شما نمیتوانید موارد درون زبالهدان را ویرایش کنید. مورد را به بیرون از زبالهدان منتقل و سپس آن را ویرایش کنید.
در آغاز ، عراق ،با دو شهر بصره و کوفه به عنوان ” عراقین ” پدید آمد و بعد ها با پیدایش بغداد نقش مهمتری را در جهان اسلام عهده دار شد ( جعفریان ،۲/۳۶۹). اکثر لایه های اجتماعی تشکیل دهنده شهر بصره تا مدتها پس از واقعه جمل ، عثمانی مذهب بودند ولی پس از آن به جهت نفوذ معتزله تا حدودی تعدیل شد. ( بلاذری، انساب الاشراف ،۳/۲۹).
مورخین و اکثر منابع تاریخی شهر بصره را عموماً شهری عثمانی می دانند اما قرائن و شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهند که در سده های اول و دوم هجری شیعیانی در این شهر سکونت داشته اند (ر.ک : دینوری ،۱/۲۳۷) . حکم بر عثمانی بودن عموم لایه های اجتماعی بصره می تواند ناشی از تاثیر عثمانی ها بر تاریخ نگاری باشد . چون می توان گفت آغاز و رشد شیعه امامی در بین قبایل عراق از نواحی بصره و کوفه بوده است .در هر حال در بین قبایل مختلف گرایش به اهل بیت وجود داشته و عده ای از لایه های اجتماعی شهر بصره نیز شیعه بودند هرچند که این شهر در قرن اول عثمانی مذهب بوده و با امامت علی (ع ) مخالفت می کرد (طبری ،۴/۱۴۶ ).
در ابتدای تاسیس شهر بصره حدود سی و پنج هزار نفر سکنه داشت و بافت جمعیتی شهر بصره قدیم عبارت بود از از مسیحیانی که حدود شش هزار نفر بودند ، فارسها که آنها هم حدود شش هزار نفر بودند ،و بقیه جمعیت بصره متشکل از اعرابی بود که عده کثیری از آنها عثمانی مذهب بودند . هر چند عده قلیلی از شیعه مذهبان و نژاد ترک نیز در بافت اولیه این شهر وجود داشت ( دایره المعارف اسلامی ،۷/۳۰۳)
جمعیت بصره از پنج قبیله مهم تشکیل می شد که عبارت بودند از :
۱-بکر بن وائل که در مرکز و بخش شرقی بصره و در دو محل البطنیه و الزابوقه زندگی می کردند .
۲-قبیله عبد القیس ، که در شرق و شمال در محلی در نزدیکی البورت سکونت داشتند و عده کثیری از آن شیعه بودند .
۳-بنی تمیم ،که در غرب و جنوب غربی این شهر و در منطقه ای از مربد تا جامع زندگی می کردند .
۴-قبیله ازد ، که در شمال غربی و در منطقه حدان و هداد زندگی می کردند .
۵-اهل العالیه ، که افراد آن متشکل از قبایل بنی قیس و قریش و منانه و بجیله و خثعم و مزینه و اسد بودند که در بخش مرکزی شهر و در بین الجامع و البطنیه زندگی میکردند ( کحاله ، ۱/۱۷)
زمانی که عایشه به مقصد بصره و برای همکاری و شرکت در جنگ جمل مدینه را ترک کرد ، دعوتنامه ای به قبیله بنی سعد فرستاد و آنها را به یاری خود در جنگ جمل و در مقابل حضرت علی (ع ) فراخواند . اما این قبیله از یاری عایشه خوداری کردند . این عمل قبیله بنی سعد حاکی از وجود شیعیان در این شهر است . در حالی که اکثر قبائل بصره به لشگر عایشه پیوستند ( ابن اثیر ،۲/۳۱۸) . هرچند در زمان قیام امام حسین (ع ) و یارانش حاکمان بصره راه های خروجی شهر را به شدت تحت کنترل داشتند و از خروج بصریان ممانعت می کردند ( طبری ،۴/۲۶۵) ولی هوشیاری و بیداری تشیع از دوره امام حسن (ع ) تا دوره ولایت و امامت امام حسین (ع )همچنان ادامه یافت و عده ای از بصریان در واقعه طف به یاری امام حسین (ع ) شتافتند ( مجلسی ، ۴۴ /۳۶۴) .
۳-۱-۴ روند تاریخی بصره
محل بصره در طول تاریخ به تدریج تغییر کرده است. بصره قدیم دست کم تا اوایل سده۸ق/۱۴م آبادان بوده، و ازآن پس ویران، و خالی ازسکنه شده است. برخی از آثار و ویرانه های آن اطراف شهر زیبر درفاصله ۱۴کیلومتری بصره جدید هنوز پا برجاست (نقشبندی، ۲۸۰).
گفته اند :جنگجویان مسلمان نخست در بصره منزلی از نی برای خود ساختند و چون عازم جنگ می شدند، آن ها را بر می چیدند و چون باز می آمدند، دوباره برپا می کردند (ابن سعد،۷/۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۳/ ۳۵۵ ؛ یاقوت حموی ، معجم البلدان، ۱/۴۳۱_۴۳۲ ؛ طبری، ۳/۵۹۱). در سال ۱۷ق/۶۳۸م منازل اینان طعمه ی حریق شد وبه دستور عمر خانه هایی از گل و خشت خام برای خود ساختند (ابن اثیر، ۲/۵۲۸_۵۲۹). چون زیاد بن ابیه از سوی معاویه ولایت بصره یافت، بناهای آن جا را از آجر و گچ بساخت و بصره شکل نهایی به خود گرفت (بلاذری، فتوح البلدان ، ۳۵۵؛ ابن فقیه، ۱۷۴ ). شمار ساکنان بصره در آغاز، اندک و منحصر به جنگجویان بود اما پس از فتح نواحی مجاور آن از جمله ابله، قبایل مختلف از سراسر عراق و شبه جزیره عربستان بدان جا سرازیر شدن و به تدریج بر وسعت و جمعیت آن افزوده شد (یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ۱/۴۳۱) چنانکه در حدود سال ۳۵ق/۶۵۵م جمعیت آن به ۶۰هزار، و به روایتی در ۵۰ق/۶۷۰م به حدود ۳۰۰هزار نفر رسید. از سوی دیگر، چون بصره در مسیر راه تجاری ایران و شام قرار داشت و دارای موقعیت بازرگانی ویژه ای بود، به زودی رو به آبادانی نهاد،تا جایی که حاکم نشین عراق شد (زیدان،۵۶۸).
عتبه بن غزوان نخستین والی بصره ۶ماه بر آنجا حکومت کرد و آنگاه مغیره بن شعبه از سوی عمر ولایت یافت و دوسال بر این منصب بود (ابن سعد، ۷/۷_۸) .در زمان وی شورشهایی از سوی دهقانان تازه مسلمان ایرانی از جمله دهقانان میسان (میشان) که از اسلام روی گردانده بودند و قصد حمله به بصره را داشتند، صورت گرفت (طبری، ۳/۵۹۵ ). ابو موسی اشعری که در ۱۶ یا ۱۷ق والی بصره شد، مسجد و دارالاماره که از نی بود، با گل و خشت بساخت (یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ۱/ ۴۳۳ ). در این زمان بصره به صورت پایگاه و مرکز تجمع و سازماندهی سپاهیان در آمده بود و حملات مسلمانان به شهرهای غربی و مرکزی ایران بیشتر از این شهر فرماندهی می شد. از این رو، بصره در تصرف نواحی شرق دجله و فرات و شهرهای نهاوند، دشت میشان، ابرقباذ، استخر، فارس، اصفهان، قم، کاشان، خراسان و سیستان نقشی بسیار مؤثر داشت (خلیفه بن خیاط ، ۱/۱۱۳_۱۱۴؛ دینوری، ۱۱۷_۱۱۸).
در ۳۶ق/۶۵۶م چون امام علی (ع)به خلافت رسید، عثمان بن حنیف را بر بصره گمارد (یعقوبی، تاریخ، ۲/۱۷۹ ؛ دینوری، ۱۴۱)،اما طولی نکشید که بصره به صحنه نخستین جنگ داخلی یعنی جنگ جمل مبدل شد و به روایتی در این جنگ هزاران تن از اصحاب علی (ع)و از اهالی بصره کشته شدند (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۱۸۰_۱۸۲؛ ابن فقیه، ۱۵۸؛ طبری، ۴/۵۳۹).
در ۴۱ق/۶۶۱م به روزگار معاویه، حمران بن اَبان بر بصره دست یافت، اما معاویه بُسر بن ابی ارطاه با سپاهی بدانجا روانه کرد و بصره را به تصرف در آورد. بُسر ۶ ماه بر بصره حکومت کرد (ابن سعد، ۵/۴۹؛ طبری، ۵/۱۶۷_۱۶۸).آنگاه نوبت به عبدالله بن عامر (ه م)، و سر انجام به زیاد بن ابیه رسید (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۲۱۷ ؛ زامباور، ۶۲).در این دوره با گسترش دامنه فتوحات، بسیاری از سپاهان بصره به همراه خانواده های خود به دیگر شهرها مهاجرت کردند و تا حد زیادی از جمعیت بصره کاسته شد. گفته اند:«در آغاز خلافت معاویه، زیاد ۴۰هزار تن از قبایل مختلف ساکن در بصره را با خانواده هایشان به خراسان کوچاند وشماری از اَزدیان آنجا را نیز روانه مصر کرد»( طبری، ۵/۲۲۶ ). بعدها در زمان عبد الملک نیز شمار زیادی از افراد قبیله عبدقیس از بصره به جزیره ( در شمال بین النهرین) کوچیدند . چنانکه ، در اوایل سده ۲ق شهری بزرگ بوده است (بلاذری ، فتوح البلدان ، ۳۵۸ ).
در فاصله سال های ۳۷_۶۵ق/۶۵۷_۶۵۸م یکی از مشکلات حکومت اموی، حضور خوارج در کوفه وبصره بود که گاه و بی گاه بر ضد دستگاه خلافت خروج می کردند( یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ۲/ ۲۳۲). در اوایل حکومت زیاد، گروهی از این خوارج در بصره سر به شورش نهادند و دست به قتل عام زدند، اما به دست زیادبن ابیه سرکوب شدند ( طبری، ۵/۲۳۷_۲۳۸).وی در آبادانی بصره بسیار کوشید و چند مسجد در آنجا ساخت و نهر ابلّه و نهر معقل را حفر کرد (ابن فقیه، ۱۷۶).
