ویژگی های خدمات: ویژگی هایی که با آنها بتوان حداقل یکی از خواسته های مشتری را برآورده کرد و چگونگی خواسته مورد نظر را بیان نمود.
عملیات فرایند کلیدی (راهبردها): خط مشی ها یا استراتژی هایی که برای ارائه ویژگی های خدمات،مورد نیاز می باشند.
الزامات عملیات (راهکارها): راهکارها و نیازمندی هایی که برای اجرای راهبردها مورد نیاز می باشند.
۱-۷ قلمرو تحقیق
۱-۷-۱ قلمرو موضوعی
این تحقیق تحت عنوان سنجش رضایت مشتریان بانک صادرات کرمان با بهره گرفتن از روش QFD جهت بهبود کیفت خدمات، برای سنجش رضایت مشتریان این بانک از خدمات ارائه شده و همچنین ارائه راهکارهایی برای بهبود خدمات بانک مذکور انجام خواهد شد.
۱-۷-۲ قلمرو مکانی
تحقیق حاضر در بانکهای صادرات سطح شهر کرمان انجام خواهد شد.
۱-۷-۳ قلمرو زمانی
در این تحقیق به لحاظ دوره عملکرد از تاریخ ۱/۱۱/۹۱ شروع شده و تا ۱۵/۵/۹۲ به مدت تقریبی ۶ ماه انجام خواهد گرفت.
۲-۱ مقدمه
موفقیت در بازارهای جهانی، متعلق به سازمانهایی است که نیازهای مشتریان را برآورده سازند. در دنیای پر رقابت امروز، شرط اصلی رقابت، ارائه محصولات و خدمات منطبق با نیازها و خواسته های مشتریان است. موفقیت محصولات و خدمات به این امر بستگی دارد که محصولات و خدمات تا چه حدی نیازهای مشتریان را برآورده می کنند. تحقیقات نشان میدهد که بین ۳۵ تا ۴۴ درصد محصولات ارائه شده در بازار با شکست مواجه شده است. بدیهی است این امر موجب اتلاف منابع، سرمایه و زمان می شود. از این رو محصول و خدمتی با ارزش است که نیازها و خواسته های مشتریان را به نحو احسن برآورده کند (یاری قلی، ۱۳۸۵). کیفیت به معنای واقعی عبارت است از مشخصههایی از محصول یا خدمت که باعث برآورده شدن نیازها و انتظارات مشتری از آن محصول میگردد.ادبیات TQM بیانگر این مطلب است که ایجاد کیفیت در محصول با طرح سؤال «نیازهای مشتری چیست؟» آغاز می شود. QFD ابزاری مناسب در پاسخ به سؤال فوق می باشد. QFD به عنوان یکی از روشهای نوین مهندسی کیفیت، از مطالعه بازار و شناسایی محصول یا خدمت شروع شده و در فرایند بررسی و تحلیل خود، ضمن شناسایی خواسته ها و نیازمندیهای مشتریان، سعی در لحاظ نمودن آنها در تمامی مراحل طراحی و تولید را دارد (فلاح زاده ، ۱۳۸۲). به بیان دیگر فلسفه اصلی استفاده از QFD، اعمال و لحاظ نمودن خواسته های کیفی مشتری در مراحل مختلف تکمیل محصول یا خدمت میباشد. بنابراین تمامی خصوصیات و مشخصات طراحی محصول/خدمت با توجه به نقطه نظرات مشتری و مصرف کننده آن حاصل می شود و نقش کارشناسان سازمان در طراحی محصول/خدمت جدید، چیزی فراتر از یک مترجم نمی باشد (ریول و همکاران ، ۱۹۹۷).
QFD با ایجاد یک فرایند طراحی منطقی، نسبت به ایجاد و خلق کیفیت در محصول/خدمت اقدام مینماید. واقعیت این است که معمولا مشتریان در ارزیابیهای مربوط به محصول، نیازهای ذهنی خود را مطرح می کنند و در QFD با بهره گرفتن از طیف وسیعی از روشها و ابزار مختلف، به طور سیستماتیک این نیازها را به خواسته های عینی طراحی و تبدیل می کند. در مراحل بعدی، نیازهای طراحی به نحو بسیار مناسب و مؤثری در تمامی قسمت های مرتبط مورد استفاده قرار گرفته و بدین ترتیب زنجیره کاملی از فعالیتها به طور یکپارچه برای رسیدن به هدف نهایی (رضایت مشتری) در تلاش خواهند بود (رضایی و آشتیانی ، ۱۳۸۳). این فصل از تحقیق در پی پرداختن به پایه های نظری تحقیق میباشد. لذا مفاهیم مربوط به رضایت مشتری، مدلها و روشهای سنجش رضایت مشتری، تعاریف کیفیت و کیفیت خدمات، روش گسترش عملکرد کیفیت، مراحل تکمیل خانه کیفیت و تحقیقات انجام شده در این زمینه مورد بازبینی قرار میگیرند.
۲-۲ مفهوم رضایت مشتری
رضایت مشتری یکی از مهمترین موضوعات مهم نظری و تجربی برای اکثر بازاریابان و محققان بازاریابی است. رضایت مشتری را میتوان به عنوان جوهره موفقیت در جهان رقابتی تجارت امروزی دانست. بنابراین اهمیت رضایت مشتری و حفظ مشتری در تدوین استراتژی برای شرکتهای مشتریمدار و بازارمدار نمیتواند دست کم گرفته شود. امروزه رضایت مشتری با نرخ در حال رشدی مورد توجه شرکتها قرار گرفته است. رضایت مشتری احساس یا نگرش یک مشتری نسبت به یک محصول یا خدمات بعد از استفاده از آن است. رضایت مشتری نتیجه اصلی فعالیت بازاریاب است که به عنوان ارتباطی بین مراحل مختلف رفتار خرید مصرف کننده عمل می کند. برای مثال اگر مشتریان به وسیله خدمات خاصی راضی شوند، احتمالا خرید خود را تکرار خواهند کرد، به دیگران درباره تجارب مطلوب خود خواهند گفت و در تبلیغات دهان به دهان مثبت درگیر میشوند. حاصل این است که مستقیما بقاء و سودآوری یک شرکت را تحت تأثیر قرار می دهند (جمال و ناصر ، ۲۰۰۲). تعاریف متعددی از رضایت مشتری در ادبیات بازاریابی ارائه شده است. لینگنفلد و اشنایدر (۱۹۹۸) رضایت مشتری را به عنوان نتیجه فرایندهای مقایسه روانشناسانه بین کیفیت محصول یا خدمات با انتظارات، خواسته ها، اهداف مشتری و هنجارهای اجتماعی تعریف می کنند. رپ (۱۹۹۶) رضایت مشتری را به عنوان نگرش شخصی که از میان مقایسه بهرهوری واقعی و بهرهوری مورد انتظار از محصول یا خدمات، تعریف می کند (دلخواه ،۱۳۸۲). سیمون همبورگ (۱۹۹۸) اذعان می کند که الگوی “عدم تأیید انتظارات” در بحث نظری مفهوم رضایت مشتری در علم بازاریابی مهمترین نقش را ایفا می کند و عمومیترین مفهوم رضایت مشتری است. نتیجتا وی این مدل را به عنوان مدل اساسی رضایت مشتری در نظر می گیرد. نقطه شروع الگوی “عدم تأیید انتظارات” مقایسه بین تجربه واقعی مشتری از محصول (آنچه که هست) و آنچه که باید از نظر مشتری باشد، است (ویلالبس[۱۴] ، ۲۰۰۰).
۲-۳ اهمیت دستیابی به رضایت مشتری
چرا شرکتها نیازمند دستیابی به رضایت مشتری میباشند؟ اهمیت رضایت مشتری برای شرکت چیست؟ برای پاسخ دادن به این سؤال ها احتیاج به دانستن این است که اگر مشتریان ناراضی باشند چه اتفاقی رخ میدهد و سپس آنکه مشتریان راضی چه منافعی برای شرکت دارند و چگونه شرکت به آنها دست می یابد؟
تحقیقات نشان می دهند که ۹۶% مشتریان هیچگاه در رابطه با رفتار بد و کیفیت بد محصولات و خدمات شکایت نمیکنند و اینکه ۹۰% این مشتریان ناراضی، برنمیگردند. هر کدام از این مشتریان ناراضی، نارضایتی خود را حداقل به ۹ نفر میگویند و ۳۰% از مشتریان ناراضی به بیش از ۲۰ نفر ناراحتی خود را انتقال می دهند. همچنین مطالعات نشان میدهد که جذب یک مشتری جدید ۶ برابر پر هزینهتر از حفظ مشتری فعلی است (دلخواه ، ۱۳۸۲).
مطالعات هایز درج[۱۵] (۱۹۸۷) نشان میدهد که معمولا نگهداری مشتریان فعلی از جذب یک مشتری جدید خیلی ارزانتر است؛ این در حالی است که هر کدام از این فرایندها مشکل و پر هزینه هستند. یک مشتری وفادار ممکن است مبالغ زیادی در طول سالهای ارتباط داشتنش، در یک شرکت هزینه کند. به ویژه اگر این مشتری به وسیله دریافت خدماتی با کیفیت که سازمان وعده تحویل آن را داده است، تشویق شود. بنابراین تعامل داشتن با مشتریان موجود از جستجو برای یافتن یک مشتری جدید خیلی کم هزینهتر است (دلخواه ، ۱۳۸۲).
مشتریان شایسته در انتظار دریافت آن چیزی که به آنها وعده داده شده، هستند. شرکتها وقتی مشتریان را مجذوب خود می کنند که اگر به مشتریان وعده می دهند، به وعده خود عمل کنند. موفقیت شرکت و رضایت مشتری دو مفهومی هستند که خیلی به هم نزدیکند. از آنجایی که رضایت مشتری یکی از عوامل موفقیت است پس میتوان استنتاج نمود که به منظور داشتن موفقیت، شرکت باید مشتریان راضی داشته باشد (رنجبران و همکاران ، ۱۳۸۱).
مشتریان که محصولات و خدمات سازمان و کارکنان سازمان را پاسخگو به نیازهای منحصر به فرد خود مییابند نه تنها فقط وفادار میمانند بلکه به عنوان بهترین وسیله روابط عمومی و بازاریابی عمل می کنند و در نتیجه مشتریان جدیدی جذب می کنند. این امر اشاره به هدف شرکتها یعنی وفاداری مشتری دارد (رضایی و همکاران ، ۱۳۸۰).
والتر[۱۶] و همکاران (۱۹۹۱) ۵۲ روش را برای حفظ مشتری ارائه داده است.
در ادامه به بعضی از این روشها اشاره می شود:
خلق فرهنگ مشتریمداری.
