ذیل آیه ی « وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ و…»[۴۷۷] الدرالمنثور دو روایت نقل کرده است
أخرج أحمد و مسلم عن سلمان عن النبی صلى الله علیه و سلم قال ان لله مائه رحمه فمنها رحمه یتراحم بها الخلق و بها تعطف الوحوش على أولادها و أخر تسعه و تسعین إلى یوم القیامه و أخرج ابن أبى شیبه عن سلمان موقوفا و ابن مردویه عن سلمان قال قال النبی صلى الله علیه و سلم ان الله خلق مائه رحمه یوم خلق السموات و الأرض کل رحمه منها طباق ما بین السماء و الأرض فاهبط منها رحمه إلى الأرض فبها تراحم الخلائق و بها تعطف الوالده على ولدها و بها یشرب الطیر و الوحوش من الماء و بها یعیش الخلائق فإذا کان یوم القیامه انتزعها من خلقه ثم أفاضها على المتقین و زاد تسعه و تسعین رحمه ثم قرأ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُون[۴۷۸].
احمد و مسلم از سلمان فارسى روایت کرده اند که رسول خدا(ص) فرمود: براى خداوند صد رحمت است، از آن جمله رحمتى است که با آن خلق خود را با یکدیگر مهربان کرده و میان وحوش با بچههایشان عاطفه قرار داده، و نود و نه رحمت دیگر خود را براى روز قیامت قرار داده است.
و نیز مىگوید: ابن ابى شیبه از سلمان روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: خداوند روزى که آسمانها و زمین را مىآفرید صد رحمت آفرید که هر یک از آنها درست قالب زمین و آسمانها است، از آن صد رحمت یکى را به زمین فرستاد که باعث مهربانى خلایق با یکدیگر شد و با آن رحمت است که مادران نسبت به فرزندان مهر مىورزند و وحوش و طیور از یک آبخور آب مىآشامند و خلایق با هم زندگى مىکنند، ولى روز قیامت خداوند این رحمت را از دلها مىکند و آن را به اضافه نود و نه رحمت دیگر تنها به متقین واگذار مىکند، آن گاه آن حضرت آیه« وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ» را قرائت کردند.
ابن کثیر عین روایت اول را آورده، سپس از احمد از ابی هریره نقل کرده است پیامبر (ص) فرمود:
«إن للّه مائه رحمه عنده تسعه و تسعون و جعل عندکم واحده تتراحمون بها بین الجن و الإنس و بین الخلق فإذا کان یوم القیامه ضمها إلیه» همچنین ازاحمد از ابی سعید روایت کرده است که رسول اکرم (ص) فرمود: «للّه مائه رحمه»
فقسم منها جزءا واحدا بین الخلق به یتراحم الناس و الوحش و الطیر» وی هیچ توضیحی ذیل روایات نیاورده است.[۴۷۹]
علامه(ره) درباره ی این روایات می فرمایند:
«این معنا از طریق شیعه از ائمه اهل بیت(ع) نیز روایت شده و گویا روایت دوم از سلمان همان روایت اول است که نقل به معنا شده، و لیکن راوى که آن را نقل به معنا کرده با اضافه کردن جمله” ولى روز قیامت خداوند این رحمت را از دلها مىکند” روایت را ضایع کرده است. باید از او پرسید اگر در قیامت خداوند این رحمت را از غیر متقین سلب کند پس چگونه آسمان و زمین باقى مانده و بهشت و دوزخ بجاى مىماند؟ و چگونه ملائکه و غیر ایشان بدون رحمت شامله خدا زنده مىمانند؟
پس تعبیر بهتر آن تعبیرى است که در پارهاى از روایات ما امامیه وارد شده که- بطورى که به یاد دارم- فرموده اند: در آن روز خدا همه صد رحمت خود را در مؤمنین جمع مىکند، و این معنا غیر از کندن و سلب رحمت از غیر مؤمنین است، اولى جائز و معقول هست و لیکن دومى معقول و متصور نیست.»[۴۸۰]
بند پنجم: اصحاب اعراف
المیزان در تفسیر آیه ی «وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ »[۴۸۱] روایاتی نقل کرده است مبنی بر اینکه اصحاب اعراف کسانی اند که سیئات و حسنات آنان با هم برابر است و یا اینکه اعراف، تل هایی است بین بهشت و جهنم که هر پیامبری یا وصی او با گنهکاران امت خود می ایستد، آنگاه وقتی که نیکوکاران امتش راه بهشت را پیش می گیرند، می گوید: ببینید برادران نیکوکار خود را که به بهشت می روند، لاجرم آنان به بهشتیان سلام می کنند…[۴۸۲] برخی تفاسیر روایاتی با اختلافات بیشتر را هم آورده اند؛ روایاتی که اصحاب اعراف را شهداء، صلحاء، ملائکه، مساکین اهل بهشت، مومنین از جن،اولاد مشرکان، آنان که طاعتشان را به ریا آمیخته اند، فاسقان نماز خوان و… معرفی می کند.[۴۸۳]
در رأی نهایی فخر رازی، اصحاب اعراف اشراف اهل بهشت و قیامتند که بر اعراف می نشینند تا بر احوال دوزخیان و بهشتیان اطلاع یابند، سپس خدا آنها را به درجات عالی جنت وارد می کند. چنانچه از رسول خدا(ص) روایت شده است:
«ان اهل الدرجات العلا لیراهم من تحتهم کما ترون الکوکب الدری فی أفق السماء و ان أبابکر و عمر منهم.» لذا «لایدخلون الجنه» مربوط به زمان وقوف آنها در اعراف و در«هم یطمعون» طمع - مانندآیه ۸۲ شعراء[۴۸۴]- به معنی یقین است.»[۴۸۵]
ابن کثیر پس از نقل برخی روایات متفاوت، روایتی از ابن عباس به این مضمون می آورد که اعراف دیواری بین بهشت و دوزخ است و اصحاب اعراف بر آن قرار دارند تا اینکه خدا به آنها عافیت داده، وارد بهشتشان می کند و… آنها «مساکین بهشت» نامیده می شوند. وی چند طریق برای این روایت ذکر می کند وآن را اصح روایات می داند.[۴۸۶]
المنار طبق نظر جمهور- به دلیل کثرت روایات وارد شده در این معنا- اصحاب اعراف را کسانی دانسته اند که سیئات و حسنات آنها برابر است. وی سلام به بهشتیان و شناخت چهره ی دوزخیان و بهشتیان را متناسب با مقام آنها ندانسته و در رفع این اشکال کوشیده است. وی درباره ی روایتی که آلوسی از ابن عباس از ضحاک نقل کرده -که اصحاب اعراف؛ عباس، حمزه، علی(ع)، جعفر هستند که بر صراط می ایستند و دوستان خود را به سفیدی چهره و دشمنانشان را به سیاهی چهره می شناسند- می گوید: چنین روایتی در کتب تفسیری ندیدم و آلوسی ان را از کتب شیعه نقل کرده …از نظر سیاق و نظم کلام جدا بعید است.[۴۸۷]
مجمع البیان و روض الجنان بعد از نقل برخی از اقوال مذکور روایتی آورده اند که امام صادق(ع) فرمود: اعراف، تپهاى است میان بهشت و دوزخ. هنگامى که خوبان به بهشت رفتهاند، پیامبران و جانشینان آنها با گروه گنهکار، در آنجا مىایستند، درست مثل اینکه فرمانده لشکر با سپاهیان ضعیف و شکست خورده خود، در یک جا بایستند. سپس خلیفه پیامبر رو به گنهکاران کرده، گوید: ملاحظه کنید، برادران نیکوکار شما به بهشت رفتهاند. آنها بر نیکان بهشتى سلام مىدهند، این است معناى «وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّه أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ». «و هم یطمعون» حال همان گناهکاران است که به امید شفاعت انبیا وامامان طمع دخول در بهشت را دارند. «أهؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَهٍ»[۴۸۸] قول شفیعان به دوزخیان است که گروه ناتوان را تحقیر و زندگی دنیایی خود را به رخ آنها می کشیدند و در ادامه ی همین آیه «ادْخُلُوا الْجَنَّه لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» سخن ایشان با ناتوانان است.
آنان مؤید روایت فوق را، روایت منقول از عمر بن شیبه و دیگران می دانند که می گوید: على(ع) قسمت کننده بهشت و دوزخ است و نیز روایتی که پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: گویى ترا در روز قیامت مىنگرم که عصایى بکف دارى. قومى را به بهشت و قومى را بدوزخ مىرانى.و روایت ابو القاسم حسکانى که- مرفوعاً- نقل کرده است: اصبغ بن نباته گفت: در حضور على(ع) نشسته بودم، (ابن الکواء) شرفیاب شد و از این آیه پرسید. حضرت فرمود: واى بر تو! ما در روز قیامت میان بهشت و دوزخ مىایستیم. ما یاران خود را به سیمایشان مىشناسیم و آنها را داخل بهشت مىکنیم و دشمنان خود را به سیمایشان مىشناسیم و داخل جهنم مىکنیم.[۴۸۹]
علامه طباطبایی(ره) اقوال مختلف درباره ی اصحاب اعراف را آورده، ثابت می کنند طبق سیاق آیات، آنها انسان هایی اهل منزلت و مقامند؛ نه مستضعفین و نه جن و ملائکه. به نظر ایشان «لم یدخلوها وهم یطمعون» حال اصحاب جنت را بیان می کند و در آیه ی « وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمین»[۴۹۰] مرجع ضمیر در «قالوا» و «ابصارهم» اصحاب جنت هستند. علامه(ره) می گویند به نظر اغلب مفسران اصحاب اعراف کسانى هستند که نه حسناتشان بر سیئاتشان ترجیح دارد و نه سیئاتشان بر حسناتشان.
و عمده چیزى که به آن استناد کردهاند روایاتى است که در این معنا آمده است.[۴۹۱] ایشان در نقد این روایات می گویند: میزان یا به رجحان حسنات سنگین مىشود و یا به رجحان سیئات خفیف؛ اما اینکه حسنات و سیئات در میزان با هم برابر باشد فرض ندارد زیرا معنا ندارد میزان هم سنگین شود و هم سبک و اگر هم فرض کنیم کسانى باشند که حسنات و سیئاتشان با هم برابر باشد چنین کسانى مانند کفار و مستضعفینى هستند که حجت بر آنها تمام نشده و در اثر ضعف مشاعر مکلف به تکلیف نگردیدهاند؛ ولی این افراد اصحاب اعراف نمی توانند باشند؛ چون برای اصحاب اعراف خصوصیاتی ذکر شده است که با خصوصیات مستضعفان سازگاری ندارد.[۴۹۲]
ایشان در پایان می افزاید: بعید نیست که روایات این باب دستخوش اشتباهات ناقلین روایت و کج فهمى آنان شده باشد. مثلاً ممکن است رسول خدا(ص) یا بعضى از امامان فرموده باشند که جماعتى از مستضعفین هستند که خداوند آنان را یا به شفاعت شفعاء و یا به مشیت خود داخل بهشت مىسازد، آن گاه راوى فرمایش آن جناب را در اثر نقل به معنى به این صورت که مىبینى درآورده باشد، مخصوصاً این اختلال در نقل به معنى و مضمون، در روایات وارده از ابن عباس و ابن مسعود و حذیفه و امثال آنان که مىگوید: رجال اعراف کسانىاند که حسنات و سیئاتشان برابر باشد، به خوبى به چشم مىخورد، چون این دسته از روایات اختلاف فاحشى در متن آنها است و همچنین روایت قمى از امام صادق(ع) که اگر به دقت مطالعه شود صدق ادعاى ما معلوم مىگردد.[۴۹۳]
تفسیر نمونه ذیل این آیات و روایات می گوید:گرچه ظاهر آیات و روایات در ابتدا متضاد به نظر مىرسد و شاید همین امر سبب شده است که مفسران در این باره اظهار نظرهاى متفاوت کنند، اما با دقت روشن مىشود که نه تنها تضادى وجود ندارد، بلکه همه یک واقعیت را تعقیب مىکنند. از مجموع آیات و روایات چنین استفاده مىشود که اعراف گذرگاه صعب العبورى بر سر راه بهشت است. طبیعى است که: افراد نیرومند و قوى یعنى صالحان و پاکان با سرعت از این گذرگاه عبور مىکنند اما افرادى که خوبى و بدى را به هم آمیختند در این مسیر وامىمانند و سرپرستان جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاههاى سخت همانند فرماندهانى که در این گونه موارد در آخر لشکر راه مىروند تا همه سپاهیان بگذرند، در آنجا توقف مىکنند تا به کمک ضعفاى مومنان بشتابند و آنها که شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهایى یابند.
