در گذشته تنها عملکردهای درون نقشی یا همان دسته رفتارهای شغلی که در سیستم رسمی سازمان شناسائی شده، در شرح وظایف و نقش های رسمی سازمان بیان و به افراد به خاطر انجام آنها پاداش داده میشود مورد توجه بود ؛اما در حدود یک دهه و نیم پیش محققان بر اهمیت رفتارهای فرانقشی پی برده و آن را درصدر تحقیقات خود قراردادن(Hui et al, 1999 )
رفتارهای فرانقشی رفتارهائی فراتر از نقشهای رسمی كاركنان بوده، كه این رفتارها اختیاری و معمولا در سیستم پاداش رسمی سازمان در نظر گرفته نمی شوند (Organ, 1988 )
رفتارهای شهروندی سازمانی (OCB)[27] از جمله مفاهیم عملیاتی در ارتباط با رفتارهای فرا نقشی بوده كه برای اولین بار توسط ارگان و همكارانش بر اساس مفاهیمی چون تمایل به همكاری،رفتارهای نو آورانه و… مطرح گردید
ارگان و همكارانش با تعریف OCB به عنوان رفتارهای اختیاری فردی كه مستقیما”و به صورت رسمی توسط سیستم رسمی شناخته نشده ولی در مجموع عملكرد مؤثر سازمان را ارتقا میبخشند مفهومی جدید جهت اثربخشی سازمان در نظر گرفتند.
سایر مفاهیم مربوط به عملکرد فرانقشی، که تشابه زیادی با رفتار شهروندی سازمانی دارند عبارتند از رفتارهای اجتماعگرایانه[28] (بریف و موتووایلدو، ۱۹۸۶)، رفتارهای خودجوش[29] (جرج و بریف، ۱۹۹۲)، رفتارهای فرانقشی (ون داین و دیگران، ۱۹۹۵)، و عملکرد زمینهای[30] (بورمن و موتووایلدو، ۱۹۹۳). ولی در این میان رفتار شهروندی سازمانی مقبولیت بیشتری یافته ؛ و در دو دهه اخیر و به ویژه با آغاز قرن بیست و یکم تعداد پژوهشها در این زمینه رشد چشمگیری یافته است.
علاقه به OCB باعث گسترش دامنه آن ازحوزه و قلمرو رفتار سازمانی به زمینههای مختلف دیگری همچون،مدیریت منابع انسانی،مدیریت استراتژیک و… گردیده است.با نگاهی اجمالی به تحقیقات صورت گرفته در این زمینه میتوان شاهد سه نوع تحقیق بود :
عکس مرتبط با منابع انسانی
در این گروه تحقیقاتی قرار میگیرند كه به دنبال پیش بینی یا شناسائی عوامل ایجاد كننده OCB بوده و عواملی همچون تعهد سازمانی،عدالت سازمانی،رهبری و…..را به عنوان عوامل موجب OCB مطرح كرده اند ( 2000 podsakoff,).
تحقیقات صورت گرفته در این گروه،توجه خود را معطوف به پیامدهایOCB كرده و عواملی همچون :موفقیت و اثربخشی سازمان ها،تمایلات و… را مطرح كرده اند (bolino et al ,2002; Morrison, 1996; podsakoff et al ,2002;yoon 2000)
گروه معدودی از تحقیقات نیز منحصراً بر روی مفهوم رفتار شهروندی سازمانی متمركز بوده و سعی كرده اند یا تعریف جدیدی از رفتار شهروندی سازمانی داشته، یاابعاد آن را مشخص كنند و یا با كمك روش تحلیل عاملی[31] مقیاسهای استانداردی برای سنجش این مفهوم ایجاد كنند (Podsakoff et al., 2000; Van Dyne et al., 1994)
2-3-3 مفهوم سازی اولیه رفتارهای شهروندی سازمان
رفتارهای شهروندی سازمان با بهره گرفتن از مفهوم و واژه، شهروندی شهری به وجود آمد.
علائم شهروندی فعال كه در سال 1991 توسط گراهام با بهره گرفتن از فلسفه كلاسیک و تئوریهای سیاسی مدرن و تركیب چندین مورد از اعتقادات و تمایلات رفتاری به وجود آمد سه بخش اساسی را شامل میشود:
احترام به ساختارها و فرایندهای منظم و تبعیت از قانون
وفاداری شهروندان: بدین معنا كه شهروند علایق جامعه را تأمین كرده آن را ارتقاء میدهد و تلاش زیادی برای انجام كارهای خوب و نیک از خود نشان میدهد.
