. این صفحه تخت از هر دو طرف تحت فرایند خشک کردن قرار گرفته است. شرایط هوای خشک کننده از نظر میزان هوا با درجه حرارت ta و رطوبت نسبی RH ثابت در نظر گرفته شده است. ویژگی های صفحه تخت هم نیز ثابت فرض می شود. می خواهیم توزیع مقدار رطوبت در طول ضخامت صفحه و کلیه خواص و نیز متوسط مقدار رطوبت را در هر زمان در دوره خشک شدن پیدا کنیم. این مساله را بر اساس تعاریف ریاضی می توان به صورت زیر نشان داد (Brooker et al, 1992).
M=M(x,t) -s≤x≤s (2-21)
که شرایط اولیه و مرزی این معادله عبارتند از:
M(x,0)=M0 (۲-۲۲)
M(±s)=Me (۲-۲۳)
که Meرطوبت تعادلی جسم و D ضریب انتشار رطوبتی جسم می باشد (زمردیان ۱۳۸۷).
این معادله توسط Crank(1957) حل شده است:
(۲-۲۴)
ضریب انتشار جرم Dm را می توان از روی عدد فوریه برای انتقال جرم تعریف نمود:
(۲-۲۵)
ب) کره[۶۷]
یک کره با شعاع R و مقدار رطوبت اولیه M0 به طوری که رطوبت درون ماده به صورت یکنواخت توزیع شده باشد در نظر گرفته می شود. این کره با بهره گرفتن از جریان هوای ثابت و درجه حرارت ta رطوبت نسبی RH تحت فرایند خشک کردن قرار می گیرد. خواص کره ثابت در نظر گرفته می شود. بایستی بتوان توزیع رطوبت در عمق کره و همچنبن متوسط رطوبت در هر زمان خشک شدن را محاسبه کرد. برای دانه کروی دارای تقارن در جهت شعاع و شرایط مرزی و اولیه داده شده حل به شکل زیر خواهد بود: (Brooker et al, 1992)
(۲-۲۶)
(۲-۲۷)
M (r,0) =M (in) , r<R (2-28)
M(r0,t) =M (eq) , t>0 (2-29)
که A نشان دهنده سطح خارجی، v حجم دانه، D ضریب انتشار رطوبتی و t زمان است (زمردیان، ۱۳۸۷).
ج) استوانه با طول بی نهایت[۶۸]
در این حالت حل عبارت است از:
(۲-۳۰)
که nγ ریشه های معادله بسل مرتبه صفر است. که در معادلات بالا MR عبارت است از:
(۲-۳۱)
که X از رابطه ۲-۲۷ بدست می آید (زمردیان، ۱۳۸۷).
د) متوازی السطوح مستطیلی
یک صفحه تخت همگون را با طول ۲l، عرض ۲w و ضخامت ۲s با رطوبت اولیه M0 که رطوبت درون آن به صورت کامل توزیع شده باشد، در نظر بگیرید. تمام وجوه این جسم متوازی السطوح در معرض جریان هوای ثابت با درجه حرارت ta و رطوبت نسبی RH قرار دارد. خواص صفحه یاد شده ثابت می ماند.
بر اساس معادله فیک معادله خشک کردن برای جسم فوق الذکر به صورت زیر خواهد بود (زمردیان، ۱۳۸۷):
(۲-۳۲)
M=M(x,y,z,t) -s≤x≤s , -w≤y≤w , -l≤z≤l (2-33)
با در نظر گرفتن شرایط اولیه و شرایط مرزی:
M(x,y,z,o)=M0 (۲-۳۴)
M(±s)=M(±w)=M(±l)=Me=constant for t>0 (2-35)
توزیع مقدار رطوبت در عمق یک صفحه مسطح توسط رابطه (۲-۲۴) محاسبه می شود. اگر سمت راست رابطه مذکور را مجموعهP بنامیم، داریم:
MR(x,t)=P (2-36)
به همین ترتیب می توان مجموعه های دیگرQ وR برای عرض، طول و توزیع مقدار رطوبت در آنها را به صورت زیر تعریف نمود:
MR(y,t)=Q (2-37)
MR(z,t)=R (2-38)
برای یک صفحه همگون که در سه جهت دارای مقادیر Dm یکسانی است، حل معادله یک متوازی السطوح با سطح مقطع مستطیل می توان حاصل ضرب سه معادله قبلی به دست آید.
MR(x,y,z,t)=P.Q.R (2-39)
۲-۷-۱-۲- روش تجربی[۶۹] و نیمه تجربی[۷۰]
در خیلی از تحقیقات، ساده سازی حل معادله انتشار در مختصات کروی برای خشک شدن دانه ها مورد استفاده قرار گرفته است. به جای تعداد بی نهایت عبارت موجود در معادله ۲-۲۶، فقط اولین عبارت برای محاسبه نرخ خشک شدن مورد استفاده قرار گرفت. در نتیجه معادله نیمه تجربی زیر بدست آمد: (Brooker et al, 1992)
(۲-۴۰)
که معادلات ۲-۴۰ و ۲-۲۶ فقط در t های کوچک نتایج مختلفی خواهند داد. به عبارت دیگر اگر نسبت بی بُعد باشد، اختلاف نسبت رطوبت بدست آمده از دو معادله مذکور کمتر از ۵% می باشد (r0 شعاع معادل ذره (m)، D ضریب انتشار رطوبتی (m2/s) و t زمان (s) است).
عضو پشتیبان
اعضای ازمجموعه اصلی اند برای آنها درجه عضویت غیر صفر براساس تابع عضویت تعیین می گردد درواقع حامی وپشتیبان مجموعه فازی اند.
آلفا برشها: فرض کنیم A یک مجموعه فازی باشد برای این مجموعه برشهای آلفا را تعریف می کنیم.(آلفا برش A برابر است با xهایی که مجموعه عضویت xها بزرگتر از آلفا باشد.)
تفاوت مجموعه کلاسیک و مجموعه فازی
دلیل اصلی تقسیم بندی مجموعه کلاسیک و مجموعه فازی با وجود تشابهات خاص، عدم تبعیت بعضی از قوانین است:
در تئوری مجموعه فازی توابع عضویت بکار می رود .
اشتراک مجموعه با متممش خالی نیست. ( نفی قانون «طرد شق ثالث» یا «استحاله ارتفاع نقیضین [۲۱۲]»
اجتماع مجموعه با متممش برابربایک مجموعه کل نیست. نفی قانون عدم تضاد
۳-۴ . منطق فازی:
واژه فازی در فرهنگ لغت آکسفورد به صورت مبهم، گنگ و نادقیق تعریف شده است. نظریه مجموعه های فازی، شرایط عدم اطمینان ،قادر است بسیاری از مفاهیم و متغیرها و سیستم هایی را که نادقیق هستند، صورتبندی ریاضی ببخشد و زمینه را برای استدلال، استنتاج، کنترل و تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان فراهم آورد.
منطق فازی: نوعی از منطق بی نهایت مقداره و در حقیقت یک ابتکار برای بیان رفتار مطلوب سیستم ها با بهره گرفتن از زبان روزمره می باشد. در واقع آنها در یک مورد هیچ تردیدی نداشتند و آن اینکه هر پدیده ای یا"درست” است یا “نادرست” .