توانمندسازی کارکنان: شغل کارکنان ارضای نیازهای مشتریان است. آنها نیازمند احساس اطمینان در تواناییشان برای تصمیم گیری هستند.
سنجش عملکرد: به همراه سنجش عملکرد کارکنان، سطح عملکرد و کیفیت و بهرهوری افزایش خواهد یافت. وقتی کارکنان سطح عملکرد استانداردی را به دست آورند، وفاداری مشتری طبیعتا افزایش مییابد.
توجه به ارزش مادام العمر هر مشتری: هر مشتری یک ارزش مادام العمر دارد. شرکتهای موفق به ارزش مشتری، در کل دوران زندگی به مشتریانشان توجه دارند.
مهم نمودن خدمات برای مشتریان.
پرسیدن از مشتریان به طور مداوم که آنان از شرکت چه میخواهند و شرکت برای آنان چه می تواند انجام دهد.
شناسایی هزینه از دست دادن یک مشتری.
یک روش زیرکانه برای داشتن مشتریان راضی این است که قبل از اینکه مشکلی بروز کند اقدامات اصلاحی صورت گیرد. وقتی مشتریان واکنش نشان دهند معمولا دیر است.
در این راستا احتمال پروراندن رضایتمندی مشتریان می تواند مستلزم موارد زیر باشد:
پرسید از مشتریان که آیا آنها راضی میباشند؟
فراهم آوردن سیستمهایی، مخصوص گردآوری پیشنهادات و نظرات مشتریان.
برخورداری از کارکنانی که در صورت ارائه خدمات و کالاهای ناقص و بد به مشتریان، دلخور و ناراحت باشند.
پیمایشهای پرسشنامهای منظم که برای درک رضایت مشتری طراحی شده اند.
مرور منظم رویکردها برای برخورد با مسائل مشتریان (ویلالبس ، ۲۰۰۰).
۲-۴ مدیریت شکایات مشتریان
پاسخ مؤثر به شکایات مشتریان در بانکها که از جمله شرکتهای خدماتی میباشند، می تواند منشا یک تمایز کلیدی باشد و روابط با مشتری را بهبود و توسعه دهد.
از زمانی که مشتریان در روابط خود با شرکتهای خدماتی با مشکلی مواجه میشوند، سه گزینه برای حل آن پیش روی خواهند داشت:
کاری انجام نمیدهند.
اقدام شخصی و خودسرانه انجام می دهند.
اقدام رسمی می کنند.
هیچ کاری انجام نمیدهند، در برخی از شرایط هیچ تلاشی از طرف مشتری سر نمیزند که این مواقعی است که زیانی که مشتری از بابت آن متحمل میگردد برای وی زیاد مهم نباشد. در نتیجه اثر نارضایتی خیلی زود رفع می شود. از طرف دیگر ممکن است مشتری فکر کند که ارزشی ندارد که زمان باارزش و انرژی خود را بر روی آن صرف کند.
اقدام شخصی[۱۷]، یکی از واکنشهای مشتری به نارضایتی، اعمال شخصی و خاصی است که می تواند انجام دهد؛ تغییر دادن بانک، عدم همکاری با دیگر بانکها یا بر حذر داشتن دوستان و خانواده از همکاری با آن میباشد. در چنین شرایطی، بانکها بهتر است مشتریان را به گفتن نارضایتیها و شکایات تشویق کنند نه اینکه آنها را به حال خود رها کنند و به علت عدم آگاهی از دلایل نارضایتی باعث ترک آنها باشند.
اقدام رسمی[۱۸]، در پیش گرفتن اقدامات رسمی شامل دنبال کردن اقدامات تلافی جویانه، اقدامات قانونی، شکایت کردن به یک انجمن خاص یا مقام قانونی یا رسانه ها میباشد. در اکثر موارد مشتریان نخست شکایت خود را به بانک منتقل کرده و اگر اقدامی رضایتبخش از جانب آنها صورت نگیرد سپس راههای تلافی جویانه دیگری در پیش میگیرند (هریسون[۱۹] ، ۲۰۰۰).
۲-۵ سنجش رضایت مشتری
همانطور که در بخشهای قبل تشریح شد، رضایت مشتری یکی از اهداف اساسی هر سازمان است. مشتریان راضی یکی از کلیدهای موفقیت سازمان به شمار میروند. در راستای کمک به تحقق اهداف سازمانی، سطح رضایتمندی مشتریان باید افزایش یابد. به منظور افزایش رضایت مشتری، ابتدا باید سطح فعلی رضایت مشتریان را مشخص نمود. هدف از سنجش رضایت مشتری به دست آوردن بازخوری از عملکرد شرکت به منظور اداره فعالیتهای شرکت به نحوی که فرض بر داشتن روابطی بلند مدت با مشتریان میباشد، است.اگر بانک بخواهد مشتریانی کاملا راضی داشته باشد باید سطح رضایت مکرر مورد سنجش قرار گیرد و سعی شود دلایل نارضایتی احتمالی پدیدار شود.
رپ[۲۰] و همکاران (۲۰۰۵) بیان می کند که رضایتمندی مشتری به عنوان یک هدف استراتژیک وقتی می تواند به دست آید که سطح آن به صورت مکرر سنجیده شود. این سنجشهای مکرر، اطلاعاتی در رابطه با اینکه فرایندها تا چه اندازه خوب کار می کنند و از اینکه کارکنان تا چه اندازه خوب کار می کنند، ارائه میدهد.
سنجش رضایت مشتری بینشی که برای، برنامه ریزی، کنترل و مدیریت نیاز است را ارائه میدهد که موارد زیر را بهبود میبخشد:
کفایت و عملکرد فنی محصولات و خدمات
نگاره زمانبندی و پیشرفت
خطیب بغدادی در مورد عدالت صحابه میگوید: «کُلُّ حَدِیثٍ اتَّصَلَ إِسْنَادُهُ بَیْنَ مَنْ رَوَاهُ وَبَیْنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَّ، لَمْ یَلْزَمِ الْعَمَلُ بِهِ إِلَّا بَعْدَ ثُبُوتِ عَدَالَهِ رِجَالِهِ , وَیَجِبُ النَّظَرُ فِی أَحْوَالِهِمْ، سِوَى الصَّحَابِیِّ الَّذِی رَفَعَهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَّ , لِأَنَّ عَدَالَهَ الصَّحَابَهِ ثَابِتَهٌ مَعْلُومَهٌ بِتَعْدِیلِ اللَّهِ لَهُمْ وَإِخْبَارِهِ عَنْ طَهَارَتِهِمْ , وَاخْتِیَارِهِ لَهُمْ فِی نَصِّ الْقُرْآنِ»[۶۵۷] یعنی: «هر حدیثی که سندش از راوی تا پیامبر(ص) متصل باشد عمل بدان لازم نیست مگر پس از اثبات عدالت رجال سند؛ و بررسی احوال رجال ضروری است مگر احوال آن صحابی که آن را از پیامبر نقل کرده است؛ چرا که عدالت صحابه به واسطه بیان و اخبار الهی از طهارت آنان و برگزیدگیشان توسط خدا در نص قرآن ثابت شده و معلوم است».
ابن صلاح نیز در عباراتی مشابه مصونیت تمامی صحابه را از فحص و جستجو عدالت بیان میدارد: «لِلصَّحَابَهِ بِأَسْرِهِمْ خَصِیصَهٌ، وَهِیَ أَنَّهُ لَا یُسْأَلُ عَنْ عَدَالَهِ أَحَدٍ مِنْهُمْ، بَلْ ذَلِکَ أَمْرٌ مَفْرُوغٌ مِنْهُ، لِکَوْنِهِمْ عَلَى الْإِطْلَاقِ مُعَدَّلِینَ بِنُصُوصِ الْکِتَابِ وَالسُّنَّهِ وَإِجْمَاعِ مَنْ یُعْتَدُّ بِهِ فِی الْإِجْمَاعِ مِنَ الْأُمَّهِ». [۶۵۸] یعنی:« صحابه به طور عموم ویژگیای دارند و آن این است که درباره عدالت هیچ یک از ایشان سوال پرسیده نمیشود. این (سوال از عدالت ایشان) کاری است که نیازی بدان نیست چون صحابه به طور مطلق (بدون هیچ قید و استثناء) توسط نصوص کتاب و سنت و اجماع کسانی از امت که در اجماع به حساب می آیند عادل شمرده شدهاند».
ابن جماعه نیز بهصراحت به عدالت صحابه اشاره می کند: «الصَّحَابَه کلهم عدُول مُطلقًا لظواهر الْکتاب وَالسّنه وَإِجْمَاع»[۶۵۹]
ابن حجر عسقلانی نیز نظر کلی اهل سنت که بعداً از آن تعبیر به اجماع نموده است، اینگونه بیان نموده است: «وقد اتفق أهل السنه على أن الجمیع عدول، ولم یخالف فی ذلک إلا شذوذ من المبتدعه»[۶۶۰] اینگونه است که بدون هیچ تردیدی مراسیل تمامی صحابه از سوی اندیشه «عدالت صحابه» موردقبول واقعشده است.[۶۶۱]
نورالدین عتر نیز با تصریح به عدالت تمامی صحابه علاوه بر کتاب، سنت و اجماع دلیل عقلی را نیز اضافه می کند.[۶۶۲]
دلایل عدالت صحابه
همانطور که گفته شد مستند اهل سنت در عدالت صحابه کتاب،[۶۶۳] سنت و اجماع است و برخی نیز دلایل عقلی اقامه نمودهاند. در این مجال به دنبال نقد و بررسی ادله قائلان به عدالت صحابه نیستیم. لیکن صرفاً ازآنرو که اثبات نماییم ادله موردنظر آنها متقن نیست و همچنین دلایل آنها از سوی برخی از علمای بزرگ خودشان مورد خدشه واقعشده است به بررسی آیه ۱۰۰ سوره مبارکه توبه که یکی از مهمترین شواهد عدالت صحابه است،[۶۶۴] میپردازیم.[۶۶۵]
«وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (۱۰۰/توبه)
نقد و بررسی ادله عدالت صحابه
نقد و بررسی دلیل قرآنی
الف. با توجه به قید اولین در مهاجران و انصار و همچنین قید «اتبعوهم بأحسان» آیه دلالت مطلق و فراگیر نسبت به همه صحابه ندارد. بلکه ناظر بر افراد خاصی است، اختلافنظر مفسران در دلالت مصادیق «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ» نشان میدهد که تمامی صحابه را در برنمیگیرد[۶۶۶] تا جایی که برخی از مفسران مصادیق مختلفی برای آن برشمردهاند خصوصاً به اسلام و ایمانِ نخستین ایمان آورندگان به اسلام که در رأس آنها علی بن ابیطالب و ده تن از اهل بدر[۶۶۷] و یا وفاداران به ایشان از ابوذر، مقداد و سلمان و عمار است اشاره نمودهاند.[۶۶۸]
ب. قرینه «اتبعوهم باحسان» که دلالت بر پیروی از ایمان و عمل صالح در تأسی از مهاجران و انصار است[۶۶۹] و از معنای آن سایر صحابیان نتیجه شده است[۶۷۰] نشان میدهد که افراد موردِ تأسی خودشان دارای ایمان و عمل صالح بودهاند یعنی آنچه در این آیه امتیازی برای افرادش است ایمان و عمل صالح است نه مصونیت عمومی، این همان چیزی است که اعتبار عمل در عبارت « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم»[۶۷۱] بدان اشاره دارد.