بنا بر این در اعراف، دو گروه وجود دارند: ضعیفان و آلودگانى که در رحمتند و پیشوایان بزرگى که در همه حال یار و یاور ضعیفانند، بنا بر این قسمت اول آیات و روایات اشاره به گروه نخستین یعنى ضعفا و قسمت دوم اشاره به گروه دوم یعنى بزرگان و انبیاء و امامان و صلحا دارد.سپس به روایت علی بن ابراهیم از امام صادق(ع) که ذکر شد، استناد می کند.[۴۹۴]
می بینیم تفسیر نمونه - تنها تفسیری که با توجه بیشتر در این روایات مختلف در توضیح و جمع بین آنها کوشیده - دقت المیزان را نداشته است؛ زیرا هرچند مفهوم کلی دسته ای از روایاتی که اصحاب اعراف را معرفی می کنند این باشد که “آنها افرادى هستند که خوبى و بدى را به هم آمیخته اند.” اما لفظ عبارت در برخی روایات که این مفهوم را دارد، این چنین است:” آنها حسنات و سیئات برابر دارند” بر این جمله از روایات، طبق آیات قرآن، نقد علامه وارد است. تمام تفاسیر روایاتی را نقل کرده اند که اصحاب اعراف را کسانی معرفی کرده اند که حسنات و سیئات برابر دارند اما هیچ کدام به نکته ای که علامه درباره ی آن -طبق آیات دیگر قرآن- گفته اند، اشاره نکرده اند.
بند ششم: آیات اعلان برائت
در ذیل آیات مربوط به اعلان برائت از مشرکان[۴۹۵] روایاتی نقل شده که بر اساس آنها تقریبا تمام مفسران اتفاق نظر دارند که هنگامى که این سوره- یا آیات نخستین آن- نازل شد پیامبر اسلام(ص) براى ابلاغ، آن را به ابو بکر داد تا در موقع حج در مکه براى عموم مردم بخواند سپس آن را گرفت و به امام على(ع) داد و امام على(ع) مأمور ابلاغ آن گردید و در مراسم حج به همه ی مردم ابلاغ کرد گرچه جزئیات آن را متفاوت نقل کردهاند.[۴۹۶] در این روایات از جهات مختلف تفاوت های بسیاری وجود دارد اما در اینجا اختلافات آخرین جمله ی آن ها که راجع به امام علی (ع) است مد نظر ماست. روایات با الفاظ متفاوتی این موضوع را بیان می کند؛
لا یذهب بها الا رجل منى و انا منه
لا یبلغها الا انا او رجل من اهل بیتى فبعث بها مع على
الا انى امرت ان ابلغه انا او رجل من اهل بیتى
لا یؤدى عنى الا انا او رجل منى
و لکن جبرئیل جاءنی فقال لن یؤدى الا انت او رجل منک
لا ینبغى لاحد ان یبلغ هذه الا رجل من اهلى، فدعا علیا فاعطاه ایاه لا یبلغ عنى غیرى او رجل منى یعنى علیا.[۴۹۷]
اختلاف روایات موجب اختلاف در آراء مفسران نیز شده است به عنوان نــمونه یکی از این روایات را آورده ایم: ابن کثیر ازعبد اللّه بن أحمد بن حنبل از محمد بن سلیمان از محمد بن جابر از سماک از حنش از علی (ع ) نقل کرده است:
«لما نزلت عشر آیات من براءه على النبی صلى اللّه علیه و سلم دعا النبی صلى اللّه علیه و سلم أبا بکر فبعثه بها لیقرأها على أهل مکه ثم دعانی فقال: «أدرک أبا بکر فحیثما لحقته فخذ الکتاب منه فاذهب إلى أهل مکه فاقرأه علیهم» فلحقته بالجحفه فأخذت الکتاب منه و رجع أبوبکر إلى النبی صلى اللّه علیه و سلم فقال: یا رسول اللّه، نزل فیّ شیء؟ فقال «لا ولکن جبریل جاءنی فقال:لن یؤدی عنک إلا أنت أو رجل منک»
«وقتی آیات برائت نازل شد، پیامبر اکرم(ص) ابوبکر را فرستاد تا آنها را بر اهل مکه قرائت کند پس مرا خواند و فرمود:هرجا ابوبکر را دیدی به او ملحق شو، کتاب را از او بگیر، به سوی مکه برو و آن را برای مردم بخوان. در جحفه به او ملحق شدم و کتاب را از او گرفتم. ابوبکر برگشت و به پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله درباره ی من چیزی نازل شده است؟ فرمود: نه ولی جبرئیل نزد من آمد وگفت:« لن یؤدی عنک إلا أنت أو رجل منک»
ابن کثیر راوی اسناد روایت را ضعیف می داند …[۴۹۸]
فخر رازی معتقد است قول پیامبر(ص) که فرمود: «لا یبلغ عنی الا رجل منی» دلالت بر فضیلت علی بر ابوبکر ندارد. سنت عرب است که وقتی بزرگی از آنها عهد و عقدی می بست کسی آن را نمی گشود مگر خودش یا اقربینش مانند برادر یا عمویش.[۴۹۹]
علامه(ره) پس از نقل روایاتی در این باره که الفاظ مختلف و مضمون متحدی دارند می فرماید:
«از آنچه نقل شد به خوبى به دست مىآید که آنچه که از این همه روایات در داستان فرستادن على(ع) به اعلام برائت و عزل ابى بکر از قول جبرئیل آمده این است که جبرئیل گفت: کسى از ناحیه تو پیامى را به مردم نمىرساند جز خودت و یا مردى از خودت. و همچنین جوابى که رسول خدا(ص) به ابى بکر داد در همه روایات این بود که فرمود: هیچ کس پیامى از من نمىرساند مگر خودم و یا مردى از خودم. پس معلوم شد که آن وحى و این کلام رسول خدا(ص) مطلق است و مختص به اعلام برائت نیست، بلکه شامل تمام احکام الهى مىشود و هیچ دلیلى نه در متون روایات و نه در غیر آن یافت نمىشود که به آن دلیل بگوئیم کلام و وحى مزبور مختص به اعلام برائت بوده، و همچنین مساله منع از طواف با حالت عریان و منع از حج مشرکین در سنوات بعد و تعیین مدت عهدهاى مدتدار و بى مدت، همه اینها احکام الهیهاى بوده که قرآن آنها را بیان کرده است. پس دیگر چه معنایى دارد که امر آنها را به ابى بکر ارجاع دهد و زمانى که صداى على(ع) گرفته مىشد تا جایى که کسى صداى ایشان را نمىفهمید، ابو هریره آنها را به تنهایى جار بزند اگر این معنا جایز بوده چرا براى ابو بکر جایز نباشد؟ (و چرا رسول خدا(ص) ابوبکر را عزل کرد؟)
اینکه بعضى از مفسرین مانند ابن کثیر و امثالش گفتهاند “آیه مخصوص به حکم برائت است” مقصودشان در حقیقت توجیه همین روایات بوده و لذا گفتهاند: على(ع) تنها مأمور بوده به اینکه حکم برائت را به اهل جمع برساند نه سایر احکام را، چون آنها را ابو هریره و ابو بکر رساندند و انتخاب على(ع) تنها براى رساندن برائت، آنهم نه از نظر این است که در شخص على خصوصیتى بوده بلکه از این نظر بوده که با رسم عرب آن وقت وفق مىداده لذا مىبینیم ابو بکر هم چنان امیر الحاج هست و عدهاى از قبیل ابى هریره از طرفش مأمورند که در میان مردم سایر احکام را جار بزنند و على(ع) یکى از این عده و از مأمورین ابى بکر بوده…
اى کاش مىفهمیدیم از کجا چنین مسلم گرفتهاند که جمله “از تو پیامى نمىبرد مگر خودت یا مردى از خاندانت” منحصراً مربوط به برائت و نقض عهد است و بیش از این را نمىرساند؟ و حال آنکه هیچ دلیلى از عقل و نقل بر این انحصار دیده نمىشود، بلکه جمله مذکور به خودى خود و به تمام معنا ظهور دارد در اینکه هر چه را که رساندنش وظیفه رسول اللَّه است جایز نیست کسى آن را برساند مگر خود آن حضرت و یا مردى از خاندانش چه اینکه نقض عهدى از جانب خدا باشد مانند برائت در مساله مورد بحث و یا حکم الهى دیگرى باشد که رساندنش وظیفه شخص رسول(ص) بوده باشد.
و اگر اهل بحث انصاف داشته باشند اعتراف مىکنند که میان جمله” لا یؤدى عنک الا انت او رجل منک” و جمله” لا یؤدى الا انت او رجل منک” فرق هست. زیرا اگر به عبارت اولى تعبیر مىشد اشتراک در رسالت را مىرسانید و معنایش این مىشد که: “این رسالت را کسى جز تو و یا مردى از خاندان تو به مردم نمىرساند” بخلاف عبارت دومى که از این جهت ساکت است. هم چنان که میان جمله اولى و جمله” لا یؤدى منک الا رجل منک” نیز فرق است زیرا اگر به عبارت دومى تعبیر شده بود رسالتهاى غیر ابتدایى را که همه شایستگان از مؤمنین مىتوانستند عهدهدار آن شوند نیز شامل مىشد پس مقصود و معناى اینکه فرمود:” لا یؤدى عنک الا انت او رجل منک” این است که: اى محمد امور رسالتى که واجب بر شخص خود تو است، مانند رسالت ابتدایى که کسى جز خودت نباید مباشر آن باشد مردى از خاندانت مىتواند مباشر آن شود.