منطق فازی، یک جهان بینی جدید است که به رغم ریشه داشتن در فرهنگ مشرق زمین با نیازهای دنیای پیچیده امروز بسیار سازگارتر از منطق ارسطویی است. منطق فازی جهان را آن طور که هست به تصویر می کشد. بدیهی است چون ذهن ما با منطق ارسطویی پرورش یافته، برای درک مفاهیم فازی در ابتدا باید کمی تامل کنیم، ولی وقتی آن را شناختیم، دیگر نمی توانیم به سادگی آن را فراموش کنیم. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، دنیای مبهمات و عدم قطعیت است. مغز انسان عادت کرده است که در چنین محیطی فکر کند و تصمیم بگیرد و این قابلیت مغز که می تواند با بهره گرفتن از داده های نادقیق و کیفی به یادگیری و نتیجه گیری بپردازد، در مقابل منطق ارسطویی که لازمه آن داده های دقیق و کمی است، قابل تامل است.
اگر بخواهیم نظریه مجموعه های فازی را توضیح دهیم، باید بگوییم نظریه ای است برای اقدام در شرایط عدم اطمینان است.
این نظریه قادر است بسیاری از مفاهیم و متغیرها و سیستم هایی را که نادقیق و مبهم هستند، صورتبندی ریاضی ببخشد و زمینه را برای استدلال، استنتاج، کنترل و تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان فراهم آورد.
پر واضح است که بسیاری از تصمیمات و اقدامات ما در شرایط عدم اطمینان است و حالتهای واضح غیر مبهم بسیار نادر و کمیاب می باشند. نظریه مجموعه های فازی به شاخه های مختلفی تقسیم شده است.
به علت اینکه کنترل فازی به یک مدل ریاضی نیاز ندارد، می توان آن را در مورد بسیاری از سیستم هایی که به وسیله نظریه کنترل متعارف قابل پیاده سازی نیستند، به کار برد..
● سیستمهای فازی چگونه سیستمهایی هستند؟
سیستم های فازی، سیستم های مبتنی بر دانش فازی یک منطق پیوسته است که از استدلال تقریبی بشر الگو برداری کرده است.
شاید بتوان با دو رنگ سیاه و سفید مثال بهتری ارائه داد. اگر در ریاضی، دو رنگ سیاه و سفید را صفر و یک تصور کنیم، منطق ریاضی، طیفی به جز این دو رنگ سفید و سیاه نمی بیند و نمی شناسد. ولی در مجموعه های نامعین منطق فازی، بین دو رنگ سیاه و سفید مجموعه ای از طیف های خاکستری هم لحاظ می شود و به این طریق فصل مشترک ساده ای بین انسان و کامپیوتر بوجود می آید.
منطق ارسطو اساس ریاضیات کلاسیک را تشکیل می دهد. براساس اصول و مبانی این منطق، همه چیز تنها مشمول یک قاعده ثابت می شود که به موجب آن: «آن چیز درست است یا نادرست».
دانشمندان نیز بر همین اساس به تحلیل دنیای خود می پرداختند. گرچه آنها همیشه مطمئن نبودند که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست و گرچه درباره درستی یا نادرستی یک پدیده مشخص، ممکن بود دچار تردید شوند.البته یا قواعد می باشند؛ قلب یک سیستم فازی یک پایگاه دانش است که از قواعد فازی تشکیل شده است.
در اولین نگاه به اطراف خود به سادگی می توانید مجموعه ای از این دستگاه ها و لوازم را در خانه و محل کار خود بیابید. منطق فازی تعمیمی از منطق دو ارزشی متداول است و درحالیکه در منطق دودویی جایی برای واژه هایی همچون “کم"، “زیاد"،"اندکی"،"بسیار” و… که پایه های اندیشه واستدلال های معمولی انسان را تشکیل می دهند وجود ندارد، روش فازی برمبنای بکارگیری همین عبارات زبانی است. امروزه هیچ دستگاه الکترونیکی، از جمله وسایل خانگی، بدون کاربرد این منطق در ساختار فنی خود ساخته نمی شود.
بسط و گسترش منطق فازی و تئوری مجموعه های فازی بدلیل ابهام و عدم قطعیتی بوده که در مسائل پیرامون ما وجود دارد و به همین جهت در منطق فازی (علی رغم منطق دو ارزشی) گستره ای از ارزشها تعریف شده است تا ما قادر باشیم احساسات و تفکراتمان را بدون ابهام به مخاطبان خود انتقال دهیم .بدون اغراق زندگی روزمره ما آمیخته با مفهوم فازی است ، یعنی بطور ناخودآگاه از عباراتی استفاده می کنیم که برای مخاطب دقیقا مشخص نیست.
بعبارت ساده تر، مفهوم کلمه یا عبارت به تنهایی ممکن است واضح و روشن باشد ، اما زمانیکه از آن بعنوان معیاری در تعیین اعضای یک مجموعه ریاضی استفاده می شود ، شاید نتوان بطور قاطع شیء را به آن نسبت داد و بالعکس.
این تفاوت درک افراد از یک موضوع یکسان چگونه قابل توجیه است؟
این نکته همان چیزی است که پروفسور لطفی زاده در سال ۱۹۷۳ تحت عنوان متغیرهای زبانی به آن اشاره کرد، متغیرهایی که عدد نیستند بلکه مقادیرآنها حروف و لغات هستند و با مدلسازی مجموعه ای برای متغیر زبانی (در واقع تئوری مجموعه های فازی) سعی در توصیف آن نموده و به هرکدام از مقادیر مختلف (x) ، یک “درجه عضویت"(µ) نسبت می دهیم که بیان کننده میزان تعلق آن عضو به مجموعه است و بین بازه بسته ۰ و ۱ متغیر است:
در نتیجه در تئوری مجموعه فازی A در مجموعه مرجع U بصورت زوج مرتب زیر است:
A = { (x,µ(x))|xЄ A
یعنی دیگر نمی توان بطور دقیق عنصری ازUرا به مجموعه نسبت داد و چون مرزی که در انتساب اعضا به وجود می آید(به دلیل درک مختلف افراد از آن عبارت ) حالت غیر قطعی و غیر دقیق به خود می گیرد، توابع عضویت در تعیین درجات عضویت نقشی اساسی ایفا می کنند .
مثلا ویژگی “اعداد حقیق بزرگتر از ۱۰۰"یک ویژگی خوش تعریف است و تشکیل یک مجموعه میدهد،چرا که به یقین می توان گفت که یک عدد حقیقی آیا بزرگتر از ۱۰۰ هست یا نیست.اما ویژگی اعداد حقیقی نزدیک به ۱۰۰ ” یک ویژگی روشن ،دقیق و خوش تعریف نیست،چرا که به یقین نمی توان گفت که آیا یک عدد حقیقی مشخص (مثلا ۱۱۰)در این ویژگی می گنجد یا نمی گنجد.