با تسلط عبدالله بن زبیر بر حجاز (۶۴ق/۶۸۴م)، شهر های عراق، از جمله بصره نیز به تصرف ابن زبیر در آمد و او حارث بن عبدالله را بر بصره گماشت (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۲۵۶)و تا ۷۲ق/۶۹۱م بصره در دست زبیریان بود ( بلاذری ، انساب الاشراف ، ۴/ ۳۱۷ ). پس از مرگ یزیدبن معاویه میان قبایل پر نفوذ بصره، یعنی ازد، تمیم و ربیعه اختلاف افتاد وبا قتل مسعودبن عمرو شهر پرآشوب شد و ابن زیاد ناچار به شام گریخت و بصره به دست یاران نافع افتاد( ابن اثیر، ۴/۱۳۴_۱۴۱). پس از بیعت مردم بصره با عبدالله بن زبیر، امارت بصره تا ۶۷ق بر عهده حارث بن ابی ربیعه بود و در همین سال مصعب بن زبیر از سوی برادرش عبدالله به امارت بصره گمارده شد (طبری، ۶/۱۱۸،۱۱۹،۱۲۷).
از مهم ترین حوادث بصره در نیمه دوم سده ی ۱ق، شورش عبدالرحمان ابن اشعث حاکم سیستان بر ضد حجاج بود. تا اینکه در سال ۸۲ق حجاج به یاری سپاهیان شام ابن اشعث را سرکوب کرد و بصره را دوباره به تصرف در آورد (همو، ۶/۳۳۴).
پس از سقوط امویان شام (۱۳۲ق/۷۵۰م)، بصره نیز چون دیگر شهرهای عراق تحت سلطه ی عباسیان درآمد.در این زمان بصره به عنوان یکی از بزرگ ترین مراکز بازرگانی جهان اسلام شناخته می شد (فاتحی نژاد، ۱۲/۱۹۸).
از مهم ترین وقایع سیاسی که در آغاز خلافت عباسیان در بصره روی داد، قیام ابراهیم بن عبدالله، معروف به قتیل باخمرا بود. وی در ۱۴۵ق/۷۶۲م با یارانش وارد بصره شد و قیام و دعوت خویش را به نام برادرش محمدنفس زکیه و بر ضد منصور عباسی آشکار کرد (طبری، ۷/۶۳۴؛ ذهبی،۱/۱۵۳). بصره از آشوب ها و فتنه هایی که در دوره ی خلافت عباسیان رخ داد، آسیب فراوان دید.در رمضان ۲۵۵/اوت ۸۶۹ علی بن محمد، معروف به صاحب الزنج در بصره خروج کرد و بردگان بصره را با خود همراه ساخت و به یاری آنان بر شهر تسلط یافت؛ سرانجام، موفق برادر معتمد خلیفه عباسی او را نزدیک اهواز شکستی سخت داد و با قتل صاحب الزنج، قیام زندیان در بصره پس از ۱۵سال فروکش کرد (گردیزی، ۲۱۷؛ ابن خلدون، ۴/۲۴_۲۸). گفته اند: «بصره در قیام زنگیان کاملا ویران شد و مردم شهر به جایی نزدیک آنجا به نام موفقیه _که الموفق بالله بنا کرده بود_کوچ کردند و آنرا بصیره (بصره کوچک)نامیدند، تا آنکه بر وسعت و جمعیت آن افزوده شد و بصره نام گرفت (لسترنج،۴۹).
از اواخر سده ی ۳ق/۹م بصره بخصوص از لحاظ سیاسی و اقتصادی رو به انحطاط نهاد و جای خود را به شهرهای دیگر از جمله بغداد داد؛ با این حال، از لحاظ علمی و فرهنگی موقعیت خود را حفظ کرد (فاتحی نژاد، ۱۲/۱۹۸).در اوایل سده ی ۴ق سرزمین های مرکزی جهان اسلام، به ویژه عراق در معرض تهدید و هجوم قرمطیان بود خلفای عباسی که از اقتدار روزافزون این فرقه بیمناک بودند، به ناچار امتیازاتی به آنها می دادند ( ابن مسکویه ، ۱/ ۱۰۵ ) . با این حال، از حمله ی آنان در امان نبودند،چنان که در ۳۱۱ق/۹۲۳م ابوطاهر جنّابی از رهبران قرامطه، به به بصره تاخت و پس از تصرف شهر به قتل و غارت پرداخت؛ اما علی ابن فرات، وزیر المقتدر عباسی لشکری به مقابله با او فرستاد و ابوطاهر اندکی بعد از بصره عقب نشست (مسعودی ، التنبیه و الاشراف ، ۳۸۰ ).
در سال ۳۲۶ق/۹۳۸م ابو عبدالله بریدی حاکم اهواز، بصره را تصرف کرد و آنرا نزدیک ۱۰سال نگه داشت تا آنکه معزالدوله ی بویهی در ۳۳۵ق آنجا را باز پس گرفت.
بصره تا ۴۴۷ق/۱۰۵۵م در دست سلاطین آل بویه بود از آن پس در قلمرو سلاجقه قرا گرفت و در هر دوره چندین بار مورد تهاجم و چپاول واقع شد و هر بار خرابی و خسارت فراوانی به شهر وارد آمد به گونه ای که در روزگار مقدسی (سده ی ۴ق) بخشی از شهر ویران بوده است (مقدسی،۱۰۶).ناصرخسرو نیز که در ۴۴۳ق از این شهر دیدن کرده،بیشتر آنرا ویران وصف کرده است (ناصرخسرو،۱۵۴).در اواسط قرن ۶ق (۵۳۷ق/۱۱۴۲م) نیز گویا به جز چند محله و یک مسجد بقیه شهر خراب و متروک بود ( ابن حوقل، ۲۳۷).
در ۶۵۶ق/۱۲۵۸م در پی سقوط خلافت،بصره نیز همچون دیگر شهرهای عراق تحت سیطره ی هولاکوخان درآمد و از آن پس، شکوه و عظمت گذشته خود را به کلی از دست داد و بیش از پیش رو به ویرانی و اضمحلال نهاد با این حال، نویسندگان سده ی ۸ق از جمله حمدالله مستوفی ( مستوفی، ۳۸)و ابن بطوطه که خود از بصره دیدن کرده اند، هیچ کدام از ویرانی آن سخنی به میان نیاورده اند ( ابن بطوطه، ۱۵۸_۱۸۹).
۳-۱-۵ مناقب بصره
در جهت غربی بصره مایل به جنوب، کوهی است که آن را سنام خوانند که از سنام تا به بصره سه فرسنگ است در نواحی دیگر بصره هیچ جا کوهی نیست (یاقوت حموی ، معجم البلدان ،۱/ ۵۵۷ ).برجانب غربی بصره بیابان است و آنجا قطعا آب و زراعت نیست اما بر اطراف دیگر، نخلستان ها و کشاورزی است. هوای بصره گرم و آبش نیکو است و هوای شب بصره بهتر از روز است .در پشت دیوار شهر کشت زارهایی سرسبز وجود داشت که از نهر های کوچک بسیاری آبیاری می شد و بعد از کشت زارها نخلستان های بصره قرار داشت (لسترنج، ۴۸). نخلستان بسیار زیاد از اندازه در آن شهر می باشد (کلبی،۳۶۸). خرمای بصره فراموش نشدنی است. گرمابه های شهر خوب است ماهی و خرمای نیکو و پرگوشت ، سبزی ، پنبه ، شیر ، دانش و بازرگانی دارد ( مقدسی ، ۱۵۶ ).
بصره شهر ثروتمند بود. این شهر چون از راه دریا به هند و چین مربوط می شد، هنوز ۲۰سال از تأسیس آن نگذشته بود که به خاطر همین موقعیت جغرافیایی توانست به گروه های بسیاری از مردم غیر نظامی را به امید سکونت و کسب و کار در خود جذب کند (بلاذری، فتوح البلدان، ۲۰۱). این شهر سه بازار هم دارد که دکان ها و سراها در آن بازار ها وجود دارد و در وسعت هم پایه ی بازارهای بغداد است (مقدسی،۴۱۳).
بصره سه مسجد جامع دارد :یکی جلوی دروازه ی باختری متصل به بادیه که مسجد کهنه ی شهر است،دوم مسجد زیبایی با ستون های سفیدرنگ در بازاری بسیار معمور و پرجمعیت که در تمام خاک عراق بی نظیر است،سوم مسجدی است بین خانه های شهر (همو، ۴۸۳).
« در بصره سه عجایب است که در هیچ شهری نیست.یکی از آن ها جزر و مد است که تقریر کرده آمده، چنان که در وقت حاجت ایشان مد می کند و به وقت استغناء ایشان باز می گردد.زراعت ایشان هرگز تشنه نمی ماند و از سیل و زیادتی آب (نیز هرگز) زحمتی ندارند و هرگز آب ایشان کم نمی شود که گویند امسال خشک سالی بود.از این معنی ایمن اند. عجایب دیگر آن است اهل انطاکیه و حمص و جمیع بلاد فراعنه به طلسمات مفاخره کنند که در زمان قدیم در آن موضع کرده اند.در شهر بصره در موضعی که انگور از برای دوشاب شیره می کنند و خرما که از درخت باز کرده می نهند تا شیره بیرون می آید و خشک می کنند، دوشاب خرما که می سازند هرگز مگس بر آن نمی شیند،و اگر خرما دانه ای خرما بیندازند چندان مگس بر آن نشیند که سیاه شود و ننماید و عجایب دیگر آن است که در آن شهر غراب بسیار است و…» (یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ۱/۵۶۳ ).
هارون الرشید گفته است که هر چه طلا ونقره د ر روی زمین است کفاف قیمت نخلستان بصره را نکند. از عجایب بصره آن است که در آن، سه امر است:اول آنکه دجله و فرات نزدیک به بصره به هم می ریزند و یک رودخانه شده از شمال به جنوب جاری می گردد و این جریان را «جزر»می نامند.پس از آن از جنوب عود کند به شمال و این را «مد»نامند و این جزر و مد در هر روز و شب دو بار واقع شود.در حین جزر، آب این رودخانه چندان ناقص شود که از نصف حالت مد، کمتر باقی می ماند و در اول هر ماه، آب به غایت زیادتی خود برسد و همه ی جاهای دور و بلند را آب دهد و سپس از آن، شروع در نقصان نماید تا هفت روز از ماه گذرد و در اول هفته دویم باز شروع در زیادتی کند تا نصف ماه، و از شانزدهم ماه، باز آب نقصان پذیرد تا اول هفته چهارم، باز در اول هفته چهارم، شروع در زیادتی کند تا آخر ماه (قزوینی، ۳۷۲).