مشاركتهای فعالانه شهروندان:شهروندان از مسائل تأثیر گذار اجتماعی اطلاع كافی داشته و از طریق مشاركتهای فعالانه خود به جامعه كمك كرده و دیگران را تشویق به چنین رفتارهایی میكنند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بنابراین تركیب و تعادل سه جزء احترام یا اطاعت، وفاداری و مشاركت سه جزء لازم جهت شهروندی شهری مسئول به حساب آمده كه در این راستا ماهیت ارتباط شهروندان با دولتشان برای رفتارهای شهروندی امری است حیاتی.
رفتارهای شهروندی سازمان شامل آن دسته از رفتارهایی است كه علی رغم عدم اجبار از سوی سازمان جهت انجام آن در نهایت اثربخشی سازمان را افزایش داده و موجب ایجاد منفعت برای سازمان میشود.
توجه به این گونه رفتارها تا قبل از سال 2000 میلادی بسیار اندك بود اما از آن سال به بعد و با مشاهدهی نتایج آن از سوی اندیشمندان، دامنه مطالعات و تحقیقات صورت گرفته از حوزهی رفتار سازمانی فراتر رفته و حوزههای دیگری چون منابع انسانی، مدیریت استراتژیك، روانشناسی و… را در بر گرفت.
با توجه به اهمیت این گونه رفتارها در دهه های اخیر اصطلاحات دیگری جز رفتارهای شهروندی سازمان برای تشریح این گونه رفتارها استفاده شده است همانند:
رفتارهای فرانقشی: فعالیت هایی مرتبط با نقش كه فراتر از انتظارات مورد انتظار از فرد انجام میگیرد (Adebayo, 2005 )
رفتارهای اجتماعی گرایانه: در برگیرنده رفتارهای شهروندی بوده اما ممكن است جنبه كژ كاركردی برای سازمان داشته باشد (Moeymanetal, 1996 )
به عقیدهی بریف و موتوویلدر(1986) این گونه رفتارها كه به وسیله اعضای سازمان شكل دهی شده و در جهت تعاملات فرد، گروه و سازمان و در راستای انجام نقشهایشان حركت میكند با هدف ارت
قاء رفاه افراد انجام میگیرد.
خود جوشی سازمانی[32]: این گونه رفتارها بر خلاف رفتارهای شهروندی سازمان محرک سیستم پاداش در یک سازمان میباشد. رفتارهای شهروندی سازمان، رفتارهای اختیاری كاركنان است، بدان معنا كه این گونه رفتارها در راستای شرح شغل و وظایف افراد نیست اما در مجموع باعث افزایش اثربخشی عملكرد افراد و در نهایت اثربخشی سازمان میگردد (Comeau et al, 2005).
در تعریف دیگری از شهروندی سازمانی از آن به عنوان یک تعهد مداوم و داوطلبانه به اهداف، روشها و در نهایت موفقیت سازمان یاد میشود و سازمانی که براساس مشارکت و اعمال مناسب کارکنانش بنا شده باشد از این مزیت برخوردارمیباشد (Brightman et al, 1999).
در یک تعریف كلی و با در نظر گرفتن عناصر كلیدی، رفتارهای شهروندی را به بدین گونه میتوان تعریف كرد:
گونهای از رفتارهای غیر شخصی كه به وسیله ساختارهای رسمی سازمان شناسایی شده، فراتر از تعاریف رسمی سازمان رفته و برای عملكرد اثربخشی و موفقیت سازمان مهمند (Castro et al,2004).