لطفی زاده پیشنهاد می کند که برای رفع این مشکل ،مناسب است که به هر عدد از مجموعه اعداد حقیقی،عددی از بازه [۱و۰] به عنوان درجه نزدیکی ان عدد به ۱۰۰ نسبت دهیم.هر چه این عدد به ۱۰۰ نزدیکتر بود،عدد متناظر برای عضویت آن در مجموعه “اعداد حقیقی نزدیک به ۱۰۰"به یک نزدیکتر باشد و برعکس هرچه عدد موردنظر دورتر از ۱۰۰ بود،درجه عضویت آن در مجموعه"اعداد حقیقی نزدیک به ۱۰۰"به صفر نزدیکتر باشد.به این ترتیب به جای آنکه بگوییم عدد ۱۱۰ در مجموعه “اعداد حقیقی نزدیک به ۱۰۰"می گنجد یا نمی گنجد،می گوییم درجه نزدیکی عدد ۱۱۰ به ۱۰۰ ،مثلا ۰.۶ است.به عبارت دیگر به جای آنکه بگوییم عدد ۱۱۰ عضو مجموعه “اعداد حقیقی نزدیک به ۱۰۰"هست یا نیست می گوییم،عدد ۱۱۰ با درجه ۰.۶ عضو مجموعه “اعداد حقیقی نزدیک به ۱۰۰"است.
همانند مجموعه های کلاسیک، اگر درجه عضویت عنصری به مجموعه فازی صفر باشد ، آن عنصر به مجموعه تعلق ندارد و درجه عضویت یک نشان می دهد که عنصر دقیقا عضو مجموعه است.به هر حال در تئوری fuzzyابهام در مفهوم توصیف کننده ها و گزاره های بیان کننده شرائط سیستم وجود دارد و توجه کنید که کلیه مباحث ما مربوط به این نوع عدم قطعیت است، بویژه زمانیکه در خصوص تصمیم گیری و یا ارزیابی یک سیستم یا فرایند تحت کنترل صحبت می کنیم.
روش چهار مرحله ای استفاده از منطق فازی.این چهار مرحله عبارتند از:
۱.فازی کردن
۲.استنتاج
۳.ترکیب و ساخت
۴.بر گرداندن از حالت فازی
فازی کردن : در این مرحله واقعیات بر اساس سیستم فازی تعریف می شوند.ابتدا باید ورودی و خروجی سیستم معرفی شده،سپس قوانین اگر - آنگاه مناسب به کار گرفته شوند . برای ساخت تابع عضویت بایستی از داده های خام استفاده شود . حال سیستم برای اعمال منطق فازی آماده است .
استنتاج : هنگامی که ورودی ها به سیستم می رسنداستنتاج، همه قوانین اگر - آنگاه را مورد ارزیابی قرار می دهد و درجه درستی آنها را مشخص می کند.اگر یک ورودی داده شده به طور صریح با یک قانون اگر - آنگاه مشخص نشده باشد ، آنگاه تطابق بخشی مورد استفاده قرار می گیرد تا جوابی مشخص شود.
قواعد استنتاج :
مقدمه اول ,x: A است.
مقدمه دوم : اگرx ، A باشد آنگاه y ، B است.
نتیجه y: ، B است.
پیش فرض : گوجه خیلی قرمز است.
دلالت : اگر گوجه قرمز باشد گوجه رسیده است .
نتیجه :گوجه خیلی رسیده است .
یعنی قرمز بودن بر رسیده بودن گوجه دلالت می کند . حال اگر خیلی قرمز باشد درنتیجه خیلی رسیده است.
ساخت : در این قسمت برای بدست آوردن یک نتیجه کلی تمامی مقادیر بدست آمده از قسمت استنتاج با هم ترکیب می شوند.قوانین فازی مختلف نتایج مختلفی خواهند داشت. بنابراین ضروری است تا همه قوانین در نظر گرفته شوند.
بازگرداندن از حالت فازی : در این مرحله مقدار فازی بدست آمده از قسمت ساخت به یک داده قابل استفاده تبدیل می شود. این قسمت از کار اغلب پیچیده است چون مجموعه فازی نبایستی مستقیما به داده قابل استفاده تبدیل شود. از آنجا که کنترلگر های سیستم های فیزیکی به سیگنال های گسسته نیاز دارند،این مرحله بسیار مهم می باشد.
کاستیها:
منطق فازی و منطق بولی هر دو بر پایه واقعیات می باشند . با این تفاوت که منطق فازی توانایی کارکردن با داده های مبهم را نیز داراست . با این وجود منطق فازی هنوز قادر به حل بعضی مسائل نیست : عضویت در یک مجموعه فازی شدیدا بر پایه داده های معین است. به عبارت دیگر ، منطق فازی هیچ ادراکی از گمان ها،تعقل،شک یا ناسازگاری شواهد ندارد . بسیاری از سیستم ها، مانند آنچه در بحث کاربرد گفته شدمیتوانند از منطق فازی بدون هیچ مشکلی استفاده کنند . چون نیاز به هیچ تصمیم گیری درونی و فکری ندارند.اما بعضی سیستم ها به منطق پیچیده تری نیاز دارند تا بتوانند به بیان گمان ، تعقل و … بپردازند .
۳-۴-۱ . فرایند تحلیل سلسله مراتبی AHP
در ارزیابی هر موضوعی ما نیاز به معیار اندازه گیری با شاخص داریم، انتخاب شاخص مناسب به ما امکان می دهد که مقایسه درستی بین جایگزینی ها یاآلترناتیوها به عمل آوریم. اما وقتی که چند یا چندین شاخص برای ارزیابی در نظر گرفته می شود، کار ارزیابی پیچیده می شود و پیچیدگی کار زمانی بالا می گیرد که معیار های چند یا چندین گانه باهم در فضا و از جنس های مختلف باشند. در این هنگام کار ارزیابی و مقایسه از حالت ساده تحلیلی که ذهن قادر به انجام آن است خار ج می شود و به یک ابزار تحلیل عملی قوی نیاز خواهد بود. یکی از ابزارهای توانمند برای چنین وضعیت هایی ( فر آیند تحلیل سلسله مراتبی) است.این روش برای سطح بندی و درجه بندی استفاده می شود گاهاً برای تحلیل های اجتماعی و اقتصادی نیز ممکن است به کار رود. در این روش قبل از هر کاری باید داده های هر مکان رااستاندارکنیم.
بعد از این مرحله ها ترتیبی از جمعیت شاخص هارا تشکیل می دهیم ، برای تشکیل این ماتریس ابتدا با ید به شاخص ها وزن داده شود بعد از این مرحله امتیاز هر شاخص با هم جمع می شود و سپس نسبت به حاصل جمع تمام شاخص ها محاسبه می شود.
بدین ترتیب وزن هریک از شاخص ها بدست می آید بعد از ضرب وزن هر شاخص در تعداد همان شاخص امتیاز شاخص های هر مکان باهم جمع می شود و مکان ها بر اساس امتیازات بدست آمده سطح بندی می شوند.
روال کارمدل A.H.P با مشخص کردن عناصر و تصمیم گیری و اولویت دادن به آنها آغاز می شود این عناصر شامل شیوه های مختلف انجام کار و اولویت دادن به سنجه ها یا ویژگی ها می باشد.