شهر بصره نقش مهمی در تاریخ فرهنگی جهان اسلام داشته است.این مکان به عنوان یکی از مراکز مهم زادگاه و بستر پیدایش معتزله بوده و واصل بن عطاء و عمرو بن عبید و ابوالهذیل علّاف و نظام برخاسته از این مرکزند.همچنین بصره در علم قرائت و جایگاه قاریان نقش مهمی داشته و افرادی همچون ابوعالیه ابورجاء و نصربن عاصم و یحیی بن یعمر و حسن بصری و ابن سیرین و قتاده از این شهر بر خاسته اند.در سایر طبقات این علم نیز بصریان نقش فعالی داشته اند. (بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۲۹).
۳-۱-۶ مثالب بصره
آب چاه بصره چنان شور است که نمی توان آن را خورد، آب خوردن شهر را سقّایان از بیرون شهر می آورند و می فروشند و آب چاه را در حمام ها نگه می دارند و گلگاری می کنند (مقدسی ، ۱۶۳ ). آب بصره چون بول است که به جز جریان، دیگر آثار آب در آن نمانده است (قزوینی، ۳۰۶). زمین آن، شوره بود. آب چاه آن در غایت شوری است، چنانکه قطعا قابل خوردن نبوده است. (حافظ ابرو، ۲/۸۶).
۳-۲ کوفه
۳-۲-۱ توصیف اقلیم و حدود
کوفه در اقلیم سوم از اقالیم سبعه واقع است. طول آن ۶۸ درجه و ۳۰ دقیقه و عرض آن ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه و فاصله اش از فرات یک ذراع است (قلقشندی، ۵۰) .کوفه در هشت کیلومتری شرق نجف اشرف بر کرانه رود فرات قرار دارد. این سرزمین ۲۲ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در شرق آن رود فرات، در غرب آن صحرا، در جنوب غربی آن شهر باستانی حیره [۱۲]و در شمال شرقی آن ذی الکفل واقع شده است(ابن بطوطه ،۱/۲۷۰ ). به سبب همین نزدیکی به فرات که در سه کیلومتری شرق آن قرار دارد و نیز جاری بودن یکی از شاخههای فرات در شرق آن،زمینهای اطراف شهر حاصلخیز است(یاقوت حموی ،۴/۴۹۰)در شش کیلومتری کوفه، شهر باستانی حیره قرار دارد(قائدان ،۷۵).
۳-۲-۲ وجه تسمیه
در وجه تمسیه و علت نام گذاری مواردی را مطرح کرده اند : یکی آنکه که کوفه به معنای جایی است که در آن ریگ و شن باشد (طبری، ۳/۱۴۵)، گل در هم آمیخته و خاک آن سرخ رنگ بود قرار داشت ، که در غرب به چنین زمین کوفاتاً می گویند که این نام به تدریج به کوفه تغییر یافت (یاقوت حموی، ۴/ ۴۹۰). همچنین گفته اند که چون سعد بن ابی وقاص، پس از فتح قادسیه و استقرار در انبار، سپاه مسلمانان را برای رهایی از بدی آب و هوا و موجودات آزار دهنده آن به سوی این سرزمین هدایت کرد و به آنان گفت: «تکوفوا فی هذا الموضع»، یعنی در این مکان جمع شوید (بکری، معجم ما استعجم، ۱۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف ، ۲/۳۹۲) در روایت دیگر نیز وجود کوه کوچکی به نام کوفان را دلیل نامگذاری آن می دانند (طبری، ۳/۱۴۶). نام کوفه از تپه کوچکی که در وسط آن شهر واقع بود به نام کوفان گرفته شده و به قول بعضی به معنی بلا و شر است ( یاقوت حموی ، ۴/۴۹۰).
میر خواند نیز بر این باور بوده است که به آن جهت به کوفه معروف بود که نخست در آن منطقه منازل از نی وبوریا بود واعراب به این چنین مناطقی کوفه می گفتند(حبیب السیر فی اخبار افراد البشر ،۲/ ۴۹ ) .از گفته های فوق بر می آید که به هر حال این نام کوفه یک واژه عربی بوده است .
۳-۲-۳ علت شکل گیری شهر کوفه
در جریان فتوحات، و پس از فتح قسمت شمالی و جنوبی بین النهرین توسط مسلمانان در قرن اول هجری، این منطقه و به ویژه قسمت جنوبی آن یعنی عراق که تا پیش از ورود اسلام، بخش مرکزی امپراطوری ساسانیان بود با مهاجرت و حضور اسکان گسترده قبایل عرب تبدیل به یک سرزمین صد درصد عربی شد(یاقوت حموی، معجم البلدان، ۴/۴۹۰). پس از پیروزی مسلمانان در نبرد قادسیه در سال چهاردهم هجری، و تصرف شهر تیسفون [۱۳]، پایتخت ساسانیان، خلیفه دوم به سعد بن ابی و قاص فرمانده سپاه اسلام در عراق دستور داد تا در آن جا بمانند (طبری ، ۵/ ۱۸۴۵). مسلمانان پس از چهارده ماه سکونت در شهر مداین [تیسفون] احساس خستگی کرده و نتوانستند با محل جدید سکونت خود که دارای آب و هوایی مرطوب، ناسالم و متعفن بود خود بگیرند. به رغم امتیاز هایی که یک شهر ساخته و سازماندهی شده در اختیار آنان می گذاشت، آب و هوای این شهر مطلوب ساکنین جزیره العرب نبود؛ حشرات موذی به گله و رمه آنان حمله ور شده و آنان را آزار می دادند، در حالی که در بیابانهای عربی عربستان نه تنها با چنین شکلی روبه رو نبودند، بلکه در آن جا از هوایی پاک و سالم و مراتعی بارز سر سبز نیز بهره مند بودند. آنان به دلیل در اختیار داشتن گله ها و رمه های خویش و به ویژه شترهایی که از جزیره العرب با خود آورده بودند، با جایی سازش پیدا می کردند که هم دارای محیطی خشک، استپی و صحرایی باشد و هم از موقعیت زراعی مناسبی برخوردار باشد. در واقع فرماندهان مسلمان در بین النهرین به دنبال یک موقعیت و محل مناسبی بودند که مراقبت و حفاظت از مناطق تازه تصرف شده در بین النهرین جنوبی [عراق] را امکان پذیر کند، بدون آنکه از دنباله خاک عربستان به واسطه مراتع طبیعی مثل رودخانه و دریا جدا باشد. سعدبن ابی وقاص پس از مکاتبه با خلیفه دوم و منعکس نمودن مشکلات ناشی از حضور مسلمانان در مداین، طبق دستور وی به دنبال جایی بود تا مناسب زندگی اعراب و شترهایشان باشد (طبری، ۵/۱۸۴۳ – ۱۸۴۵). سعد،سلمان فارسی را، به دلیل ایرانی بودن و آشنایی با منطقه، به همراه حذیفه بن الیمان، مامور پیدا کردن چنین مکانی کرد (ابن اثیر، ۲/۲۵۱). آن دو در طول رود فرات حرکت کرده و پس از بررسی چند منطقه، منطقه ی نسبتاً مرتفعی را در کنار ساحل غربی رود فرات و نزدیک شهر باستانی حیره انتخاب نمودند و به دنبال آن، سعد بن ابی وقاص به نیروهای تحت امر خود دستور داد تا همگی به این منطقه کوچ کرده و در آن جا چادر زدند. این منطقه که به صورت ریگ زار، شن زار و صحرایی شن بود، تا قبل از اسلام منطقه ی مسکونی نبود (مقدسی ، ۱۶۱) در ابتدا به دلیل دارا بودن شن سرخ به سهله معروف بود (قزوینی، ۳۰۷).
۳-۲-۴ بنیاد و ساختار جمعیتی کوفه
بعد از اینکه مداین از نظر آب و هوایی برای استقرار سپاهیان اسلام نامناسب تشخیص داده شد، محل کنونی شهر کوفه را به خاطر سازگاری آب و هوایی آن با طبع عرب و عدم وجود موانع طبیعی چون کوه و دریا بین آن سرزمین ومدینه انتخاب کردند ( ابن اثیر ، ۲/۲۵۱). سعد بن ابی وقاص مکان انتخاب شده برای ایجاد اردوگاه را مناسب دیده و از این رو به احداث آن اقدام کرد (بلاذری، فتوح البلدان ، ۳۸) .
در سال انتخاب این منطقه به عنوان اردوگاه اختلاف نظر وجود دارد مورخان، تاسیس شهر را در سال هفدهم هجری ذکر کرده اند (دینوری، ۱۶۳) ، عده ای نیز بنای آن را در سال پانزدهم هجری (بلاذری، فتوح البلدان، ۳۹۴) و یعقوبی نیز، بنای آن را سال چهاردهم هجری آورده است ( البلدان ، ۸۸ ).
پس از مدتی که از سکونت مسلمانان در کوفه گذشت چادرهای پشین قبایل عرب تبدیل به خانه های خشت و گلی شد نخستین اقدام که سعد انجام داد مشخص کردن محل مسجد بود، او ابتدا مسجد بزرگی را در آنجا بنا کرد و تقسیم بندی شهر و محله های آن بر اساس آن و در کنار آن انجام شد (طبری، ۵/۱۸۴۹) .
سعد بن ابی وقاص بعد از مشخص کردن محل مسجد، تیراندازی قوی را فرا خواند و در محل مسجد قرار گرفته و اقدام به پرتاب تیر چهار جهت اصلی نمود و کار تقسیم سرزمین برای استقرار قبایل را به قرعه کشی گذاشت (بلاذری، فتوح البلدان، ۳۹۴).