2-3-4 دو رویکرد اصلی رفتار شهروندی سازمانی
مرور ادبیات دو رویکرد اصلی را در تعاریف مربوط به مفهوم رفتار شهروندی سازمانی مشخص میکند:
رفتارهایی در نقش و فرانقش: محققان اولیه رفتار شهروندی سازمانی را جدای از عملکرد داخل نقش تعریف و تأکید کردند که رفتار شهروندی سازمانی بایستی به عنوان رفتار فرانقشی مورد توجه قرار گیرد. ماریسون [33](1994) واژه « گسترۀ شغلی درک شده » را برای تمایز بین این دو دسته از رفتارهای “ در نقش “ و “ فرانقش” بکار برد و بیان کرد: “هر چه کارمند دامنه شغل را گسترده تر درک نماید، فعالیت های بیشتری را به عنوان فعالیت های “ در نقش “ تعریف میکند”. این فرض بر این نکته تأکید دارد که یک عامل تعیین کننده مهم برای اینکه یک فعالیت رفتار شهروندی سازمانی خوانده شود این است که کارکنان به چه گستردگی مسئولیت های شغل شان را تعریف کنند. این استدلال کاربرد تئوریکی مهمی در پی دارد و آن اینکه آنچه دیگران به عنوان رفتار شهروندی سازمانی تعریف میکنند، منعکس کننده درک کارکنان از گستردگی مسئولیت های کاریشان می باشد. این توصیه در مطالعات دیگر مورد تائید قرار گرفت، چرا که نشان داده شد مرز رفتار “در نقش” و “ فرانقش” به خوبی تعریف نشده است و از کارمندی به کارمند دیگر یا از کارکنان به سرپرستان تغییر میکند و به این خاطر این رویکرد با آنچه محققین نوعاً به عنوان رفتار شهروندی سازمانی مفهوم سازی میکنند در تناقض است، هر چند که گروهی از محققان سعی کردند با بیان تفاوت های میان رفتار “ در نقش “ یا “ درون نقش” و رفتار “ فرانقش” از یکسو و مفهوم سازی رفتارشهروندی سازمانی از سوی دیگر میان آنها ارتباط برقرار کند. به عنوان مثال از نظر ارگان (1988) یک تفاوت اساسی میان دو نوع فعالیت این است که آیا به این رفتارها پاداش داده میشود و یا در صورت عدم مشاهده رفتار، محرومیت هایی اعمال می گردد یا خیر؛ چرا که در رفتار شهروندی سازمانی و فعالیت های مرتبط با آن بایستی مستقل از پاداش های رسمی درک شوند، چون رفتار شهروندی سازمانی رفتاریست که از نظر سازمانی پاداش داده نمیشود
تمام رفتارهای مثبت در داخل سازمان: رویکرد دیگر، رفتار شهروندی سازمانی را جدا از عملکرد کاری مورد توجه قرار می دهد. اتخاذ چنین رویکردی مشکل تمایز میان عملکردهای نقش و فرانقش را مرتفع می سازد. در این رویکرد رفتار شهروندی سازمانی بایستی به عنوان یک مفهوم کلی شامل تمام رفتارهای مثبت و سازنده افراد در داخل سازمان همراه با مشارکت کامل و مسئولانه در نظر گرفته شود.( قلی پور و کاخکی، 1386 ) و ( Ackfeldt & Coote , 2005).
در تحقیقات گذشته محققان و پژوهشگران سازمانی چندین فرضیه اصلی را حداقل از سه روش مورد پرسش قرار می دادند:
برخی از محققان این مسئله را مطرح کردند که رفتارهای شهروندی سازمانی ممکن است از انگیزه های خدمت به خود ناشی شوند ؛ برای مثال تحقیقات پودساکوف، مک کینزی و هوی (1993) به این مطلب اذعان دارند که برخی از کارکنان به این علت که چهره خوبی از خود نشان دهند در محیط کار دست به رفتارهای شهروندی سازمانی می دهد.
محققان برخی اوقات این ایده را مورد پرسش قرار می دهند که رفتارهای شهروندی سازمانی عملکرد سازمانی را تسهیل میکند. مخصوصاً ون داین و همکارانش (1995، ص.275) به این مطلب اشاره دارد که « اگر چه ارگان (1990) مفهوم رفتار شهروندی سازمانی را به عنوان عاملی مثبت در درونداد و پیامد معرفی میکند، ممکن است کارهای مثبت رفتارهای برون نقشی دارای پیامدهای منفی باشد».
این مطالعه به عنوان آخرین دسته از مطالعات رفتار شهروندی سازمانی مطرح است که بیانگر این است که کارکرد منفی رفتار شهروندی سازمانی مسئله ای پذیرفتنی است. برای مثال ارگان و ون داین [34](1995) بیان میکنند که افرادی که در سطح بسیار بالایی از رفتار شهروندی درگیر هستند ممکن است فشار زیادی بر آنها وارد شود( Bolino et al , 2004).
2-3-5 فرضیات مربوط به رفتار شهروندی سازمانی
مطالعات انجام شده بر روی رفتار شهروندی سازمانی عمدتاً به سه فرضیه اصلی در این زمینه میپردازند:
دسته اول : تحقیقاتی هستند که ب
ر پیش بینی و آزمون تجربی عوامل ایجاد کننده[35] “ رفتار شهروندی سازمانی” متمرکز بوده اند، در این زمینه عواملی از قبیل تعهد سازمانی، هویت سازمانی، عدالت سازمانی، رضایت شغلی، اعتماد، انواع رهبری، رابطه رهبر و پیرو و… به عنوان عوامل ایجاد کننده رفتار شهروندی سازمانی مطرح شده اند ( Podsokoff et al , 2000).