واژه زبانی خروجی
عدد فازی متناظر
میزان دامگستری وبگاه (درصد)
قانونی
]۱۵ ۲ ۰ ۰[
کمی مشکوک
]۴۵ ۲۰ ۱۵ ۲[
مشکوک
]۶۵ ۶۰ ۴۰ ۲۵[
خیلی مشکوک
]۸۵ ۸۰ ۶۵ ۶۰[
جعلی
]۱۰۰ ۱۰۰ ۸۵ ۸۰[
شکل ۴-۵ توابع عضویت متغیّر خروجی
۴-۵- تعریف توابع عضویت متغیرهای ورودی و خروجی
اولین گام پس از تعیین متغیرهای ورودی و خروجی بررسی ماهیت آنها بر اساس تعریف، مفهوم، عملکرد و تأثیر آنها در حملهی دامگستری و همچنین تشخیص دامگستری است. در این مرحله مطالعه و بررسیهای گستردهای درباره ماهیت و نقش این متغیرها صورت گرفت. این بررسیها به همراه مشورت با خبرگان، به تعیین دامنهی مقادیر و واژگان زبانی اختصاص یافته به هریک از متغیرها منجر شد. لذا برای هر یک از متغیرهای ورودی و همینطور متغیر خروجی، مجموعه ای از واژه های زبانی تعریف شدند که تعداد آنها از دو تا پنج واژه متغیر است. تعیین این واژگان زبانی با دقت در کاربرد و نقش آنها در سامانهی فازی شناسایی دامگستری صورت گرفت و با توجه به تعداد زیاد متغیرها (۲۰ متغیر ورودی و یک متغیر خروجی)، در این مرحله نیز تلاش شد از تعیین واژه هایی که تأثیر چندانی در تشخیص ندارند صرف نظر شود. برای مثال درباره شاخص «یوآراِل غیرعادی درخواست» فقط از دو واژه «کم» و «زیاد» استفاده شد زیرا واژهی «متوسط» کارآمدی و تأثیر چندانی در شناسایی حملات دامگستری ندارد. به بیان دیگر واژهی «متوسط»، گرچه نشاندهنده میزانی از غیرعادی بودن یوآراِل است اما این میزان (در مقایسه با دو واژه دیگر «کم» و «زیاد») تأثیری در نتیجه تشخیص نهایی نمیگذارد و قابل چشمپوشی است. لذا در این مرحله سعی بر این بود واژگانی تعیین شوند که علاوه بر توانایی در بیان و پوشش نظر خبرگان تا حد امکان کارآمد و تأثیرگذار باشند و باعث تحمیل بار اضافی به سامانه و پایگاه قواعد نشوند.
برخی شاخصها مانند «استفاده از نشانی اینترنتی در یوآراِل» تنها دو وضعیت دارند زیرا «وجود» یا «فقدان» نشانی اینترنتی در یوآراِل وبگاه، به خودی خود حائز اهمیت است. مقدار ورودی به ازای این متغیّر دامنه تغییر قابل توجهی ندارد و بهتر است دو عدد «صفر و یک» برای آن در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر در صورت وجود نشانی اینترنتی در یوآراِلِ وبگاه، مقدار این متغیّرِ ورودی «یک» و در غیر این صورت، مقدار آن «صفر» است. لذا برای این شاخص در حقیقت دو عدد فازی مثلثی «صفر» و «یک» طراحی و اختصاص داده شد. استفاده از «درگاه سوییچینگ»، «نشانهی @»، «زیردامنه (پیشوند و پسوند)» و «کدهای شانزدهتایی» در یوآراِل نیز دقیقاً به همین صورت طراحی شدند. برخی شاخص ها مانند «رکوردِ دیاِناِس غیرعادی» هم بهتر است با دو عدد فازی «صفر» و «یک» در نظر گرفته شوند زیرا اختصاص واژگانی مانند «کم» یا «متوسط» به این شاخص ها اطلاعات بیشتری در اختیار ما نمیگذارد و کمکی به تصمیم گیری بهتر دربارهی «جعلی» یا «قانونی» بودن وبگاه نمیکند و تنها موجب بالارفتن پیچیدگی زمانی سامانه و دشواری پیادهسازی آن می شود. در حالی که نسبت دادن واژگان زبانی «کم»، «متوسط» و «زیاد» به متغیرهایی مانند «طول یوآراِل» یا «میزان اعتبار گواهیدهنده» و در نظر گرفتن تمامی این حالتها در پایگاه قواعد فازی کمک شایانی به تصمیمگیری دقیق راجع به میزان اعتبار وبگاه مورد بررسی میکند. در نتیجه به غیر از پنج متغیر ورودی موجود در جدول ۴-۹، برای طراحی بقیه متغیرهای ورودی که در جدول ۴-۷ آمده اند، از دو عدد فازی مثلثی «صفر» و «یک» استفاده شد. شکل ۴-۶ این دو عدد فازی را در شاخص «گواهی SSL» نشان میدهد.
لازم به ذکر است برای تشخیص واژگان مؤثر از بررسی نمونههای واقعی و روشهای رایج دامگستری در عرصه بانکداری الکترونیکی و همچنین مشورت با خبرگان بهره بردیم. پس از تعیین واژگان فازی، به منظور استخراج نظر خبرگان برای تعیین حدود واژگان زبانی، پرسشنامه دیگری طراحی شد (مطابق ضمیمه ب) که نتیجه تحلیل آن در جدول ۴-۸ و ۴-۹ آمده است.
بدیهی است ذهنیت خبرگان نسبت به میزان و حدود واژگان زبانی مانند «کم» یا «زیاد» یکسان نیست. طبعاً برخی نگرش سختگیرانه و برخی نگرش آسانگیرانه دارند. به همین دلیل در پرسشنامه سعی کردیم با تعریف دقیق متغیرها، ارائه مثال، تعیین دامنه و معرفی کردن معیاری برای اندازه گیری هریک آنها، کمک کنیم خبرگان با ذهنیتی مشابه به سؤالها پاسخ دهند. برای مثال برای شاخص «طول یوآراِل» پس از تعریف و معرفی یک نمونه، «تعداد نویسهها» به عنوان معیاری برای اندازه گیری، معرفی و از متخصصان خواسته شد، برای هریک از واژه های «کم»، «زیاد» و «متوسط» بازهی مورد نظر خود را اعلام کنند. در نهایت برای تبدیل نظریات خبرگان به اعداد فازیِ ذوزنقهای موجود در دو جدول ۴-۸ و ۴-۹، بازههایی که بین همه نظریات مشترک بود، به عنوان قاعدهی کوچک ذوزنقه در نظر گرفته شد که در آن تابع عضویت، دارای مقدار «یک» است و محدودههایی که در آن خبرگان اتفاق نظر نداشتند با ساقهای ذوزنقه تقریب زده شد. برای مثال در «طول یوآراِل»، برای واژهی «کم»، ۵۰% از خبرگان بازهی ۱۲تا۳۰ (کمترین یوآراِل ممکن دارای طول ۱۲ است)، ۲۵% بازهی ۱۲تا۲۰ و ۲۵% بازهی ۱۲تا۲۵ را انتخاب کرده بودند. لذا همانطور که در شکل ۴-۷ مشاهده می شود، تابع عضویت به صورت ذوزنقهای راستگوشه[۲۶۱] در آمد که در آن تابع عضویت به ازای بازهی ۱۲تا۲۰ (محدوده اتفاق نظر خبرگان) برابر با «یک» است.
جدول ۴-۹ توابع عضویت فازی متغیرهای ورودی
ردیف
نام متغیر
واژه های زبانی
اعداد فازی
۱
طول یوآر اِل
کم
] ۳۰ ۲۰ ۰ ۰[
متوسط
]۷۰ ۵۰ ۳۰ ۲۰[
زیاد
]۳۳۰ ۳۳۰ ۷۰ ۵۰[
به هماهنگی در زمینه سیاستها و تصمیمگیری واحدهای مختلف اطلاق میشود.
