طرحوارههای مطرح شده توسط یانگ[۲]، با توجه به پنج نیاز هیجانی به پنج حوزه: ۱٫ بریدگی و طرد، ۲٫ خودگردانی و عملکرد مختل،۳٫ محدودیتهای مختل،۴٫ دیگر جهتمندی و۵٫ گوشبهزنگی بیش از حد و بازداری تقسیم می شود. زمانی که این طرحوارهها فعال میشوند؛ میتوانند بر ادراک و واقعیت تأثیرگذارند و تحریف شناختی ایجاد کنند. بنابراین تحقیقات تاکنون مشخص کردند که طرحوارهها موجب سوگیری شیوه های پردازش شناختی شده و بر آسیبپذیری فرد نسبت به آشفتگی روانی اثر میگذارند. یکی از عوامل دیگری که طرحوارهها را تحت تأثیر قرار میدهد، جنسیت است زیرا هیجانهای جنسی در هر جامعهای بخشی از فرهنگ آن جامعه میباشد. همزمان با رشد کودک، در شرایطی که رابطه کودک با همسالانش پیچیدهتر می شود؛ کودک مهارت هایی را کسب می کند که خاص جنسیت اوست و اقدام به فعالیتهایی می کند که جامعه برای جنسیت او در نظر گرفته است (ژانگ[۳]، ۲۰۱۱).
شناخت درمانگران معتقدند که طرحوارههای ناسازگار اولیه قدیمیترین مؤلفه شناختی محسوب میشوند و حتی گاهی اوقات پیش از آنکه کودکان زبان را بیاموزند، شکل میگیرند و اغلب نفوذ خود را بر سیستم پردازش اطلاعات در زیر هوشیاری اعمال می کنند و حتی افکار خودآیند دارند (کاظمی، ۱۳۹۰). از آنجا که طرحوارهها مانند چهارچوبی برای پردازش اطلاعات به کار میروند و تعیینکننده واکنشهای عاطفی افراد نسبت به موقعیتهای زندگی و روابط بین فردی میباشند؛ گفته شده که با شادکامی[۴] رابطه دارند. به عنوان مثال گفته شده که کسانی که در زندگی خود نگرش مثبت دارند؛ اطلاعات مربوط به زندگیشان را به شکلی طبقه بندی می کنند که منتهی به نتایج لذت بخش میگردد. اما کسانی که در زندگی نگرش منفی دارند؛ به جنبه های منفی زندگی گرایش بیشتری دارند (شیروانی، ۱۳۹۰). طرحوارهها در عمیقترین سطح شناخت، معمولاً بیرون از سطح آگاهی عمل می کنند و فرد را به لحاظ روانشناختی نسبت به آشفتگیهایی چون اضطراب، افسردگی، ارتباطات ناکارآمد، اعتیاد و اختلالات روانتنی آسیبپذیر میسازند (تیم[۵]، ۲۰۱۰).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
یانگ، بر این باور است که طرحوارههای ناسازگار در افراد به تجربه رویدادهای منفی در زندگی منجر می شود و حضور چنین رویدادهایی در زندگی شخص، باعث احساس فشارروانی بیش از حد و نارضایتی از زندگی می شود. کسانی که از طرحوارههای ناسازگار به طور افراطی استفاده می کنند بیشتر تحت تأثیر فشار روانی از جمله (اضطراب و افسردگی) در زندگی قرار میگیرند (شیروانی، ۱۳۹۰). از این رو میتوان گفت: موفقیت دانشجویان در دوره های تحصیلی تا حد زیادی به طرحوارههای شناختی و نگرش مثبت بستگی دارد. اکثر پژوهشگران عرصه شادکامی در این موضوع که نگرش مثبت، در انسان تأثیر قابل ملاحظهای بر تمام جنبه های شخصیتی، چگونگی فعالیت و همچنین چگونگی واکنشهای آنها به تمام حوادث زندگی دارد، اتفاق نظر دارند. در عین حال این موضوع نیز امر پذیرفته شدهای است که طرحوارهها با حوادث منفی و فشارهای روانی زندگی تعامل دارند و هنگامی که طرحوارههای ناسازگار اولیه فعال میشوند، سطوحی از هیجانها منتشر شده و مستقیم یا غیرمستقیم منجر به اشکال مختلفی از آشفتگیهای شناختی نظیر اضطراب و افسردگی بین فردی می شود. از طرفی با افزایش طرحوارههای شناختی ناسازگار، شیوع برخی از ناگوییهای هیجانی افزایش مییابد و حضور چنین اختلالاتی به افت عملکرد افراد در تحصیل منجر می شود (کاظمی، ۱۳۹۰).