ج. حتی اگر بپذیریم که این آیه دلالت بر عدالت تمامی صحابه دارد لیکن این بدان معنا نیست که یک نوع مصونیت ابدی برای آنها قرار داده است، بلکه بیانگر حال افراد است اما از اینکه در آینده امکان دارد منحرف شوند ساکت است. شواهد قرآنی[۶۷۲] و تاریخی فراوانی نشان میدهد که احتمال چنین چیزی وجود داشته است.
ابن حجر که از طرفداران جدی عدالت صحابه است نقیض ادعای خود را بیان نموده است، وی در بحث از «ثعلبه بن أبی حاطب» میگوید به نقل از ابن اسحاق گفتهشده است که وی از طراحان ترور حضرت در ماجرای مسجد ضرار بوده و همچنین وی همان کسی است که آیه ۷۵ سوره مبارکه توبه در مورد وی نازل شده است. باوجود صراحت تاریخ و شأن نزولهایی که ابن حجر خود از آنها مطلع بوده است در ابتدا میکوشد بر فردی دیگر حمل نماید لیکن ازآنرو که از رویارویی با شواهد، عاجز بوده است، دست به توجیهاتی میزند که باعقل سازگاری ندارد.
روشن است که ابن حجر میان دو محذور قرارگرفته است زیرا یا باید واقعیتهای تاریخی را بپذیرد که در این صورت با مبنای وی یعنی عدالت تمام صحابه ناسازگار است؛ یا اینکه واقعیتهای تاریخی را منکر شود؛ بنابراین برای گریز از چنین محذوری به تکلف افتاده و دست به تأویل غیرمنطقی زده است و گفته: ثعلبه بن أبی حاطب یکی از اصحاب بدر است و پیامبر(ص) در مورد آنها گفته است: «وقد ثبت أنه صلّى اللَّه علیه وسلم قال: لا یدخل النّار أحد شهد بدرا والحدیبیّه» وی در ادامه فراتر رفته است و میگوید: «وحکى عن ربّه أنه قال لأهل بدر: «اعملوا ما شئتم فقد غفرت لکم» فمن یکون بهذه المثابه کیف یعقبه اللَّه نفاقا فی قلبه، وینزل فیه ما نزل؟ فالظاهر أنه غیره. واللَّه أعلم»[۶۷۳]
تعلیل ابن حجر نشان میدهد که وی از رویارویی با شواهد متقن عاجز مانده است لذا برای تطهیر حاطب و ازاینجهت که مبنای وی مخدوش نگردد، گفته است: که اهل بدر چون از آتش رهیدهاند، هر کاری میتوانند بکنند زیرا مورد غفران واقع شدهاند. این ادعای وی با صریح آیه قرآن[۶۷۴] مخالف است.
ایراد اصلی ابن حجر این است که وی قبل از بررسی زندگی اصحاب، حکم کلی در مورد آنها صادر نموده است. فرایند برخورد وی با صحابه و حکم عدالت را هیچ عقلی برنمیتابد.
د. در معنای لغوی صحابه گفته شد که ملازمت با هر چیزی حتی حیوان و اشیاء نیز به معنای مصاحبت است. بنابراین بهمجرد همنشینی با پیامبر(ص) مصونیتی ایجاد نمیشود، بلکه فرصتی برای بهره گرفتن فراهم میشود. راز ارزش مصاحبت نیز در همین است مشابه این استدلال در مورد قرآن جاری است زیرا همانگونه که الزاماً همنشینی با قرآن نیز به معنای مصونیت نیست. ماهیت شفابخشی قرآن لزوماً برای همگان یکسان نیست و حتی برای برخی جز خسران چیزی ندارد.[۶۷۵] بنابراین بلافاصله پس از آیه مورد استناد برای عدالت صحابه خداوند میفرماید: «وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظیمٍ»[۶۷۶] این آیه بهصراحت نشان میدهد که در میان اهالی مدینه منافقانی وجود دارند که کسی جز خداوند از آنها آگاهی ندارد. مگر اینکه ازنظر ابن حجر منافقان را در شمار اصحاب قرار دهیم.
ماجرای زیر به نقل از جابر نشان میدهد که مصاحبت با پیامبر(ص) بهخودیخود تأثیری ندارد:
«کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی غَزَاهٍ فَکَسَعَ رَجُلٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ، فَقَالَ الْأَنْصَارِیُّ: یَا لَلْأَنْصَارِ وَقَالَ الْمُهَاجِرِیُّ: یَا لَلْمُهَاجِرِینَ فَسَمِعَ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «مَا بَالُ دَعْوَى الْجَاهِلِیَّهِ فَأَخْبَرُوهُ بِالَّذِی کَانَ»، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «دَعُوهَا فَإِنَّهَا مُنْتِنَهٌ» قَالَ: وَکَانَ الْمُهَاجِرُونَ لَمَّا قَدْمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَهَ أَقَلَّ مِنَ الْأَنْصَارِ، ثُمَّ إِنَّ الْمُهَاجِرِینَ کَثُرُوا بَعْدُ، فَسَمِعَ بِذَلِکَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ قَالَ: قَدْ فَعَلُوهَا وَاللَّهُ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ قَالَ: فَقَالَ عُمَرُ: دَعْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَأَضْرِبْ عُنُقَ هَذَا الْمُنَافِقِ، فَقَالَ: «دَعْهُ لَا یَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّ مُحَمَّدًا یَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»[۶۷۷] یعنی:« همراه پیامبر(ص) در غزوهای بودیم پس مردی از مهاجرین مردی از انصار را از پشت سر با دست زد، مرد انصاری گفت: ای انصار (به فریادم برسید) و مرد مهاجر نیز گفت ای مهاجران (به فریادم برسید). رسول خدا (ص) این را شنید پس گفت: چه شده که به شیوه جاهلیت ندا میدهید. پس ماجرا را به ایشان گفتند، حضرت فرمود: این دعوا را رها کنید که بدبوست. جابر گوید: مهاجران در ابتدا که پیامبر(ص) به مدینه وارد شد از انصار کمتر بودند اما سپس بیشتر شدند و چون عبدالله بن ابی این را شنید گفت: کارشان را کردند (و به نتیجهای میخواستند رسیدند.) به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم طرف عزتمندتر طرف ذلیل تر را از آن بیرون خواهدکرد. پس عمر گفت: ای رسول خدا بگذار گردن این منافق را بزنم، پیامبر ص فرمود: رهایش کن تا مردم نگویند که محمد اصحابش را میکشد».
در این ماجرا دو نکته استنباط میشود:
نخست این سخن پیامبر که «مَا بَالُ دَعْوَى الْجَاهِلِیَّهِ» نشان میدهد مهاجران و انصار بهعنوان صحابی حضرت چنانچه اندک زمانی به خود واگذارده شوند سرشت جاهلیشان آشکار میشود و مصاحبت با پیامبر هنوز آنها را از رسوم زشت جاهلی دور نکرده است. چنین افرادی هرلحظه امکان بازگشت به جاهلیت رادارند.
دوم اینکه پیامبر در این ماجرا به فردی که نفاق وی بر مردم آشکار بوده است، صحابی اطلاق نموده است. ادامه روایت به نقل از احمد بن حنبل نشان میدهد که مصاحبت با قرآن و پیامبر(ص) تضمینی برای مصونیت از گناه نیست. اگر در این ماجرا مناقشه شود که وضعیت عبدالله بن ابی روشن بوده است، باید بگوییم استشهاد ما در این ماجرا بر اطلاق صحابی بر یک منافق از سوی حضرت است. علاوه بر آن علم اجمالی به وجود «الذین فی قلوبهم مرض» در کنار منافقان که شناسایی آنها سختتر از منافقان است، نشان میدهد که همراهی با پیامبر(ص) و درک محضر آن حضرت نهتنها برای گروهی ملکه عدالت نساخته است بلکه روزبهروز باوجود همراهی و مصاحبت پیامبر(ص) بر پلیدی آنها افزودهشده است و قرآن بهروشنی به این حقیقت اشاره نموده است: «وَ أَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ» (۱۲۵/توبه)[۶۷۸]
توجه به انتهای این آیه که این افراد در حال کفر میمیرند و در نظر گرفتن این بخش از تعریف ابن حجر با عبارت «خرج به مَن کَفر بعد إسلامه ومات کافراً» بهخوبی میتوان دریافت که مصادیق «الذین فی قلوبهم مرض» نمیتوانند جزو اصحاب به شمار روند و ما پیشازاین به مهمترین مصادیق این تعبیر اشاره نمودیم.
نقد و بررسی دلیل روایی عدالت صحابه
شواهدی که در مورد مخدوش بودن عدالت صحابه گفته شد بهتنهایی برای بیاعتبار ساختن روایات ناظر بر عدالت صحابه کافی است. رجوع به بحث تفصیلی که در مورد پیچیدگی جریان نفاق و «الذین فی قلوبهم» در میان مسلمانان از آن سخن گفتیم بهروشنی گواه این است که هیچ روایتی نمیتواند عدالت تمامی صحابه را اثبات نماید. لیکن بررسی یکی از این روایات را بهانهای قرار میدهیم تا ارتباط عدالت صحابه را با حدیث مشخص نماییم.
یکی از مهمترین روایاتی که در تعلیل عدالت صحابه بدان استناد شده است روایت «أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمُ اقْتَدَیْتُمُ اهْتَدَیْتُمْ» است.[۶۷۹]
احمد بن حنبل بیش از دیگران به این روایت توجه نموده است، عَبْدِ الرَّحْمَنِ الصَّیْرَفِیُّ از وی در مورد اینکه آیا میشود در آرای مختلف صحابه بررسی نمود تا نظر صحیح انتخاب شود. احمد در پاسخ وی از فحص در آرای آنها بر حذر داشت و در اینکه چه نظری را انتخاب نماید به وی گفت: «تُقَلِّدْ أَیَّهُمْ أَحْبَبْتَ»[۶۸۰] توجه به این روایت سبب شده است که اختلاف اصحاب مصداق رحمت دانسته شود.