ب: همگرایی اجتماعی
این نوع از همگرایی پیش زمینه و تسهیل کننده همگرایی های سیاسی و اقتصادی می باشد. نظریه پردازانی چون کوهن و نای، برای توسعه ارتباطات اجتماعی، بیش از عوامل دیگر در تحقق همگرایی اهمیت قائل اند. اندیشمندانی چون کارل دویچ، توسعه مبادلات اجتماعی را در ایجاد هویت نزدیک، تصور منافع مشترک و پیوند جامعه موثر میدانند. در واقع از نظر دویچ همگرایی اجتماعی بیشتر به ارتباطات فردی شامل توریسم، ارتباطات فرهنگی، تجارت و… اشاره میکند.
ج: همگرایی اقتصادی:
این برداشت از همگرایی، بیشتر به مسایل اقتصادی، در چارچوب ایجاد اتحادیههای گمرکی و وضع تعرفه های خاص در روابط کشورهای عضو یک اتحادیه اقتصادی مربوط میشود، و از این مدل به عنوان عاملی برای رشد اقتصادی جوامع یاد می شود، و به افزایش روابط اقتصادی و تجاری بین کشورها مثل جریان آزاد سرمایه و نیروی کار تاکید دارند.
مفروضه های همگرایی
نخستین مفروض همگرایی اصل تسری میباشد. یعنی نوعی منطق تدریج گرایی فزاینده بر رفتار بشر حاکم است. توجه واقع گرایانه این نظریه به ناتوانی انسان در رفع نیازهای اجتماعی و تلفیق آن با آرمان گرایی در این نظریه، موجب پیدایش این ایده میشود که به تدریج جوامع ملی را فرا میگیرد و دامنه فعالیت مشترک اعضا افزایش مییابد که نتیجتا باعث تامین منافع اعضا میشود.
دومین مفروضه همگرایی منطقه ای پیوند مسایل فنی و اقتصادی با مسایل سیاسی است. یعنی همگرایی با مسایل غیر سیاسی و فنی شروع می شود، مثل بازرگانی و سپس به حوزه های دیگر کشیده می شود. در بین نظریه پردازان همگرایی، فقط میترانی تفاوتی بین مسایل فنی و سیاسی قائل نیست، در حالیکه دیگر نظریهپردازان نوکارکردگرا به تفکیک این مسایل از یکدیگرند و امیدوارند که همکاری فنی سرانجام زمینه را برای همکاری سیاسی و همگرایی فراهم کند.
سومین فرض اینست که همگرایی منطقهای از اهمیت جغرافیایی ناشی میشود. این دسته از نظریهپردازان میان مناطق جغرافیایی، فرهنگی با گرایش به همگرایی نوعی پیوند قائل اند. به نظر این دسته از اندیشمندان، زمانیکه تجانس های جغرافیایی، فرهنگی با مشترکات کارکردی و فنی عجین شود زمینه را برای همگرایی فراهم میکند(سیف زاده، ۱۳۸۴: ۴۰۳).
بخش دوم: نظریات همگرایی
به طور کلی چهار نظریه همگرایی در روابط بینالملل قابل مطالعه میباشد. به عبارت دیگر پیرامون نحوه شکلگیری و شرایط تحقق همگرایی منطقه ای نظریاتی بر اساس چهار رهیافت قبلی آورده میشود، تا بر مبنای تحلیل این نظریات بتوان شاخصه های همگرایی را در مناطق مختلف مورد بررسی قرار داد.
در این پژوهش سعی شده است تا با بهره گرفتن از نظریات کارکردگرایی و نوکارکردگرایی به بررسی فرصت ها و چالش های بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس بپردازیم. یعنی فرصت هایی که از حوزه غیر سیاسی و فنی و اقتصادی شروع شده و تمایل کشورها را به همگرایی ارتقا می دهد. اما قبل از پرداختن به بحث به نظریات مختلفی که در زمینه همگرایی وجود دارد می پردازیم.
الف: فدرالیسم[۳]
فلسفه فدرالیسم، با ادغام و وحدت سیاسی مرتبط می شود و با وحدت های اجباری و زوری در قالبهای استعمارگرایی و امپریالیسم فرق دارد(کاظمی،۱۳۷۰: ۹۴). فرایند همگرایی را میتوان در چارچوب فدرالیسم توضیح داد. در بحث همگرایی، فدرالیسم از سابقه بیشتری نسبت به نظریه های دیگر برخوردار است. در طول تاریخ، شاهد نمونه های متعددی بر این اساس هستیم. این نظام گاهی علتی برای شکل گیری امپراطوری های بزرگ مثل آلمان و … میباشد(کلییار،۱۳۶۸: ۲۳۱).
فدرالیسم، فرایندی است که اتحاد جوامع انسانی مختلف را با دو گرایش، خودمختاری جوامع تشکیل دهنده نظام فدرالی که اختیارات خاص خارج از حکومت مرکزی نیز دارند و سلسله مراتب نهادهای فراگیر جامعه فدرال که اختیارشان تمامی جوامع را در برمیگیرد(کولایی، ۱۳۷۷: ۲۳۱)
تحت این شرایط، فدراسیونی از دولتها که قبلا به طور مجزا از یکدیگر قرار داشتند، اینک از طریق سهیم شدن در قدرت، میتوانند در چهارچوب یک جامعه واحد در یکدیگر ادغام شوند. فدرالیسم، به عنوان یک نظریه همگرایی منطقهای یا حتی جهانی بر این اصل استوار است که دیالکتیک وحدت در تنوع، میتواند برای وحدت متقابل دولتها مناسب باشد.(قوام، ۱۳۸۴: ۵۲).
در سطح بین المللی وضعیتی که فدرالیسم به دنبال آن است، یعنی دست کشیدن دولت ها از استقلال و اختیارات خود تحقق نیافته، ولی در سطح ملی شاهد دولت های فدرال هستیم، مثل آمریکا و آلمان که مجموعه ای از واحدهای سیاسی با حفظ برخی از اختیارات، بعضی دیگر را به دولت فدرال واگذار نموده اند.
در معنای گسترده، فدرالیسم عبارت است از: اتحاد جوامع ملی مختلف که گرایش های متضاد را با هم سازگار میکند. طی اتحاد دو گرایش یکی میشود. در واحدهای ملی که فدرال هستند، اصل حاکمیت ملی حفظ شده است. فدرالیسم امری است اختیاری و نه اجباری، زیرا مطابق این دیدگاه دولتها مجبور نیستند دولت فدرالی ایجاد کنند، بلکه داوطلبانه به چنین عملی روی میآورند. بنابراین فدرالیسم، مستلزم اراده سیاسی و وحدت سیاسی بر اساس یک قانون اساسی و در چارچوب یک دولت فدرال محقق میشود(دهقانی فیروزآبادی،۱۳۸۸: ۳۰).
به طور کلی طرفداران نظریه فدرالیسم براساس چند مولفه کارایی بیشتر حکومت مششترک را در نظر می گیرند که شامل: وجود قانون اساسی مدون، اشکال مختلف دستگاه های اداری فراگیر، تقسیم قدرت در سطوح ملی و محلی.
در هر حال فدرالیست ها بر این باورند که همگرایی یک مرحله نهایی است که در سطح منطقه ای و جهانی قابلیت تحقق دارد. استدلال آن ها این است که مسئول منازعات و نظام هرج و مرج دولت های ملی هستند. ولی با فدرالیسم از شدت ملی گرایی و حساسیت ها کاسته می شود و لذا پیشنهاد می کنند که برای استقرار چنین شیوه ای در مرحله اول کنفرانس جهانی و گسترده تشکیل شود.