و اى کاش مىفهمیدیم چه باعث شد که آقایان وحى بودن کلام خداى تعالى را که جبرئیل براى رسول خدا (ص) آورد و گفت:” لا یؤدى عنک الا انت او رجل منک” مسکوت گذاشته و آن را از باب یکى از سنن جارى عرب دانسته و گفتهاند: در عرب رسم بوده که هیچ عهدى نقض نشود مگر بوسیله شخص معاهد و یا مردى از خانوادهاش. و اگر این رسم در عرب بوده چرا در هیچ یک از تواریخ ایام عرب و جنگهاى آنان اثرى از آن دیده نمىشود…اگر حادثه مورد بحث یک سنت غیر نکوهیدهاى بوده لا بد باید بگوئیم رسول خدا (ص) از آن غفلت داشته… حال آنکه آن حضرت مثل اعلاى در مکارم اخلاق و رعایت حزم واحتیاط و حسن تدبیر بود و بفرضى که آن حضرت فراموش کرد یارانش چرا یادآوریش نکردند؟ با اینکه مطلب یک امرى نبوده که بحسب عادت فراموش شود.[۵۰۰]
صاحب المنار می گوید: «جمله “او رجل منى- و یا مردى از خاندان من” که در روایت سدى آمده، در روایات دیگرى که طبرى و دیگران نقل کردهاند تفسیر شده، چون در آن روایات آمده:” او رجل من اهل بیتى- و یا مردى از اهل بیتم"، که این نص صریح، تاویلى را که شیعیان از کلمه” منى” کرده و گفتهاند معنایش این است که” نفس على مثل نفس رسول اللَّه(ص) است، و على مثل او بوده و از سایر صحابه افضل است” باطل مىسازد.[۵۰۱]»
علامه(ره) در نقد آن می فرماید:
روایاتى که وى مىگوید طبرى و دیگران آوردهاند همان روایاتى است که گفته بود احمد به سند حسن از انس روایت کرده که رسول خدا(ص) آیات برائت را به ابى بکر داد و وقتى ابى بکر به ذى الحلیفه رسید پیامبر فرمود:” این رسالت را ابلاغ نمىکند مگر من و یا مردى از اهل بیتم” و آن گاه آیات برائت را به على واگذار کرد و او را روانه ساخت و بر کسى پوشیده نیست که این روایت همان است که ما قبلا از انس نقل کردیم و در آن داشت:” او رجل من اهلى” و این مقدار تفاوت در” اهل من” و” اهل بیتم” ناشى از این است که راویان حدیث روایت را نقل به معنا کردهاند.
اولین اشکال این است که جمله “او رجل منى” آن طور که وى ادعا کرده که تنها در روایات سدى آمده و آن را هم ضعیف دانسته، نیست زیرا اصل و ریشه آن عبارت، وحى است که معظم روایات صحیح و زیاد آن را اثبات نموده است، و روایتى که دارد:” من اهل بیتى” و مشار الیه، آن را روایات زیاد وانمود کرده فقط یک روایت است، آن هم روایت انس است که تازه در نقل دیگرى به جاى” من اهل بیتى” در همان روایت نیز” من اهلى” آمده است.
۷-۱ ضابطهمند سازی، بهسازی، زیباسازی، مقاوم سازی و مصون سازی مدارس با رعایت اصول معماری اسلامی ایرانی، مکان یابی و توزیع فضا به تناسب نیازها، طراحی و ساخت مجتمع های آموزشی و تربیتی و توسعه مشارکت مردم و نهادهای مدیریت شهری در احداث و نگهداری مدارس.
۷-۲ احداث واحدهای آموزشی و پرورشی جدید متناسب با افزایش جمعیت و الزام سازندگان شهرک ها به احداث واحدهای مورد نیاز آموزش و پرورش.
۷-۳ ارائه الگو و ضابطه لازم الرعایه از طرف وزارت آموزش و پرورش برای ساخت مدارس.
۷-۴ تجهیز مدارس به فناوری اطلاعاتی و ارتباطی و فراهم آوردن زمینه استفاده بهینه از آموزش های مرتبط با فناوری های نو در مدارس.
۸- ارتقاء نقش و اختیارات مدرسه در تحقق اهداف و مأموریت های مندرج در بند یک سیاست های کلی و تقویت مناسبات صحیح و سازنده آموزش و پرورش با خانواده ها، رسانه ها و جامعه.
۹ - تقویت آموزش و پرورش مناطق مرزی با تأکید بر توانمند سازی معلمان و دانش آموزان این مناطق.
۱۰- تأمین ثبات مدیریت در آموزش و پرورش با رویکرد ارزشی و انقلابی و دور نگه داشتن محیط آموزش و پرورش از دسته بندیهای سیاسی.
۱۱- هماهنگی و انسجام بین اهداف، سیاستها، برنامهها و محتوای تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش، آموزش عالی و سایر دستگاههای مرتبط.
۱۲- ارتقاء جایگاه آموزش و پرورش از نظر شاخصهای کمّی و کیفی در سطح منطقه و جهان به منظور تحقق اهداف سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران.
۱۳- استقرار نظام جامع رصد، نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت در نظام آموزش و پرورش.
۲-۴- بخش چهارم پیشینه تحقیق:
مرتبه اصلی توجه به آموزش نیروی انسانی از زمان موج پیشرفتهای عظیم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت، اگرچه ریشه آن در دهه ها و قرون قبل یافت میشود. این تحولات علاوه بر این که شرایط لازم برای ورود به مشاغل مختلف را دگرگون ساخت و بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی، مدارک تحصیلی بالاتری را به عنوان شرط ورود به مشاغل قرار دادند، آموزش نیروی انسانی در ضمن کار نیز مورد توجه خاص قرار گرفت. بررسی سیر تحول سازمانها در ممالک توسعه یافته نیز بر این ادعا صحه میگذارد که رمز موفقیت این سازمانها، توجه ویژه به تحصیلات، بازآموزی و آموزشهای تخصصی در حین کار بوده است. بنابراین در قرن بیستم آموزش ضمن خدمت در بسیاری از ممالک توسعه یافته شکل گرفته و در نیمه دوم نهادینه گردید.
۲-۴-۱ پیشینه تحقیق در داخل کشور
تحقیقات فراوانی در زمینه آموزش کارکنان و مدیران در قالب دوره های آموزشی ضمن خدمت در داخل کشور انجام شده است که بشرح مختصر برخی از آنها پرداخته می شود.
۲-۴-۱-۱ پیشینه تحقیق در داخل کشور( پایان نامه )
پژوهش۱ :
عنوان تحقیق : بررسی تأثیر آموزشهای ضمن خدمت بر عملکرد کارکنان بانک سپه استان تهران
پژوهشگر: غلامرضا احمدی
دانشگاه : دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز
تاریخ تحقیق:۱۳۸۷
فرضیه اصلی: بین دوره های آموزش ضمن خدمت با عملکرد کارکنان بانک سپه استان تهران رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه های فرعی:
بین دوره های آموزش ضمن خدمت با افزایش توانایی های فردی و سازمانی کارکنان رابطه معنا داری وجود دارد.
بین دوره های آموزش ضمن خدمت با افزایش سطح دانش و بروز کردن آگاهی های تخصصی کارکنان رابطه معنا داری وجود دارد.
بین دوره های آموزش ضمن خدمت با میزان رشد و ترفیع کارکنان رابطه معنا داری وجود دارد.
نتیجه گیری:
۱-فرضیه وجود رابطه معنا داری بین دوره های آموزش ضمن خدمت با افزایش توانایی های فردی و سازمانی کارکنان مورد تائید قرار گرفت.
۲- فرضیه وجود رابطه معنا دار بین آموزش ضمن خدمت با افزایش سطح دانش و به روز کردن و افزایش آگاهی های تخصصی کارکنان مورد تائید قرار گرفت.
۳-فرضیه وجود رابطه معنا دار بین دوره های آموزش ضمن خدمت با میزان رشد و ترفیع مورد تائید واقع گردید.
پژوهش ۲ :
عنوان تحقیق: مقایسه نظرات معلمان درباره عملکرد مدیرانی که دوره های آموزش ضمن خدمت را گذرانده اند با مدیرانی که این دوره ها را نگذرانیده اند در مدارس راهنمایی شهر اهواز
پژوهشگر: جاسم بانوئی
دانشگاه : دانشگاه علامه طباطبایی
تاریخ تحقیق:۱۳۸۲
فرضیه تحقیق:این فرضیه در زمینه عملکرد ، تصمیم گیری ، برنامه ریزی ، سازمان دهی ، انگیزش ، نظارت ، کنترل و روابط انسانی و مقایسه این موارد در دو گروه می باشد.
نتیجه گیری: این نتیجه بدست آمد که تمامی فرضیه های ما تائید شده اندو از نظر عملکرد ، انگیزش ، روابط انسانی ، کنترل ، نظارت ، سازمان دهی ، تصمیم گیری و برنامه ریزی بین هر هر دو گروه آموزش دیده و ندیده تفاوت معنا داری آماری وجود دارد.
پژوهش ۳ :
عنوان تحقیق : بررسی تأثیر آموزشهای مدیریتی بر عملکرد مدیران مدارس شهرستان پاکدشت
پژوهشگر: مهناز قمی
دانشگاه : دانشکده مدیریت دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز
تاریخ تحقیق :۱۳۸۳
طرح پژوهش : در این تحقیق بر آنیم تا ضمن بررسی تأثیر متغیر مستقل (آموزش مدیران ) بر روی متغیر های وابسته ( برنامه ریزی ، سازمان دهی ، هماهنگی ، تصمیم گیری ، کنترل ) را سنجیده و همچنین آگاهی پیدا کنیم از دیدگاه معلمین در خصوص آموزشهای مدیریتی و پیشنهاد هایی برای رفع نواقص این آموزشها ارائه دهیم.
نتیجه گیری : فرضیه های تحقیق به جزءیک فرضیه رد شد پس میتوان نتیجه گرفت آموزشهای مدیریتی بر عملکرد مدیران تأثیر مثبت می گذارد.
پژوهش ۴ :
عنوان تحقیق : برسی میزان اثر بخشی دوره های آموزش ضمن خدمت کارشناسان سازمان بازیافت و تبدیل مواد شهرداری مشهد
۲-۳-۸ دیدگاههای مختلف و ابعاد در مورد رفتار شهروندی سازمانی
در مورد رفتار شهروندی سازمانی تعاریف متعددی وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
رفتار شهروندی را به عنوان رفتارهایی توصیف میکنند که فراتر از (ماورای) عملکرد وظیفهای و مهارت فنی قرار می گیرند، به عبارت دیگر رفتارهایی مانند حمایت،تایید و پشتیبانی از محیط، بافت وشرایط روانشناسی، اجتماعی و سازمانی را شامل میشود که به عنوان تسهیل کننده های اصلی انجام وظایف عمل میکنند (والتر برمن[۳۸]،۲۰۰۱، ص ۱).
رفتار شهروندی بیانگر فعالیت های کاری مرتبط، داوطلبانه و اختیاری است و به طور غیر مستقیم و ضمنی از طریق توصیف رسمی شغل و سیستم های پاداش سازماندهی شده و در نهایت کارائی و اثربخشی وظایف سازمان را ارتقاء میدهد ( علی محمد[۳۹]،۲۰۰۴، ص۲۹).
در تعریفی دیگر از ارگان، وی رفتار شهروندی سازمانی را به آن دسته از رفتارهایی اطلاق میکند که کارکنان سازمان در آن اثربخشی عملکردشان را صرف نظر از اهداف بهره وری شخصی ارتقاء می دهند. مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود موثر وظایف و نقش های سازمان می شوند(اپل بام و همکاران،۲۰۰۴).
همانطور که گفته شد مفهوم رفتار شهروندی سازمانی دارای تعاریف متعددی بوده و هم چنین از دیدگاه های مختلف دارای ابعاد و انواع گوناگونی میباشد.