مکانیسمهای دفاعی[۶] نقش مهمی در آسیبشناسی و شکل گیری انواع اختلالات روانپزشکی دارند. مکانیسمهای دفاعی اولین بارتوسط فروید مطرح شدند. وایلنت که یکی از نظریهپردازان مطرح در زمینه مکانیسمهای دفاعی است، عقیده دارد دفاعهای سازشیافته با سلامت جسمانی، رضایت از زندگی و کیفیت روابط دوستانه در ارتباط است. وی عقیده دارد همانگونه که از آزمونهای هوش (IQ) جهت سنجش هوش استفاده می شود میتوان از دفاعها نیز به عنوان شاخص تعیین سلامت جسم و روان استفاده کرد)وایلانت[۷]، ۲۰۰۰). هر چه میزان رضایت از زندگی بالاتر باشد فرد معتقد تجربه عواطف و احساسات مثبت است. افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از سبکهای مقابلهای مؤثرتر و مناسبتر استفاده می کنند، عواطف و احساسات عمیقتری را تجربه می کنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند و عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیفتر، علائم افسردگی، مشکلات شخصیتی رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است (مالتبی، ۲۰۰۴). در سالهای اخیر، رضایت از زندگی نسبت به اعصار اولیه بسیار پیچیدهتر شده است و عده رو به افزایشی از نارضایتی از زندگی رنج میبرند. شناخت طرحوارهها که اولین درون دادهای نقش بسته در بستر شکل گیری شخصیت و موتور محرکه فرد برای بروز رفتارهای متفاوت میباشند؛ همچنین بررسی نحوه شکل گیری طرحوارهها چه به صورت سازگار و چه به صورت ناسازگار بسی جای تأمل دارد. با توجه به توضیحات مندرج، انتظار میرود طرحوارههای ناسازگار اولیه و مکانیسمهای دفاعی به عنوان متغیرهای مهم شناختی، آثار عمیقی بر روابط و رضایت از زندگی اشخاص داشته باشند. بدین جهت، فراهم آوردن راه حلهایی مناسب برای شناخت ساختار اولیه طرحوارهها و بروز مکانیسمهای دفاعی برای شکل گیری رفتار و رضایت از زندگی بسیار حائز اهمیت میباشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
۱-۲- بیان مسئله
یانگ (۲۰۰۶) آن دسته از طرحوارههایی را که به رشد و شکل گیری مشکلات روانشناختی میانجامد، طرحوارههای ناسازگار اولیه مینامد. این طرحوارهها الگوهای شناختی و هیجانی خود آسیبرسانی هستند که از جریان اولیه رشد آغاز شده، در طول زندگی تداوم مییابند (نوردال[۸] و همکاران، ۲۰۰۵). این طرحوارهها موجب سوگیری در تفسیر افراد از رویدادها میشوند و در آسیبشناسی روانی بین فردی، این سوگیریها خود را به صورت سوءتفاهمها، نگرشهای تحریفشده، گمانههای نادرست و هدفها و چشمداشتهای غیرواقعبینانه نشان میدهد (یوسفی و همکاران، ۱۳۸۹). از آنجاییکه این طرحوارهها شامل عقاید زیربنایی فرد در مورد ارتباط با اشخاص مهم زندگیاش هستند، دارای طبیعتی بین فردیاند (شهامت و همکاران، ۱۳۸۹؛ تیم ب، ۲۰۱۰). افراد به شدت تمایل دارند اطلاعات را بر اساس آنچه هیزل مارکوس «طرحواره خود» نامیده، سازماندهی نمایند: یعنی تعمیم شناختی درباره خود که از تجربههای گذشته نشأت میگیرد و پردازش اطلاعات مربوط به خود را سازماندهی می کند (ارونسون، ۱۹۹۹؛ ترجمه شکرکن، ۱۳۸۶). طرحوارههای ناسازگار اولیه، در عمیقترین سطح شناخت اغلب در خارج از حیطه هوشیاری، عمل می کنند و باعث آسیبپذیری فرد در برابر افسردگی، اضطراب، مشکلات ارتباطی، اعتیاد، اضطراب اجتماعی، سوء مصرف مواد، اختلالهای خوردن، اختلال وحشتزدگی همراه با ترس از مکانهای باز و اختلالهای سایکوسوماتیک میشوند (نوردال و همکاران، ۲۰۰۵؛ تیم ب،۲۰۱۰؛ بهرامیاحسان و بهرامیزاده، ۲۰۱۱).
یانگ و همکاران (۲۰۰۳)، ۱۵ طرحواره ناسازگار اولیه را در پنج گروه سازمانیافته مطرح نمودند: گروه اول (بریدگی/ طرد)[۹] شامل زیر مجموعههای رهاشدگی/ بی ثباتی[۱۰]، محرومیت هیجانی[۱۱]، بیاعتمادی / بدرفتاری[۱۲]، انزوای اجتماعی/ بیگانگی[۱۳] و نقص / شرم[۱۴]. گروه دوم ( خود گردانی و عملکرد مختل)[۱۵] شامل: شکست[۱۶]، وابستگی/ بیکفایتی[۱۷]، آسیب پذیری در برابر ضرر و بیماری[۱۸] و گرفتار/ خود تحول نیافته[۱۹]. گروه سوم (محدودیتهای مختل)[۲۰] شامل: استحقاق/ بزرگ منشی[۲۱] و خویشتن داری / خودانضباطی ناکافی[۲۲]. گروه چهارم (دیگرجهتمندی)[۲۳] شامل: تمرکز افراطی بر نیازها، تمایلات و احساسات دیگران، اطاعت[۲۴] و ازخودگذشتگی[۲۵]. گروه پنجم (گوشبهزنگی بیش از حد و بازداری)[۲۶] شامل: بازداری هیجانی[۲۷] و معیارهای سرسختانه[۲۸] است. شواهد پژوهشی خبر از وجود رابطه بین سن (جاج و همکاران، ۱۹۹۷)، عملکرد خانواده، سازگاری و سلامتی (دانگایوک، ۲۰۰۷) با رضایت از زندگی میدهند. یکی از پدیدههای شناختی مورد توجه در این حوزه طرحوارهها[۲۹] بوده است (دوزویس[۳۰] و همکاران ، ۲۰۰۹).