حکومت های فدرال که در آن ها دولت مرکزی از لحاظ حقوقی دارای شخصیت بین المللی می باشد، از نظر درجه وحدت و ادغام پیشرفته ترند. در این نظام حکومتی، حق اعلان جنگ و عقد صلح و برقراری روابط دیپلماتیک با کشورها بر عهده دولت فدرال مرکزی است. دولتهای عضو این وحدت، تنها از نوعی حاکمیت ناقص و محدود داخلی برخوردارند و بقیه امور مربوط به دفاع و مالیات و تجارت خارجی در صلاحیت دولت مرکزی است.
در یک تقسیم بندی کلی، نظریه پردازان فدرالیست به دو گروه تقسیم میشوند: یک دسته آن ها که ایدئولوژی را محور وحدت سیاسی، در قالب حکومت فدرال قرار می دهد، و دسته دوم آنهایی که بیشتر عملگرا هستند و نیاز وحدت را در ضرورت های اقتصادی، جغرافیایی و تاریخی جستجو میکنند.
ب: کارکردگرایی
زمینه و پیشینه نظریه کارکردگرایی در سنت لیبرال روابط بین الملل، از زمان امانوئل کانت آغاز می شود. پایه نظریه کارکردگرایی، در دیدگاه مثبت نسبت به توانایی ها و امکانات بشری وتا حدی نسبت به طبیعت نهفته است.کارکردگرایان اولیه براین باور بودند که جنگ ریشه در تمایلات پرخاشگرانه بشر ندارد، بلکه با چگونگی تعیّن پذیری سرشت انسان توسط نظام موجود، ارتباط دارد و نهادها، سنن و باورهای نو الگوهای رفتاری نوین و صلح جویانه تری به ارمغان می آورند.
برخلاف فدرالیسم، کارکردگرایی در صدد ایجاد ساختار فدرال جهانی نیست، بلکه در صدد ایجاد صلح از طریق کنار هم گذاردن واحدها توسط سازمان های فراملی است، که عمدتا به جای تسلیم حاکمیت بر سهیم شدن در آن تاکید دارد(قوام، ۱۳۸۴: ۴۶).
کارکردگرایان مسائل فنی و اقتصادی را اساس همگرایی میدانند. برخلاف فدرالیست ها که عمدتا از حوزه سیاسی شروع میکنند، کارکردگرایی همگرایی را امری کارکردی و فنی میداند، که لزوما به نهاد سیاسی منجر میشود و نیازی به تصمیم سیاسی ندارد(دهقانی فیروزآبادی،۱۳۸۸: ۳۱).
طبق نظر کارکردگرایان به جای دیپلمات های حرفه ای، متخصصان فنی بهترین عوامل ایجاد پیوند و همکاری در فراسوی مرزهای ملی است. آنان معتقدند که دیپلمات ها حمایت آشکار از منافع ملی کشور خویش را به قیمت منافع جمعی انسانی انجام می دهند. بنابراین همکاری فنی به عنوان اولین گام در همگرایی مطرح میشود. بدین ترتیب همکاری فنی در عرصه فراملی، برای مثال در حوزه ارتباطات شکل گرفته، و این وضعیت به سایر حوزه ها گسترش می یابد. با تقبل وظایف و اجتناب از سرخوردگی و فائق آمدن بر مشکلات در یک حوزه باعث ترغیب سایر فعالیتها و در نتیجه بسط همکاری ها خواهد شد. تحت این شرایط دولت ها برای دفاع از شهروندانشان قدرت خویش را کاهش نداده، بلکه در جهتی حرکت خواهند کرد که ضمن بسط امکانات و صلاحیت های خود به آن ها خدمت کنند.(قوام، ۱۳۸۴: ۴۷-۴۶).
کارکرد گرایی با نام دیوید میترانی در پیوند است. در کتابی تحت عنوان ” نظام عملی صلح ” نظریات خود را ارائه کرده است. وی با این فرضیه شروع می کند که نظام بین المللی جدید بایستی جایگزین نظام موجود که مسبب جنگ است شود و در جستجوی یافتن یک راه حل عملی و جهانی، ایده گسترش همکاری های کارکردی را مطرح نمود. به نظر او، سرمنشا تعارضات میان دولت ها وجود شکاف های سیاسی است و نمی توان بر این شکاف ها با توافق حقوقی نایل آمد. فرض او براین است که اقتصاد و سیاست را می توان از هم جدا کرد. آنچه به اقتصاد وحیات اجتماعی مربوط می شود، در عرصه سیاست پایین یا ملایم قرار می گیرد وامکان همکاری در آن هست.( مشیرزاده۱۳۸۹: ۶۰).
مطابق تفکر کارکردگرایان، فرایند همگرایی ممکن است از سطوح بین دولتی به فوق ملی آغاز شود. دولتهایی که نمی توانند به تنهایی از عهده مشکلات برآیند، یا گروه های منتفع که در میان مرزهای ملی کشورها قرار دارند، ممکن است سازمانهای کارکردی ایجاد نمایند. در هر دو، مبنای اساسی رشد سازمانها، در خودمختاری فنی است یعنی اینکه سازمانهای کارکردی براساس کارکرد شکل می گیرند و شاخصهای سرزمینی یا ملی چندان تاثیری بر شکل گیری آنها ندارد.
استدلال کارکردگرایان این است که چون کشورها به حاکمیت سیاسی خود حساسیت دارند باید حکومت ها را دور زد تا کشورها به جایی برسند که چاره ای جز همکاری نداشته باشند. بر خلاف فدرالیستها که اراده سیاسی را پیش میکشند کارکردگرایان بین موضوعات سیاست حاد(high politics) حاکمیت ملی و سیاست دانی(low politics) مثل همکاری های اقتصادی و فنی تمایز قائل میشوند، اولی را غیر قابل سازش و دومی را قابل سازش و همکاری میدانند.
نظریه کاکردگرایی واکنشی بود به آنچه در اروپا انجام شده بود و تا حدودی همگرایی اروپایی را توضیح می داد ولی کافی نبود. امروزه اقتصاد سیاسی شده واهمیت مسائل اقتصادی اگر بیشتر از مسائل سیاسی نباشد کمتر هم نیست. (دهقانی فیروزآبادی ۱۳۸۹: ۳۲). از جمله ضعف های این نظریه این است که اهداف، تقاضا ها و نیازهای دولتها را یکسان و مشابه فرض می نماید و معتقد است این تشابه موجب همکاری در زمینه های فنی و اقتصادی می شود. فرض تسری فعالیت ها و همکاریهای دولت ها از موضوعات خرد به موضوعات کلان قابل پذیرش است. در واقع همکاری کارکردی در یک بخش باعث می شود که ضرورت همکاری کارکردی در بخش دیگر احساس شود. در حالی که نظریه کارکردگرایی، این امر مهم را نادیده گرفت که وجود اختلاف میان دولتها مانع از اتفاق نظر و همکاری در این امور می شود. و در واقع به نقش نخبگان سیاسی و رهبران جوامع اهمیت چندانی نمی دهند و عنوان می کنند که، همگرایی برای رهبران سیاسی جوامع اجبار و الزامی است که خارج از حیطه کنترل آن ها می باشد. به طور کلی کارکردگرایان معتقدند:
۱-با پیشرفت جوامع مدرن، مسایل فنی و کارکردی به وجود میآید که هیچ یک از کشورها به تنهایی قادر نیستند این مسایل را حل کنند.