ابن حزم در باب «ذمّ الاختلاف» بر کسانی که اختلاف امت را رحمت دانستهاند و به روایت «اصحابی کالنجوم» استناد جستهاند بهشدت انتقاد کرده است. وی روایت فوق را باطل و دروغی دانسته که توسط اهل فسق بنا بر ضرورت جعلشده است. مهمترین ادله وی در رد این روایت و جعلی خواندن آن عبارتاند از:
الف. چنانچه به این روایت تکیه شود و اختلاف امت مصداق رحمت باشد باید اتفاق و وحدت آنها ناپسند باشد. وی در ادامه با استناد به قرآن، آیات فراوانی را در ذم اختلاف و تفرقه بیان نموده است.[۶۸۱] و به شواهدی فراوانی اشاره می کند که پیامبر(ص) آرای صحابه را رد نمودند.[۶۸۲]
ب. شایسته نیست پیامبر به چیزی دستور بدهد که از آن نهی کرده است، ابن حزم در توضیح میگوید: «لم یجز أن یأمر بما نهى عنه وهو علیه السلام قد أخبر أن أبا بکر قد أخطأ فی تفسیر فسره وکذب عمر فی تأویل تأوله فی الهجره وکذب أسید بن حضیر فی تأویل تأوله فیمن رجع علیه سیفه وهو یقاتل وخطأ أبا السنابل فی فتیا أفتى بها فی العده»[۶۸۳] یعنی:« شایسته نیست پیامبر(ص) از چیزی که خود بدان امرکرده است نهی نماید و حضرت خبر داده است که ابوبکر در تفسیری اشتباه کرده و عمر در تاویلی در هجرت دروغ گفته و اسید بن حضیر در تاویل درباره کسی که شمشیرش در حال جنگ بر خودش برگردد و کشته شود و ابوالسنابل در فتوای که درباره عِدّه (زن) داده بود اشتباه کرده اند.»
ابن حزم علاوه بر این موضِع در باب «فی ابطال التقلید» موارد فراوانی را ذکر می کند وی در آنجا تأکید می کند که محال است پیامبر به پیروی از تمامی صحابه دعوت کرده باشد درحالیکه برخی از آنها چیزی را حلال و دیگری آن را حرام میکرده است. اگر چنین اقتدایی درست باشد باید خوردن خمر بر اساس اقتداء به سمره بن جندب حلال تلقی شود و خوردن برف بر روزه دار جایز باشد زیرا ابی طلحه معتقد بود که برف در زمره خوردنیها و نوشیدنیها نیست.
ابن حزم در اتقان شواهد تاریخیای که بیان نموده، میگوید: «کل هذا مروی عندنا بالأسانید الصحیحه ترکناها خوف التطویل» وی در ادامه حتی انکار پیامبر از سوی برخی از اصحاب و همچنین فتوا دادن در عَرض فتوای پیامبر را نقل نموده و میگوید: «قد بینا آنفا إخباره علیه السلام أبا بکر بأنه أخطأ وقد کان الصحابه یقولون بآرائهم فی عصره صلى الله علیه وسلم فیبلغه ذلک فیصوب المصیب ویخطىء المخطىء فذلک بعد موته صلى الله علیه وسلم أفشى وأکثر فمن ذلک فتیا أبی السنابل لسبیعه الأسلمیه بأن علیها فی العده آخر الأجلین فأنکر صلى الله علیه وسلم ذلک وأخبر أن فتیاه باطل وقد أفتى بعض الصحابه وهو صلى الله علیه وسلم حی بأن على الزانی غیر المحصن الرجم حتى افتداه والده بمائه شاه وولیده فأبطل صلى الله علیه وسلم ذلک الصلح وفسخه …وقال عمر لأهل هجره الحبشه نحن أحق برسول الله صلى الله علیه وسلم منکم فکذبه النبی صلى الله علیه وسلم»[۶۸۴] یعنی: «چندی پیش روایت تخطئه ابوبکر توسط رسول خدا را بیان کردیم و (میدانیم که) صحابه در دوره حیات حضرت بر اساس رای خویش سخنانی میگفتند و حضرت برخی را صحیح و برخی را خطا می شمرد و این حالت پس از رحلت حضرت آشکارتر و بیشتر بوده است. از آن جمله است فتوای ابوالسنابل به سبیعه اسلمی که بر او (از میان دو موعد) عده بیشتر واجب است و پیامبر(ص) فتوایش را انکار کرده و گفت که فتوایش باطل است. (در مورد دیگری) برخی از صحابه در حال حیات پیامبر ص فتوا دادند که بر کسی که زنای غیرمحصن کرده است حد رجم واجب است تا اینکه پدر زانی ۱۰۰ گوسفند و یک کنیز (دختر) فدا داد (تا پسرش را نجات دهد.) پس پیامبر(ص) آن صلح را باطل وفسخ کرد. (و در مورد دیگری) عمر به کسانی که به حبشه هجرت کرده بودند گفت: ما به پیامبر خدا (ص) نزدیکتر از شماییم و پیامبر ص او را تکذیب کرد».
ج. رد اختلاف قرائات از سوی پیامبر(ص): موضوع اختلاف قرائات یکی از مهمترین بحثهای حوزه علوم قرآنی است، از زاویه نگاه تاریخی شاید امری طبیعی به نظر برسد. لیکن از جهت توجه به دیدگاه پیامبر در این زمینه ابن حزم به نکته درخور تحقیقی اشاره می کند وی روایاتی که بر جواز اختلاف قرائات دلالت دارد را بیان میدارد و آنها را در تعارض با روایات دیگر رد می کند. اجمال سخن وی چنین است:
درمجموع این روایات پس از آگاهی پیامبر بر اختلاف قرائت دو نفر از صحابی با دو عکسالعمل متفاوت و متناقض روبرو هستیم؛ در یک روایت پیامبر پس از شنیدن اختلاف در قرائت، خطاب به قاریان فرمود «کلاکما محسن» درحالیکه در بیشتر روایات[مراد روایات معارض است] پیامبر پس از شنیدن اختلاف آن دو خشمگین شد و فرمود: «إنما هلک من کان قبلکم باختلافهم فی الکتاب»[۶۸۵]
د. افرادی که در سند روایت قرار گرفتهاند افرادی هستند که ناقل روایات موضوعه هستند.[۶۸۶]
ابن حزم پس از مناقشه طولانی سندی و متنی در مورد حدیث «اصحابی کالنجوم» روایت را یقیناً ساختگی دانسته است و بیان داشته که این روایت در کنار حدیث ثقلین که تمسک به کتاب و سنت را بیان داشته جایگاهی ندارد.[۶۸۷]
شواهد فراوانی مبنی بر عدم عدالت تمامی صحابه وجود دارد که ابن حزم به برخی از آنها اشاره نمود، لیکن توجه به این موضوع از زاویه نگاهِ میزان باورپذیری جامعه، به عدم عقلانیت «عدالت صحابه» و صرفاً اعطای قداستی عمومی اشاره دارد.
ابو هلال عسکری ذیل عنوان «أول مولود ولد فى الاسلام قبل الهجره عبدالله بن عمر»( اولین کسی که در اسلام قبل از هجرت به دنیا آمد عبدالله بن عمر بود) به برخی از ویژگیهای عبدالله بن عمر اشاره نموده و میگوید : «وکان اذا اغتسل من الجنابه غسل داخل عینیه حتى ذهب بصره، فاذا توضأ غسل بیده الى منکبه» یعنی:« و هنگامی که غسل جنابت میکرد داخل دو چشمش را میشست تا اینکه نابینا شد و هنگامی که وضو میگرفت دستش را تا سر کتف میشست». وی در ادامه تعجب خود را از کار ابن عمر نشان داده و میگوید: «وأعجب من غسل عبد الله داخل عینیه من الجنابه صنیع أنس بن مالک وأبى طلحه الانصارى» یعنی:« و عجیب تر از شستن داخل چشم توسط عبدالله بن عمر کارهای خودساخته انس بن مالک و ابی طلحه انصاری است». وی در ادامه بدین بهانه به برخی از بدعتهای اصحاب اشاره می کند:
«أخبرنا أبو أحمد عن الصولى عن المغیره بن محمد عن على بن محمد بن سلیمان النوفلى عن أبیه قال: قلت لعیسى بن جعفر: وهو والى البصره، لو أحضرت عده من الفقهاء والأدباء، وأطایب الناس مجلسک فى کل أسبوع یوما، فتغدوا عندک وتذاکروا الفقه والآثار وأخبار الناس، فتستفید معرفه وذکرا حسنا، فقال: اختر لى منهم عشره، واقبض کل شهر الف درهم، وفرقه فیهم، فلما حضروا تذاکروا أنس بن مالک، فقلت: ولاه الحجاج نیسابور من أرض فارس، فأقام فیها سنتین یقصر الصلاه ویفطر، ویقول: ما أدرى کم مقامى ومتى یوافینى العزل، فانکر عیسى ذلک، فتبادر القوم بالأسانید بصحته، فقلت: أعجب من هذا صنیع أبى طلحه الانصارى، کان یأکل البرد فى شهر رمضان، ویقول: لیس بطعام ولا شراب، فأنکره عیسى، فتبادر القوم بالأسانید، فقال حماد بن زید: کأنک تحب أن تذکر مساوىء أصحاب رسول الله- صلّى الله علیه وسلم- فقلت: والله ما قصدت ذلک، ولا أبغضت واحدا منهم، ولکنى أعلمک أنک على خطأ اذا حدثت عن النبى أنه قال: (أصحابى کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم) فترسل هذا ولا توضحه فیسمعه من لا یدرى، فیفعل فعل أبى طلحه وأنس، فیکون الاثم علیک. وانما عنى- صلّى الله علیه وسلم- العلماء منهم، مثل عمر وعلى وابن مسعود ومعاذ بن جبل ومن شابههم، لا على الجمهور»[۶۸۸] یعنی:« به عیسی بن جعفر والی بصره گفتم ای کاش عدهای از فقیهان و ادیبان و مردم نیکو خصال را هر هفته یک بار در مجلس خود حاضر میکردی و آنان نزد تو به مباحثه فقه و آثار و تاریخ گذشتگان میپرداختند و تو از معارف و سخنان نیکو استفاده می کردی. عیسی گفت: ده تن از ایشان را برگزین و هر ماه هزار درهم بردار و بینشان تقسیم کن. چون فقیهان و اهل علم حاضر شدند انس بن مالک را یاداور شدند من گفتم: حجاج او را به ولایت نیشابور گماشت و او دو سال در آنجا سکونت داشت و در این دو سال نماز را شکسته می خواند و روزه نمی گرفت و میگفت نمیدانم چه مقدار اقامت خواهم داشت و کی حکم عزلم فرا میرسد. عیسی این گزارش را انکار کرد و عالمان مجلس اسناد خود را در صحت آن ارائه دادند. گفتم و عجیب تر از آن کار ابی طلحه انصاری است که در رمضان دانه تگرگ را می خورد و می گفت نه خوردنی است و نه آشامیدنی (روزه را باطل نمی کند) عیسی این گزارش را نیز انکار کرد و عالمان مجلس اسناد خود را در صحت آن ارائه دادند. پس حماد بن زید گفت: گویا تو دوست داری بدی های اصحاب رسول خدا (ص) را یادآوری کنی؟ گفتم: به خدا سوگند چنین قصدی ندارم و هیچ یک از صحابه را دشمن نمی دارم ولی به تو می گویم که در اینکه حدیث ا…. (اصحاب من چون ستارگان هستند که به هر یک اقتدا کنید هدایت می شوید) را بدون شرح و توضیح نقل می کنی در اشتباهی، چرا که افراد ناآگاه آن را شنیده و کار ابی طلحه و انس را انجام می دهند و گناهش بر تو نوشته می شود. مقصود حضرت در این حدیث عالمان اصحاب مثل عمر، علی، ابن مسعود، معاذ بن جبل بوده است نه همه اصحاب».