بررسیهای چندی که در این زمینه انجام شده، نشان می دهند که طرحوارههای ناسازگار اولیه در شکل گیری وگسترش بسیاری از مشکلات روانشناختی همچون اختلالهای شخصیت[۳۱]، افسردگی مزمن[۳۲] و اختلالهای اضطرابی[۳۳] نقش دارند (پلتز[۳۴] و همکاران، ۲۰۰۲). این طرحوارهها میتوانند بر درک فرد از موقعیتهای گوناگون و از آن جمله، موقعیتهای جنسی تأثیر بگذارند (بک و همکاران، ۱۹۹۰ به نقل از سویتزر، ۲۰۰۶). زمانی که افراد نتوانند با روشهای منطقی و مستقیم، اضطراب و مشکلات خود را کنترل کنند به روشهای غیر مستقیم، یعنی مکانیسم دفاعی متوسل میشوند. مکانیسم دفاعی به فرد کمک می کند که با اضطراب مقابله کند. دفاعهایی که بهکار گرفته میشوند، به سطح رشد و میزان اضطراب فرد بستگی دارند. مکانیسمهای دفاعی دو ویژگی مشترک دارند، اول اینکه واقعیت را انکار یا تحریف می کنند و دیگر اینکه در سطح ناهشیار عمل می کنند (کوری[۳۵]، ۲۰۰۵؛ ترجمه یحیی سید محمدی، ۱۳۸۹). پس مکانیزم های دفاعی مسئولیت محافظت از من[۳۶] را در مواجهه با شکلهای مختلف اضطراب بر عهده دارند و از آن جهت در نظام روانتحلیلگری، هر اختلال روانی با مکانیسمهای دفاعی غیرانطباقی مشخصی همراه است (ریو[۳۷]، ۲۰۰۱؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۵). برخی از پژوهشگران بین مکانیسمهای دفاعی رشدنایافته با رفتارهای خودآسیبی به ارتباط معناداری دست یافتهاند (برودی و کارسون[۳۸]، ۲۰۱۲).
رضایت از زندگی [۳۹]لازمه یک زندگی مفید، مؤثر و رضایتبخش فردی است و شامل ارزیابی شناختی افراد ازوضعیت زندگی خودشان است (کیز[۴۰] و همکاران، ۲۰۰۲). در واقع رضایت از زندگی مفهومی کلی و ناشی از نحوه ادراک (شناختی و عاطفی) شخص از کل زندگی است. به همین دلیل افرادی با رضایت از زندگی بالا هیجانهای مثبت بیشتری را تجربه کرده، از گذشته و آینده خود و دیگران، رویدادهای مثبت بیشتری را به یادآورده و از پیرامون خود ارزیابی مثبتتری دارند و آنها را خوشایند توصیف می کنند (تیم، ۲۰۱۰). در حالی که افرادی با رضایت از زندگی پایین، خود، گذشته و آیندهشان، دیگران و نیز رویدادها و موقعیتهای زندگی خود را نامطلوب ارزیابی می کنند و هیجانهای منفی مانند اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه می کنند (لازاروس و فالکمن، ۱۹۸۴؛ رایت[۴۱] و همکاران ، ۲۰۰۹). رضایت مالی[۴۲] و تأثیر آن برکیفیت زندگی در دهههای اخیر مورد توجه قابل ملاحظهای قرار گرفتهاند. رضایت فرد از شرایط مالی می تواند رضایت شخصی و به طور گستردهتر، رضایت از زندگی (توسکانو و همکاران، ۲۰۰۶؛ به نقل از فلاحتی و همکاران، ۲۰۱۲) را افزایش دهد و در مقابل مشکلات مالی و نارضایتی فرد از شرایط مالی می تواند منجر به استرس و افسردگی شود.
درواقع طرحوارههای ناسازگار اولیه در طول زندگی ثابت و پابرجا هستند و اساس ساختهای شناختی[۴۳] فرد را تشکیل میدهند. این طرحوارهها به شخص کمک می کنند تا تجارب خود را راجع به جهان پیرامون سازمان دهند و اطلاعات دریافتی را پردازش کنند (مالتبی و دی، ۲۰۰۴؛ تیم، ۲۰۱۰). ازآنجا که طرحوارهها همانند چهارچوبی[۴۴] برای پردازش اطلاعات بهکار میروند و تعیینکننده واکنشهای عاطفی افراد نسبت به موقعیتهای زندگی و روابط بین فردی میباشند، گفته شده که با رضایت از زندگی رابطه دارند (پاپالیا و همکاران، ۲۰۰۳). به عنوان مثال، کسانی که از زندگی خود رضایت دارند، اطلاعات مربوط به زندگیشان را به شکلی طبقه بندی می کنند که منتهی به نتایج لذت بخشی شود. اما کسانی که از زندگی خود ناراضی هستند به جنبه های منفی زندگی گرایش بیشتری دارند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳). پژوهشگران بر این عقیدهاند که طرحوارههای ناسازگار اولیه همچون یک صافی[۴۵] برای اثبات یا تأیید تجارب کودکی عمل می کنند و به نشانه های بالینی نظیر اضطراب، افسردگی و اختلالات شخصیت[۴۶]، تنهایی به دلیل روابط بین فردی مخرب و سوءمصرف الکل و مواد مخدر، پراشتهایی یا زخم معده منجر میشوند (گرین هاوس و همکاران، ۲۰۰۳؛ سلیگمن و همکاران، ۲۰۰۷). کسانی که از طرحوارههای ناسازگار به طور افراطی استفاده می کنند، بیشتر تحت تأثیر حوادث منفی زندگی قرار میگیرند (مک کالوگ و همکاران، ۲۰۰۱). یانگ و کلوسکو، (۱۹۹۷) اعلام کردند باورها و طرحوارههای مربوط به روابط میان فردی در بزرگسالی و در همسرگزینی و روابط زناشویی نمود یافته و بر آن تأثیر زیانبار میگذارند (یوسفی و همکاران، ۱۳۸۹).