۲-۳-۹ ابعاد رفتار شهروندی سازمانی
۲-۳-۹-۱ پودساکف و همکاران
پودساکف و همکارانش در مطالعات خود به هفت بعد مشترک از سی نوع متفاوت رفتار شهروندی اشاره کرده اند:
-
- رفتارهای کمک کننده[۴۰]: رفتارهای کمک کننده شامل کمک کردن داوطلبانه به دیگران و یا جلوگیری از اتفاق افتادن مشکلات مربوط به کار می باشد.
-
- رادمردی[۴۱]: رادمردی نوعی از رفتار شهروندی سازمانی است که نسبت به رفتارهای کمک کننده توجه بسیار کمتری به آن شده است. ارگان (۱۹۹۰) رادمردی را به عنوان تمایل به تحمل شرایط اجتناب ناپذیر ناراحت کننده در کار بدون شکایت و ابراز ناراحتی تعریف کرد.
-
-
- وفاداری سازمانی[۴۲]: پیروی از موازین سازمان و عمل کردن به وظایف، ماورای علایق کوته بینانه فردی،گروه های کاری و یا بخش هاست. این دسته از رفتارها شامل دفاع از سازمان در مقابل تهدیدات، مشارکت در بدست آوردن حسن شهرت برای سازمان و مشارکت با دیگران برای دستیابی به منافع کل می باشد.
-
-
- اطاعات سازمانی[۴۳]: اطاعت سازمانی به معنی پذیرش ضرورت و مطلوبیت قانون های منطقی و مقررات سازمانی است که در شرح شغل ها و خط مشی های سازمان انعکاس می یابد. احترام به قوانین و دستوالعمل ها، متعهد بودن به اتمام کار در زمان مقرر و توجه کافی به کار بیانگر اطاعت است. حاصل این رفتار درونی کردن و پذیرش قوانین سازمانی، مقررات و رویه ها حتی در حالت عدم نظارت می باشد.
-
- ابتکارات فردی[۴۴]: رفتار فرانقشی است که ماوراء حداقل نیازمندی های کلی مورد انتظار قرار دارد. نمونه هایی از چنین رفتارهایی شامل فعالیت های خلاقانه داوطلبانه و طراحی های نوآورانه برای بهبود وظیفه شخصی و یا عملکرد سازمانی است.
-
- رفتار یا فضیلت مدنی [۴۵]: این رفتار از علاقه یا تعهد به سازمان ناشی میشود. نظارت بر محیط به منظور شناسایی فرصت ها و تهدیدات حتی با هزینه شخصی نمونه ای از این رفتار است.
-
- توسعه خود [۴۶]: شامل رفتارهای داوطلبانه کارکنان به منظور بهبود دانش، مهارت ها و توانایی هایشان می باشد. ویژگی چنین رفتاری این است که یادگیری مجموعه جدیدی از مهارت ها به منظور توسعه دامنه مشارکت در سازمان انجام می گیرد.( پودساکوف، ۲۰۰۰، ص ۵۱۶).
۲-۳-۹-۲ نت میر [۴۷]
نت میر (۱۹۹۷) نیز رفتار شهروندی سازمانی را در قالب چهار دسته تقسیم بندی می نماید :
-
- جوانمردی
-
- آداب اجتماعی
-
- وجدان کاری
-
- نوع دوستی (Castro et al ,2004, 29p.30)
۲-۳-۹-۳ لیوبا ماکوزی[۴۸]
این محقق رفتار شهروندی سازمانی را به دو نوع تقسیم کرده است :
-
- یاری و کمک مثبت و فعال
-
- اجتناب از رفتارهایی که به همکاران و سازمان فرد لطمه وارد میکند (,Vigoda,2000,p.185 به نقل از مقیمی، ۱۳۸۴)
۲-۳-۹-۴ اسمیت
وی در خلال سال ۱۹۸۳ ابعاد رفتاری زیر را برای بعد «اطاعت و تبعیت پذیری عمومی» مطرح نموده است که به قرار زیر است :
-
- حضور در محیط کاری فراتر از هنجارها و نرمهای پذیرفته شده.
-
- اخطارها و تذکرات را در صورتی که افراد به آمدن یا حضور سر کار نباشند، افزایش دهید.
-
- وقت شناسی
-
- استراحت و مرخصی های غیر موجه و به دور از انصاف را ثبت و محاسبه کنید.
-
- استراحت و مرخصی های فوق العاده را درخواست نکنید.
-
- زمان های غیر ضروری و بیرون از کار را محاسبه نکنید.
-
- بیشترین زمان ارتباطات را به وسیله گفتگو های تلفن شخصی سپری نکنید.
-
- وقت زیادی را در بحث و گفتگوهای دلخواه شخصی سپری نکنید.(زارعی متین و همکاران، ۱۳۸۵)
۲-۳-۹-۵ ارگان
شاید بتوان گفت که معتبرترین تقسیم بندی ارائه شده دربارۀ مولفه های رفتار شهروندی سازمانی توسط ارگان ارائه شده است که در تحقیقات مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.این ابعاد عبارتند از :
-
- آداب اجتماعی : رفتاری است که توجه به مشارکت در زندگی اجتماعی سازمانی را نشان می دهد.
-
- نوع دوستی : عبارت است از کمک کردن به همکاران در عملکرد مربوط به وظایفشان (Castro et al ,2004,p.30).
-
- وجدان کاری : رفتاری است که فراتر از الزامات تعیین شده بوسیله سازمان در محیط کار می باشد.
-
- جوانمردی : عبارت است از تمایل به شکیبایی در مقابل مزاحمت های اجتناب ناپذیر و اجحافهای کاری بدون اینکه گله و شکایتی صورت گیرد.
-
- نزاکت : این رفتار درباره اندیشیدن به این است که چطور اقدامات فرد بر دیگران تأثیر میگذارد. (Marckozy &Xin ,2004,p.3)
۲-۳-۹-۶ گراهام
وی با مرور نظریه های قدیم و جدید تعدادی از باورها و تمایلات رفتاری را مشخص کرد که با هم آنچه را تشکیل می دهند،که توسط اینکلز[۴۹] “ نشانه های شهروندی “ نام نهاده شده است، این نشانه های شهروندی عبارتند از :
-
- اطاعت پذیری : به معنای احترام برای ساختارها و فرایند های منظم است، شهروند مسئول قدرت های قانونی را می شناسد و از آنها اطاعت میکند.
- وفاداری : معنای اخلاقی فراتر از سعادت و خوشبختی شخصی را دارد. شهروند با وفا، به منافع و ارزش جامعه علاقه مند و به فکر رشد و بقای جامعه است و برای منافع عمومی داوطلبانه تلاش میکند.
جدول فوق ضرایب رگرسیونی عوامل پیش بینی کننده خود مراقبتی کل را براساس مدل لوجستیک رگرسیونی به روش LR نشان می دهد؛ براساس اطلاعات این جدول، از عوامل مورد بررسی این مطالعه متغیرهای سابقه کسب آموزش، متوسط درآمد ماهانه، و وضعیت عملکرد شناختی از پیش بینی کننده های خطی وضعیت خود مراقبتی کل هستند . با توجه به این جدول، آموزش توسط پرستار شانس خود مراقبتی کل را به طور متوسط ۷۹/۲ برابر افزایش می دهد (OR = 2.79, 95% CI = 1.24 - 6.29)؛ آموزش توسط پزشک نیز شانس خود مراقبتی کل را به طور متوسط ۴۴/۳ برابر افزایش می دهد (OR = 3.44, 95% CI = 1.76 - 6.72) . از دیگر عوامل پیش بینی کننده موثر بر خود مراقبتی کل متوسط درآمد ماهانه می باشد به طوریکه به ازای یک واحد افزایش درآمد ماهانه (۱۰۰ هزار تومان)، شانس خود مراقبتی کل به طور متوسط ۱۳/۱ برابر افزایش می یابد (OR = 1.13, 95% CI = 1.03 - 1.23) . عامل مرتبط دیگر که در مدل نهایی به عنوان پیش بینی کننده خود مراقبتی کل باقی مانده است، وضعیت عملکرد شناختی می باشد به طوریکه، با یک واحد افزایش در نمره وضعیت عملکرد شناختی شانس خود مراقبتی کل ۰۷/۱ برابر افزایش پیدا می کند (OR = 1.07, 95% CI = 0.99 - 1.14) .
فصل پنجم
بحث و بررسی یافته ها
بحث و تفسیر نتایج پژوهش :
در این فصل یافته های پژوهش براساس اهداف و سؤالات پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و مشتمل بر چهار بخش تجزیه و تحلیل یافته ها ، نتیجه گیری نهایی ، کاربرد یافته ها و پیشنهادات جهت پژوهش های بعدی می باشد . یافته های پژوهش به منظور نشان دادن نتایج آن و دستیابی به اهداف در ۱۷ جدول خلاصه شده اند .
جدول شماره ۱ که بیانگر میانگین و انحراف معیار برخی از عوامل فردی اجتماعی واحدهای مورد پژوهش می باشد نشان می دهد میانگین و انحراف معیار سن ۹۱/۹ ± ۰۴/۵۹ سال، تعداد افراد خانوار ۵۳/۱ ± ۴۹/۳ نفر، و درآمد ماهانه ۷۰/۳ ± ۰۵/۴ (۱۰۰ هزار تومان) می باشد .
جدول شماره ۲ بیانگر توزیع فراوانی واحدهای مورد پژوهش برحسب عوامل فردی اجتماعی می باشد ، نشان می دهد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش مرد (۶/۶۸%)، متاهل (۵/۸۹%)، دارای حداقل سواد خواندن و نوشتن (۵/۶۹%)، شغل آزاد (۷/۳۴%)، زندگی با همسر و فرزندان (۶۴%)، دارای منزل شخصی (۱/۸۹%)، ساکن در شهر (۹/۶۴%)، سرپرست خانوار (۳/۷۵%)، دارای بیمه بهداشتی (۲/۹۹%)، استفاده از بیمه خدمات درمانی (۶/۵۳%)، و فاقد بیمه تکمیلی (۳/۶۰%) بودند .
جدول شماره ۳ که بیانگر میانگین و انحراف معیار برخی از عوامل مرتبط با بیماری/ سلامتی واحدهای پژوهش می باشد، نشان می دهد که میانگین و انحراف معیار طول مدت ابتلا به بیماری ۸۲/۵ ± ۹۲/۳ سال، کسر تخلیه ۸۷/۷ ± ۲۸/۳۶ درصد، هموگلوبین (g/dl) 17/2 ± ۸۰/۱۳، فشار خون سیستولیک (mmHg) 61/18 ± ۲۰/۱۱۸، فشار خون دیاستولیک (mmHg) 92/12 ± ۰۶/۷۴، و بیماری همراه ۹۷/۰ ± ۹۵/۰ می باشد .
جدول شماره ۴ که بیانگر توزیع فراوانی واحدهای مورد پژوهش برحسب عوامل مرتبط با بیماری/ سلامتی می باشد ، نشان می دهد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش بستری در بیمارستان (۵۹%)، دارای سابقه کسب آموزش توسط پزشک (۷/۵۲%)، سابقه ۲-۱ بار بستری (۶/۶۳%)، کلاس I عملکردی (۷/۳۹%)، بدون بیماری های همراه (۹/۴۳%)، دارای اختلالات دریچه ای (۸/۶۲%)، و فاقد اختلالات بطنی (۶/۵۳%) بودند .
