آرایههای ادبی: راه و را جناس زاید دارند. فرمان شاه به نگهبان مانند شده است .
۷۰ - فردوس مجلس داوری کارواح دربان زیبدش
اجرام موکب صفدری کافلاک میدان زیبدش
واژگان: فردوس: باغ، بوستان، بهشت. (معین) داور: آن که میان مردم حکم و فصل دعوی میکند، انصاف دهنده ، قاضی. (معین) ارواح: جمع روح، روحها، جانها، روانها. (معین) اجرام: جمع جرم، تنها و اکثر استعمال اجرام لطیف است و اجسام در کثیف اکثر اطلاق این لفظ در کوکب و جواهرات کنند. (فرهنگ لغات) موکب: گروه سوار و پیاده که در التزام رکاب پادشاه باشند. (معین) صفدر: از هم درندهی صف، شکنندهی صف، شجاع، دلیر. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان آن کسی است که مجلس با عظمت و فردوسگونش شایستهی آن است که ارواح، دربان و نگهبان درش باشند. آن شجاع و دلاوری که ستارگان و اجرام آسمانی سپاه او را تشکیل میدهند و شایسته است که آسمان جولانگاه او باشد .
آرایههای ادبی: فردوس مجلس اضافهی تشبیهی . اجرام موکب اضافهی تشبیهی . بیت دارای اغراق است .
بند ششم:
کلمات قافیه: خندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: نیستم
۷۱ - نی نی ز خوبان فارغم در کار ایشـان نیســتم
آزاد کــرد همتــم در بنـد خوبــان نیســتم
واژگان: آزاد کرد: آزاد کرده، رها و مستخلص، یله کرده، مطلق گردانیده. (فرهگ لغات)
معنی و مفهوم: نه نه، من از زیبا رویان رها و فارغم ، درگیر کار عشق آنان نیستم. من آزاد کرده و رها شدهی عزم و اراده استوار خویش هستم، دربند و گرفتار خوبان نیستم .
آرایههای ادبی: آزاد و دربند تضّاد دارند .
۷۲ - خود کوی سودا نسپرم، خود روی زیبا ننگـرم
بردام خوبـان نگذرم، چون مرغ ایشـان نیستـم
واژگان: سودا: مالیخولیا، وسواس، خیال فاسد. (معین)
معنی و مفهوم : من در پی خیالات باطل نیستم و به روی زیبا نگاه نمیکنم. بردام صید خوب رویان گذر نخواهم کرد؛ چرا که من شکار آنها نیستم .
آرایههای ادبی: کوی سودا اضافهی تشبیهی .
۷۳ - یاد بتان تا کی کنم ، فرش هوس را طی کنـم
این اسب چوبین پی کنم، چون مرد میدان نیستم
واژگان: طی کردن: در نوردیدن، جمع کردن، لوله کردن. (فرهنگ لغات) پی کردن: به یک ضرب پای حیوان را جدا کردن از قلم. (فرهنگ لغات) اسب چوبین: اسبی که از چوب ساخته شده، نی، چوب که کودکان بر آن سوار شوند. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: تا کی از زیبا رویان یاد کنم این هوس و خواهش خام را جمع میکنم و این هوس بیهوده که همچون اسب چوبین فریبنده و سرگرم کننده است را از بین میبرم؛ زیرا که مرد میدان عشق خوب رویان نیستم .
آرایههای ادبی: بت استعاره از زیبارو. فرش هوس اضافه تشبیهی. فرش هوس طی کردن کنایه از ترک هوس و خیال باطل کردن . اسب و میدان با هم تناسب دارند .
۷۴ - شیدای هر مه فش نیم، جویای هر دلکش نیـم
پروانـهی آتش نیــم، مـرغ سلیمـان نیســتم
واژگان: دلکش: دلپذیر، دلربا، خوشایند. (معین)
معنی و مفهوم: من شیفته و دلباختهی هر مه روی (ماه مانند) نیستم و به دنبال هر دلبر دلکش نیستم. پروانه نیز نیستم که به عشق آتش ، خود را به آتش بکشاند و هم چون هدهد (مرغ سلیمان) هم نیستم که در پی یافتن دلبران دلکش(بلقیس) باشم .
آرایههای ادبی: مه فش استعاره از نگار زیبارو. مرغ سلیمان استعاره از هدهد و دنبال دلکشان بودن اشاره به ماجرای یافتن بلقیس و سبب وصال او و سلیمان دارد .
۷۵ - بس نقب کافکندم نهان بر حقّه ی لعـل بتـان
صبح خرد چون شد عـیان، نقّاب پنهان نیستــم
واژگان: نقب: سوراخ کردن دیوار، راه زیرزمینی. (معین) حقّه: ظرف کوچکی که در آن جواهر یا اشیاء دیگر اندازند، قوطی. (معین) نقّاب: نقب زننده، نقب زن. (معین)
معنی و مفهوم: پنهانی دفعات زیادی در صندوقچهی لب و دهان زیبا رویان نقب زدم و وارد شدم. چون صبح خرد و دانایی دمید و آشکار شد دیگر نقّاب پنهان نیستم و آن اعمال پیشین را انجام نمیدهم .
آرایههای ادبی: حقّهی لعل استعاره از لب و دهان. صبح خرد اضافهی استعاری . عیان و نهان تضّاد دارند .
۷۶ - ساقی ِ غم را زاندرون، چون سوخته بیدم کنون
تا چند بارم اشک خون، گر راوق افشان نیستم
واژگان: بید سوخته: زغال بید که برای صاف کردن شراب به کار میبردند. (فرهنگ لغات) راوق افشان: راوق افشاننده، باده ریز، ساقی. (فرهنگ لغات)
شاهد: مجلـس غـم ساخته است و من چو بیـد سوخـته
تــا بــه مـن راوق کنــد مـژگـان مـیپـالای مـن
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۲۰)
معنی و مفهوم: درون من برای غم و غصهها مانند بید سوختهای که شراب را صافی میکند، خون دلم را صاف میکند و از دیدگان فرو میبارد. اگر ساقی نیستم تا کی باید اشک خونین همچون شراب ببارم؟
آرایههای ادبی: ساقی غم اضافه تشبیهی. شاعر خود را به بید سوخته تشبیه کرده است همان گونه که بید سوخته شراب را صاف میکند درون شاعر نیز خون دل را صافی میکند و به صورت اشک فرو میبارد .
شرح مشکلات دیوان خاقانی( هفت ترکیب بند بلند شرح نشده )- ...