۲-از طرف دیگر به وجود آمدن و گسترش این حوزه ها تکنوکرات ها را ایجاد می کند که این ها آغاز کننده همگرایی خواهند بود.
۳-مسایل فنی و کارکردگرایان نهادهای کارکردی را ایجاد میکنند. پس الزامات فنی باعث شکل گیری نهادهای فنی_اقتصادی برای اداره این مسایل می شود.
۴-اگر همکاری ها ادامه پیدا کند به حوزه های دیگر نیز سرایت می کند. به عبارتی تسری کارکردی در اینجا مطرح است، یعنی همکاری در یک بخش به بخش دیگر منتقل می شود.
۵-در مرحله آخر این همکاری اشباع شده و به حوزه های سیاسی کشیده می شود و در اثر این تسری شاهد همگرایی سیاسی خواهیم بود. بنابراین در جوامع صنعتی این همکاری ها به حوزه های دیگر کشیده میشود. برای مثال بخشی از همکاری های اروپا محصول این فرایند است.
ج: نوکارکردگرایی
نوکارکردگرایی شکل جدیدی از کارکردگرایی می باشد. هر دو نظریه بر پایه این دیدگاه شکل گرفته اند، که همگرایی به بهترین وجه از حوزه های مربوط به منافع هم پوش و مشترک به صورت تدریجی آغاز می شود. نوکارکردگرایان تحت تاثیر رفتارگرایان قرائت جدیدی را از کارکردگرایی ارئه می دهند و در عین پایبندی به برخی اصول سعی در رفع نقاط ضعف کارکردگرایی دارند(دهقانی،۱۳۸۹: ۳۳).
تفاوت آن ها با یکدیگر این است که: یک نظریه همگرایی منطقه ای است که نقش با واسطه ای را برای دولت ها و نقشی را نیز برای نهادهای منطقه ای و نه جهانی در نظر گرفته است، که در نهایت به یک وضعیت سیاسی منتهی خواهد شد که یک جامعه سیاسی در منطقه شکل گرفته و نهایتا ممکن است به یک دولت مرکزی ختم شود. در کارکردگرایی همگرایی ضرورتا به معنی تشکیل دولت مرکزی قوی وجود ندارد اما در نوکارکردگرایی وجود دارد.
نوکارکردگرایی تلفیقی از فدرالیسم و کارکردگرایی است، زیرا که در فدرالیسم نیز در نهایت همگرایی به تشکیل یک دولت فدرال می انجامد. اما از طرف دیگر مانند کارکردگرایی معتقد است که استراتژی رسیدن به چنین وضعیتی بر اساس همکاری های فنی و اقتصادی میباشد و همچنین نوکارکردگرایی بیشتر از کارکردگرایان اولیه به نهادسازی اعتقاد دارند، به همین دلیل میترانی آنان را “کارکردگرایان فدرال” مینامد. به نظر آنها در جامعه صنعتی تکثر گرای امروزی، سیاست مبتنی بر منازعه گروه های ذینفع برای تامین منافع گروهی است. در جوامع صنعتی سیاست نادیده گرفته نمیشود، بلکه مسایل سیاست دانی کم کم خود را به سمت سیاست های حاد میکشد. در چپنین جوامعی که احزاب و گروه های متفاوتی وجود دارد با منافعی که دنبال می کنند به این نتیجه می رسند که منافعشان در سطح فراملی بیشتر تامین می شود، لذا گروه های ذینفع فراملی شکل میگیرد.پس همگرایی را گروه های غیر دولتی ذینفع در جامعه متکثر آغاز می کنند که به حمایت دولت ها نیاز دارند، وقتی که همگرایی شروع شد از کنترل دولتها خارج شده و نمیتوانند آن را کنترل کنند. البته این مورد نقد قرار گرفته چرا که دولت های اروپایی همگرایی را آغاز کردند و آن را پیش بردند و نقش مهمی نیز در تصمیم گیری آن ایفا میکنند(دهقانی فیروزآبادی،۱۳۸۹: ۵۰-۳۳).
برخی از مفروضه های کارکردگرایی، بنیان نظریه ای جدید شد که از آن با عنوان نوکارکرد گرایی یاد می شود وبیشتر در پیوند با نام ارنست هاس است.هدف نوکارکرد گرایی تبیین این مسئله بود که چرا وچگونه دولت ها حاکمیت خود را رها می کنند وحاکمیت ها در هم ممزوج می شوند و فنون جدیدی برای حل وفصل تعارضات میان کشورها تدبیر می گردد. هاس برخلاف میترانی اقتصاد وسیاست را کاملا جدا از هم در نظر نمی گیرد وبه اهمیت سیاسی مسائل اقتصادی اذعان دارد. از یک سو، همگرایی مستلزم وجود نهاد های فراملی وفوق ملی در سطح منطقه ای است.ازسوی دیگر، گروه های ذی نفع واحزاب سیاسی در داخل کشورها هستند که منافعی را در همگرایی دنبال می کنند. اینها معمولا پیوند های فراملی نیز دارند. در این برداشت از همگرایی تاکید بر«منافع» است.(مشیر زاده، ۱۳۸۹: ۶۲-۶۱).
تصور هاس در یکی از آثار وی چنین است که همگرایی«منحصرا به فرایندی اشاره دارد که یک نظام بین المللی عینی و مشخص را به نظام عینی نه چندان مشخص در آینده مبدل می سازد.» (دوئرتی و فالتزگراف،۱۳۹۰: ۶۶۷)
هاس با این انتقاد از میترانی که وی به اندازه کافی به عنصر«قدرت» توجه نکرده است،تصریح می کند که قدرت را از رفاه نمی توان جدا کرد. (دوئرتی وفالتزگراف۱۳۹۰: ۶۷۴).
لیون لیندبرگ یکی از محققان نوکارکردگرایی به همگرایی همچون یک«فرایند چندبعدی تعامل آمیز»می نگرد که باید مورد شناسایی،مقایسه،سنجش وتجزیه وتحلیل قرار گیرد. (دوئرتی و فالتزگراف،۱۳۹۰: ۶۸۷).
اما آنچه در همگرایی اهمیت دارد فرایندی است که به نظر می رسد می تواند به تعمیق وگسترش همگرایی کمک کند. هر اقدامی برای همگرایی در یک بخش وضعیتی را ایجاد می کند که مستلزم همکاری در بخشهای دیگر می شود وهمگرایی از بخشی به بخش دیگر«سرریز» می کند واین روند ادامه می یابد. این را هاس«همگرایی بخشی»می نامد. افول فرایند همگرایی در دهه ۱۹۶۰و تاکید دولت هایی چون فرانسه برمنافع ملی دربرابر ترتیبات منطقه ای، نظریه نوکارکرد گرایی را با بحران روبرو ساخت. عدم توجه کافی به تداوم اهمیت ملی گرایی، استقلال بخش سیاسی، وتعامل میان محیط بین المللی ومنطقه همگرا از جمله انتقادات وارد برآن بود (مشیر زاده، ۱۳۸۹: ۶۴-۶۳).