در جمع بندی مبانی نظری و پژوهشی میتوان گفت اکثر پژوهشگران عرصه رضایت از زندگی در این موضوع که رضایت از زندگی، در انسان تأثیر قابل ملاحظهای بر تمام جنبه های شخصیتی، چگونگی فعالیت و همچنین واکنشهای آنها به تمام حوادث زندگی دارد، اتفاق نظر دارند. در عین حال این موضوع نیز امر پذیرفته شدهای است که طرحوارهها با حوادث منفی و فشارهای روانی زندگی تعامل دارند. هنگامی که طرحوارههای ناسازگار اولیه فعال میشوند سطوحی از هیجان منتشر شده و مستقیم یا غیرمستقیم منجر به اشکال مختلفی از آشفتگیهای شناختی نظیر افسردگی، اضطراب، ناتوانایی شغلی، نداشتن پیشرفت تحصیلی، سوءمصرف مواد و تعارضات بین فردی میشوند (لطفی، ۱۳۸۵). از طرفی با افزایش طرحوارههای شناختی ناسازگار شیوع برخی از اختلالات افزایش مییابد و حضور چنین اختلالاتی به افت عملکرد[۴۷] افراد در مشاغل و تحصیل منجر می شود (سلیگمن و همکاران، ۲۰۰۷).
از چنین منظری میتوان گفت پیشرفت و موفقیت دانشجویان در دوره های تحصیلی تا حد زیادی به طرحوارههای شناختی، مکانیسمهای دفاعی مورد استفاده و رضایت آنها از زندگی بستگی دارد. این موضوع در افزایش توجه پژوهشگران به بهداشت روانی[۴۸] و درمان بیماریهای روانی نقش مهمی ایفا مینماید. هدف اصلی پژوهش حاضر با استناد به شواهد ارائه شده در بیان مسئله، بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و مکانیسمهای دفاعی با رضایت از زندگی در میان دانشجویان در نظر گرفته شد تا بدین ترتیب دانش مربوط به این حوزه در ایران بسط و گسترش یابد.
۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش
یانگ طرحوارههای ناسازگار اولیه را زیربنای بروز مشکلات و اختلالات روانشناختی و رفتارهای ناسازگارانه در انسان بر میشمرد و معتقد است که این طرحوارهها ناکارآمد و خود تداومبخش هستند. در طول زندگی با تحریف واقعیت فرد را وادار می کنند تا بر مبنای الگوی ناسازگارانه آنها عمل کنند. همچنین یانگ بیان می کند که این زیرساختهای عمیق در اختلالات مزمن روانشناختی بسیار قوی عمل می کنند و در نتیجه مانع از اثربخشی درمانهای کوتاه مدت شناختی-رفتاری کلاسیک در این نوع از بیماران میشوند. لذا جهت درمان این مشکلات نیاز به رویکردی است که به تغییر و اصلاح این طرحوارههای سخت بپردازد. از دیدگاه یانگ “طرحوارهها، باورهای عمیق و مستحکم فرد در مورد خودمان و جهان هستند و به ما میگویند چگونهایم و جهان چگونه است” (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳). نتایج نشان دادند که رابطه معناداری بین شدت اختلال شخصیت و طرحوارههای ناسازگار اولیه وجود دارد (لطفی و همکاران، ۱۳۸۶؛ نوردال و همکاران، ۲۰۰۵).
همچنین طرحوارههای ناسازگار اولیه گوناگون، آسیبپذیری خاصی را برای انواع آشفتگیهای روانشناختی و آسیبشناختی شخصیتی ایجاد می کنند (لطفی و همکاران، ۱۳۸۶). راهبردهای گوناگونی برای دور نگهداشتن افکار، غرایز و احساسهای غیرقابلقبول از آگاهی هشیار وجود دارد که به آنها مکانیسمهای دفاعی گفته می شود، این واکنشهای ناخودآگاه”من” در پیوستاری قرار دارند که از یک سو شامل مکانیسمهایی می شود که در بالاترین سطح سازگاری قرار دارند( اتمر و اتمر[۴۹]، ۱۹۹۴؛ ترجمه آرزومندی و بهشتی، ۱۳۸۷). مکانیسمهای دفاعی در حقیقت تحریفکننده واقعیت هستند و میزان تحریف واقعیت در دفاعهای ناپخته و نوروتیک بیشتر از دفاعهای پخته است. هر چه میزان تحریف شناختی یک دفاع بیشتر باشد، به دنبال آن از میزان آگاهی هشیارانه کاسته شده و در نتیجه تلاش کمتری جهت مقابله با تحریف شناختی می شود (برد[۵۰]، ۲۰۰۴). نیکل و ایگل[۵۱] (۲۰۰۶)؛ هه و همکاران، (۲۰۰۸) و راکتیک[۵۲] و همکاران (۲۰۰۹)، در مورد مکانیسمهای دفاعی افراد معتاد به این نتیجه دست یافتند که افراد معتاد از سبکهای دفاعی رشدنایافته و روانرنجوری استفاده می کنند.