قبله مسجد در جنوب غربی به عنوان نقطه مبدا در نظر گرفته شد. به این ترتیب یک محیط چهار گوش که هر ضلع آن دو برابر غلوه[۱۴] بود، معین گردید. بنابر این، هر ضلع مسجد کوفه ۴۸۰ متر و مساحت آن ۲۳۰۴۰۰ متر مربع، یعنی ۰۴/۲۳ هکتار بود، که گنجایش تعداد بسیار زیادی از نمازگزاران را داشت (جعیط، ۱۰۷). سپس بر اساس قرعه کشی، منطقه ی شرق مسجد سهم قبایل شمالی و منطقه غرب آن سهم قبایل جنوبی شد؛ بدین شکل با مشخص شدن جایگاه قبایل، کار خط کشی خیابان ها و محلات کوفه آغاز شد (بلاذری،فتوح البلدان ، ۳۹۴). از سوی دیگر به دلیل شرایط پادگانی و حضور سپاهیان از سراسر مملکت برای شرکت در جهاد، عمر و سعد، گروهی از نسب شناسان بزرگ عرب، از جمله سعید بن نمران و مشعله بن نعیم را مأمور کرد تا قبایل را بر حسب الگوی سنتی عرب تقسیم کند (طبری، ۵/۱۸۵۳) که در واقع در قالب هفت گروه در آمد که چهار گروه نزاری و سه گروه یمانی. قبیله های این گروه ها از این قرار بود. گروه اول: کنانه و وابستگانش از حشبیان و دیگران وجدیله که از تیره بنی عمرو بن قیس بن قیس عیلان بودند (شمالی؛ گروه دوم: تمیم ، رباب و هوازن (شمالی)، گروه سوم: اسد ، عطفال، محارب، نمر، طبیعه و تغلب (شمالی؛ گروه چهارم : ایاد، عک، عبدالقیس، مردم هجه و عجان (شمالی)؛ گروه پنجم: قبیله قضاعه- که تیره عشال بن شام از آنها بود- بجیله، خثعم، کنده، حضرموت و از (جنوبی) با گروه ششم؛ مذحج، حمیر، همدان و دیگر وابستگان آنان (جنوبی) و گروه هفتم؛ قبیله طی بود (جنوبی ) (ابن اعثم کوفی، ۳۹۰- ۳۹۲).
حضور قبایل مختلف عرب در کوفه در تاریخ و ساختار اجتماعی این شهر اهمیت دارد، در ترکیب جمعیتی شهر، تعداد افرادی که از نواحی دور دست آمده بودند بین پانزده تا بیست هزار نفر بوده که ساخت و ترکیب قبیله ای ناهمگوئی داشتند و هیچ طایفه ی بزرگی که در کوفه حاکمیت را در دست داشته باشد، نداشت. قبایل حاضر در جنگ قادسیه که در شکل گیری و تأسیس کوفه نقش مهمی داشتند در حدود سی هزار نفر از اعراب، ذکر کرده اند (همو، ۳۶۴) .
۳-۲-۵ ترکیب جمعیتی و طبقاتی در کوفه
اساس اصل چهارم قانون اساسی در کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی، و… این ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر به عهده ی فقهای شورای نگهبان است همچنین بر اساس اصل هفتاد و دوم قانون اساسی «مجلس شورای اسلامی نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیبی که در اصل نود و ششم آمده بر عهده ی شورای نگهبان است».
بنابراین با عنایت به این که قوانین و مقررات تصویبی توسط قوه مقننه جمهوری اسلامی ایران بایستی اولا موازین شرعی را رعایت نمایند و ثانیا به منظور اطمینان از لحاظ قراردادن موازین شرعی در متن مصوبات مجلس کلیه مصوبات به شورای نگهبان فرستاده شود. به خوبی می توان فهمید کلیه قوانین جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر موازین شرعی نیز می باشند. و تناقض و اختلافی دیگر بین مسئله پیش گفته راجع به تصویب قوانین در مجلس شورای اسلامی با عناوین مجرمانه شرعی موجود ندارد.
اما از سوی دیگر علاوه بر عناوین مجرمانه تصویبی در قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران از آن جا که منابع معتبر فقهی و فتاوی فقها از منابع قانونی جهت صدور حکم از سوی قضات
می باشد بایستی چنین استدلال کرد که در صورتی که در قوانین و مقررات مصوب مجلس شورای اسلامی فعل یا ترک فعل ارتکابی از سوی مجرم عنوان مجرمانه نداشته باشد اما از طرفی عمل مذکور در شرع مقدس اسلام جرم شناخته شود بایستی به منابع معتبر فقهی و فتاوای مشهور علما رجوع کرد. هر چند پاره ای از حقوقدانان با این تحلیل موافق نبوده، و صرفا عناوین مجرمانه که در متن قوانین آمده باشد را جرم تلقی نموده و قابل مجازات می دانند که به دلیل اختصار از ذکر استدلالات موافق و مخالف دراین زمینه خودداری می شود. پس در مقام نتیجه گیری بایستی چنین گفت که جرم فعل یا ترک فعلی می باشدکه در قانون برای آن مجازات یا اقدامات تامینی و تربیتی درنظر گفته شده است. همچنان که دکتر لنگرودی در کتاب ترمینولوژی حقوق قائل به تعریف مذکور می باشد اما به شکل مختصر تر جرم را چنین تعریف می کنند «عملی است که قانون آن را از طریق تعیین کیفر منع کرده باشد».[۶]
در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ نیز همین تعریف پذیرفته شده است. طبق ماده ۲ این قانون «هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب
می شود.»
همان طور که می دانیم هر جرم ارتکابی بایستی واجد عناصر سه گانه قانونی، مادی، و روانی باشد. «از مشخصه های اصل قانونی بودن جرم ومجازات، صراحت قوانین جزایی، منع عطف به ما سبق شدن قوانین جزایی و تفسیر مضیق و به نفع متهم است. از آثار و نتایج اصل مذکور این است که قاضی در تعیین وصف مجرمانه ملزم به رعایت متن قانون می باشد و نمی تواند عملی را که به موجب قانون فاقد وصف مجرمانه است جرم بداند. بنابراین بر عهده قاضی است که با تتبع در قوانین جزایی وصف مجرمانه برای عمل اتهامی بیابد و اگر نیافت مکلف به صدور حکم به برائت است»[۷]
بنابراین بر طبق اصل قانون بودن جرایم و مجازات ها هیچ فعل یا ترک فعلی جرم محسوب
نمیشود مگر این که درمتن قانون به صراحت جرم انگاشته شود . یکی دیگر از عناصر مهم جرم عنصر مادی جرم است . بایستی عنایت داشت هر فعل یا ترک فعلی که از سوی مرتکب جرم انجام میگیرد بایستی بروز و ظهور خارجی به خود گیرد. به عبارت بهتر صرف این که قانون عملی را جرم بداند کفایت نمی کند، بلکه تا زمانی که عمل مجرمانه از سوی مرتکب بروز و ظهور نباید جرمی اتفاق نخواهد افتاد. عنصر مادی جرم به فعل و انفعالاتی گفته می شود که از سوی مجرم انجام می گیرد. «عنصر مادی جرم را نمی توان، آن گونه که برخی تصور می کنند، تنها شامل رفتاری که از مرتکب سر می زند دانست، بلکه بایدگفت که عنصر مادی جرم دارای سه جزء می باشد، که بدون تحقق کامل آن ها عنصر مادی به وجود نیامده و در نتیجه جرم مورد نظر رخ نمی دهد. اولین جزء عبارت است از رفتار فیزیکی که با توجه به توصیفی که قانونگذار از هر جرم کرده است، می تواند فعل (اعم از کردار یا گفتار) یا ترک فعل باشد…. دومین عنصر و جزء عنصر مادی این است که برای تحقق هر جرمی، فعل یا ترک فعل مرتکب باید در شرایط خاصی رخ داده باشد که این شرایط ممکن است مربوط به مجرم، قربانی، زمان و مکان ارتکاب جرم، مال موضوع جرم و یا هر چیز دیگری باشد… سومین جزئی که برای تکمیل عنصرمادی لازم است، وقوع نتیجه مشخص شده از سوی مقنن می باشد.»[۸]
اما آخرین عنصر و جزء جرم؛ عنصر روانی جرم می باشد. یکی از پیشرفت هایی که در دهه های اخیر درعلم حقوق جزاء و جرم شناسی روی داده است توجه هر چه بیشتر به عنصر روانی جرم است. در گذشته های نه چندان دور، آن چه که مدنظر مسئولان قضایی جهت مجازات مجرم بود بیشتر فعل و انفعالات مادی عمل مرتکب بود. یعنی همین که فرد عملی ضد اجتماعی و ضد حکومتی به منظور بر هم زدن نظم و امنیت عمومی انجام می داد مجرم بود. و در این راستا قصد و نیت مرتکب جهت انجام جرم مدنظر و مورد توجه نبود. بر اساس پیشرفت هایی که در حوزه و قلمرو جزا و جرم شناسی اتفاق افتاد آرام آرام توجه به عنصر روانی به ویژه در جرایم عمدی مدنظر مسئولان حکومتی و قضایی قرار گرفت به گونه ای که پاره ای از جرایم درصورتی که فاقد عنصر روانی باشد اساسا ممکن است جرم انگاشته نشود و مرتکب صرفا به یک مسئولیت مدنی ساده محکوم شود. «لیکن فقه اسلامی از همان آغاز و حقوق اروپایی از حدود اواخر قرن پانزدهم میلادی بین انواع مختلف قتل و سایر صدمات جسمانی، با توجه به چگونگی نیت مرتکب در ایجاد آن ها، تفاوت قائل شدند. بدین ترتیب، امروزه در تمامی کشورها و نظام های حقوقی جهان بین قتل و سایر صدمات جسمانی عمدی و غیر عمدی تفکیک قائل می شوند.»[۹]
گفتار سوم: تخلف اداری
«تخلف از نظر لغوی به معنای باز ایستادن، خلاف و خلف وعده، به عهد و پیمان عمل نکردن، سرپیچی و دنبال افتادن می باشد»[۱۰]
اما در حقوق اداری تخلف عبارت است از این که ماموران دولتی در حین انجام وظیفه از قوانین و مقررات اداری تجاوز نموده و آن ها را نادیده بگیرند. به عبارت بهتر درهر نظام اداری، به منظور حسن جریان امور و تامین منافع و مصالح عمومی یکسری از قوانین و مقررات اداری وجود دارد که راهنمای عمل ماموران و کارگزاران اداری است.
در صورتی که ماموران و کارگزاران اداری مقررات مذکور را نادیده بگیرند ممکن است در شرایطی که نظام قانونمند اداری وجود داشته باشد توسط دستگاه های مسئول متخلف شناخته شده و مجازات شوند.