با بهره گرفتن از این نظریه می توان فرصت هایی که بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد در زمینه های فنی و اقتصادی توضیح داد. همکاری در یکی از این بخش ها می تواند به سایر بخش ها گسترش یابد. به عنوان مثال همکاری در زمینه صنعت نفت می تواند زمینه ای باشد برای تسری این همکاری در زمینه هایی از جمله کشتی سازی و… باشد. بنابراین اگر کشورها به جای سیاست های امنیتی که همکاری در آن ها به صورت حداقل صورت می گیرد، با روی آوردن به مسایل غیر سیاسی همگرایی آسان تر و قابل دسترسی خواهد بود.
د. نظریه های ارتباطی
کارل دویچ نظریه ارتباطات یا مبادله را مطرح می کند، که در مورد همگرایی منطقه ای و بین المللی به کار می رود. این نظریه مبتنی بر نقش ارتباطات در مبادله و همگرایی است. کشورها گروهایی از افراد هستند که به وسیله شبکه های ارتباطی و ترابری در هم ادغام شدهاند. بطور کلی برداشت ارتباطی انواع ارتباطات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میان واحدهای سیاسی را مورد توجه قرار می دهد و همچنین به تجزیه و تحلیل زمینه های نوع ارتباطات که در میان واحدهای سیاسی گوناگون منجر به وابستگی متقابل و در نهایت منجر به ایجاد همگرایی می شود، می پردازد.
کمترین مقدار بسته ارسالی
SmallestByteSend
کل بایت ارسالی
TotalByteSend
تعداد کل بستههای ارسالی
TotalSendPacket
نوع پروتکل
ProtocolType
Time To Live
TTL
نرمال یا بات
Class
پیشپردازش دستی دادهها
مرحله پیشپردازش، مهمترین قدم در روشهای دادهکاوی به شمار میرود. در این مرحله باید کیفیت دادهها افزایش یافته تا بهترین کارایی بدست آید. در این پایاننامه، از روشهای زیر در مرحله پیشپردازش استفاده شد:
۱) پاکسازی دادهها: دادههایی که مبتنی بر دو پروتکل TCP و UDP بودند، نگه داشته شد و مابقی پروتکلها حذف شدند. همچنین، هاستهایی که فقط ارسال کننده و یا فقط دریافت کننده بودند، حذف شدند.
۲) انتخاب رکوردها: در مجموع، هاستهایی که کمتر از ۱۵۰۰ بایت دریافت و یا ارسال دارند حذف شدند.
۳) انتخاب ویژگیها و کاهش ابعاد دادهها: در این مرحله، بصورت دستی، ویژگیهای نامرتب مانند آدرس IP هاست، پروتکل و … حذف شدند. همچنین مرحله انتخاب ویژگیها بر اساس الگوریتم هوشمند، به صورت اختیاری در نظر گرفته شد تا درمرحله ارزیابی، نتایج مقایسه شوند.
انتخاب ویژگیها
در مرحله پیشپردازش، دو مرحله انتخاب ویژگی ها داریم: مرحله اول که بصورت دستی و بر اساس دانش زمینه انجام میشود و در مرحله دوم که بصورت هوشمند انجام میشود.
در بخش انتخاب ویژگیهای هوشمند، از روش Information Gain، (۲۴) مانند سایر منابع تشخیص باتنت، استفاده شدهاست. مهمترین ویژگی این روش آماری، سرعت محاسباتی و توانایی دستیابی به بهینگی را داراست. از این بخش به صورت اختیا ، و جهت مقایسه نتایج استفاده شده است.
خروجی الگوریتم Information Gain به ازای ۶ متغیر اول به ترتیب عبارت است از:
MeanByteRecieve, MeanByteSend, TotalByteRecieve, TotalByteSend, TotalRecievePacket, TotalSendPacket
اجرای الگوریتم بیزین
مبنای رده بندی در الگوریتم بیزین، احتمالات است. در واقع ردهبندی بیزین چیزی جز احتمالات شرطی نیست. ویژگی مثبت الگوریتم بیز عبارتند از:
۱) امکان اثبات بهینگی
۲) عدم نیاز به تنظیم پارامترها[۲۶].
۳) پشتوانه آماری و اثبات ریاضی بهینگی.
۴) عدم وابستگی به نرمال بودن متغیر کلاس.
سه تابع Learner و Learner2 و Learner3 در شبیه سازی و ساخت مدل داریم؛ که هر کدام را جداگانه توضیح خواهیم داد.
تابع Learner: این تابع جهت ساخت مدل بیز ساده و ارزیابی آن است که شامل انتخاب ویژگی می باشد در این تابع فقط از ۶ ویژگی اول جهت ساخت مدل استفاده شده است. شکل ۱۰ مربوط به این تابع می باشد؛ که خروجی این تابع مدل ساخته شده ای است که می توان بر حسب آن پیش بینی جهت تشخیص بات نت ها انجام داد. در خط ۲ تا ۴ داده ها بارگذاری شده و سایز ماتریس آن در متغییر si ذخیره می شود از خط ۵ تا ۱۱ داده ها توسط تابع cvpartition و روش تصادفی holdout به دودسته آموزشی و تست تقسیم می شود که ۷۰% داده ها متعلق به قسمت آموزش می باشد و بقیه تست است و همچنین ماتریس هایی جهت این کار آماده می شوند از جمله In_Train و Cl_Train هستند که به ترتیب جهت نگهداری داده آموزشی که به تعداد سطر های ۷۰% داده ها سطر و به تعداد ستون های آن منهای ۱ ستون دارد و جهت نگهداری داده کلاس ما است که هر دو جهت ورودی تابع بیز ساده هستند دو متغییر In_Test و Cl_Tset هم جهت داده های تست می باشد که بر حسب آن مدل را ارزیابی می کنیم. از خط ۱۲ تا ۲۴ جهت پر کردن ماتریس های پیشین که توضیح داده ایم می باشد توسط ماتریس id_training می توانیم تشخیص دهیم کدام سطر داده متعلق به داده های آموزشی است چون که در هر سطری از داده که متعلق به دسته آموزشی بوده با عدد ۱ در ماتریس id_training علامت گذاری شده است و اگر صفر بوده باشد یعنی این سطر داده متعلق به دسته تست می باشد. در خط ۲۵ توسط تابع NaiveBayes.fit مدل ساخته شده این تابع شامل دو ورودی داده آموزشی(In-train) و کلاس های دسته بندی (Cl_Train) می باشد و خروجی این مدل در Model می باشد. در خط ۲۶ توسط مدل ساخته شده در مورد میزبان ها پیش گویی انجام می شود و مدل بات بودن یا سالم بودن میزبان ها را توسط تابع predict حدس می زند از خط ۲۷ تا ۳۴ ارزیابی از پیشگویی مدل برای داده های آموزشی انجام می دهیم این عمل توسط تابع Evaluate انجام می گیرد که ورودی این تابع نتیجه واقعی و پیش بینی مدل می باشد. در نهایت از خط ۳۵ تا آخر مانند چند خط قبل می باشد فقط ارزیابی و پیشگویی بروی داده های تست انجام گرفته است.
function [ Model ] = Learner( )
شکل ۱۰- کد تابعLearner به زبان Matlab
load data;
data=data;
si=size(data);
C=cvpartition(si(:,1),’HoldOut’,0.3);
id_test=test©;
id_training = training©;
In_Train=zeros(C.TrainSize,si(:,2)-1);
Cl_Train=zeros(C.TrainSize,1);
In_Test=zeros(C.TestSize,si(:,2)-1);