در یک مطالعه طولی که توسط وایلنت صورت گرفت، استفاده از دفاعهای سازگارانه با سلامت روانی، ثبات زناشویی، موفقیت کاری و رضایت از زندگی مرتبط بود (وایلنت، ۱۹۹۲). رایت و کروپانزانو (۲۰۰۰) عوامل متعددی را در افزایش رضایت افراد از زندگی مطرح کرده اند. این عوامل را میتوان در دو دسته عوامل زیستی (نظیر آمادگی ژنتیکی و سلامت جسمانی) و عوامل اجتماعی- روانی (نظیر روابط اجتماعی مطلوب و نیازهای روانی) طبقه بندی نمود. یانگ آن دسته از طرحواره ها را که منجر به شکل گیری مشکلات روانشناختی میشوند، طرحوارههای ناسازگار اولیه مینامد و معتقد است طرحوارهها، به الگوی خودتداومبخش از خاطرات، هیجانات، شناختها، حواس و ادراکات اطلاق می شود که رفتارها را هدایت می کنند. آنها موضوعات ثابت و دراز مدتی هستند که در دوران کودکی به وجود میآیند و به زندگی بزرگسالی راه مییابند و تا حد زیادی ناکارآمد هستند (یانگ، ۱۹۹۹؛ یانگ و همکاران، ۲۰۰۳). همچنین طرحوارههای ناسازگار اولیه گوناگون، آسیبپذیری خاصی را برای انواع آشفتگیهای روانشناختی و آسیبشناختی شخصیتی ایجاد می کنند (لطفی و همکاران، ۱۳۸۶).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
نقش مهم طرحوارهها در شکل گیری و تداوم اختلالات روانی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است و به نقش این باورهای منفی عمیق، در اختلالات روانی چون وسواس فکری-عملی (هالند[۵۳] و همکاران، ۲۰۱۱؛ نویی و همکاران، ۲۰۱۰)، اختلال شخصیت خودشیفته (زیگلر-هیل و همکاران، ۲۰۱۱)، اختلال دو قطبی (هاوکه و همکاران، ۲۰۱۱؛ نیلسون، ۲۰۱۲)، افسردگی (وانگ و همکاران، ۲۰۱۰؛ ساکلی[۵۴] و همکاران، ۲۰۱۱؛ رنر و همکاران، ۲۰۱۲)، اختلالات خوردن (مولودی و همکاران، ۲۰۱۰؛ شایقیان و همکاران، ۲۰۱۱)، اختلالات جنسی (حقیقت منش و همکاران، ۲۰۱۰؛ کواینتا گامس، ۲۰۱۲)، سوء مصرف مواد (شوری و همکاران، ۲۰۱۲)، اضطراب و اضطراب فراگیر (حمیدپور و همکاران، ۲۰۱۱؛ کازینو، ۲۰۰۴) و اختلالات درد (ساریاهو و همکاران، ۲۰۱۱؛لینتون، ۲۰۱۰) اشاره شده است. به طور کلی نیز طرحوارهها توانایی پیش بینی نشانه های سلامت عمومی را دارند (شهامت، ۲۰۱۰). پیشینه پژوهشی اشاره داشته که استفاده از سازوکارهای دفاعی رشدنایافته با خودمحوری[۵۵]، روانپریشی[۵۶] و اضطراب[۵۷] ارتباط دارد (رومنز و همکاران، ۱۹۹۹؛ هیبارد و همکاران، ۲۰۰۰؛ دیویدسون و همکاران، ۲۰۰۴؛ کرامر و تریسی[۵۸]، ۲۰۰۵؛ پارخ[۵۹] و همکاران،۲۰۱۰). نیکل و ایگل[۶۰] (۲۰۰۶)؛ هه و همکاران، (۲۰۰۸) و راکتیک[۶۱] و همکاران (۲۰۰۹)، در مورد مکانیسمهای دفاعی افراد معتاد به این نتیجه دست یافتند که افراد معتاد از سبکهای دفاعی رشدنایافته و روانرنجوری استفاده می کنند.
تجربه شادمانی و رضایت از زندگی هدف برتر در زندگی افراد بشر به شمار میرود؛ لذا افراد در تمام طول زندگی خود در تلاش برای دستیابی به آن هستند (هبنر، ۲۰۰۰). رضایت از زندگی، یکی از قدیمیترین و پایدارترین مسایل مورد بررسی در مطالعات دوران بزرگسالی است که عموماً به عنوان بررسی کلی از شرایط موجود، از مقایسه خواسته های فرد تا دسترسی واقعی به آنها بیان میگردد (بچولد، ۲۰۰۴). دینر معتقد است رضایت فرد از زندگی، از نگرش و ارزیابی عمومی وی نسبت به کلیت زندگی خود و یا برخی از جنبه های زندگی همچون زندگی خانوادگی، شغلی، اوقات فراغت، درآمد و… منشا میگیرد (دینر و پیوت، ۲۰۰۳). در واقع رضایت از زندگی بازتاب فاصله میان ایدهآلهای شخص و وضعیت فعلی او میباشد و هر چه شکاف میان ایدهآلهای شخص و فرد بیشتر گردد بالطبع رضایتمندی وی کاهش خواهد یافت (زکی، ۱۳۸۶).
لیوبومیرسکی معتقد است افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از شیوه های مقابله موثرتر و مناسبتری استفاده می کنند، عواطف و احساسات مثبت عمیقتری را تجربه می کنند و از سلامت عمومی بالاتری نیز برخوردارند (لیوبومیرسکی و همکاران، ۲۰۰۵). بر اساس مطالعات مختلف به عمل آمده در زمینه رضایت از زندگی، عوامل مختلفی بر میزان رضایت از زندگی نقش دارند که از آن جمله میتوان به وضعیت تاهل (راکزک، اسپیرو[۶۲]، ۲۰۰۵)، جنس (سوزا و لیوبومیرسکی، ۲۰۰۱)، سن (بورگ و همکاران، ۲۰۰۶)، درآمد (ویگینز و بومن، ۲۰۰۰)، سطح تحصیلات (بالستروس و همکاران، ۲۰۰۱؛ سابیسی و هاگرن، ۲۰۰۵)، وضعیت سلامتی (اینال و همکاران، ۲۰۰۷)، رضایت از شغل (دولان و گاسلین، ۲۰۰۴)، وضعیت خانوادگی (هرولد، ۲۰۰۷)، رضایت از اوقات فراغت (آستروم و پرکینز، ۲۰۰۳) و… اشاره نمود. ممکن است چیزی برای شخصی رضایت را پدید آورد ولی همان چیز برای شخص دیگر رضایت را پدید نیاورد و حتی در بعضی موارد آن چیز باعث نارضایتی فرد شود. بنابراین احساس رضایت، احساسی ذهنی است که گاه امکان دارد حتی برای افرادی که در اجتماعات، صاحبان منزلتهای بالا و موفقیت هستند هم ضرورتاً به وجود نیاید. تحقیقات نشان داده تصور و ذهنیت افراد (نه واقعیتهای زندگی آنان) است که بیشترین تأثیر را در زندگیشان دارد (محمدخانی به نقل از قنبری و کدخدازاده، ۱۳۸۸). امروزه بررسی وضعیت روانشناختی دانشجویان در همه فرهنگها و کشورها از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به نقش طرحوارهها و مکانیسمهای دفاعی در بهداشت روانی و در نتیجه رضایت از زندگی دانشجویان، این متغیرها بیش از متغیرهای دیگر مورد توجه بوده است.