شناخت رابطه استرس شغلی با رضایت شغلی
دسته دوم : تحقیقاتی هستند که بر پیامدهای[36] رفتار شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند. در این زمینه عواملی از قبیل عملکرد سازمان، اثربخشی سازمان، موفقیت سازمانی، رضایت مشتری، وفاداری مشتری و… مطرح شده اند.
دسته سوم: تحقیقاتی هستند که منحصراً بر روی مفهوم رفتار شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند و تلاش این تحقیقات بر این بوده است تا تعریفی از رفتار شهروندی سازمانی داشته باشند، ابعاد آن را مشخص کنند و یا با کمک روش فرا تحلیل [37] مقیاس های استاندارد برای سنجش این مفهوم ایجاد کنند(Podsokoff et al , 2000)
2-3-6 ایجاد شهروندی سازمانی
مشخص کردن مدل شناختی سیستمی که رهبران سازمان آن را اداره میکنند یکی از وظایف رهبران سازمانی است. یک مدل ارتشی بر روی دستورات و کنترل متمرکز است. یک مدل کارخانهای بر داده / ستاده و کاهش خطاها تکیه میکند. برای مدلهای یادگیرنده اولویت با سیستمهای اطلاعاتی و فرایند بهبود است.
بسیاری از استراتژیهای رهبری برای تحقق اهداف تجاری خاصی طراحی شدهاند. اما موفقیت آنها به ایجاد یک فرهنگ وطنپرستی که در خارج از سازمان شکل میگیرد وابسته است. بسیاری از سازمانها در پی افزایصسش تعهد و مشارکت کارکنان به عنوان ابزاری برای رقابت در محیط بازار میباشند كه این ابزار همان شهروندی سازمانی است اما بنا به دلایلی ممکن است تلاشهای آنها برای ایجاد شهروندی سازمانها با شکست مواجه شود. برخی از این دلایل عبارتند از
منتظر بحرانهای تجاری مینشینند و سپس به دنبال گناهکار میگردند.
بر رهبری تمرکز میکنند و دامها را به فراموشی میسپارند.
کارکنان برای بدست آوردن نظر مساعد مدیریت، مجبور باشند تا دست به خطا بزنند.
نادیده گرفتن ارزیابی
عمل کردن با فرضیاتی نادرست در مورد رفتارها و انگیزههای کارکنان
دادن آموزشهای زیاد به کارکنان بدون اینکه به آنها فرصت فکر کردن یا تجربه کردن آن داده شود.
گفتن این جمله به کارکنان که آنها همواره بایستی بدانند که سؤال نپرسند.
متغیرهای متنوعی میتوانند در ایجاد تعهد به موفقیت شرکت دخالت داشته باشند که سه دسته اصلی آنها عبارتند از:
1) شهروندان، 2) مقررات و فعالیتها، 3) حاکمیت شرکتی
هرکدام از این ابعاد شامل تنوعی از چالشهای رهبری است که عواملی حیاتی برای هر سازمانی به شمار میآیند. شهروندی معیاری است که چگونگی رویارویی با این چالشها را تبیین میکند و نتایج آن در قالب سه نوع سازمان قابل مشاهده است.
سازمان پررونق که دارای سهمی قابل اطمینان در بازار است و در آن عملکرد شهروندی به عنوان یک مجموعة کلی و بر پایة هدفی مشخص که در آن هر بخش سازمان به عنوان مکمل دیگر بخشها عمل میکند و افراد با امید موفقیتهای آینده انرژی میگیرند، عمل میکند.
سازمان در حال بقاء که به آرامی در حال از دست دادن جایگاه خویش میباشد و شهروندان در داخل گروههایی که با هم در تعارض هستند تقسیم شدهاند و هر گروه از رسیدن گروههای دیگر به اهدافشان ممانعت میکند.
سازمان در حال افول که در آن کارها صرفا براساس اهداف شخصی صورت میگیرد، سهم بازار در حال کاهش بوده و تصمیمات به موقع نیست. شكل زیر چگونگی شكل گیری چنین انواعی از سازمان را نشان می دهد(et al 2004 Brightman).
شکل 2-2 چگونگی شكل گیری (1999 et al Brightman)
2-3-7 هسته اعمال شهروندی
رهبرانی در سازمان وجود دارند که مجموعهای از اعمال و را برای ایجاد و نگهداری شهروندی سازمانی بکار بردهاند، این اعمال عبارتند از؛
ارائه و بیان رسالت روشن سازمان که براساس وحدت میان چالشها / تهدیدات تجاری شکل گرفته باشد.