«به عبارت دیگر درون یک کشور که به منزله یک جامعه گسترده و وسیع می باشد. جوامع محدودتری وجود دارند و این قبیل جوامع رویه و مقررات خاصی برای حسن جریان امور دارند و اگر عضوی از اعضای این جوامع مرتکب نقض مقررات مربوطه گردد در معرض ارتکاب تخلف اداری و انضباطی قرار می گیرد. مستخدمین دولت یکی از این جوامع را تشکیل می دهند و قوانین و آئین نامه های استخدامی حاوی کیفرهایی برای تخلفات اداری و انضباطی است .[۱۱]
به عبارت بهتر هر نظام اداری به منظور رسیدن به اهداف و آرمان های تعریف شده خویش و در جهت تامین حقوق و منافع شهروندان و نیز حکومت قواعد و مقررات نقض شده از سوی ماموران خود را مجازات و مورد سرزنش قرار می دهد. نقض قواعد مقرراتی که به منظور حفظ حیثیت، شان و اعتبار مجموعه نظام اداری و کارگزاران دولتی وضع شده اند. امروزه هر نظام اداری یکسری اصول و مبانی را سرلوحه ی اهداف و وظایف خود قرار می دهد که انجام آن ها را از ماموران دولتی و کارگزاران اجرایی می خواهد. آن چه که به عنوان تخلف اداری شناخته می شود تخلف از قواعد، موازین و اصول پیش گفته می باشد؛ قواعد و موازین و اصولی که به منظور تامین منافع عمومی پیشرفت و تسریع راندمان اداری، افزایش سطح کارایی، رضایتمندی شهروندان و در نتیجه افزایش و ارتقای مشروعیت نظام سیاسی و حکومتی کشور وضع می شوند. هر کارمند و کارگزار اداری به منظور رسیدن به اهداف مذکور خود را بایستی موظف و مکلف و متعهد بداند که در هر صورتی اجرای دقیق و هدفمند موازین و قواعد و مقررات اداری را به نحو احسن انجام دهد.
پاره ای از قواعد، موازین و اصول پیش گفته در همه اداره ها و دستگاه های اجرایی ودولتی مشترک
می باشد و بعضی دیگر با عنایت به ماهیت و کارکرد خاص هر دستگاه و سیستم اداری وضع
می شوند و مختص همان دستگاه اداری است . «با توجه به توضیحات فوق می توان گفت که تخلفات اداری و انضباطی عبارت است از تخلفات مربوط به حیثیت و مقام و وظایف حرفه ای
هر فرد »[۱۲]
گفتار چهارم: صلاحیت
«صلاحیت تعیین کننده حوزه اقدام و فعالیت اداره است. به عبارت دیگر صلاحیت اختیار قانونی یک مامور رسمی برای انجام پاره ای از امور مانند صلاحیت دادگاه ها و صلاحیت مامور دولت درتنظیم سند رسمی است.»[۱۳]
هر مامور و کارگزار اداری بایستی در چارچوب تعریف شده وظایف و صلاحیت های خود گام بردارد. به عبارت بهتر صلاحیت شایستگی و اجازه هر قانونی می باشد که به ماموران و کارگزاران خویش اعطا می نماید تا در همان چارچوب به ایفای وظایف مصرحه بپردازند. هنگام گزینش و استخدام هر مامور دولتی، وی به منظور انجام و اجرای وظایف و اختیارات مشخص و تعریف شده ای جذب می گردد. به عبارت دیگر می توان چنین گفت هر مامور و کارگزار اداری بنابر تخصص و شایستگی هایی که دارد به استخدام دولت در می آید. در این راستا ماموران دولتی نمی تواننددر حوزه ها و قلمروهایی قدم بردارند که در حوزه تخصصی و تعریف شده آن ها قرار ندارد. چرا که این امر [تجاوز از صلاحیت] موجب نقض قوانین و مقررات اداری، هرج و مرج اداری و در نهایت عدم رضایتمندی و عدم مشروعیت نظام سیاسی و حکومتی را به دنبال دارد .
«در حقوق اداری گفته می شود صلاحیت شایستگی و اجازه قانونی است که از طرف قانون به مقام اداری برای مدیریت مطلوب اداره اعطاء می گردد. به همین سبب موضوع صلاحیت در حقوق اداری را باید در چارچوب اصل آزادی و اصل قانونی بودن باید تحلیل نمود. نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است این که در حقوق عمومی و اداری اصل بر عدم صلاحیت مقام عمومی و اداری است مگر آن قسم صلاحیتی که به موجب قانون به وی اعطا گردیده است».[۱۴]
اصل عدم صلاحیت در حقوق عمومی به منظور تضمین حقوق، منافع و آزادی های شهروندان می باشد. چرا که در صورتی که ماموران و کارگزاران دولت در حوزه وظایف و صلاحیت های خویش مرزی را نبینند و خود را مجاز در انجام و اجرای هر صلاحیتی بدانند مطمئنا حقوق و آزادی های شهروندان تحت الشعاع اقتدار گرایی ماموران دولتی قرار می گیرد، ونظام سیاسی و حکومتی نیز ماهیتی مستبدانه به خود می گیرد. به عبارت بهتر در حقوق عمومی برخلاف حقوق خصوصی اصل بر آزادی و حاکمیت اراده نمی باشد.
درحقوق خصوصی، چون برابری حاکمیت اراده افراد اصل است و اراده کسی به تنهایی نمی تواند الزام و تکلیفی علیه دیگری به وجود آورد؛ بنابراین اساس روابط حقوقی زندگی اجتماعی بر عقد و قرارداد است و ایقاعات فوق العاده کم هستند.
«در حقوق خصوصی همه افراد دارای اهلیت قانونی هستند، مگر آن که عدم اهلیت آن ها محرز و ثابت شود؛ مانند محجورین و صغار، ولی در حقوق عمومی هیچ کس صلاحیت، یعنی اختیار انجام امور عمومی را ندارد، مگر این که در حدود شرایط و تشریفات قانونی به استخدام دولت درآید و عنوان رسمی و ماموریت پیدا کند.
مامور دولت وقتی می تواند عملی را انجام دهد که قانون به صراحت اجازه آن را داده باشد به همین جهت مداخله اشخاص در امور عمومی و یا مداخله ماموران دولت دراموری خارج از صلاحیت خود، قانوناً ممنوع است. بنابراین، در حقوق خصوصی اهلیت داشتن اصل و نبودن آن، استثنا است، درحالی که در حقوق عمومی داشتن صلاحیت استثنا و نداشتن آن اصل محسوب
می شود.»[۱۵]
«اصولا موضوع صلاحیت در علم حقوق در واقع بحث تقسیم کار و تبیین وظیفه است»[۱۶]
اما بایستی توجه داشت در حقوق عمومی صلاحیت انواع و اقسامی دارد . دریک تقسیم بندی از صلاحیت ها، صلاحیت به تخییری و تکلیفی، تقسیم شده است. مبنای تفاوت تقسیم بندی مذکور تکلیف یا اختیار مقام اداری در انجام وظایف و تکالیف اداری است.
گاهی هدف وظیفه خاصی ایجاب می نماید که کارگزاران اداری تکلیف و تعهد به وظایف مصرح و مشخص شده اداری دارند و بعضا مقام اداری در انجام وظایف و صلاحیت های خویش تکلیف و عهدی ندارد بلکه دارای اختیار و آزادی لازم می باشد. به عبارت بهتر درصلاحیت تکلیفی مقام اداری در صورت اجتماع شرایط لازم برای انجام وظیفه اداری، حق انتخاب بین چند گزینه را نداشته و ندارد بلکه وظیفه و تکلیف خاصی به وی دیکته می شود. در این وضعیت کارگزار اداری طبق قانون یا مقررات خاصی بایستی به انجام و اجرای وظیفه خویش بپردازد. به عنوان مثال قانون خاصی شرایطی که مطابق آن پروانه ساختمان را مشخص کرده، در این حالت مقام اداری بایستی شرایط متقاضی را دقیقا مطابق با قانون مذکور تطبیق داده و در صورتی که شهروندان واجد شرایط مذکور باشند پروانه ساختمان را صادر در غیر این صورت از صدور پروانه خودداری نماید.
«با این حال برخی از نویسندگان حقوق اداری نیز میان صلاحیت های تکلیفی نیز قائل به دو نوع صلاحیت تکلیفی گردیده اند. نخست صلاحیت های تکلیفی محض که بر اساس آن اداره در صورت اجتماع شرایط موظف به اتخاذ تصمیم مطابق متن قانونی دیکته شده ای است که همه شرایط را دقیقا آورده است. لیکن در قسم دیگری از صلاحیت که می توان آن را صلاحیت تکلیفی نسبی نام نهاد. تنها برخی از شرایط اتخاذ تصمیم در قانون پیش بینی شده است. به عبارت بهتر در این فرض اداره در چارچوب قواعد امری قرار دارد. لیکن یا همه شرایط الزامی پیش بینی نشده و یا همه شرایط پیش بینی دقیق نیستند. امری که درصحنه تصمیم به مقام عمومی و اداری حداقل از قدرت ارزیابی را اعطا می نماید.»[۱۷]
اما دومین قسم از صلاحیت، صلاحیت تخییری یا گزینشی یا اختیاری است. در این نوع از صلاحیت، اختیار اتخاذ تصمیم در انجام وظیفه و تکلیف خاصی بر اساس شرایط اوضاع و احوال خاص و شخصی به مقام اداری اعطا می شود. به عبارت بهتر مقام اداری واجد چند گزینه پیش رو می باشد که بر اساس آن کارگزار اداری در انجام یک یا چند تصمیم اداری واجد آزادی لازم است.
هدف از اعطای صلاحیت تخییری به مقام اداری ایجاد توازن میان منفعت عمومی و خصوصی
می باشد به عبارت بهتر در پاره ای از شرایط و اوضاع و احوال قانون به مقام اداری این اختیار را
می دهد که به منظور تضمین منفعت مخصوص شهروندان البته با عنایت به اصول، مبانی منافع عمومی جامعه تصمیم مناسبی را اتخاذ نماید. به عبارت بهتر در صلاحیت تخییری مقام اداری حق ارزیابی و تخییر دارد.
از آن چه گذشت می توان دریافت که صلاحیت اختیاری و تکلیفی با توجه به معیارهای امکان ارزیابی، تفسیر و انتخاب از همدیگر قابل تفکیک هستند.
در صلاحیت های اختیاری مقام اداری فرصت و امکان ارزیابی را دارد ولی درصلاحیت تکلیفی فرصت و امکان ارزیابی گرفته شده است. معیار دوم معیار هدف و جهت و انگیزه در انجام اقدامات اداری است. درصلاحیت تکلیفی معمولا قانون برای مقام اداری تعیین نموده است که وی حق اتخاذ تصمیم برای اهداف و انگیزه های متغییر و متفاوت را نداشته و یا حق ارزیابی آن را در شرایط و اوضاع و احوال متفاوت از دست می دهد.
