البته اعمال نظارت باید به گونهای باشد که به حساسیت منفی فرزندان نینجامد و آن ها را به لجاجت واندارد، زیرا در این صورت نوجوان بیشتر به طرف دوستان نااهل سوق داده میشود (اکبری،۱۳۸۷).
مشخصه اوایل نوجوانی این است که همسالان برای نوجوانان اهمیت بسیاری پیدا میکنند. کودک پیش از دوران بلوغ دوستانی دارد ولی تأیید و توجه بزرگسال برای او اولویت دارد. بعد از بلوغ این تعادل تغییر میکند.
کودک در اوایل دوران نوجوانی خود را وارد گروه همسالان میکند، به نحوی که والدین احساس میکنند درگیر نبردی با همسالان نوجوان هستند تا بتوانند توجه و دقت نوجوان را قدر به خود اختصاص دهند و والدین در این نبرد بازندهاند. گروه همسال زمینه آموزش را فراهم میکنند تا نوجوان بتواند مهارتها، دوستیها و صمیمیتهای دوران بزرگسالی را پایهریزی کند. همچنین گروه همسال نوجوان را مجهز به چارچوبی موقتی میکند تا بر اساس آن هویت خود را شکل دهد. علاوه بر این گروه همسال، واسطه فرایند جدا شدن از خانواده اصلی است. در واقع گروه همسال جانشین خانواده اصلی میشود تا نوجوان بتواند بر اساس آن استقلال را تجربه کند. از این رو پذیرفته شدن از جانب گروه همسال برای نوجوان از نظر روانی اهمیت حیاتی دارد. ولی نوجوان معتقد است که پذیرفته شدن مستلزم همسازی است. از این رو، در اوایل نوجوانی همسازی نوجوان با گروه همسالان به حداکثر میرسد، اما بعد از ۱۴ سالگی رو به کاهش میگذارد. این واقعیت است که بیشتر والدین فرزندان خود را تشویق میکنند تا روابط خود را با دوستانشان گسترش دهند و اوقات بیشتری را با آنان بگذرانند. گذراندن بیشتر اوقات در بیرون از محیط خانواده به نوجوانان این امکان را میدهد تا آنان به کشف دنیای روابط غیر خانوادگی بپردازند (میکوچی،۱۹۹۸؛ ترجمه یاسایی،۱۳۸۳).
۲-۱۰-۴-۲ تحول بهنجار و نابهنجار در دوره نوجوانی
در ابتدای نوجوانی، رشد شناختی کودکان و نوجوانان غالباً تا مرحلهای پیشرفت کردهاست که به آن ها اجازه میدهد تا سطوح عمیق تری از تفکر انتزاعی و تحلیلی را داشته باشند نوجوانان، تبیینهای بزرگسالان را به همان میزان که در اوایل کودکی میپذیرفتند، قبول نمیکنند. نوجوانان حالا به ایجاد تفسیرات بدیل و راه حل های بدیل برای مشکلات پرداخته و این راههای بدیل را برای خود ارزشیابی میکنند. این موضوع معمولاً همراه است با گرایش تازهای برای به زیر سؤال بردن اقتدار. بعضی از سؤالاتی که نوجوانان در مورد قواعد و مقررات میپرسند و حتی سرکشی، تمرد و امتناع از همرنگی با خواستهها و تقاضاهای مدرسه یا والدین به عنوان رشد بهنجار مورد توجه قرار میگیرند. اما وقتی سرکشی و تمرد به طور جدی رشد بعدی را تهدید کند، برای مثال از طریق ممانعت از پیشرفت تحصیلی یا از طریق تداخل با رشد بسنده و رضایت آمیز روابط مطلوب اجتماعی با همسالان، احتمال بروز اختلالات عاطفی و رفتاری افزایش مییابد.
روانشناسان تحولی پنج تقاضا یا تکلیف تحولی مهم را در سالهای نوجوانی مشخص کردهاند که باید نوجوانان در آن ها تسلط یابند تا بتوانند به طور موفقیتآمیز به بزرگسالی انتقال یابند. این پنج وظیفه عبارت هستند از:
۱) کسب استقلال از والدین
۲) سازگاری با تغییرات روانی-جنسی و فیزیکی دوران بلوغ
۳) رشد و بسط و توسعه نظام ارزشها و احساس هویت
۴) ایجاد و روابط کارآمد و مؤثر با همسالان و
۵) آماده شدن برای شغل یا حرفه (کانگر[۹۶]،۱۹۷۷؛ به نقل از خدایاری فرد،۱۳۸۰).
۳-۱۰-۴-۲ مشکلات دوره نوجوانی
۱-کشمکش بین استقلال و وابستگی: با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایتهای بیقید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آن ها بودن و همان طور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد میکند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود میآورد. بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او مینگرند که این خود به کشمکشهای درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو میسازد.
۲-طغیان علیه مراجع قدرت: نوجوان برای کسب استقلال علیه همه مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان میکند. گاهی اوقات رفتارهایی علیه آن ها از خود نشان میدهد، درگیریهایی ایجاد میکند و به اعمالی دست میزند که روابط او را با آن ها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره میکند، مثلاً بگومگو میکند، بحث و مجادلهی طولانی انجام میدهد، بر خلاف خواسته والدین دیر به خانه میآید، از انجام تکالیف درسی خودداری میکند، سیگار میکشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند. این مورد در خانواده های با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا میکنند از شدت بالاتری برخوردار است.
۳-هویت فردی: یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می شود مسئله تشکیل”هویت فردی” اوست. بدان معنی که سؤالهای متعددی درباره مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و به طور کلی سؤالهایی نظیر”من کیستم”و به کجا میروم؟ ذهن او را به خود مشغول میکند که باید به آن ها پاسخ دهد. احساس هویت شخصی در نوجوانان کمکم بر اساس همانندسازیهای مختلف گذشته آن ها تکوین مییابد. با ورود به دوره نوجوانی ارزشهای گروه همسالان و همچنین ارزیابیهای معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزشهایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز میشود با ارزشهای والدین و معلمان همخوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویت یابی نوجوان آسان تر پیش میرود.
-
- Cloninger ↑
-
- Stajkovic ↑
-
- Pervin, Cervon & John ↑
-
- Sholtz & Sholtz ↑
-
- Denoble ↑
-
- Spector ↑
-
- Zulla ↑
-
- Elaine Shaw ↑
-
- Chao ↑
“