ماجرای فوق بهصراحت اشاره می کند که باوجود سنت پیامبر، پیروی از آراء و نظرات شخصی برخی از اصحاب موردتوجه بوده است که چنین پیرویای از آنها بنا بر فراز پایانی ماجرا ارتکاب گناه است.
در دورههای بعد هر نظر شاذی از اصحاب با تکیهبر «أصحابى کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم» از سوی کسانی مقبول دانسته میشده است که به «مَساوی» صحابه اعتراف داشتهاند لیکن روایت مورد بحث با «قداست بخشی» مانع از مناقشه در رفتار صحابه میشده است.
پاسخ به «حماد بن زید» نشان میدهد که عدم جستجو از بدیهای اصحاب را از تبعیت محض از آنها جدا نموده است، به بیانی دیگر حتی اگر بررسی افعال نادرست آنها جایز نباشد. پیروی از آنها هم جایز نیست. و همین دلیل برای رد روایت «اصحابی کالنجوم» به نفع تمامی اصحاب کافی است.
شواهد دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد از روایت اصلی بهرهبرداری نادرستی شده است، روایتی در «عیون اخبار الرضا» به روشنی به این موضوع اشاره دارد: «سُئِلَ الرِّضَا(ع) عَنْ قَوْلِ النَّبِیِّ (ص) أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمُ اقْتَدَیْتُمُ اهْتَدَیْتُمْ وَ عَنْ قَوْلِهِ (ع) دَعُوا لِی أَصْحَابِی فَقَالَ (ع) هَذَا صَحِیحٌ یُرِیدُ مَنْ لَمْ یُغَیِّرْ بَعْدَهُ وَ لَمْ یُبَدِّلْ قِیلَ وَ کَیْفَ یَعْلَمُ أَنَّهُمْ قَدْ غَیَّرُوا أَوْ بَدَّلُوا قَالَ لَمَّا یَرْوُونَهُ مِنْ أَنَّهُ (ص) قَالَ لَیُذَادَنَّ بِرِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَنْ حَوْضِی کَمَا تُذَادُ غَرَائِبُ الْإِبِلِ عَنِ الْمَاءِ فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی أَصْحَابِی فَیُقَالُ لِی إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ بُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً لَهُمْ أَ فَتَرَى هَذَا لِمَنْ لَمْ یُغَیِّرْ وَ لَمْ یُبَدِّل»[۶۸۹] یعنی: «از حضرت رضا علیه السلام دربارهی حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد که فرموده بود: «أَصْحابِی کالنُّجُومِ بِأَیِّهِمُ اقْتَدیْتُمُ اهْتدَیْتُم؛ یعنی اصحاب من مانند ستارگان آسمانند، به هر کدام اقتدا کنید، راه یابید». همچنین از حدیث «دَعُوا لِی أَصحابِی؛ اصحابم را به خودم واگذارید»، امام علیه السلام فرمود: این حدیث درست است. مقصود حضرت صلی الله علیه و آله و سلم از اصحاب، کسانی اند که دین را تغییر و تبدیل نداده باشند [و یا کسانی که خود پس از او تغییر حال پیدا نکرده باشند]، سؤال شد از کجا دانسته شود که اصحاب آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم دین را تغییر و تبدیل داده اند [و یا خود آنان تغییر یافته اند] فرمود: از آنجا که خود روایت کرده اند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در روز قیامت مردانی از اصحابم از حوض کوثر ممنوع می شوند، چنان که شتران غریب از آب منع می شوند، و من می گویم: پروردگارا! اصحابم! اصحابم! [من اینها را میشناسم، اینان یاران منند]، به من گفته میشود که: تو نمیدانی آنها بعد از تو در دنیا چه بدعتها و حوادثی ایجاد کردند. پس آنها را میگیرند و به طرف چپ (اصحاب الشّمال) میبرند و من در آن هنگام (نفرین) میکنم و میگویم: «بُعداً لَهُمْ وَ سُحْقاً لَهُمْ؛ دوری و نابودی باد آنان را». آن گاه حضرت رضا علیه السلام فرمود: آیا گمان می بری که این نفرین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای کسی است که تغییر و تبدیل در دین نداده است؟».
نقد و بررسی دلیل عقلی عدالت صحابه
یکی از جامعترین دلایل عقلی که برای عدالت صحابه بدان استناد میشود؛ دیدگاه سید قطب در کتاب «معالم فی الطریق» است، دلایل سید قطب و علت رجوع نگارنده به آن از دو جهت دارای اهمیت است:
نخست اینکه وی فصلی جداگانه به این موضوع اختصاص داده است؛ وی در فصل آغازین از کتاب خویش از صحابه بهعنوان «جیلٌ قرآنیٌ فرید»[۶۹۰] یاد میکند و در پایان همین فصل دیدگاه سیاسی خود را در مورد جامعه خویش و بلکه جهان معاصر خود ابراز می کند و به تغییر اساسی ساختار نظامهای حاکم دعوت میکند.[۶۹۱] نتیجهای که سید قطب از این فصل میگیرد مانیفست سیاسیاش است که به خصوص در سالهای اخیر در محافل علمی و شبکههای اجتماعی مورد اقبال افراطگرایان، سلفیه و تکفیریها قرارگرفته است، آنچه خطر را دوچندان می کند این است که نتایج وی مبتنی بر فصلی از کتابش است که تلاش عقلانی در جهت اثبات عدالت صحابه است. اهمیت اندیشه عدالت صحابه در تفکرات سلفیه ازاینرو حائز اهمیت است. لیکن بررسی رابطه تئوری عدالت صحابه با اندیشههای سلفیه و افراطگرایان تکفیری پژوهشی مستقل میطلبد.
در سایه چنین شرایطی است که «موازنه قوا» همچون اصلی حاکم بر روابط بین دول اروپایی مطرح میگردد. دولتهای مختلف اروپایی برای حفظ امنیت خود که بطور روزافزونی در معرض تهیدد همسایگان بوده، مسابقه تسلیحاتی و تجهیز نظامی خود را مهمترین هدف خویش قرار میدهند. «سیاست قدرت» که در قرون فوق در اروپا حاکمیت داشته، محصول همین اصل موازنه قوا بوده است.
ناسیونالیسم نیز در این دوره چه در روابط میان قارهها و چه در چارچوب یک قاره (اروپا)، بیشتر توسعهطلبی تلقی میشد. ناسیونالیسم بین سالهای ۱۸۸۰ و ۱۹۱۴ میان قارهها به صورت امپریالیسم استعماری ظاهر شد و در تمامی موارد ناسیونالیسم درآن واحد دو هدف، گسترش قارهای و توسعه مستعمراتی را دنبال میکرد که هر دو از عوامل عمده در جنگهای قرنهای نوزدهم و بیستم در اروپا بودند.[۹]
بعد از جنگ جهانی دوم نیز برداشت سنتی از امنیت، ابعاد تازه ای پیدا کرد. اگر چه دنیای پس از جنگ با قبل از آن تفاوتهای زیادی یافته بود، ولی مهمترین مسائل افزوده شده بدان را میتوان، رقابتهای ایدئولوژی و موازنه هستهای میان ابرقدرتها دانست. اتحاد شوروی با ایدئولوژی رسمی مارکسیست – لنینیستی در شرق و ایالات متحده آمریکا با ایدئولوژی لیبرال دموکراسی، رهبری جهان غرب را عهده دار شدند اگر چه رقابت این دو ابرقدرت قبل از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود ولی توسعهطلبی شوروی از آذربایجان ایران شروع شد، اتحاد شوروی پس از تسخیر شرق اروپا، به دنبال گسترش اراضی درجنوب خود و تصرف آذربایجان ایران بود که با تهدیدات ایالات متحده به استفاده از سلاح اتمی، مجبور به عقبنشینی شد. ایالات متحده نیز برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در اروپا، «طرح مارشال» را جهت کمک به بازسازی اقتصادی اروپا عرضه نمود و برای حفظ امنیت اروپا، اتحادیه «ناتو» را تاسیس کرد. اتحاد شوروی نیز در مقابل، اتحادیه نظامی «ورشو» را پایهگذاری نمود. موازنه قوا که پیشینهای طولانی در تاریخ اروپا داشته، بار دیگ بر روابط بین دو ابرقدرت حاکم شد و با دستیابی دو ابرقدرت به بمب اتمی «موازنه ترور» یا «موازنه وحشت» رخ نمود.[۱۰]
در ادامه به دو برداشت متفاوت از مفهوم امنیت اشاره میشود، امنیت در مفهوم سنتی و امنیت در مفهوم نوین.
نظریه واقع گرایی و امنیت
از دیدگاه واقعگرایان، سیاست بینالملل همانند سیاست داخلی، کشمکش بر سرقدرت است، مفروضههای اساسی واقعگرایی به ترتیب زیر هستند:
۱)دولتهای ملی، بازیگران اصلی در یک نظام دولت محور هستند؛
۲) سیاست داخلی را میتوان از سیاست خارجی تفکیک کرد؛
۳) سیاست بینالملل کشمکش بر سر قدرت در یک محیط فاقد مرجع برتر مرکزی است؛
۴) در یک نظام بینالمللی نامتمرکز مرکب از دولتهای ملی که از حقوق برابربا حاکمیت برخوردارند، میان دولتهای ملی از حیث تواناییهایشان، سلسله مراتبی به صورت قدرتهای بزرگتر و دولتهای کوچکتر، وجود دارد.[۱۱]
همانطور که از مفروضههای بالا استنباط میشود، در برداشت واقعگرایی از سیاست بینالملل، دولت ملی بازیگری اصلی به شمار میرود که مهمترین ابزار آن در حفظ امنیت و موجودیت خود، ابزار نظامی است. بنابراین مساله افزایش قدرت نظامی برای حفظ منافع ملی و امنیت ملی اهمیت مییابد.