جدول شماره ۵ مربوط به اهداف شماره ۱ و ۱-۱ تا ۳-۱ یعنی تعیین وضعیت خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی به تفکیک حیطه های خود مراقبتی براساس پرسشنامه SCHFS می باشد ، نشان می دهد که میانگین نمره خودمراقبتی واحدهای مورد پژوهش، در حیطه حفظ ۲۶/۱۲± ۰۸/۴۴ ، حیطه مدیریت ۰۳/۱۶± ۵۲/۴۲ ، حیطه اعتماد به خود ۷۵/۱۴± ۶۳/۴۲ ، و میزان خود مراقبتی کل به اندازه ۶۲/۱۱ ± ۰۷/۴۳ از ۱۰۰ امتیاز قابل کسب بوده است؛ که این میزان در حیطه حفظ بیشترین مقدار را دارا می باشد . همچنین اکثریت آنها در حیطه حفظ (۹۵%)، مدیریت (۴/۹۵%)، اعتماد به خود (۵/۹۲%) و خود مراقبتی کل (۵/۹۷%) دارای وضعیت خودمراقبتی نامطلوب (نمره کمتر از ۷۰) بودند .
در این رابطه نتایج تحقیق کامرون و همکاران که با هدف آزمون یک مدل بعنوان پیش بینی کننده خودمراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی با بهره گرفتن از ابزار SCHFI انجام شد، نشان داد که میانگین نمره خود مراقبتی واحدهای مورد پژوهش در حیطه حفظ ۳/۱۷ ± ۸/۶۷، حیطه مدیریت ۶۴/۱۶ ± ۰۴/۵۰ و حیطه اعتماد به خود ۹۸/۱۹ ± ۶۲ بوده و ۵۲ درصد از واحدها دارای توانایی حفظ مراقبت از خود مناسب، ۱۲ درصد مدیریت و ۳۶ درصد اطمینان به مراقبت از خود مناسب می باشند (۱۸). همچنین در مطالعه ابوطالبی و همکاران که با هدف تعیین توان خودمراقبتی افراد مبتلا به نارسایی قلبی با بهره گرفتن از ابزار EHFSCB انجام شد، نشان داد که میانگین نمره خود مراقبتی واحدهای مورد پژوهش ۲۶/۶ ± ۱۸/۴۱ بوده و ۷ درصد از واحدها دارای توان خود مراقبتی خوب، ۱/۶۱ درصد متوسط و ۹/۳۱ درصد ضعیف می باشند (۱۰). در مطالعه دیگری که توسط ریگل و همکاران با هدف مقایسه توان خودمراقبتی در ۲ کشور توسعه یافته (ایالات متحده و استرالیا) و ۲ کشور در حال توسعه (تایلند و مکزیک) با بهره گرفتن از ابزار SCHFI انجام شد، نشان داد که نمونه های استرالیایی دارای حفظ خودمراقبتی مناسب می باشند (۱۴/۱ ± ۳۵/۷۳)، مدیریت خودمراقبتی در اکثر نمونه ها نامناسب بود اما مدیریت خودمراقبتی مناسب در ایالات متحده بیشترین و در تایلند کمترین بوده است (۵/۵۲% در مقابل ۵%) و اطمینان به خود در مکزیک مناسب (۱/۱۹ ± ۷۷) بود که اطمینان به خود مناسب در مکزیک بیشترین و در تایلند کمترین بوده است (۶/۶۵% در مقابل ۵/۱۷%) (۳۵).
برخلاف نتایج حاصل از مطالعه حاضر، مطالعه کلیم[۷۱] و همکاران که با هدف شناسایی عوامل بالقوه تعیین کننده خود مراقبتی نارسایی قلبی در بیماران سرپایی مبتلا به نارسایی قلبی سیستولیک پایدار با بهره گرفتن از ابزار EHFSCB انجام شد، نشان داد که نمره کلی خود مراقبتی در واحدهای مورد پژوهش خوب بود (۸/۷ ± ۷/۲۴) (۷۷).
از نظر پژوهشگر علت وجود آمارهای متفاوت در وضعیت خود مراقبتی شاید استفاده از ابزارهای مختلف در بررسی خود مراقبتی باشد، همچنین امکانات و تسهیلات درمانی متفاوت در کشورهای مختلف و از طرف دیگر تفاوتهای فرهنگی اقلیتی نیز ممکن است تاثیر گذار باشد. وضعیت خود مراقبتی نامطلوب در اکثر واحدهای مورد پژوهش مطالعه حاضر را شاید بتوان با توجه به دولتی بودن مکان مراجعه بیماران و اینکه اکثریت واحدها دارای سنین بالا، سطح تحصیلات و وضعیت اقتصادی- اجتماعی پایین، و ۱/۳۵ درصد از آنها روستایی بودند، نیز توجیه نمود. شاید دلیل دیگری که بر این یافته تاثیر دارد این باشد که، بسیاری از بیماران اصولا اعتقادی به تاثیر مثبت رفتارهای خود مراقبتی بر روی تسکین علایم بیماری اشان ندارند که این امر بر انجام رفتارهای خود مراقبتی در آنها تاثیرگذار است، به طوریکه به همین نکته در مطالعه شجاعی و همکاران نیز اشاره شده است (۲۱).
جدول شماره ۶ مربوط به هدف شماره ۲ یعنی تعیین وضعیت عملکرد شناختی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی براساس پرسشنامه MMSE می باشد؛ که نشان می دهد واحدهای مورد پژوهش دارای میانگین نمره وضعیت عملکرد شناختی ۵۱/۴ ± ۶۸/۲۱ بودند که ۹/۶۴ درصد از آنها دارای اختلال شناختی (نمره کمتر از ۲۲) بودند .
در این رابطه مطالعه حاضر در راستای مطالعات دیگران می باشد، که از آن جمله می توان به نتایج تحقیق پرسلر[۷۲] و همکاران اشاره نمود که با عنوان نقایص شناختی در نارسایی مزمن قلبی با بهره گرفتن از آزمون های عصبی روانشناختی انجام شد، نشان داد که در مقایسه شرکت کنندگان سالم و تحت درمان، بیماران مبتلا به نارسایی قلبی حافظه، سرعت روانی-حرکتی، و عملکرد اجرایی ضعیف تری دارند؛ و شدت بیشتر نارسایی قلبی با نقایص شناختی بیشتر در ارتباط بوده است (۳۸). همچنین در مطالعه کامرون و همکاران که با هدف تعیین تاثیر اختلال شناختی به عنوان یک عامل پیش بینی کننده خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با بهره گرفتن از ابزار MMSE و MoCA انجام شد، نیز نشان داد که فقط ۲۷ درصد از واحدهای مورد پژوهش عملکرد شناختی طبیعی در هر دو ابزار مورد بررسی داشتند (۳۹).
در مطالعه ای دیگر از کامرون و همکاران که با هدف تعیین تفاوت در مهارت های خود مراقبتی بیماران با و بدون تجربه علایم و نشانه های نارسایی مزمن قلبی با بهره گرفتن از ابزار MMSE انجام شد، فقط ۳۴ درصد از واحدهای مورد پژوهش دارای اختلال شناختی خفیف بودند (۱۳).
مکانیسم اختلال شناختی در نارسایی قلبی ناشناخته است اما این امکان وجود دارد که به دنبال کاهش برون ده قلبی در نارسایی قلبی، اکسیژن رسانی و پرفیوژن مغزی نامناسب صورت گرفته و منجر به اختلال شناختی در آنان گردد (۳۸, ۵۲)؛ همچنین، احتمالا داروهای مورد استفاده در این بیماران نیز بدون تاثیر نمی تواند باشد. از طرف دیگر وجود درصدهای متفاوت در میزان وجود اختلال شناختی شاید استفاده از نقطه برش متفاوت در ابزارهای مورد استفاده باشد به طوریکه نقطه برش مورد استفاده در اکثر مقالات انگلیسی ۲۷/۲۶ بوده ولی در مطالعه حاضر با توجه به اعتبارسنجی ابزار در مقالات فارسی ۲۲ در نظر گرفته شد (۵۴).
جدول شماره ۷ مربوط به هدف شماره ۳ یعنی ارتباط وضعیت عملکرد شناختی با خودمراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می باشد، نشان می دهد که نسبت خود مراقبتی مطلوب در حیطه حفظ در افراد دارای اختلال شناختی ۶/۲ درصد و افراد بدون اختلال شناختی ۵/۹ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف براساس آزمون دقیق فیشر معنی دار شده است (P = 0.023) . نسبت خود مراقبتی مطلوب در حیطه مدیریت در ۲ گروه دارای اختلال شناختی ۹/۱ درصد و بدون اختلال شناختی ۵/۹ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف براساس آزمون دقیق فیشر معنی دار شده است (P = 0.011) . نسبت خود مراقبتی مطلوب در حیطه اعتماد به خود در افراد دارای اختلال شناختی ۸/۵ درصد و افراد بدون اختلال شناختی ۷/۱۰ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف معنی دار نشده است (P = 0.17, df = 1, χ۲ = ۱٫۸۸) . همچنین در رابطه با ارتباط وضعیت عملکرد شناختی با خود مراقبتی کل جدول فوق نشان می دهد که نسبت خود مراقبتی مطلوب در ۲ گروه دارای اختلال شناختی ۶/۰ درصد و بدون اختلال شناختی ۶ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف براساس آزمون دقیق فیشر معنی دار شده است (P = 0.021) .
همچنین نتایج ضریب همبستگی اسپیرمن در بررسی ارتباط کمی نمرات عملکرد شناختی با نمرات حیطه های مختلف خود مراقبتی نشان داد که، ارتباط بین نمرات حیطه های خود مراقبتی با نمره عملکرد شناختی در همه حیطه ها از لحاظ آماری معنی دار بوده است (حیطه حفظr = 0.201, P = 0.002 ، مدیریت r = 0.176, P = 0.007، اعتماد به خود r = 0.376, P = 0.001 و خود مراقبتی کل r = 0.292, P = 0.001) .
در این رابطه مطالعه کامرون و همکاران نشان داد که بین میانگین نمرات حفظ خود مراقبتی در بیماران با و بدون اختلال شناختی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود نداشت (۹۳/۰P = )، ولی بیماران دارای اختلال شناختی خفیف در حیطه مدیریت و اعتماد به خود نمرات کمتری داشتند (به ترتیب ۰۱/۰ P ≤ و ۰۲/۰P < ) (39). همچنین نتایج مطالعه دیگری از کامرون و همکاران که با عنوان ارتباط بین عملکرد شناختی و توانایی خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی انجام شد، نشان داد که تفاوت معنی داری در نمرات مدیریت خود مراقبتی (۰۱/۰ P ≤) و اعتماد به خود (۰۴/۰P =) در بیماران با و بدون اختلال شناختی خفیف وجود دارد (۷۸).
از نظر پژوهشگر وجود ارتباط مستقیم بین وضعیت خودمراقبتی و عملکرد شناختی را شاید بتوان اینگونه توجیه نمود که خودمراقبتی تا حدودی متاثر از توانایی تفکر و فرایند تصمیم گیری می باشد، و فرایند تصمیم گیری نیز متاثر از وضعیت عملکرد شناختی می باشد (۲۳)، بنابراین اختلال عملکرد شناختی می تواند منجر به کاهش مراقبت از خود گردد؛ از طرف دیگر یکی از ابعاد مراقبت از خود دانش می باشد که اختلال شناختی با تاثیر بر دانش و آگاهی بیمار می تواند بر خودمراقبتی آنها نیز تاثیر داشته باشد .