گفتار پنجم: اداره
«اداره به فتح راء از نظر لغوی، یعنی گرد کردن، نظام دادن ،رتق و فتق دادن بخشی از هر وزارتخانه که صلاحیت انجام دادن امور معینی را دارد، اداره به معنی نظام و نسق دادن و اداره کردن شغلی هم آمده است و اداری به معنی منسوب به اداره یا عضو اداره می باشد.»[۱۸]
در حقوق عمومی به عنوان یکی از شاخه های حقوق، اداره در معانی مختلفی به کار رفته است گاهی به شغل مرتبط با خدمات روزانه ای که کارگزاران اداری به انجام آن می پردازند گفته می شود و گاهی به مجموعه تشکیلات و موسسات حکومتی که به وظایف و تکالیف جاری کشور می پردازند به کار می رود.
«اداره از نظر لغوی به معنی تدبیر یا عملکرد اداره و اجرای وظایف اجرائی نیز آمده است و در مفهوم اصطلاحی آن، تمام طبقات مامورین عمومی و کسانی که متصدی و مسئول امور اداره یا دپارتمان اجرائی می باشند را شامل می شود.»[۱۹]
در حقوق مدنی نیز اداره استعمال شده و به اداره کردن مال یا اموال یا دارائی گفته می شود. چنانچه ماده ۳۰۶ قانون مدنی مقرر می دارد، «اگر کسی اموال غایب یا محجور و امثال آن ها را بدون اجازه مالک یا کسی که حق اجازه دارد اداره کند باید حساب زمان تصدی خود را بدهد.»
اداره گاهی به معنای مادی و گاهی به مفهوم سازمانی آن به کار می رود. اداره در مذموم مادی خود به اعمالی گفته می شود که تشکیلات، سازمان های اداری به انجام آن مبادرت می نمایند و در این مفهوم، هدف های اداره مورد نظر می باشد. به عبارتی همه اعمال عمومی است که دولت یا شخصیت های حقوق عمومی برای برآوردن و تامین نیازمندیهای همگانی و حفظ نظم عمومی اجرا نموده مثل دانشگاهها که هدفشان آموزش افراد برای اداره کشور می باشد که در این معنی اداره در مفهوم مادی خود به کار رفته است.
اداره به مفهوم سازمانی، ابزارها و تشکیلاتی را در بر می گیرد که کارهای اداری را سامان بخشیده و به تحقق اهداف اداره کمک می کند و به عبارتی کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی را شامل می شود که ضمن مشارکت در انجام امور اداری از نظر مادی، اهداف آن را محقق می نمایند. مثلا امکانات دانشگاه به کتاب و ساختمان و بودجه و استاد و دانشجو به مفهوم سازمانی نظر دارد.
گفتار ششم: ضمانت اجراهای اداری
همانطور که در مباحث پیشن گفته شد ضمانت اجراهای اداری و بررسی ماهیت آن، موضوع پژوهش حاضر را تشکیل می دهد؛ فلذا ارائه تعریف از این موضوع لازم و ضروری است. با عنایت به تعریفی که از ضمانت اجرا به معنای عام و کلی در گفتار اول ارائه دادیم، به نظر می رسد تعریف ذیل را بتوان از ضمانت اجرای اداری ارائه نمود. ضمانت اجرای اداری واکنش و عکس العمل نظام اداری در قالب قوانین و مقررات خاص اداری به تخلف یا تخلفات کارگزاران و ماموران دولتی می باشد. همانطور که از تعریف مذکور بر می آید ضمانت اجراهای اداری همچون سایر ضمانت های اجراهای کیفری، حقوقی و… نوعی واکنش و پیامد عمل یا اعمال انجام شده می باشد. با این تفاوت که ماهیت ضمانت اجراهای مذکور با یکدیگر متفاوت بوده و همانطور که بعداً اشاره خواهد شد، ماهیت ضمانت اجراهای اداری، تخلف یا تخلفات اداری می باشد.
البته همان طور که در مقدمه نیز ذکر آن رفت در اینجا آنچه که از تخلفات اداری مد نظر است ماهیت تخلف یا تخلفات اداری می باشد و با تخلفات انتظامی یا حرفه ای که در پاره ای از نهادهای صنفی وجود دارد متفاوت و به عبارت بهتر عام تر می باشد.
«اگر چه واکنش اجتماعی در برابر پدیده های گوناگون به انحاء مختلف بروز می یابد اما این واکنش در مقابل رفتار و اعمالی که به جامعه صنفی – حرفه ای ضرر و آسیب می رساند و نظم سامان یافته بر مبنای مقررات صنفی را دستخوش هرج و مرج می کند و به عبارت دیگر، در مقابل عمل متخلفانه یا تخلف شدید تر است؛ لذا سازمان حرفه ای نه صرفاً با قوانین و سوگندهای اخلاقی بلکه با هنجارهای انتظامی به جنگ باپدیده ی متخلفانه می رود.[۲۰]»
مبحث دوم: مبانی
شکل ۴‑۱ : نمودار توزیع تفکیک سابقه کار ۷۷
شکل ۴‑۲ : نمودار توزیع تفکیک جنسیت ۷۸
شکل ۴‑۳ : نمودار توزیع تفکیک سن ۷۹
شکل ۴‑۴ : ساختار سلسله مراتبی مدل تحقیق ۸۲
شکل ۴‑۵ : ساختار موانع متفرقه ۸۳
شکل ۴‑۶ : وزن نهایی موانع بیمه مسئولیت حرفه ای پزشکان ۸۵
شکل ۴‑۷ : وزن نهایی عوامل مربوط به «موانع فرهنگی» ۸۷
شکل ۴‑۸ : وزن نهایی عوامل مربوط به « موانع مربوط به امکانات و تجهیزات » ۸۸
شکل ۴‑۹: وزن نهایی عوامل مربوط به « موانع مربوط به امکانات و تجهیزات » ۹۰
شکل ۴‑۱۰: وزن نهایی عوامل مربوط به « موانع متفرقه » ۹۲
فهرست علایم و نشانهها
عنوان علامت اختصاری
درجه اطمینان یا دقت احتمالی مطلوب d
حجم نمونه n
حجم جامعه N
نسبتی از جمعیت فاقد صفت معین p
نسبتی از جمعیت فاقد صفت معین (q = (1-p
در صد خطای معیار ضریب اطمینان قابل قبول z
چکیده
پزشکان با کار و تلاش مداوم در پی سلامتی افراد جامعه میباشند. در حین کار خود ممکن است دچار خطا و اشتباه شوند. بنابراین لازم است از پشتوانه بزرگی بنام بیمه مسئولیت برخوردار باشند. اما در این راه با موانع و مشکلاتی روبرو هستند، که باید از سر راه آنها برداشته شده و آنان را به خرید بیمه مسئولیت مدنی حرفهای پزشکان، بیشتر ترغیب نماید. هدف این پژوهش شناسایی و رتبهبندی موانع پیش روی بیمه مسئولیت میباشد. جامعه آماری شامل پزشکان جراح شهر رشت بوده و حجم آن ۲۲۷ نفر و حجم نمونه ۲۴ نفر است. روش نمونهگیری غیر احتمالی در دسترس میباشد. روش تحقیق از نوع اکتشافی و ابزار حمع آوری دادهها پرسشنامه میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد که موانع بیمه مسئولیت پزشکان در رشت شامل موانع فرهنگی، موانع امکانات و تجهیزات، موانع قانونی و مانع متفرقه میباشد. در نهایت عوامل هر یک از این موانع شناسایی و رتبهبندی شدهاست.
کلید واژه: مسئولیت مدنی، مسئولیت مدنی حرفهای پزشکان، نظریه تقصیر، برائت، خطای پزشکی
کلیات تحقیق
مقدمه
دانستن مفاهیم لغوی کلمات و واژهها برای فهمیدن عمیق معنای آنها و مخصوصن مفاهیم اصطلاحی بسیار موثر میباشد. حال ببینیم واژهی بیمه در فارسی از چه کلمهای گرفته شدهاست؟
واژهی بیمه احتمالا از لفظ« بیم » به معنی ترس گرفته شدهاست (مطهری،۱۳۷۲،ص۳۰۲). و رابطهی آن با عقد بیمه این است که در عقد بیمه بخاطر عدم توانایی از جبران خسارت، نوعی ترس وجود دارد. اما در عربی از واژهی « تامین » برای بیمهاستفاده میشود. این واژه از مادهی « أمن » به معنی ایمن بودن، امنتیت داشتن و در امان قرار دادن (مهیار،۱۳۷۰،ص۱۳۴) گرفته شدهاست. اگرچه واژهی « تامین » به عقد بیمه، از واژهی « بیمه » نزدیکتر است، اما میتوان بین آن دو معنی چنین جمع کرد که در فارسی به خطر و ترس ناشی از آن بیشتر توجه شدهاست و در عربی به موضوع عقد بیمه که آن را فراهم نمودن امنیت خاطر، در مقابل خطر است توجه شدهاست(زهدی،۱۳۴۸،ص۷). پس در جمع معانی لغوی باید گفت که چون بیمهگذار قبل از بیمه کردن نوعی ترس دارد، با بیمه کردن و تضمین بیمهگر این ترس بهایمنی تبدیل میشود. این نکته را باید در نظر داشت کسانی که از عقد بیمه به عقد ضمان یاد میکنند؛ به ماهیت عقد بیمه توجه کردهاند و ماهیت آن را نوعی ضمان میدانند. ضمنا در واژه ی «سیکورتا» و «سکورته» نیز در عربی به جای بیمه به کار می رود(جمالی زاد،۱۳۸۰،ص۲۹)
در زبان فرانسه کلمه « Assurance » بر بیمه اطلاق میشود که به معنای اطمینان است. و در زبان انگلیسی دو واژه برای بیمه بکار میرود. یکی واژهی «Assurance» و دیگری واژهی «Insurance» است که به معنای ضمانت و تضمین آمدهاست(رمضانی نوری ، ۱۳۷۶ ص۵۸ و ص۳۸۴). البته در زبان فارسی برخی «بیمه» را واژهی هندی و برگرفته از «بیما» به معنای ضمانت میدانند. (معین،۱۳۴۲، ص۶۳۳و دهخدا، ۱۳۷۲،ص۴۵۸۸). میتوان گفت که واژه ی بیمه در ادبیات و زبان فارسی واژه ی نویی به شمار می رود چون در فرهنگهای قدیمی مانند فرهنگ انجمن آرای ناصری نوشته رضاقلی هدایت که در دوره ی ناصرالدین شاه تدوین شدهاست، اصلا لغت بیمه وجود ندارد و همینطور در فرهنگ معتبر برهان قاطع که تاریخ تحریر آن سال ۱۰۲۴ ه.ش میباشد – واژه بیمه دیده نمیشود(جمالی زاده،۱۳۸۰،ص۲۴).