«مورگنتا» یکی از نظریهپردازان واقعگرایی، محور اصلی مباحث خود را منافع ملی قرار میدهد. به اعتقاد وی، میان منافع ملی کشورها هماهنگی وجود ندارد و روابط میان کشورها براساس تعارض در منافع ملی شکل میگیرد. به همین جهت «مورگنتا» نظریه موازنه قدرت را براساس همین تضاد بینادین میان منافع بازیگران نظام بینالملل تدوین میکند، که آن هم بر بدبینی فلسفی استوار است.[۱۲]
از طرف دیگر، عدهای دیگر از واقعگرایان، امنیت را هدف اولیه سیاست خارجی میدانند. «شومان» معتقد است که اگر امنیت کشوری تضمین نشده باشد، امید به بقاء بیهوده است و اگر کشوری نتواند امنیت مطلوب را پدید آورد، چگونه خواهد توانست به هدفهای یگر از جمله تامین رفاه اتباع خویش اقدام نماید و «کراب» نیز تاکید میکند که «قدرت در ابتدائی ترین مراحل خود به معنای توان کشور در حفظ امنیت تعریف میشود.»[۱۳]
در مجموع، نگرش واقعگرایان نسبت به منافع ملی، نگرشی تعارضی است بدین معنا که در این مکتب رابطه امنیت ملی و منافع کشورهای مختلف رابطهای تعارضی میباشد و ممکن است تامین منافع ملی یک کشور به ضرر منافع ملی کشورهای دیگر تمام شود.
در این میان «ریمون آرون» در مخالفت با اصل مفهوم منافع ملی، آن را پوچ و بیارزش میداند و «پی. ای. رینولدز» نیز آن را بیفایده به حساب میآورد.[۱۴]
امنیت در مفهوم نوین
در این مبحث به نظریههای «وابستگی متقابل» و لیبرال گرایی بینالملل (تئولیبرالیسم) و نگرش آنها به مسائل امنیتی که بر مفهوم نوین امنیت تاکید دارند، میپردازیم.
نظریه وابستگی متقابل و امنیت
نظریه وابستگی متقابل الگویی است که در زمینههای مختلف دارای مفروضاتی مغایر با مفروضات واقعگرایی است که از جمله این موارد، مسائل امنیتی میباشد. در این نظریه به مسائل امنیتی با دید جدیدی نگریسته میشود که مبنای تامین آن نه قدرت نظامی، که همکاریهای اقتصادی است.
در دنیای وابستگی متقابل کثرت و تنوع مسائلی که دولتها در حوزه سیاست خارجی با آنها درگیرند ، رشد یافته و دیگر همه مسائل تحت شعاع امنیت نظامی قرار نمیگیرند. همانطوری که «هنری کسینجر» بر آن تاکید ورزیده، در شرایط کنونی تکیه روی مسائل سنتی دیگر کفایت نمیکند، بلکه موضوعات جدید و بیسابقهای ظاهر شده است. اینک مسائل مربوط به انرژی، منابع، محیط زیست، جمیعت و استفاده از فضا و دریا، مسائل نظامی، ایدئولوژی و رقابت سرزمینی که بطور سنتی در دیپلماسی حاکم بودهاند، پیوند خورده است.[۱۵]
به هر حال، براساس تئوری وابستگی متقابل در دنیای معاصر فواید و منافع تجارت و همکاری میان دولتها به شدت از رقابت نظامی و کنترل سرزمین فراتر رفته است.
این امر به دو دلیل تلقی میشود:
اول، عصر استقلال کامل دولتها به سر آمده است و لایههای پیچیده وابستگی متقابل اقتصادی، تضمینگر آنست که دولتها نمیتوانند متجاوزانه عمل کنند.
دوم، تصرف سرزمین در عصر اتم، هم خطرناک است و هم برای دولتهای متجاوز پرهزینه، در مقابل، توسعه اقتصادی از طریق سرمایهگذاری خارجی و تجارت، جذابترین و سودمندترین استراتژی است.[۱۶]
نظریه لیبرالیسم نو و امنیت
از دیدگاه لیبرالیستی، اساسا وضعیت عادی، وضعیت صلح است و جنگ هم غیرطبیعی و هم غیرعقلانی است. لیبرالها علت اصلی جنگ را وجود نظامهای غیردمکراتیک میدانند و حکومتهای نظامی گرا را عامل اصلی وقوع جنگ در صحنه روابط بینالملل برمیشمرند.
طرفداری از لیبرال دمکراسی و تجارت آزاد از عوامل موثر در امنیت پایدار تلقی میشوند. این دیدگاه حکومتهای غیردمکراتیک را علت اصلی جنگ و ناامنی فرض میکند، بنابراین تعریف سنتی از امنیت که به امور دفاعی، نظامی و تسلیحاتی مربوط میشد، هم اکنون به زمینههایی معطوف شده است که بتواند مبنایی پایدار برای فعالیت اقتصادی، تولید،افزایش درآمد و امکانات یک جامعه باشد. در این میان، تعریف جدید از امنیت و ظهور «امینت اقتصادی» به جای «امنیت نظامی» نظام بینالمللی را به سمت تک قطبی شدن، صرفا از لحاظ فرهنگ اقتصادی سوق میدهد.[۱۷]
امروزه ابعاد جدید امنیت علاوه بر مسائل نظامی، موضوعات جدید امنیت اقتصادی، امنیت منابع و محیط زیست و امنیت فرهنگی و سیاسی است که غفلت از هر کدام میتواند منبع عمدهای برای ناامنی باشد.[۱۸]
در پژوهش حاضر، به امنیت در مفهوم نوین آن توجه شده است، در واقع پس از جنگ سرد و پایان رقابتهای سنتی نظامی، تهدیدهای امنیتی جز مسائل نظامی عرصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را نیز شامل شدند. در پژوهش حاضر، به امنیت در مفهوم نوین آن توجه شده است.
فصل دوم
عوامل موثر بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی
مقدمه
منطقه قفقاز جنوبی به دلیل وجود عوامل گوناگون یک منطقه نفوذپذیر تلقی شده است. منابع غنی انرژی در جمهوری اسلامی آذربایجان، بحران کهنه قرهباغ و جنگ روسیه و گرجستان و بیثباتی ناشی از آن در اوراسیا، از عوامل عمدهای هستند که منجر به شکلگیری معادلات امنیتی و دستهبندیهای گوناگون با شرکت کشورهای این منطقه و بازیگران و کشورهای فرامنطقهای شدهاند.
جمهوری اسلامی ایران به دلیل دارا بودن مرز مشترک با دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان، کشوری محسوب میشود که امکان تسری بحرانهای این منطقه به آن وجود دارد.
سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز جنوبی به طور کلی تابعی از سیاستهای فدراسیون روسیه در این منطقه میباشد.
به دلیل وجود برخی از عوامل داخلی، منطقهای و فرامنطقهای جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات و بحرانهای این منطقه از توان تأثیرگذاری بالایی برخوردار نیست.
روابط سنتی روسیه و ارمنستان، آمریکا و ترکیه با آذربایجان و آمریکا با گرجستان، به همراه حذف ایران از مسیرهای انتقال انرژی، جمهوری اسلامی ایران را به کشوری با توان تأثیرگذاری اندک در این منطقه تبدیل نموده است.
در این فصل به عوامل متعددی که بر امنیت ملی کشورمان اثرگذار هستند، اشاره شده است.
منطقه قفقاز جنوبی یک محیط امنیتی مستقیم برای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و فعل و انفعالات در این منطقه، کم یا زیاد بر کشورهای پیرامون از جمله جمهوری اسلامی ایران اثرگذار خواهد بود. هر چند تغییر و تحول در گرجستان، منافع ملی جمهوری اسلامی را چندان درگیر خود نمیکند این اثرپذیری در مورد تحولات در جموری آذربایجان و جمهوری ارمنستان مهمتر و مستقیمتر به نظر میرسد.
رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، پتانسیل تهدید قومی در ایران و رژیم حقوقی دریای خزر از مهمترین تحولات اثرگذار بر امنیت ملی جمهوری اسلامی در این منطقه میباشند. با توجه به موضوع این پژوهش، تمرکز این فصل بر جمهوری آذربایجان میباشد. بدیهی است تلاشهای رژیم صهیونیستی در این منطقه پیش و بیش از هر چیز امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را تهدید خواهد کرد. توان اطلاعاتی کم نظیر یا حتی بینظیر این رژیم و پنهان کاری و وارونه جلوه دادن واقعیت، در طول تاریخ تأسیس اسرائیل همواره به عنوان دست راست سیاست خارجی این کشور قرار داشته است.
آشکار است به هنگام تأکید بر نفوذ اسرائیل، با توجه به سعی در پنهان کاری و برخی حساسیتها در جمهوری آذربایجان، نمیتوان به عوامل و ابزارهای مستقیم حضور این رژیم در آذربایجان اشاره کرد اما با توجه به سابقه اسرائیل و نیز اطلاعاتی که جمع آوری شده است، سعی نگارنده در نشان دادن ابعاد این حضور خواهد بود. مثالی که میتوان به عنوان وجود حساسیت در روابط باکو - تل آویو از آن یاد کرد این است که با وجود سفر رسمی پرز رئیس رژیم صهیونیستی، این رژیم هنوز و علی رغم اصرار فراوان به باکو، موفق به ایجاد سفارتخانه در این جمهوری نگردیده است.
۲-۱- امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
امنیت پدیدهای ثابت و مشخص نیست و تنها به عامل عینی تهدیدات نظامی محدود نمیشود امنیت عوامل احساسی و ادراکی و به طور کلی تصورات را نیز در برمیگیرد. «تهدیدات امنیت ملی نیز تنها به تهدید نظامی خلاصه نمیشوند بلکه همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک یک جامعه را در برمیگیرند. از این رو هر عاملی که در این مسیر مانع فرایند دست یابی به ارزشها و یا کاهش قدرت یک کشور در ابعاد مختلف گردد، تهدید محسوب میشود.»[۱۹]
اولویت اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همانند تمام کشورها کسب منافع ملی میباشد. تحقق این هدف مستلزم تأمین امنیت ملی است. در تأمین امنیت ملی با توجه به مطالب عنوان شده، فقدان عوامل تهدیدزا نیز مورد توجه قرار میگیرد.