جدول شماره ۸ مربوط به هدف شماره ۴ یعنی تعیین میزان افسردگی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی براساس پرسشنامه CDS می باشد؛ که نشان می دهد واحدهای مورد پژوهش دارای میانگین نمره وضعیت افسردگی ۶۴/۲۲ ± ۸۳/۹۶ بودند و ۷/۵۷% واحدهای مورد پژوهش دارای افسردگی بودند .
در این رابطه نتایج ۳ مطالعه از کامرون و همکاران که با بهره گرفتن از ابزار CDS انجام شد، نشان داد که به ترتیب ۵۳ درصد، ۷۳ درصد و ۶۲ درصد از واحدهای مورد پژوهش دارای علایم افسردگی می باشند (۱۳, ۱۸, ۳۹). نتایج مطالعه موزر[۷۳] و همکاران که با هدف مقایسه شیوع افسردگی و خشونت در ۳ گروه از بیماران قلبی سالمند (HF، post MI[74]، CABG[75]) و یک گروه شاهد از افراد سالمند سالم با بهره گرفتن از چک لیست توصیفی انجام شد، نشان داد که ۶۳ درصد از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی دارای علایم افسردگی بودند در واقع گروه بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بیشترین درصد بیماران دارای علایم افسردگی را نشان دادند (۰۰۱/۰ = P) (79). در مطالعه چانگ[۷۶] و همکاران با هدف مقایسه رویداد بقا در ۴ گروه از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی که توسط علایم افسردگی و حمایت اجتماعی درک شده دسته بندی می شوند، که با بهره گرفتن از ابزار Beck انجام شد، نشان داد که میانگین نمره افسردگی در واحدهای مورد پژوهش ۹/۸ ± ۵/۱۱ بوده و ۳۲ درصد از بیماران به طور بالینی دارای علایم قابل توجه افسردگی می باشند (۲۷). همچنین مطالعه کاتو[۷۷] و همکاران که با هدف تعیین پیروی، شناسایی عوامل مرتبط، و بررسی تاثیر بستری شدنهای قبلی بر پیروی در بیماران سرپایی مبتلا به نارسایی قلبی با بهره گرفتن از ابزار CES-D انجام شد، نشان داد که میانگین نمره افسردگی در واحدهای مورد پژوهش ۲/۸ ± ۵/۱۳ بوده و ۹/۲۵ درصد از بیماران دارای علایم افسردگی می باشند (۲۸).
از نظر پژوهشگر شیوع بالای افسردگی در این بیماران را شاید بتوان با توجه به تاثیر داروهای مصرفی از جمله بتا بلوکرها، مزمن بودن بیماری، و اثرات و پیامدهای منفی ناشی از آن بر فعالیت های روزمره و به طور کلی کیفیت زندگی توجیه نمود . پژوهشگر معتقد است که علت وجود درصدهای متفاوت در میزان وجود علایم افسردگی شاید استفاده از ابزارهای متفاوت جهت بررسی افسردگی باشد، همچنین علت آن در مطالعاتی که از ابزار CDS استفاده نموده اند شاید بکارگیری نقطه برش متفاوت باشد به طوریکه نقطه برش مورد استفاده در مطالعات کامرون و همکاران ۸۴ بوده ولی در مطالعه حاضر با توجه به مقاله اعتبار سنجی ابزار ۹۰ در نظر گرفته شد (۵۵). علت دیگر را شاید بتوان این گونه بیان نمود که در پژوهش حاضر اطلاعات به طور ذهنی و با استناد به بیان بیمار و مصاحبه جمع آوری شده است چه بسا اگر این متغیر به صورت عینی تر و طی پیگیری مدت دار بررسی می شد، نتایج کاملا متفاوتی به دست می آمد.
جدول شماره ۹ مربوط به هدف شماره ۵ یعنی ارتباط میزان افسردگی با خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می باشد، نشان می دهد که نسبت خود مراقبتی مطلوب در حیطه حفظ در افراد افسرده ۱/۵ درصد و غیر افسرده ۵ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف معنی دار نشده است (P = 0.966, df = 1, χ۲ = ۰٫۰۰۲) . نسبت خود مراقبتی مطلوب در حیطه مدیریت نیز در ۲ گروه افسرده ۱/۵ درصد و غیر افسرده ۴ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف براساس آزمون دقیق فیشر معنی دار نشده است (P = 0.47) . نسبت خود مراقبتی مطلوب در حیطه اعتماد به خود در افراد افسرده ۵/۶ درصد و غیر افسرده ۹/۸ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف معنی دار نشده است (P = 0.49, df = 1, χ۲ = ۰٫۴۸) . همچنین در رابطه با ارتباط وضعیت افسردگی با خود مراقبتی کل جدول فوق نشان می دهد که نسبت خود مراقبتی مطلوب در ۲ گروه افسرده ۹/۲ درصد و غیر افسرده ۲ درصد است که از لحاظ آماری این اختلاف براساس آزمون دقیق فیشر معنی دار نشده است (P = 0.5).
همچنین نتایج ضریب همبستگی اسپیرمن در بررسی ارتباط کمی نمرات افسردگی با نمرات حیطه های مختلف خود مراقبتی نشان داد که، ارتباط بین نمرات حیطه های خود مراقبتی با نمره افسردگی تنها در حیطه اعتماد به خود در زمینه خود مراقبتی، از لحاظ آماری معنی دار بوده است (r = -0.143, P = 0.027)؛ در سایر حیطه ها از لحاظ آماری معنی دار نبوده است .
نتایج مطالعه کامرون و همکاران یافته های مطالعه حاضر را مورد تایید قرار می دهد و بیان می کند که علایم افسردگی ارتباط کم تا متوسطی با حیطه اعتماد به خود دارد (r = -0.23, P < 0.02) (39). در مطالعه دیگری از کامرون و همکاران نیز افسردگی ارتباط معنی داری را با حیطه حفظ (P = 0.04) و حیطه اعتماد به خود (P = 0.01) نشان داده است (۱۳). در مطالعه هئو و همکاران که با هدف شناسایی عوامل مرتبط با رفتارهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و تعیین اینکه آیا این عوامل با تفاوتهای جنسیتی مرتبط می باشند؟ با بهره گرفتن از ابزار Beck انجام شد، ارتباطی بین علایم افسردگی و خود مراقبتی مشاهده نشد (۲۵).
برخلاف نتایج حاصل از مطالعه حاضر، هالزپفل[۷۸] و همکاران در مطالعه ای با هدف تعیین رفتارهای خود مراقبتی در میان بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی با درجات مختلف شدت افسردگی با بهره گرفتن از ابزار PHQ-9 و DSM-IV نشان دادند که بیماران دارای افسردگی خفیف به طور معنی داری سطوح پایین تر خود مراقبتی را نسبت به بیماران دارای افسردگی عمده یا شدید (t = 2.2, P = 0.03) و بیماران غیر افسرده (t = 3.6, P ≤ ۰٫۰۰۱) دارا می باشند (۲۶).
به نظر پژوهشگر این تفاوت در نتایج پژوهش ها را شاید بتوان بعلت استفاده از ابزارهای مختلف در بررسی خود مراقبتی و افسردگی توجیه نمود. در مورد واحدهای این پژوهش شاید بتوان وجود ارتباط بین حیطه اعتماد و خود مراقبتی کل را با افسردگی اینگونه توجیه نمود که، علایم افسردگی یک مشکل روانشناختی شایع در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می باشد (۲۷)، این حالات عاطفی منفی بر کیفیت زندگی و پیروی از توصیه های درمانی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی تاثیر دارد (۷۹)؛ متعاقبا هر اندازه شدت این حالات عاطفی منفی بیشتر شود تاثیر بیشتری بر توانایی خود مراقبتی و اعتماد به خود این بیماران خواهد داشت.
جدول شماره ۱۰ و ۱۱ مربوط به هدف شماره ۶ یعنی تعیین ارتباط عوامل فردی-اجتماعی با خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می باشد. براساس اطلاعات این جداول از بین متغیرهای سن، تعداد افراد خانوار و درآمد ماهانه، تنها درآمد ماهانه از لحاظ آماری ارتباط معنی دار مستقیمی را با همه حیطه های خود مراقبتی نشان داده است (ارتباط معنی دار حیطه حفظr = 0.180, P = 0.005 ، مدیریت r = 0.148, P = 0.022، اعتماد به خود r = 0.320, P = 0.000 و خود مراقبتی کل r = 0.262, P = 0.000) . از طرف دیگر میانگین نمره خود مراقبتی در حیطه مدیریت (۰۲۵/۰ = P)، اعتماد به خود (۰۰۰/۰ =P ) و خود مراقبتی کل (۰۰۷/۰ = P) در ۲ گروه مرد و زن از لحاظ آماری معنی دار است. به طوریکه این نمره در هر سه حیطه در مردان بیشتر از زنان می باشد . میانگین نمره خود مراقبتی بر حسب وضعیت تاهل تنها در حیطه اعتماد به خود از لحاظ آماری معنی دار می باشد (۰۱۳/۰ =P ) به طوریکه در افراد متاهل بیشتر از افراد غیر متاهل می باشد. میانگین نمره خودمراقبتی بر حسب وضعیت اشتغال در حیطه مدیریت (۰۳۹/۰ =P )، اعتماد به خود (۰۰۰/۰ =P ) و خودمراقبتی کل (۰۰۶/۰ = P) از لحاظ آماری معنی دار است، به طوریکه این نمره در حیطه مدیریت در افراد دارای شغل آزاد بیشتر و در حیطه اعتماد و خود مراقبتی کل در افراد کارمند- بازنشسته بیشتر از سایر مشاغل می باشد. میانگین نمره خود مراقبتی بر حسب سطح تحصیلات در حیطه حفظ (۰۴/۰ =P )، اعتماد به خود (۰۰۰/۰ =P ) و خود مراقبتی کل (۰۰۱/۰ = P) از لحاظ آماری معنی دار است، به طوریکه این نمره در حیطه حفظ در افراد زیر دیپلم و در حیطه اعتماد و خودمراقبتی کل در افراد دیپلم و بالاتر بیشتر از سایر سطوح می باشد. میانگین نمره خود مراقبتی بر حسب محل سکونت در حیطه اعتماد به خود (۰۱۶/۰ =P ) از لحاظ آماری معنی دار است، به طوریکه این نمره در افراد شهری بیشتر از افراد روستایی می باشد. همچنین این نمره بر حسب سرپرست خانوار بودن در حیطه اعتماد به خود (۰۱/۰ =P ) و خودمراقبتی کل (۰۲۵/۰ = P) از لحاظ آماری معنی دار است، به طوریکه این نمره در هر دو حیطه در افرادی که سرپرست خانوار هستند بیشتر می باشد.
در رابطه با سطح درآمد ماهانه، مطالعه ابوطالبی و همکاران نشان داد که بین سطح درآمد ماهانه و خود مراقبتی ارتباط معنی داری وجود دارد (۰۲/۰P = ) (10). همچنین مطالعه کانل[۷۹] و همکاران که با عنوان رفتارهای خود مراقبتی در بیماران تهیدست مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد نیز ارتباط آماری معنی داری را بین سطح درآمد و توان خود مراقبتی نشان داد (۰۵/۰P < ) (80).