بنابراین برای اینکه بتوانیم جامعهای مملو از رضایت، همراه با سلامت روان داشته باشیم، توجه و شناخت طرحوارههای ناسازگار اولیه، مکانیسمهای دفاعی و رضایت از زندگی در دانشجویان امری مهم و قابل توجه میباشد. با توجه به مطالب ذکر شده، اهمیت بررسی این پژوهش در جامعه ما بیش از پیش مشخص میگردد. با وجود پژوهشهای فراوان، مطالعه ای که بتواند رابطه طرحوارههای ناسازگار اولیه و مکانیسمهای دفاعی با رضایت از زندگی را در یک مطالعه نشان دهد، وجود ندارد. به این دلیل پژوهش حاضر با استناد به شواهد ارائه شده در بیان مسئله به بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و مکانیسمهای دفاعی با رضایت از زندگی در میان دانشجویان می پردازد تا بدین ترتیب دانش مربوط به این حوزه در ایران بسط و گسترش یابد.
۱-۴- اهداف پژوهش
۱-۴-۱- هدف کلی
بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و مکانیسمهای دفاعی با رضایت از زندگی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت.
۱-۴-۲- اهداف فرعی
بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و رضایت از زندگی در دانشجویان.
بررسی رابطه بین مکانیسمهای دفاعی و رضایت از زندگی در دانشجویان.
بررسی میزان پیش بینی رضایت از زندگی توسط طرحوارههای ناسازگار اولیه در دانشجویان.
بررسی میزان پیش بینی رضایت از زندگی توسط مکانیسمهای دفاعی در دانشجویان.
۱-۵- فرضیه های پژوهش
۱٫ بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و رضایت از زندگی رابطه معنیدار وجود دارد.
۲٫ بین مکانیسمهای دفاعی و رضایت از زندگی رابطه معنیدار وجود دارد.
۳٫ طرحوارههای ناسازگار اولیه قادر هستند به طور معنیدار رضایت از زندگی دانشجویان را پیش بینی کنند.
۴٫ مکانیسمهای دفاعی قادر هستند به طور معنیدار رضایت از زندگی دانشجویان را پیش بینی کنند.
۱-۶- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش
۱-۶-۱- طرحوارههای ناسازگار اولیه
۱-۶-۱-۱- تعریف مفهومی:
طرحواره بازنمایی خصوصیات متمایزکننده یک واقعه است. به عبارت دیگر طرحی کلی از عناصر برجسته یک واقعه را طرحواره میگویند. شاید بتوان گفت که طرحواره، یک بسته حافظهای است که درون مایه آن را آموزههای فرد در طول زمان شکل میدهد (نوردال و همکاران، ۲۰۰۵).
۱-۶-۱-۲- تعریف عملیاتی:
منظور از طرحواره های ناسازگار اولیه در پژوهش حاضر میزان نمرهای است که هر آزمودنی از فرم کوتاه ۷۵ سوالی پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (۲۰۰۵) کسب مینماید. مقیاس اندازه گیری این متغیر فاصلهای است.
۱-۶-۲- مکانیسمهای دفاعی
۱-۶-۲-۱- تعریف مفهومی:
مکانیسمهای دفاعی فرایندهای خودکار و روانشناختی هستند که فرد را در برابر اضطراب و آگاهی از خطرهای درونی و بیرونی و عوامل تنش زا حمایت می کنند. افراد اغلب نسبت به فعالیت این مکانیسمها ناآگاهند. مکانیسمهای دفاعی واسطه بین واکنش فرد به تعارضهای هیجانی و عوامل تنشزای درونی و بیرونی هستند. هر مکانیسم دفاعی از لحاظ مفهومی و تجربی به گروههای خاصی تقسیم بندی می شود که از آنها به عنوان سبکهای دفاعی یاد می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰).
۱-۶-۲-۲- تعریف عملیاتی:
منظور از مکانیسمهای دفاعی در پژوهش حاضر میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سبکهای دفاعی[۶۳] (DSQ-40، اندروز و همکاران، ۱۹۹۳) کسب مینماید. این پرسشنامه سه سبک دفاعی رشد یافته، رشد نیافته و نوروتیک را بر اساس ۲۰ نوع از مکانیسمهای دفاعی مورد سنجش قرار میدهد. مقیاس اندازه گیری این متغیرها فاصلهای است.
۱-۶-۳- رضایت از زندگی
۱-۶-۳-۱- تعریف مفهومی:
رضایت از زندگی عبارت است از ارزیابی شناختی عاطفی از زندگی خود، این ارزیابیها از واکنشهای احساسی نسبت به وقایع، به علاوه قضاوتهای شناختی از رضایت و برآوردهشدن خواسته ها تشکیل شده اند. رضایت از زندگی، نشانگر آن است که فرد چگونه زندگی خود را در کل ارزیابی و برآورد می کند (دینر، ۲۰۰۵؛ پسندیده، ۱۳۸۴).