۲-۲- عوامل موثر بر امنیت ملی و جهتگیری سیاست خارجی ایران
- ژئوپلتیک، که عناصر تهدید و فرصت را توأمان به همراه دارد.
فرصت عواملی همچون عمق استراتژیک، وسعت و…را شامل میشود و «تهدید به جهت قرار گرفتن در دو مسیر بسیار حساس، خلیح فارس و آسیای مرکزی و قفقاز»[۲۰]
- ساختارهای اجتماعی و سیاسی به عنوان پدید آورنده بخشی از مطالبات سیاست خارجی، در این باره بخشی از فرهنگ سیاسی شکل گرفته در طول دوره های مختلف در کشورمان بیم از سلطه خارجی میباشد که در انقلاب سال ۵۷ در شعار نه شرقی نه غربی تجلی یافت.
این بینش، سبب به وجود آمدن توهم استقلال در محیطهای عملیاتی سیاست خارجی میگردد که به هیچ وجه امکان پذیر نمیباشد.
- منابع انرژی که تأثیرپذیری بیش از ۷۰ درصد درآمد کشور به آن «اصلیترین منبع تأمین نیازهای کشور و رگ حیاتی امنیت ایران محسوب میشود»[۲۱]
در بررسی ابعاد امنیت ملی ایران باید به موارد زیر اشاره کرد.
- امنیت اقتصادی: با توجه به وابستگی اقتصاد کشور به صادرات تک محصولی، تغییر و تحولات در میزان استخراج و فروش و همچنین قیمت نفت پیامدهای مثبت و منفی مستقیم برای اقتصاد کشور در پی خواهد داشت. در واقع میتوان گفت فضای امنیت اقتصادی در ایران، تابعی از تقاضا و عرضه محصولات نفتی، شرایط منطقهای و بین المللی برای فروش این محصول و به طور کلی غیرثابت و خطرپذیر است.
«امنیت سیاسی که منظور از آن ثبات نظام سیاسی، قدرت مخالفان و نحوه فعالیت آنها در داخل و خارج میباشد»[۲۲]
- امنیت نظامی که با توجه به مقاومت جمهوری اسلامی در برابر هژمونی جهانی ایالات متحده و قدرت منطقهای اسرائیل، نیاز جمهوری اسلامی را به سلاحهای بازدازنده نظامی توجیه و تأکید میکند.
منطقه قفقاز جنوبی با توجه به وجود منابع عظیم انرژی جمهوری آذربایجان و نیز بحران کهنه قره باغ، یک منطقه نفوذپذیر میباشد.
بازیگران گوناگون منطقهای و فرامنطقهای، این منطقه را به عرصه رقابت و نیز تعارض تبدیل نمودهاند. مفهوم رقابت بیشتر نشان دهنده نفوذ قدرتهای غربی و مفهوم تعارض در بردارنده دو صف ازکشورهای غربی و روسیه در وحله نخست، رو در روی یکدیگر است.
۲-٢-۱- رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در قفقاز جنوبی و تأثیر آن بر امنیت ج.ا.ا
با خلاء به وجود آمده پس از فروپاشی شوروی بار دیگر مناطق آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی به عرصه بازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شدند این منطقه در قرن نوزدهم نیز عرصه رقابت روسیه و انگلیس بود. «رود یارد کیپلینگ» این رویارویی را که در آسیای مرکزی و غرب آسیا قرار داشت، «بازی بزرگ» نامید.[۲۳]
آرایههای ادبی: راه و را جناس زاید دارند. فرمان شاه به نگهبان مانند شده است .
۷۰ - فردوس مجلس داوری کارواح دربان زیبدش
اجرام موکب صفدری کافلاک میدان زیبدش
واژگان: فردوس: باغ، بوستان، بهشت. (معین) داور: آن که میان مردم حکم و فصل دعوی میکند، انصاف دهنده ، قاضی. (معین) ارواح: جمع روح، روحها، جانها، روانها. (معین) اجرام: جمع جرم، تنها و اکثر استعمال اجرام لطیف است و اجسام در کثیف اکثر اطلاق این لفظ در کوکب و جواهرات کنند. (فرهنگ لغات) موکب: گروه سوار و پیاده که در التزام رکاب پادشاه باشند. (معین) صفدر: از هم درندهی صف، شکنندهی صف، شجاع، دلیر. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان آن کسی است که مجلس با عظمت و فردوسگونش شایستهی آن است که ارواح، دربان و نگهبان درش باشند. آن شجاع و دلاوری که ستارگان و اجرام آسمانی سپاه او را تشکیل میدهند و شایسته است که آسمان جولانگاه او باشد .
آرایههای ادبی: فردوس مجلس اضافهی تشبیهی . اجرام موکب اضافهی تشبیهی . بیت دارای اغراق است .
بند ششم:
کلمات قافیه: خندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: نیستم
۷۱ - نی نی ز خوبان فارغم در کار ایشـان نیســتم
آزاد کــرد همتــم در بنـد خوبــان نیســتم
واژگان: آزاد کرد: آزاد کرده، رها و مستخلص، یله کرده، مطلق گردانیده. (فرهگ لغات)
معنی و مفهوم: نه نه، من از زیبا رویان رها و فارغم ، درگیر کار عشق آنان نیستم. من آزاد کرده و رها شدهی عزم و اراده استوار خویش هستم، دربند و گرفتار خوبان نیستم .
آرایههای ادبی: آزاد و دربند تضّاد دارند .
۷۲ - خود کوی سودا نسپرم، خود روی زیبا ننگـرم
بردام خوبـان نگذرم، چون مرغ ایشـان نیستـم
واژگان: سودا: مالیخولیا، وسواس، خیال فاسد. (معین)
معنی و مفهوم : من در پی خیالات باطل نیستم و به روی زیبا نگاه نمیکنم. بردام صید خوب رویان گذر نخواهم کرد؛ چرا که من شکار آنها نیستم .
آرایههای ادبی: کوی سودا اضافهی تشبیهی .
۷۳ - یاد بتان تا کی کنم ، فرش هوس را طی کنـم
این اسب چوبین پی کنم، چون مرد میدان نیستم
واژگان: طی کردن: در نوردیدن، جمع کردن، لوله کردن. (فرهنگ لغات) پی کردن: به یک ضرب پای حیوان را جدا کردن از قلم. (فرهنگ لغات) اسب چوبین: اسبی که از چوب ساخته شده، نی، چوب که کودکان بر آن سوار شوند. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: تا کی از زیبا رویان یاد کنم این هوس و خواهش خام را جمع میکنم و این هوس بیهوده که همچون اسب چوبین فریبنده و سرگرم کننده است را از بین میبرم؛ زیرا که مرد میدان عشق خوب رویان نیستم .
آرایههای ادبی: بت استعاره از زیبارو. فرش هوس اضافه تشبیهی. فرش هوس طی کردن کنایه از ترک هوس و خیال باطل کردن . اسب و میدان با هم تناسب دارند .
۷۴ - شیدای هر مه فش نیم، جویای هر دلکش نیـم
پروانـهی آتش نیــم، مـرغ سلیمـان نیســتم
واژگان: دلکش: دلپذیر، دلربا، خوشایند. (معین)
معنی و مفهوم: من شیفته و دلباختهی هر مه روی (ماه مانند) نیستم و به دنبال هر دلبر دلکش نیستم. پروانه نیز نیستم که به عشق آتش ، خود را به آتش بکشاند و هم چون هدهد (مرغ سلیمان) هم نیستم که در پی یافتن دلبران دلکش(بلقیس) باشم .
آرایههای ادبی: مه فش استعاره از نگار زیبارو. مرغ سلیمان استعاره از هدهد و دنبال دلکشان بودن اشاره به ماجرای یافتن بلقیس و سبب وصال او و سلیمان دارد .
۷۵ - بس نقب کافکندم نهان بر حقّه ی لعـل بتـان
صبح خرد چون شد عـیان، نقّاب پنهان نیستــم
واژگان: نقب: سوراخ کردن دیوار، راه زیرزمینی. (معین) حقّه: ظرف کوچکی که در آن جواهر یا اشیاء دیگر اندازند، قوطی. (معین) نقّاب: نقب زننده، نقب زن. (معین)
معنی و مفهوم: پنهانی دفعات زیادی در صندوقچهی لب و دهان زیبا رویان نقب زدم و وارد شدم. چون صبح خرد و دانایی دمید و آشکار شد دیگر نقّاب پنهان نیستم و آن اعمال پیشین را انجام نمیدهم .
آرایههای ادبی: حقّهی لعل استعاره از لب و دهان. صبح خرد اضافهی استعاری . عیان و نهان تضّاد دارند .
۷۶ - ساقی ِ غم را زاندرون، چون سوخته بیدم کنون
تا چند بارم اشک خون، گر راوق افشان نیستم
واژگان: بید سوخته: زغال بید که برای صاف کردن شراب به کار میبردند. (فرهنگ لغات) راوق افشان: راوق افشاننده، باده ریز، ساقی. (فرهنگ لغات)
شاهد: مجلـس غـم ساخته است و من چو بیـد سوخـته
تــا بــه مـن راوق کنــد مـژگـان مـیپـالای مـن
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۲۰)
معنی و مفهوم: درون من برای غم و غصهها مانند بید سوختهای که شراب را صافی میکند، خون دلم را صاف میکند و از دیدگان فرو میبارد. اگر ساقی نیستم تا کی باید اشک خونین همچون شراب ببارم؟
آرایههای ادبی: ساقی غم اضافه تشبیهی. شاعر خود را به بید سوخته تشبیه کرده است همان گونه که بید سوخته شراب را صاف میکند درون شاعر نیز خون دل را صافی میکند و به صورت اشک فرو میبارد .
آشنا کردن دانش آموزان با زندگی پیامبران و ائمه معصومین(ع) در حد ممکن
آشنا کردن دانش آموزان با قوانین و هنجارهای اجتماعی
آموزش هنری برای پرورش استعداد های هنری با تأکید بر هنرهای بومی و مناسب با مقتضیات منطقه ای
ب) اهداف عاطفی
احترام گذاردن به بزرگسالان
علاقه مند کردن به نظم و مسئولیت پذیری و رعایت حقوق دیگران
علاقه مند کردن دانش آموزان به مطالعه
علاقه مند کردن دانش آموزان به فعالیت های اجتماعی و تعاون
ج) اهداف روانی – حرکتی
ایجاد عادات بهداشتی و ایمنی
ایجاد عادت به تعاون و رعایت حقوق دیگران
آموزش عملی نماز
تقویت مهارت خواندن و نوشتن، حساب کردن و استدلال کردن» (چارباشلو ، ۱۳۸۶).