برخلاف نتایج حاصل از مطالعه حاضر، مطالعه محمد حسنی و همکاران که با هدف تعیین توان خود مراقبتی و ارتباط بین توان خود مراقبتی و برخی متغیرها در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر و با بهره گرفتن از ابزار ESCI انجام شد، نشان داد که ارتباطی بین توان خود مراقبتی و وضعیت درآمد وجود ندارد (۳۴/۰P = ) (20).
به نظر پژوهشگر این اختلاف در نتایج پژوهش شاید بعلت استفاده از ابزارهای مختلف جهت سنجش خود مراقبتی و نمونه های مختلف مورد پژوهش باشد. در مورد واحدهای مورد مطالعه، ارتباط سطح درآمد ماهانه را با خود مراقبتی شاید بتوان اینگونه توجیه نمود که، سطح درآمد از آنجایی که می تواند بر توانایی فردی، اعتماد به نفس و استقلال فرد تاثیر داشته باشد، در نهایت می تواند با تامین منابع مورد نیاز جهت مراقبت از خود یا مراقبت وابسته بر وضعیت خود مراقبتی و حیطه های مختلف آن نیز تاثیر داشته باشد.
در رابطه با جنس، مطالعه ریگل و همکاران که با عنوان تسهیل کننده ها و موانع خاص جنسیتی جهت خود مراقبتی در نارسایی قلبی انجام شد، نشان داد که متغیر جنس با خود مراقبتی دارای ارتباط معنی دار می باشد (۰۵/۰P <) و مردان نسبت به زنان، رفتار خود مراقبتی مناسب تری داشتند (۸۱). همچنین در مطالعه کریس[۸۰] و همکاران که با عنوان پیش بینی کننده های حفظ خود مراقبتی موفقیت آمیز بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در سه ماه اول پس از بستری انجام شد، نشان داد که مردان توان خود مراقبتی بهتری نسبت به زنان داشتند (۳). البته در مطالعه مارتی[۸۱] و همکاران با عنوان پیروی انتخابی گزارش شده توسط بیمار جهت انجام توصیه های خود مراقبتی در نارسایی قلبی، اختلاف آماری معنی داری بین توان خود مراقبتی مردان و زنان مشاهده نشد (۴۴). در مطالعه ابوطالبی و همکاران و محمد حسنی و همکاران نیز ارتباط آماری معنی دار بین این دو متغیر مشاهده نشد (۱۰, ۲۰).
به نظر می رسد تاثیر تفاوت جنسیتی بر توان خود مراقبتی می تواند متاثر از متغیرهای دیگری از جمله سطح دانش، و وضعیت فیزیکی، روانی و رفتاری افراد باشد (۱۰). در مطالعه حاضر نیز این یافته با توجه به سطح تحصیلات (۷/۸۶% دارای سواد خواندن و نوشتن در مقابل ۶/۶۱%) و درآمد پایین تر (میانگین ۳۰۵هزار در مقابل ۴۵۱هزار)، طول مدت ابتلا به بیماری بیشتر (میانگین ۸۹/۴ سال در مقابل ۴۷/۳ سال)، وضعیت عملکرد شناختی ضعیف تر (میانگین نمره ۹۳/۱۹ در مقابل ۴۷/۲۲)، نمره میزان افسردگی بالاتر در زنان (میانگین نمره ۱۷/۱۰۷ در مقابل ۱۰/۹۲)، می تواند قابل توجیه باشد؛ همچنین با توجه به اینکه اکثریت زنان خانه دار بودند، شاید به علت مشغولیت در انجام امور منزل و خانه داری فرصت کمتری برای انجام رفتارهای خود مراقبتی داشتند.
در رابطه با وضعیت تاهل، نتایج مطالعه حاضر با نتایج مطالعه ابوطالبی و همکاران و تانگ و همکاران همسو بود (۱۰, ۳۷). مطالعه تانگ و همکاران که با هدف توصیف رفتارهای مراقبت از خود و تاثیر عوامل فردی مرتبط با چنین رفتارهایی در افراد مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد، نشان داد که شرکت کنندگان متاهل در انجام رفتارهای خود مراقبتی بهتر از شرکت کنندگان غیرمتاهل بودند (۳۷). اما مارتی و همکاران در مطالعه خود، ارتباط آماری معنی داری بین وضعیت تاهل و خود مراقبتی مشاهده نکردند (۴۴). در مطالعه شجاعی و همکاران که با هدف تعیین رفتارهای مراقبت از خود و ارتباط آن با متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات، طول مدت بیماری، دفعات بستری شدن، بیماری های مزمن دیگر و میزان کسر تخلیه انجام شد، افراد متاهل، رفتارهای خود مراقبتی مناسب تری نسبت به همسر مرده ها و بیوه ها داشتند؛ ولی مجردها بهترین امتیازات را کسب نموده بودند. در این مطالعه این یافته اینگونه توجیه شده که مجردها غالبا از تحصیلات بیشتری نسبت به سایر گروها برخوردار بودند و از طرفی به دلیل مسئولیت های خانوادگی کمتر نسبت به افراد متاهل، شاید فرصت بیشتری برای انجام رفتارهای خود مراقبتی داشتند (۲۱).
در مورد یافته های مطالعه حاضر به نظر می رسد تاهل، به دلیل نقش حمایتی از همسر از لحاظ عاطفی و کمک به تغییر شیوه ی زندگی و کاهش استرس بر وضعیت خود مراقبتی تاثیر گذار باشد.
در رابطه با وضعیت اشتغال، مطالعه اوکسل[۸۲] و همکاران که با عنوان تجزیه و تحلیل رفتار خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی انجام شد، نشان داد که واحدهای پژوهش کارمند و بازنشسته توان خود مراقبتی بهتری نسبت به سایر واحدهای مورد پژوهش داشتند (۴۵). همچنین نتایج مطالعه ابوطالبی و همکاران و کاتو و همکاران نیز نتایج پژوهش حاضر را مورد تایید قرار می دهد و ارتباط معنی داری را بین شغل و توان خود مراقبتی واحدهای مورد پژوهش، گزارش نموده اند (۱۰, ۲۸).
برخلاف نتایج مطالعه حاضر، مطالعه تانگ و همکاران و محمد حسنی و همکاران ارتباط معنی داری بین وضعیت اشتغال و خود مراقبتی نشان نداده است (۲۰, ۳۷).
شغل افراد، ارتباط مستقیمی با سطح توان خود مراقبتی آنها دارد؛ زیرا وضعیت شغلی بهتر دلالت بر سطوح بالای تحصیلات و درآمد بدست آمده دارد (۱۰, ۲۰). در مورد واحدهای مطالعه حاضر، نتایج این مطالعه با نتایج مطالعه اوکسل (۴۵)، ابوطالبی (۱۰) و کاتو (۲۸) مبنی بر خود مراقبتی بهتر در افراد کارمند و بازنشسته همسو می باشد، تنها در حیطه مدیریت خود مراقبتی در واحدهای دارای شغل آزاد رفتارهای خود مراقبتی بهتری مشاهده شده که شاید بعلت استقلال مالی بهتر در این افراد باشد.
در رابطه با سطح تحصیلات، نتیجه مطالعه حاضر با نتایج مطالعات ابوطالبی و همکاران، شجاعی و همکاران و مارتی و همکاران مبنی بر ارتباط سطح تحصیلات با وضعیت خود مراقبتی همسو می باشد (۱۰, ۲۱, ۴۴)؛ به طوریکه با افزایش سطح تحصیلات، توان خود مراقبتی واحدها نیز افزایش می یابد. همچنین مطالعه نورتون[۸۳] و همکاران که با عنوان بررسی عوامل پیش بینی کننده پیروی و پیامدهای مرتبط با توصیه های خود مراقبتی در میان بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد، نشان داد که تنها متغیر فردی-اجتماعی مرتبط با پیروی از توصیه های خود مراقبتی سطح تحصیلات بوده است (۸۲). در رابطه با این یافته از مطالعه حاضر، محمد حسنی و همکاران و تانگ و همکاران ارتباطی بین سطح تحصیلات و خود مراقبتی مشاهده نکردند (۲۰, ۳۷).
از نظر پژوهشگر سطح تحصیلات نیز با تاثیر بر موقعیت شغلی و درآمد می تواند بر وضعیت خود مراقبتی اثرگذار باشد، از طرفی تحصیلات بالاتر می تواند بر گسترش مهارت های تفکر انتقادی و میزان توانایی افراد جهت مشارکت در تصمیم گیری ها و برنامه های درمانی و مراقبتی نیز موثر باشد. در مطالعه حاضر نیز با افزایش سطح تحصیلات نمره اعتماد به خود و خود مراقبتی کل بیشتر شده است ولی حفظ خود مراقبتی در افراد زیر دیپلم نسبت به سایر گروه ها بهتر است، که این یافته شاید به این علت باشد که افراد دارای سطح تحصیلات بالاتر اعتماد به نفس بیشتری نسبت به مراقبت از خود داشته و به دنبال افزایش آگاهی خود در زمینه مراقبت از خود نیستند.
در رابطه با محل سکونت، اوکسل و همکاران نشان داد که بین محل سکونت و توان خود مراقبتی ارتباط آماری معنی داری وجود دارد (۰۵/۰P < ) و واحدهای ساکن شهر توان خود مراقبتی بهتری داشتند (۴۵). اما ابوطالبی و همکاران در این رابطه ارتباطی مشاهده نکردند (۱۰).
پژوهشگر معتقد است که، ساکنین شهر در مقایسه با ساکنین روستا دسترسی راحت تری به مراکز آموزشی-درمانی دارند، در نتیجه فرصت بیشتری برای کنترل و درمان بیماری خواهند داشت و متعاقبا اعتماد به خود و خود مراقبتی آنان نیز بهتر خواهد بود.
در رابطه با سرپرست خانوار بودن، مطالعه تانگ و همکاران که به بررسی ارتباط منبع درآمد با خود مراقبتی پرداخته بود، از لحاظ آماری ارتباط معنی داری بین این دو متغیر نیافت (۳۷). مطالعه دیگری که تاثیر این متغیر را بر وضعیت خود مراقبتی مورد بررسی قرار داده باشد، مشاهده نشد.
در مورد واحدهای مطالعه حاضر پژوهشگر معتقد است که، سرپرست خانواده شاید به این علت که مسئولیت بیشتری در قبال سلامت و تامین نیازهای اعضای خانواده دارد بیشتر در تلاش برای حفظ سلامتی خود بوده و در نتیجه وضعیت خود مراقبتی بهتری دارد.
انحراف رشدی
سندرمهای مغزی ( بیماریهای حاد و مزمن مغزی )
عقب ماندگیهای ذهنی
۱۰ – سایر اختلالات
گروهبندی از دیدگاه های مختلف آموزش و پرورش :
هر یک از این دسته بندی ها طرفداران خاص دارد ف اما چون طرفداران این نوع دسته بندی ها با نگرش پزشکی – روان پزشکی به دسته بندی بیماریهای روانی پرداخته اند ، بنابراین نگرش آموزش و تربیتی نادیده انگاشته شده است .
بی نظمی در سلوک : کودک که دارای بی نظمی در سلوک است ، قدرتها را به مبارزه می طلبد ، دشمنی با منابع قدرت مانند افسر پلیس ، معلم ، پدر و … دارد .
اضطراب و گوشه گیری : کودک مضطرب ، افسرده کودکی خجالتی ، ترسو ، گوشه گیری ، حساس و مطیع است . ولی بیش از حد وابسته می باشد و به سادگی افسرده می شود .