صاحب نظران در جدیدترین بررسی خود از وضعیت اقتصادی بخشهای مختلف کشور به ارزیابی عدم توسعه انواع فعالیتهای نوین بیمهای در کشور پرداخته و دلایل متفاوتی را در این رابطه دخیل دانستهاند. این بررسیها نخست به تقسیم بندی انواع بیمهها در کشور اشاره کرده و تاثیر صنعت بیمه را به عنوان یک عنصر کلیدی و تعیین کننده درتوسعه اقتصادی کشورها و اقتصاد جهان بسیار قابل اهمیت عنوان کردهاند. بهاین صورت که اگر دولت ها بخواهند به وظیفه حاکمیتی خود در زمینه تامین رشد اقتصادی مستمر جامه عمل بپوشانند مجبورند به رشد و توسعه صنعت بیمه و افزایش ضریب نفوذ آن اهتمام ویژهای مبذول دارند(کریمی،۱۳۷۳،ص۱۷).
شرکتهای بیمه پیشرو در امر مشتری مداری سعی دارند که با شناسایی نیازها،خواسته ها و انتظارات بیمهگذاران و تلاش در برآورده کردن آنها رضایت بیمهگذاران را بدست آورند. بیمه مسئولیت حرفهای پزشکان یکی از رشتههای فعالیت شرکتهای بیمه می باشد. در این رشته از آنجا که شرکت بیمه با گروه خاصی از بیمهگذاران (پزشکان) ارتباط دارد ، شناسایی خواسته ها ، انتظارات آنها و در نهایت جلب رضایت آنها برای شرکتهای بیمه از اهمیت ویژهای برخوردار می باشد (افشار،۸۲،۱۳۴۳).
بطورکلی پزشکان و جامعه پزشکی نقش حساس و مهمی را در جامعهایفا مینمایند،زیرا مسئولیت مستقیم سلامت و عافیت جامعه را بعهده دارند و از آنجا که همگام با گشودهشدن افقهای نوین در دنیای علوم و از جمله امور پزشکی، اغلب پزشکان از آخرین وسایل مدرن و پیشرفتهترین روش های درمان استفاده مینمایند، حرفه پزشکی با دورانهای گذشته قابل مقایسه نمیباشد و به همین جهت نیز خطرهای ناشی از آن به مراتب بیشتر و شدیدتر از قبل بوده و لذا جان و روان مردم در معرض خطرهای مختلفی می باشد.
با توجه بهاین علم پزشکی در عین حال که موجبات رفاه و سلامتی را برای انسان ها به ارمغان آورده است، سبب بروز مشکلات و ناملایماتی نیز شده است و با همه کوشش ها و سعی بعمل آمده از طرف دست اندرکاران و مسئولان امر،اثرات نامطلوب ناشی از حرفه پزشکی همچنان باقی است و چنین می کند که اگر چارهاندیشیهای اساسی بعمل نیاید صدمات جسمی و روحی و لطمات ناشی از کثرت تخصصهای پزشکی قابل جبران نخواهد بود(کاتوزیان،۵۶،۱۳۷۳).
البته از آغاز شروع حرفه پزشکی و طبابت تاکنون ،تدابیر زیادی به منظور حفظ جان و روح بیماران صورت پذیرفتهاست و این روند کماکان ادامه دارد. ولی علیرغم همه اقدامات احتیاطی از جانب پزشکان و وضع قوانین ومقررات مختلف از طرف مراکز و سازمانهای ذیربط ،به اشکال مختلف پزشکان همیشه در انجام معالجات خود موفق نبودهاند و گاهی اوقات منجر به خسارتهای مالی و جانی به بیماران گردیدهاند.
با پیشرفت علم پزشکی و استفاده مردم از تخصصهای مختلف بخصوص در سالهای اخیر اقدامات ناگوار در حال افزایش است و گویای این واقعیت است که با گذشت زمان ،تعداد شکایات از پزشکان و جراحان نسبت به سالهای گذشته چه در ایران و چه در سایر نقاط دنیا بطور چشمگیری افزایش یافتهاست. مطالعات نشان دادهاست که در امریکا در سال ۱۹۶۵ از هر هشت نفر پزشک فقط یک نفر در طول دوران طبابت خود محکومیت در دادگاه پیدا میکرده ، ولی در سالهای اخیر این رقم به حدود یک پزشک از هر چهار نفر افزایش پیدا کردهاست. در کشور ما میزان شکایات از پزشکان در مقایسه با کشورهای اروپایی و امریکایی بنا به دلایلی از جمله اعتقاد به قضا و قدر الهی و عدم آگاهی و اطلاع از قوانین حرفه پزشکی خیلی پایین تر است(محمود صالحی،۴۴،۱۳۷۲ ).
اگر پزشکان، ضمن کار و فعالیت شغلی خود مسئول وارد کردن صدمات جسمانی و روانی به بیمار شناخته شوند با بیمه مسئولیت،خسارت وارده را بیمهگر جبران خواهد کرد (لنگرودی،۷۴،۱۳۶۹).
بدون شک بیمه که یک نوع تجلی روح تعاون و همکاری بین افراد بشر است می تواند آثار و پیامد خطرات تحقق یافته را به موثرترین وجه جبران نماید. بهترین راه حل برای تامین منافع پزشکانی که ممکن است به دلیل غفلت،اشتباه و… بطور غیر عمد در معرض این قبیل خطرات قرار گیرند این است که پزشکان این ضرورت را احساس نمایند که مسئولیت حقوقی خود را در مقابل اشخاص ثالث بیمه(بیمه مسئولیت مدنی حرفهای پزشکان) نمایند تا در صورت لزوم شرکتهای بیمه،آینده کسان حادثه دیده را تامین کنند(همان ، ۱۳۷۲، ص۶۵)
بیان مسئله
فعالیت در بازار صنعت بیمه در راستای وظایف و مأموریت اصلی مورد انتظار از صنعت بیمه، نقش مجموعه پشتیبان اقتصاد و صنایع بیمه مختلف کشور را ایفا می کند و در حقیقت یکی از حلقههای اصلی توسعه ملی کشور میباشند. شرکتهای بیمه همواره در تلاشند که اطمینان خاطر مورد نیاز اقشار مختلف جامعه، بویژه صاحبان صنایع و حرف را به نحوی مناسب و شایسته تامین کنند. اهمّ چالشها و مشکلات صنعت بیمه بشرح زیر است:
مشکلات مربوط به شناسایی بازار و طراحی محصولات منطبق با نیازهای مشتری به دلیل فقدان یک بانک اطلاعاتی جامع مورد نیاز، ساختار سنتی و نامناسب در شرکتهای بیمه که با ساختار شرکتهای بازرگانی مطابقت نداشته و اجازه انعطافپذیری با شرایط محیطی را از شرکتها سلب نمودهاست، عدم وجود نیروهای متخصص جهت ارزیابی مناسب ریسک، وجود برخی قوانین و مقررات مانعزای فعالیت، عدم وجود همکاری و هماهنگی لازم بین دانشگاهها و موسسات آموزش عالی با شرکتهای بیمه و پژوهش کاربردی در صنعت بیمه کشور که سبب وابستگی صنعت بیمه به منابع اطلاعات فنی متخصصان خارجی گردیدهاست، عدم تطبیق اساسنامه شرکتهای بیمه با قانون تجارت. (کریمی، ۱۳۸۹)
شباهنگ(۱۳۸۱) بیان میکند که مشکلات بیمه مسئولیت در ایران شامل: عوامل فرهنگی، ضعف قوانین و مقررات، کمبود امکانات و تجهیزات پزشکی، بیتوجهی به آموزش نحوه پرداخت خسارت و شرایط بیمه مسئولیت مدنی حرفهای پزشکان و تبلیغات میباشد.
بیمه مسئولیت مدنی از جمله بیمههایی است که نسبت به بیمههایی مانند بیمه آتشسوزی یا بیمه باربری، بیمهای است جدید ولی بسیار مهم. از زمانهای کهن وقتی کسی جرمی انجام میداد عقوبت مشخصی داشت؛ ولی اگر مثلا اسب یا شتر کسی رم میکرد وآسیبی به شخص ثالث وارد میشد؛ کسی پاسخگو نبود. رفته رفته با پیشرفت تکنولوژی و استفاده از ابزارآلات پیشرفته آسیبهایی که از انسان یا از ابزار و وسایل مورد استفاده آدمی به افراد و اموال دیگران وارد میشد بیشتر و بیشتر شد. تا جائیکه تصویب قوانین مدنی برای اینگونه اتفاقات لازم و ضروری به نظر رسید. بیمه مسئولیت مدنی شامل طیف وسیعی از فعالیتهای حرفهای افراد میشود. تنوع بیمههای مسئولیت به تعداد کل مشاغل موجود در سطح جامعه متنوع میباشد. در تعریف بیمه مسئولیت مدنی آمدهاست: «هرگاه بر اثر کردار و رفتار فرد یا افراد جامعه خسارتی وارد آید؛ مسئولیت مدنی تحقیق مییابد» و به عبارت ساده از مسئولیت مدنی بعنوان زیان خصوصی میتوان نام برد(جباری،۱۱۲،۱۳۴۹).
موضوع بیمه مسئولیت حرفهای پزشکان عبارت است از جبران خسارت بدنی وارد به بیماران که ناشی از مسئولیت پزشک به علت اشتباه، غفلت یا قصور وی در انجام خدمات حرفهای به وقوع پیوسته باشد(دریاباری، ۱۳۸۷)، بیمه مسئولیت حرفهای پزشکان بر اساس قانون مسئولیت مدنی و قوانین و مقررات نظام پزشکی کشور تهیه و تدوین گردیدهاست.
پزشک نیز مانند هر انسان دیگری ممکن است مرتکب خطا و اشتباه شود و هرگاه با وجود سعی و تلاش بسیار، معالجات وی به خسارتهای جسمانی، روانی یا فوت بیمار منجر و در نتیجه با ادعای خسارت زیان دیده (بیمار) مواجه و ملزم به جبران میگردد. با علم بهاین موضوع که پزشک ممکن است با خطا و اشتباه خود به بیمار صدمات جسمانی و روانی وارد کند، اگر پزشکان مسئولیت خود را در مقابل بیماران بیمه کنند، چنانچه ضمن کار و فعالیت شغلی خود مسئول شناخته شوند؛ با بیمه مسئولیت، خسارت وارده را بیمهگر جبران خواهدکرد. ولی در کشور ما با وجود این نوع بیمه، فقط عده معدودی از پزشکان ، مسئولیت مدنی خویش را بیمه میکنند.