۲- ۸ : اشتغال زنان و برنامه درسی
مسأله ی اشتغال بانوان از چالش برانگیزترین مباحث مطرح در مقام نظر و عمل می باشد و طیف وسیعی از دیدگاه های گوناگون و گاه متناقص را در بر می گیرد، به طوری که از یک منظر زن به عنوان یک موجود مستور محجور در پستو و کنج آشپزخانه و از منظری دیگر به مثابه یک ابزار مکشوف و حاضر در همه جا قلمداد می گردد.
این هر دو نگاه تفریطی و افراطی، زن را از جایگاه والای خود به عنوان یک «انسان» به مرتبه یک ابزار تنزل می دهد و او را از تعالی و کمال خود و جامعه اش باز می دارد.
اسلام اما نگاهی کاملاً متفاوت و متمایز به زن دارد و جایگاه او را بس رفیع و منیع می انگارد به طوری که این کانون جوشان عاطفه و مهرورزی و مایه قوام و کیان خانواده را با تعابیر بلندی چون ریحانه، مبدأ تحولات، پایگاه معراج مردان، بهشت زیر پای مادران و … می ستاید.
بررسی، مقایسه و سنجش تفکرات مادی مربوط به اشتغال زنان – که امروزه وجه غالب آن در جریانات فمینیستی به عنوان یکی از قدرتمندترین جنبش های اجتماعی ظاهر شده است – با عیار اصول و مبانی اسلامی از ضروریات و مهمات امور تحقیقاتی و پژوهش های کاربردی می باشد. خاصه آن که در هم تنیدگی مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، پیشرفت دانش و مهارت و فناوری، توسعه ارتباطات و بحران هویت و معنویت که از اقتضائات جهان معاصر است بر پیچیدگی، ظرافت و اهمیت این مسأله می افزاید.
از سوی دیگرمناسبات و روابط کار و تولید به لحاظ اثربخشی مستقیم و تأثیری که در همه حوزههای حیات اجتماعی دارند؛ همواره با فراز و نشیبهای بسیاری رو به رو بوده است.
این مناسبات و روابط با دمیدن در شیپوری به نام حق، گاهی کارگران، گاهی کارفرمایان و گاهی دولتها را قربانی این چارچوب ها معرفی و مبارزات دامنه داری را نیز برای احقاق این حقوق پایمال شده ی این گروه ها آغاز کرده اند که مستندات تاریخی بسیاری را میتوان در این باره یافت.
اما دین اسلام در بیانی رفیع از کار و شأن آن، مجموعه ای هدفمند و سرشار از هماهنگی و انسجام را فراهم آورده است که میتوان با لحاظ آن در بایستههای ملی مناسبات و روابط کار و تولید، به الگوی جامعی دست یافت که سرچشمه تحول و نشاط در فضای کسب و کار و تولید خواهد بود.در این میان حوزه اشتغال بانوان با شرایط و مداخل ویژه ای که در این زمینه دارد، نیازمند نگاهی برنامه محور و عملیاتی برای دست یافتن به شاخصه های اصیل تعالی خویش است.
اسلام به چهار نکته اساسی در مورد شرایط اشتغال زنان اشاره کرده است که عبارتند از:
۲- ۸- ۱ : مصلحت جامعه
در واگذاری شغل به زنان باید دقت کرد که چه پیامدهایی در جامعه خواهد داشت. ایا تأثیر مثبت و مفیدی دارد و به حرکت جامعه به سوی پیشرفت کمک می کند و یا تأثیر منفی و مخربی خواهد داشت و موجب رکود و تزلزل اخلاقی در جامعه خواهد شد.
۲- ۸- ۲ : مصلحت خانواده
از آنجا که قداست و استواری خانواده در جامعه اسلامی بسیار با ارزش و مهم می باشد و باید از آن پاسداری کرد، اشتغال زنان و مادران در خارج از خانه نیز باید در راستای تحقق این اصل قرار گیرد نه اینکه باعث تزلزل خانواده گردد، که اگر چنین شود، اشتغال زن با اشکال روبرو است.
۲- ۸- ۳ : شرایط و مسائل فردی
در واگذاری شغل به زنان باید به مصالح شخصی او نیز توجه شود که ایا زن با انتخاب این شغل توانایی انجام آن را داردیا خیر؟ یا با این شغل رشد می یابد یا دچارعقب ماندگی میشود. و ایا این شغل با توانمندی ها و قابلیتهای او سازگار است یا خیر؟
۲- ۸- ۴ : لحاظکردن اولویتها در واگذاری کار به مرد و زن
در واگذاری کار به افراد باید به راندمان کاری و امکانات و توانایی های افراد توجه شود که ایا زن متناسب تر است یا مرد که این بستگی به شرایط شغلها دارد در برخی از شغلها از قبیل معلمی در آموزش و پرورش و یا پرستاری در بخش بهداشت، زن مناسب تر از مرد عمل می کند و در برخی دیگر از شغلها نیز مانند باربری، مکانیکی، آهنگری ،کار ساختمانی و از این قبیل، مردها متناسب تر از زنان نشان میدهند.
محور و نیروی محرک توسعه پایدار کشورها، توسعه نیروی انسانی است. جمعیت زنان هر کشور نیمی از جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند و نقشی اساسی در توسعه پایدار کشور ایفا می کنند کشورهایی که با فراهم سازی فرصت های آموزشی برابر، به ارتقاء توانمندی ها و در نهایت بهره مندی از این نیروی عظیم انسانی در فرایند توسعه می پردازند.
جمعیت زنان کشور به دلیل محرومیت تاریخی از آموزش، اشتغال سازنده، کار و تولید دچار انزوا گردیده و کمتر فرصت یافته اند تا نیرو و توانایی های خود را در فرصت و امکانات برابر در معرض آزمون قرار دهد. این نیروی عظیم و سازنده مورد غقلت برنامه ریزان قرار گرفته و همواره در حاشیه دنیای کار و تلاش ایفای نقش نموده است. لازم است با ایجاد فرصت ها و امکانات برابر در فرایند توانمندسازی و شکل گیری نگرش ها و گرایش های تحصیلی و شغلی دانش اموزان دختر، به جبران گذشته پرداخته و کشور را از نیروی عظیم انسانی بهره مند سازیم.
فرایند شکل گیری گرایش های تحصیلی و شغلی شهروندان از دوره کودکی شکل می گیرد و تا بزرگسالی ادامه می یابد این فرایند در پایان منجر به انتخاب شغل مورد نظر با توجه به گرایش ها و نگرش های شل گرفته می شود. آموزش و پرورش نقشی اساسی و کلیدی در فرایند شکل گیری گرایش ها و نگرش ها و توانمندی های شغلی شهروندان دارد در طراحی و سازماندهی برنامه های آموزشی و درسی باید با فراهم سازی زمینه و بستر اموزش مداوم دانش آموز فرصتی برابر در اختیار جمعیت زنان قرار گیرد تا در آینده نقشی متناسب با توانایی های خود در فرایند توسعه ایفا نمایند.(یزدانی ، ۱۳۸۰)
۲- ۸- ۵ : فرایند انتخاب شغل
انتخاب شغل جریانی پیش رونده است به عبارت دیگر عملی است که معمولا در زمانی در حدود ده سال صورت میگیرد در این فرایند شخص باید در سایه علایق و توانایی های خود و در زمان مناسب تحت آموزش قرار گرفته و به انتخاب صحیح و واقع بینانه شغلی دست یابد. به همین دلیل لازم است زمان آشنایی با مشاغل مختلف حتی از دوره پیش از دستان آغاز شود و ادامه آن به صورت جدی در دوره ایتدایی و سپس به صورت واقع بینانه تر و مشخص تر در دوره راهنمایی و متوسطه مورد تأکید قرار گیرد.
مدارس باید بکوشند دانش آموزانی را که فاقد آگاهی های لازم درباره خود و محیط خویش هستند با همه امکانات و واقعیت ها آشنا کنند و مجموعه وسیع و متنوعی از فرصت ها برای دانش آموزان فراهم سازند تا براساس علایق و صلاحیت های خود رشته تحصیلی و شغلی خویش را انتخاب کنند. (جی گالن سیلور، ص۷۹)
مطالعات تطبیقی انجام گرفته نشان می دهد که در نظام آموزشی کشورهای مختلف اعم از پیشرفته یا در حال توسعه ، آموزش حرف، فنون و مشاغل با نام های مختلف در دوره آموزش های عمومی مورد تأکید برنامه ریزان آموزشی و درسی است. در کشورهای مختلف به آموزشهای مقدماتی در ارتباط با تکنولوژی، فنون و مشاغل به عنوان ابزاری برای خود اتکایی و ایجاد زمینه برای انتخاب شغل بعدی و ادامه تحصیل در رشته های مختلف نگاه می کنند. (معافی، ۱۳۷۷، ۳۳)
۲- ۸- ۶ : نظریه انتخاب شغل گینزبرگ
گینز برگ[۱۶] به کمک همکاران خود کوشیدند تا معلوم نمایند چگونه مراحل تکاملی دوران کودکی، نوجوانی و بلوغ بر انتخاب حرفه ای اثر می گذارد. آن ها انتخاب حرفه را جریانی تکاملی دانسته و ادامه آن را از کودکی تا کهولت مطرح ساخته اند.
سیر تکاملی انتخاب شغل از نظر گینز برگ و همکارانش شامل سه مرحله به شرح زیر است:
مرحله رویارویی (قبل از ۱۱ سالگی)
در این مرحله هرگونه انتخابی متکی بر رویا و خیالبافی است.
مرحله آزمایشی (۱۱- ۱۸ سالگی)
در این مرحله نوجوان به خودکاوی پرداخته و به دنبال یافتن مشاغلی می رود که احتمالا در آینده به آنها اشتغال خواهد ورزید.
مرحله واقع بینی (۱۸ – ۲۴ سالگی )
در این مرحله در مقایسه با مراحل دیگر عوامل جسمانی و زیستی دخالت چندانی ندارند و انتخاب شغل به شدت تحت تاثیر تعلیم و تربیت و دوره های مختلف آموزش شغلی و حرفه ای فرد قرار می گیرد.
مراحل تکاملی انتخاب شغل از خانواده شروع می شود و در مدرسه ادامه می یابد. بخشی از مراحل زندگی جمعیت زنان به مشاغل مختلف ایفا می نمایند. مدارس و دانشگاه ها باید نه فقط جوابگوی گسترش مهارت های حل مسئله، خودآگاه، آگاهی اجتماعی دانش آموزان باشند. بلکه باید آنها را برای زندگی در یک زمینه رضایت بخش شغلی آماده نمایند. (سیدنی و مارلند، ۱۹۷۲: ۲۰۳)