رفتارهای نا مناسب و ناپخته : در رفتاهای این گونه کودکان ویژگیهایی چون عدم توجه ، فقدان علاقه نسبت به امور ، به ویژه به مدرسه و تحصیل ، تنبلی گنگی و گیجی ، انکار باطل ، رویاهای روزانه بی اساس و … به صورت وافر مشاهده می شود .
رفتارهای ضد اجتماعی : کودکان با رفتارهای ضد اجتماعی ، برخی از ویژگیها یا مشکلات رفتاری کودکان یا بی نظمی در سلوک را دارند اما این گونه کودکان در بین گروه همگنان خود اجتماعی هستند . آنان معمولاً عضو یک گروه می باشند . همواره در گردابی از رفتارهای گناه آلود و جنایت آمیزی به سر می برند . نمونه ای از رفتارهای ضد اجتماعی ، مانند دزدی ، مدرسه گریزی ، پرسه زنی ، باندبازی و … مشاهده می شود .( سیف نراقی و نادری ۱۳۷۴ )
اختلالات رفتاری نوجوانان : شامل ۱- شناختی ۲- اختلالات عاطفی ۳- جسمانی
۱- شناختی : شامل اختلالاتی هستند که به صورت تفکر اختلالاتی تلقی می شوند یعنی نوجوان این گونه رفتارها را در جهت ارضای نیازهای درونی خود توجیه می کند و این گونه رفتارها را برای خود نوعی هنجار قابل توجه می پندارد و این رفتارها از نقطه نظر شناختی بسیار پیچیده و شامل کنشها و واکنشهای شخصیت فرد با پدیده های امور اجتماعی شخصیتی است و به اصطلاح نوعی جمع بندی از امور و عناصر عناصر رفتاری را برای رسیدن به یک هدف در جهت ارضاء و تحقق آرمانها و آرزوهای خود می پذیرد مثلاً فرد والدین را عامل جهت محدود کردن خواستهاو تمایلات نوجوانی خود می بیند و با نوجوانان و الگوهای خاص هنری و ورزشی همنوایی می کند و نوع تضاد گرد بین نسل نوجوانان و والدین پیش می آید که این رفتار ها نوعی اختلالات رفتاری شناختی تلقی می شوند ( بخاریان دیگران ۱۳۷۷ )
۲- اختلالات عاطفی : در اثر کاهش و تقلیل حمایت ها و محبت ها و عواطف والدین و مربیان و اولیاء امور جامعه در نوجوانان شکل می گیرد . نوجوانانی که پدران و مادران از هم گسیخته و ستیزه جو دارند . معمولاً فرصت کسب زمینه های حمایتی و پذیرش از طرف والدین را کمتر پیدا می کند و اگر این وضع در مدرسه و جامعه برقرار باشد نوجوانان نوعی احساس جدایی از آنها نموده و با رفتارها و حرکات مخالف آنها درصد مخالفت باوالدین و اولیاء بر می آیند .
اختلالات جسمانی : که در اثر حوادث طبیعی ممکن است ، عارض شده باشد و هم در اثر اختلالات شناختی و عاطفی ممکن است بروز نماید . مثلاً لنگیدن و یا کوری و کری ممکن است در اثر حوادث طبیعی رخ داده باشند . ولی وسواس ، اضطراب و پرخاشگری و افسردگی ممکن است از عوامل شناختی و یا حتی از مشکلات جسمانی ریشه گرفته باشد با اصطلاح این اختلالات زنجیره ای هستند و ممکن است عنصری عامل اختلالی و یا اختلالی باعث اختلال دیگری قرار گرفته شدهباشد .
اصول کلی رفتار درمانی اختلالات رفتاری :
اختلالات رفتاری در اکثر مواقع حاصل یادگیری نامناسب ، نادرست یا معیوب است بنایراین برای درمان آن باید نشانه ها یا علائم رفتار نامناسب یا نادرست حذف گردد و بجای آن رفتار جدی کهمناسبتر و موثرتر است ، جایگزین شود .
اختلالات رفتاری به عنوان انحراف کمی فاحش یا افراط و تفریط در رفتاری خاص از رفتارهای هنجار مربوط تلقی می شود لذا برنامه درمانی بایستی در پی افزایش بروز رفتار مناسب و نیز کاهش رفتاری که از نظر ملاومت ، تکراری ، زمان و مکان وقوع ، نا مناسب است باشد .
اختلالات رفتاری به دلیل نامناسب بودن سرایط محیط اجتماعی و تقویت نشانه های اختلال ، توسط محیط بوجود می آید . لذا همین محیط اجتماعی می تواند موجب تغییر در رفتارو نیز حفظ آن باشد .
اختلال رفتاری ویژه یا به طور کلی هر رفتاری اگر تقویت مثبت شود چون واکنش ارگانیزم با نتیجه رضایت بخش همراه بوده تداوم می یابد و تکرار می شود در حالی اگر تقویت منفی صورت گیرد چون واکنش ارگانیزم با احساس درد ، رنج ، نارضایی همراه می باشد آن رفتار کاهش و یا خاموش می گردد ( صفحه ۶۱ و ۶۲ ) .
برآورد درصد شیوع اختلالات رفتاری :
محققین مختلف درباره درصد اختلالات رفتاری ، ارقام گوناگونی را گزارش کرده اند ، این اختلاف در گزارش و اعلام میزان و درصد اختلالات رفتاری بستگی به عوامل متعددی دارد که مهم ترین آنها عبارتند از :
اهداف ، نگرشها و ویژگیهای سازمان یا فردی که ارقام یاد شده را برآورد می کند
تعریفی که برای اختلالات رفتاری به کار برده می شود .
علت یا عللی که منشاء اختلالات رفتاری تلقی می شود .
وسیله یا وسایل اندازه گیری و ارزشیابی که در تشخیص اختلالات رفتاری از آنها استفاده می شود . ( سیف نراقی و نادری ۱۳۷۴ ) .
رابطه میزان شیوع کلی اختلالات رفتاری با عوامل جمعیت شناختی .
شغل پدر : بالاترین میزان شیوع اختلالات رفتاری مربوط به کودکانی بود که پدران آنان بیکار وکمترین میزان مربوط به کودکانی بود که پدران آنان کارمند بودند .
شغل مادر : بالاترین میزان شیوع اختلالات رفتاری مربوط به کودکانی بود که مادران آنها خانه دار یا کارگر و کمترین میزان مربوط به کودکانی بود که مادران آنان کارمند بودند .
در آمد پدر : میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکانی که پدر آنان بدون درآمد بودند و آنهایی که پدرانشان درآمد بالایی داشتند کمترین بود حتی میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکانی که مادران آنان هیچ درآمدی نداشتند ( خانه دار ) بودند کمتر بود و در کودکانی که مادران آنها درآمد بالاتر از ۱۰۰ هزار تومان داشتند هیچ گونه اختلالای مشاهده نشد .
تحصیلات پدر و مادر : هر چه سطح تحصیلات پدر و مادر بالاتر رفته ، میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکان آنان کاهش داشته .
سن پدر و مادر : بین پدر ومادر و میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکان رابطه معنی داری حاصل نشد .
رتبه تولد : بین رتبه تولد و میزان شیوع اختلالات رفتاری تفاوت معنی دار به دست نیامده .
بعد خانوار : هرچه تعداد فرزندان بیشتر شده احتمال افزایش اختلالات رفتاری نیز افزایش داشته .
بیماری روانی و یا بیماری جسمی مزمن خانواده : در این پژوهش بین وجود بیماری روانی و یا جسمی مزمن در یک یا چند عضو خانواده با میزان سیوع اختلالات رفتاری در کودکان رابطه معنی داری به دست آمده .
وضعیت مسکن : بین وضعیت مسکن و نوع ( ویلایی یا آپارتمانی ) اختلالات رفتاری کودکان رابطه معنی داری حاصل نشد . ( مجله شماره اول – سال دوم – بهارو تابستان ۱۳۸۳ ) .
مطالعات انجام شده اختلالات رفتاری در ایران و خارج
دژکام در سال ۱۳۷۱ درباره میزان شیوع اختلالات رفتاری دانش آموزان شهرستان قم مطالهاتی انجام داده و نتایجی بدست اورده مانند رابطه بین میزان شیوع اختلال سلوک با وضعیت اشتغال و سودا والدین و ترتیب تولد و تعداد فرزندان مورد بررسی قرار داد . که نتیجه گرفت اختلال سلوک بجز ترتیب تولد با هیچیک از دیگر عوامل ذکر شده رابطه معنی داری نداشته است نتایج پژوهشی انجام شده توسط بخاریان و همکاران او در سال ۱۳۶۹ درباره دانش آموزان شهرستان اهواز با موضوع انواع مشکلات روانی – رفتاری درمیان دانش آموزان از دیدگاه و بیان بهداشت آن مدارس . نتیجه آن بود که بروز اختلالات رفتاری ایزایی نسبت به اختلال نوروتیک بیشتر است .
پیترس و همکاران (۱۹۹۳ ) کلرمان (۱۹۸۸ ) ، گرانت ( ۱۹۳۳ ) شیوع افسردگی در کل جامعه را ۶ درصد و نوجوانان را در حدود ۲ درصد از کل جمعیت برآورد کرده اند .
تدارک و همکارانش (۱۹۹۰ ) در تحقیقات خودشان داده اند که حدود ۲۰ درصد از نوجوانان ۱۳ تا ۱۹ ساله تا قبل از ۱۸ سالگی یک بار به افسردگی میتلا شده اند شیوع افسردگی در بین خانمها بیشتر از آقایان است بسیاری از گزارشهای تحقیقاتی حاکی از آن است کهخانمها ۲ تا ۲۶ درصد از عمر خود را با درجاتی از حالتهای افسردگی م یگذرانند و این رقم د رآقایان حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد است ( دکتر افروز )
( نیکولی ۱۹۷۹ ، راتر ۱۹۸۰ ) در تحقیقات خودشان داده اند که در بین نوجوانا هر چند به طور موقتی حالتهای غم و اندوه و بد بینی به آینده و بی ارزشی در حدود ۴۰ درصد دیده می شود . حدود ۸ تا ۱۰ درصد آنان گفته اند که میل به خود کشی دارند .
« فصل سوم »
«تعیین روش تحقیق»
جامعه مورد مطالعه :
جامعه موردمطالعه در تحقیق حاضر عبارتند از دانش آموزان مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر است که طبق آمار بدست امده از بین ۸ مدرسه راهنمایی پسران و ۷ مدرسه راهنمایی دختران در منطقه حاضر و با وجود ۱۶ کلاس اول راهنمایی ۸ کلاس سوم راهنمایی و ۱۲ کلاس دوم راهنمایی پسرانه و ۱۴ کلاس اول راهنمایی ۱۰ کلاس دوم راهنمایی و ۱۳ کلاس سوم راهنمایی دخترانه که جمع دانش آموزان در حدود ۶۷۵۰ نفر دانش آموزانمقطع راهنمایی پسرانه و ۷۱۸۰ نفر دانش آموزان مقاطع راهنمایی دخترانه که جمع دانش آموزان پسر مقطع سوم راهنمایی ۱۲۵۰ نفر و دانش آموزان دختر مقطع سوم راهنمایی درحدود ۱۴۵۰ نفر است که جمعاً ۲۷۰۰ نفر است .
حجم نمونه :