بیمه مسئولیت حرفهای ، پزشکان را در قبال بیمارانی که به علت خطا، غفلت یا کوتاهی پزشکان در انجام امور پزشکی دچار صدمه جسمانی، روانی یا فوت شوند تحت پوشش قرار میدهد.
ادعاهای حقوقی علیه مراکز درمانی به علل نبود کارایی، فقدان نقص در امکانات پزشکی، تجهیزات فنی، تاسیساتی، تغذیه نادرست در مدت معالجه، جراحی و دوران بستری بیمار که منجر به خسارت بدنی بیماران و اشخاص ثالث (مراجعان ، عیادت کنندگان و…) شود تحت پوشش این بیمهنامهاست(لنگرودی،۶۹،۱۳۶۹).
محقق بهدنبال شناسایی موانع روبروی بیمه مسئولیت حرفهای پزشکان جراح استان گیلان میباشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
به منظور تأمین بیمهای جامعه پزشکی کشور، بیمه نامه مسئولیت حرفهای پزشکان از سال ۱۳۶۵ و برای نخستین بار توسط شرکت سهامی بیمهایران ارائه گردیدهاست. این بیمه، مسئولیت حرفهای پزشکان را در قبال بیمارانی که به علت خطا، غفلت و یا کوتاهی پزشکان در انجام امور پزشکی دچار صدمه جسمانی، روانی یا فوت شوند تحت پوشش قرار می دهد. هدف ازبیمه مسئولیت حرفهای پزشکان تأمین هرچه گستردهتربیمه در جامعه پزشکی کشورمی باشد. بیمه مسئولیت مدنی عبارت است از جبران خسارتهای بدنی وارد به بیماران، ذویالحقوق آنها و سایر اشخاص ثالث ناشی از مسئولیت وی مطابق با شرح وظایف مصوب وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میباشد. ادعای حقوقی علیه پزشک به علل عدم کارآئی، فقدان و نقائص در امکانات پزشکی، تجهیزات فنی، تأسیساتی، تغذیه نادرست در مدت معالجه ، مداوا، جراحی و دوران بستری بیمار که منجر به خسارت بدنی به بیماران و اشخاص ثالث (مراجعان، عیادت کنندگان و…) گردد، تحت پوشش بیمه میباشد(کاتوزیان،۳۶،۱۳۷۰).
امروزه بیمه مسئولیت پزشکی ، اهمیت فراوانی در جوامع متمدن دارد. نگاهی به آمار تلفات و زیانهایی که در بیمارستانها و درمانگاههای خصوصی ، به بار می آید، حاکی از خطرات بزرگی است که یک پزشک با آن روبروست. چنانکه میدانیم ، زیانهای مادی وارده بر پزشک، به دلیل مسئولیت او، موجب خسارات مادی زیادی برای پزشک می گردد. با این وجود، بسیاری از پزشکان، به دلیل بیاطلاعی از قوانین و مقررات حاکم بر حرفه خود نمیتوانند از حقوق خود دفاع کنند.
حساسیت و اهمیت شغل پزشکی به علت ارتباط آن با سلامت انسان ها، مسئولیت های سنگینی را متوجه پزشکان می نماید. آمار های مراجع ذیصلاح حاکی از آن است که با افزایش خدمات پزشکی و دسترسی بیشتر مردم به این خدمات، حجم پرونده های حقوقی و شکایات نیز به شکل فزایندهای افزایش یافتهاست. از طرف دیگر قوانین مدنی به خصوص قانون دیّات، ریسک مادی بزرگی را متوجه پزشکان می کند.
امروزه تهیه بیمه نامه مسئولیت حرفهای پزشکان به عنوان تنها راه حل ممکن برای خطر فوق، امری ضروری به نظر می رسد. این بیمه نامه؛ مسئولیت حرفه ای پزشکان در قبال بیمارانی که به علت خطا، غفلت یا کوتاهی پزشکان در انجام امور پزشکی دچار صدمه جسمانی، روانی یا فوت شوند تحت پوشش قرار میدهد(لنگرودی،۷۳،۱۳۶۹).
از دیگر اجزاء بانکداری الکترونیک ایران می توان به دستگاه های خودپرداز، شعب مکانیزه، پین پد[۳۲]، پایانه های فروش، کارتهای هوشمند، تلفن بانک و فاکس بانک و غیره اشاره نمود.
ابزارهای مهم و اجرایی حفظ مشتری در بانکداری الکترونیکی
الف) وب سایت
یک وب سایت این امکان را فراهم مىسازد تا نیازهاى مصرفکننده پیگیرى شود، بنابراین صاحب کسب و کار مىتواند بر طبق آن تولیدات خود را عرضه کند. یک وب سایت بطور اتوماتیک سفارشات را پیگیرى مىکند، براى تشخیص آنکه چه اقلامى از نظر فروش بهتر هستند و چه چیز مورد نیاز است و بیشتر سفارش داده مىشود مىتوان به وب سایت مراجعه کرد. از طریق کسب و کار اینترنتى مىتوانید همه چیز را در خصوص کسب و کار به محض ورود به بازار و مغازه بیاموزید. وب سایت این امکان را براى تاجران فراهم مىسازد تا در مورد شرکت خود به مشتریان توضیح دهند و معیارهاى خود را بیان کنند. بعنوان مثال شرکتى که به فروش ظروف آشپزخانه مىپردازد مىتواند در کنار آن دستورات آشپزى رایگان ارائه دهد، یا شرکتى که در حیطه نرم افزار فعالیت دارد مىتواند کاربردهاى آزمایشى رایگانى عرضه کند. با مطالعه تاریخچه و رزومه یک شرکت، مشترى احساس مىکند که با صاحب آن شرکت در ارتباط است. اختصاصى کردن یک شرکت حس وفادارى را در مصرفکننده ایجاد مىکند. وب سایت در حقیقت فروش آسان است زیرا از طریق آن تاجران مىتوانند به راحتى تولیدات خود را به مصرفکننده عرضه کنند(بیگلی و همکاران، ۲۰۰۸).
همه مردم در مورد اهمیت وب سایت براى تجارت خود آگاه هستند. شش دلیل که در اینجا عنوان مى کنم در واقع از دلایل ابتدائى اهمیت وب سایت ها می باشد(بویه و همکاران، ۲۰۰۲).
جدول۲-۲)دلایل اهمیت وب سایت
دلیل اول– وجود وب سایت، اعتبار تجارت را افزیش مى دهد |
وب سایت تأئیر قوى بر اعتماد مشترى هاى بالقوه دارد. یک طراحى حرفه اى، متن مناسب با نوشتار خوب، اطلاعات مفید از محصولات و اطلاعات تماس مناسب باعث افزایش اعتماد مشتریان به شرکت مى شود. به مردم مى فهماند که شما داراى دانش و به روز هستید. اگر در طراحى یک سایت با کیفیت و داراى اطلاعات مفید هزینه شود، مردم حتما تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. |
دلیل دوم– وب سایت باعث مى شود شرکت در هر زمان و از هر مکان قابل دسترس باشد. |
تا آوریل سال ۲۰۰۲ میلادى، فقط در آمریکا، ۱۶۶ میلیون نفر از مردم روى خط بوده اند. برخى از آنها در جستجوى محصولات و خدمات هستند. با داشتن یک سایت وب، شرکت براى دنیایى از فرصتها براى دسترسى مردمى که غیر از سایت شما راهى دیگر براى رسیدن به شرکت ندارند آماده مى شود. با کلیک ساده موس، هر کسى مى تواند در ۷ روز هفته و ۲۴ ساعت شبانه روز به شرکت دسترسى داشته باشد. |
دلیل سوم– وجود وب سایت سهولت ارجاع مشتریان جدید به شرکت را فراهم مى کند. |
براى بسیارى از تجارتها، یک منبع حیاتى براى یافتن مشتریان جدید، ارجاع سایرین است. داشتن وب سایت این امکان را فراهم مى کند که مردم به راحتى سایت شما را به دیگران ارجاع دهند. آدرس وب سایت راحت تر از شماره تلفن به خاطر مى ماند بعلاوه دادن راه هاى مختلف تماس به مردم، امکان برقرارى تماس را بیشتر مى کند. |
دلیل چهارم– وب سایت یک ابزار قوى فروش است. |
فروش محصولات از طریق یک فروشگاه اینترنتى یک راه بسیار عالى براى افزایش فروش است. شما یک ویترین دائمى و سهل الوصول که هزینه آن خیلى کمتر از یک فروشگاه آجرى است دارید ضمن اینکه مردم بیشترى امکان دسترسى به آن را دارند. وجود اطلاعات فروش موثر در وب سایت شما، امکان وادار شدن مردم به کلیک روى دکمه خرید را افزایش مى دهد. هرچند که شما از طریق اینترنت نتوانید فروش انجام دهید، وب سایت یک سرمایه مهم است. وب سایت یک شروع براى متقاعد کردن بازدید کنندگان به نیاز آنها به محصولات است. |
دلیل پنجم – وب سایت باعث افزایش ارزش تبلیغات مى شود. |
اضافه کردن آدرس وب سایت در تبلیغات، کارت تجارى و امضاء شرکت، یک راه خوب براى جلب مشترى است. داشتن آدرس سایت به مردم کمک مى کند که هر زمان که در مورد شما مى شنوند و یا تبلیغات شما را مى بینند، به پیام شما عکس العمل نشان دهند. مراجعه به وب سایت شما راحت تر از نوشتن نامه یا رفتن به مغازه یا حتى تلفن زدن به است. مردم اطلاعات شما را به راحتى دریافت مى کنند و نیازى نیست براى آقاى فروشنده براى کمک صبر کنند. همچنین بازدید از وب سایت خیلى راحت است چون هیچ معذوریتى وجود ندارد و بازدید کنندگان تحت فشار نیستند. |
دلیل ششم – وب سایت کمک مى کند با مشتریان بالقوه در ارتباط بود. |
عده زیادى وجود دارند که به آنچه ارائه مى شود علاقمند هستند ولى هم اکنون براى خرید آمادگى نداشته باشند. باید با آنها در ارتباط بود تا زمانى که آنها براى خرید آمادگى یافتند، با خبر شد. وب سایت یک روش عالى براى تسهیل این فرایند است. می توان از طریق وب سایت آدرس تماس مشتریان بالقوه را جمع آورى کرد(شولتز و همکاران، ۲۰۰۹). |
ب)پست الکترونیک