۱-۶-۳-۲- تعریف عملیاتی:
منظور از رضایت از زندگی نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه ۵ سوالی رضایت از زندگی[۶۴] (SWLS ، داینر و همکاران، ۱۹۸۵) کسب مینماید.
۱-۷- متغیرهای پژوهش
با توجه به این که پژوهش از نوع همبستگی است میتوانیم از متغیر پیش بین و متغیر ملاک استفاده کرد:
متغیرهای پیش بین: طرحوارههای ناسازگار اولیه و مکانیسمهای دفاعی.
متغیر ملاک: رضایت از زندگی.
فصل دوم
مروری بر ادبیات و پیشینه پژوهش
۲-۱- پیش درآمد
در این فصل ابتدا در بخش گستره نظری پژوهش، متغیرهای طرحوارههای ناسازگار اولیه، مکانیسمهای دفاعی و رضایت از زندگی و مؤلفه های مرتبط با آنها شرح داده خواهند شد و سپس به پیشینه پژوهشهای انجام شده در داخل و خارج کشور اشاره خواهد شد. با توجه به این که شایسته است قبل از انجام هر پژوهش مطالعه ای عمیق در زمینه پیشینه آن صورت گیرد، باید نظریات و قوانین و اصول موجود در زمینه پژوهش مورد بررسی قرار گیرند. در همین راستا، فصل دوم پژوهش حاضر جهت شناخت عمیق تر موضوع مورد نظر به تاریخچه علمی، استناد به کتابها، مقالات و مطالعات مشابه جهت آشنایی با آنچه قبل از پژوهش حاضر انجام گرفته، می پردازد.
از آن جا که قشر جوان سالهای زیادی را در پیش روی دارد، دارای اهداف و برنامه ریزیهای متعددی برای خود و جامعه میباشد و بالطبع احتمال آن جود دارد که جامعه نتواند پاسخگوی تمامی اهداف و برنامه ریزیهای این قشر باشد. بنابراین خواهناخواه جوانان در رسیدن به مقاصد و اهداف خود با انواع موانع و تنیدگیها رو به رو شده و در معرض ابتلا به مشکلات روانشناختی قرارمیگیرند. ازجمله تعیین کننده های چگونگی مقابله با تنیدگیها، نگرش فرد نسبت به زندگی و ارزیابی کلی وی از رویدادهای زندگیش میباشد. آنچه که از آن تحت عنوان «رضایت از زندگی»[۶۵] نام برده می شود و یک مؤلفه از بهزیستی به شمار می آید (گاندلاچ و کراینر، ۲۰۰۴).
۲-۲- طرحواره
طرحواره در نظام فلسفی کانت درک و دریافت نقطه اشتراک تمام عناصر یک مجموعه تعریف می شود. این واژه همچنین در نظریه ریاضی مجموعهها، هندسه جبری، آموزش، تحلیل ادبی، برنامه ریزی کامپیوتری نیز به کار برده شده است (یانگ، ۲۰۰۳). سگال نیز طرحوارهها را به عنوان عناصر سازمانیافتهای از تجربهها و واکنشهای پیشین تعریف کرد که مجموعه نسبتاً بادوام و پیوستهای از دانش را شکل میدهد و ادراک و ارزیابیهای بعدی را هدایت مینمایند (تیم، ۲۰۱۰). در مقاله وانگ و همکاران، به نظر جفری یانگ در مورد ارائه مفهوم طرحواره برای انعکاس تجارب ارتباطی افراد در دوران کودکی اشاره شده است. جفری یانگ این فرض را مطرح کرد که روابط صمیمانه، استقلال، ارزشمندی، انتظارات معقول و واقعبینی نسبت به محدودیتها پنج هدف اولیهای هستند که کودکان برای دستیابی به خرسندی و رشد سالم به آنها نیاز دارند. زمانی که مراقبین کودک مشکلاتی در تحقق هر یک از این اهداف ایجاد کنند، زمینه شکل گیری طرحوارههای ناسازگار اولیه را فراهم نموده اند (وانگ و همکاران، ۲۰۱۰). طرحوارهها چارچوبها یا الگوهای پردازش اطلاعات هستند که چگونگی مفهوم سازی یک شخص را از مجموعه ای از محرک ها نشان میدهند. طرحوارهها در واقع مفهومی فراگیر بوده که هیجانات، خاطرات و شناختها را در بر میگیرند. طرحوارهها در طول دوران کودکی و نوجوانی شکل گرفته و در سراسر زندگی فرد گسترش مییابند. در واقع طرحوارههای ناسازگار اولیه استنباط از تجربیات روزانه را تحریف کرده به نحوی که به فشار روانی ناشی از تنهایی یا طرد اجتماعی شدت میبخشند و قابلیت تفسیر صحیح از هیجانات دیگران را تضعیف می کنند (ساکلی[۶۶] و همکاران، ۲۰۱۱). طرحواره بر پایه تجربههای ذهنی زندگی و رشد هوشیارانه اوایل کودکی شکل میگیرد (جیمز، ۲۰۰۴).
یانگ بر این باور است که طرحواره به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود میآیند: دلبستگی ایمن به دیگران، خودگردانی، کفایت و هویت، آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم، خودانگیختگی و تفریح، محدودیتهای واقع بینانه و خویشتن داری (یوسفی و همکاران، ۲۰۱۱). هر مرحله تحولی جدید، نیازمند نقشها، مسئولیتها، توقعات شناختی و سازگاریهای رفتاری است، بنابراین طرحوارهها و راهبردهای مقابلهای پیشین با چالش رو به رو میشوند. افرادی که در خانوادههای ناکارآمد بزرگ شده اند، به احتمال زیاد سبکهای شناختی انعطاف ناپذیر و راهبردهای مقابلهای ترس برانگیز و ثابتی را به کار میگیرند. بنابراین چنین افرادی در گذار از مراحل زندگی (مثل روابط عاشقانه و ازدواج) با مشکلات بیشتری روبه رو میشوند (زرب، ۲۰۰۷).
۲-۳- تعریف یانگ از طرحواره
یانگ معتقد است برخی از طرحوارهها بهویژه آنهایی که عمدتاً در نتیجه تجربههای ناگوار دوران کودکی شکل میگیرند، ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منششناختی خفیفتر و بسیاری از اختلالات مزمن محور I قرار بگیرند. وی برای بررسی دقیقتر این ایده مجموعه ای از طرحوارهها را به نام «طرحوارههای ناسازگار اولیه» مشخص کرده است. این طرحوارهها الگوهای هیجانی و شناختی خودآسیبرسان و شدیداً ناکارآمدی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفتهاند و در مسیر زندگی تکرار میشوند. باید توجه داشت که طبق این تعریف، رفتار یک فرد، بخشی از طرحواره محسوب نمی شود، زیرا به اعتقاد یانگ رفتارها از طرحوارهها نشأت میگیرند، اما بخشی از طرحوارهها محسوب نمیشوند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳، ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
۲-۴- طرحواره های ناسازگار اولیه
در واقع طرحوارههای ناسازگار اولیه استنباط از تجربیات روزانه را تحریف کرده به نحوی که به فشار روانی ناشی از تنهایی یا طرد اجتماعی شدت میبخشند و قابلیت تفسیر صحیح از هیجانات دیگران را تضعیف می کنند (ساکلی وهمکاران،۲۰۱۱). منظور از طرحوارههای ناسازگار اولیه، ساختارهای ذهنی فرضی برای ارائه مفاهیم کلی ذخیره شده در حافظه است که نه تنها برای تفسیر اطلاعات، بلکه در چگونگی رمز گشایی اطلاعاتی که ارائه میشوند نیز مهم هستند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳). پژوهشهای چندی به بررسی رابطه میان طرحوارههای ناسازگار اولیه با صمیمیت و سازگاری در روابط عاشقانه و زناشویی پرداختهاند (مک درمت، ۲۰۰۸؛ بایرامی و همکاران، ۲۰۱۲). شواهد پژوهشی خبر از وجود رابطه بین سن (جاج و همکاران، ۱۹۹۷)، عملکرد خانواده، سازگاری و سلامتی (دانگایوک، ۲۰۰۷) با رضایت از زندگی میدهند. علاوه بر این در سالهای اخیر توجه فزایندهای به نظریاتی شده که به دنبال شناخت و معرفی فرایندهای شناختی[۶۷] مؤثر در رضایت از زندگی بودهاند (کاچادوریان و همکاران، ۲۰۰۴). یکی ازپدید های شناختی مورد توجه در این حوزه، طرحوارهها[۶۸] بوده است (دوزویس و همکاران ، ۲۰۰۹). اما طرحوارههای اولیه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند، و به طور معمول از ارضا نشدن نیازهای اولیه به خصوص نیازهای عاطفی در دوران کودکی سرچشمه میگیرند (زانگ و هه،۲۰۱۱).
هاوکه و همکاران (۲۰۱۱)، به نظر یانگ و همکاران در مورد شناسایی ۱۸ طرحواره ناسازگار اولیه اشاره کرده اند که همراه با تعریفی اختصاری از آنها عبارتند از: طرد (باوری که فرد معتقد است افراد مهم در زندگیش او را طرد خواهند کرد)؛ بی اعتمادی- سوء رفتار (باوری که فرد معتقد است که دیگران به او دروغ خواهند گفت و از وی سود و منفعت کسب می کنند)؛ محرومیت هیجانی (احساسی که فرد معتقد است از حمایت هیجانی مناسبی برخوردار نیست)؛ نقص- شرم (باور فرد به این که دارای عیب و ایراد بوده یا بی ارزش است)؛ انزوای اجتماعی-بیگانگی (احساس جدایی از دیگران)؛ وابستگی-بی کفایتی (این احساس که فرد قادر به مراقبت از خود نیست)؛ آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری (باور به این که فاجعهای قریبالوقوع روی خواهد داد)؛ گرفتاری-خود تحول نایافته (آمیختگی هویت با فرد مهم زندگی)؛ شکست (باور فرد به اینکه در مقایسه با دیگران نالایق است)؛ استحقاق-بزرگ منشی (باور فرد به این که در مقایسه با دیگران فوقالعاده و سزاوارتر است)؛ خویشتنداری و خود انضباطی ناکافی (باور به اینکه فرد در مهار هیجانات و تکانهها ناتوان است)؛ اطاعت (باور فرد به اینکه نیازهای خود فرد نسبت به دیگران از اهمیت پایینتری برخوردار است)؛ ایثار (تمرکز بر نیازهای دیگران و هزینه کردن از طرف خود)؛ پذیرش جویی-جلب توجه (نیاز مبرم به دریافت تأیید و توجه از سوی دیگران)؛ منفیگرایی و بد بینی (تمرکز فراگیر و گسترده بر جنبه های منفی زندگی)؛ بازداری هیجانی (ممانعت ابراز هیجان)؛ تنبیه (این باور که برای اشتباهات باید حکم به تنبیه داد).
۲-۵- ریشه های تحولی طرحوارهها