-
-
-
-
- سبک زندگی به عنوان «شاخصه» طبقه یا قشر اجتماعی:
-
-
-
در این قسم سبک زندگی به معنی شناخت طبقه ها و قشرهای گوناگون اجتماعی یک جامعه بر اساس میزان اشتراک یا تمایزشان در سبک های گوناگون زندگی می باشد؛ مانند آنچه وبلن و بوردیو در مورد سبک زندگی گفته اند. وبلن(۱۳۸۶) درباره سبک زندگی طبقه تن آسا، انگیزش های اجتماعی برای رفتار رقابت آمیز و چشم و همچشمی را پایه و اساس تبیین پدیده مصرف مدرن قرار می دهد وبا طرح مفهوم طبقه تن آسا، مفهوم تمایز طبقاتی که در مصرف تجلی پیدا کرده است را مطرح می کند و قدرت مالی و ثروت را مبنای افتخار، منزلت و جایگاه اجتماعی می داند. البته وی نقش ذخیره کردن ثروت در کسب افتخار را ضعیف تر از نمایش دادن آن می داند و معتقد است که برای به دست آوردن و حفظ اعتبار، فقط داشتن ثروت یا قدرت کافی نیست بلکه ثروت وقدرت باید نشان داده شود، زیرا اعتبار فقط با آشکار کردن آنها به دست می آید. به نظر او افراد ثروتمند در جوامع کوچک از طریق فراغت خود نمایانه و در جوامع بزرگ و شهری از طریق مصرف خود نمایانه و نمایشی، ثروت خود را به نمایش می گذارند. وی به اصل و قانون ضایع کردن تظاهری در جریان مصرف نمایشی اشاره می کند که منظور مسابقه و رقابت برسر هر چه بیشتر پول خرج کردن است. وی پدیده مد را مختص به طبقه بالایی می داند که می خواهند نشان دهند برای کسب درآمد مجبور به کار کردن نیستند. او یکی از بهترین زمینه های مصرف نمایشی و ضایع کردن تظاهری را مصرف لباس می داند. و یا بوردیو که کاربرد سبک زندگی در طبقه بندی جامعه فرانسه را در کتاب خود به نام تمایز مطرح می نماید. (مهدوی کنی،۱۸۱:۱۳۸۷) بوردیو در باره شکل گیری سبک های زندگی نظریه ای منسجم ارائه داده است. مطابق مدلی که او بیان داشته است شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر می شود و منش دو دسته نظام است. نظامی برای طبقه بندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناختها (قریحه ها). نتیجه نهایی تعامل این دو نظام سبک زندگی است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوه ای خاص طبقه بندی شده و حاصل ادراکات خاص هستند. همچنین سبک زندگی تجسم یافته ترجیحات افراد است که به صورت عمل در آمده و قابل مشاهده هستند. الگویی غیر تصادفی که ماهیت طبقاتی دارد. او با نشان دادن اینکه سبک های زندگی محصول منش ها و خود منش ها نیز تابعی از انواع تجربه ها و از جمله تجربه آموزش رسمی هستند و با بیان این نکته که الگوهای مصرف اصلی ترین بروز سبک های زندگی اند، ارتباط میان آموزش رسمی در ساختار سرمایه داری و باز تولید آن را تحلیل کرد. عمده ترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعه شناسی مصرف و تحلیل سبک های زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف ، بررسی فرضیه تمایز یافتن طبقات از طریق الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح و مصرف فرهنگی است (فاضلی، ۱۳۸۲). بوردیو سبک زندگی را نتیجه قابل رؤیتی از ابراز عادت می داند از نظر او همه چیزهایی که انسان را احاطه کرده است مثل مسکن، اسباب و اثاثیه، کتابها، سیگارها، عطرها، لباسها وغیره بخشی از سبک زندگی او می باشند (پالومتس ، ۱۹۹۸)
در حالت نخست، براساس سبک زندگی، قشربندی جدیدی انجام می شود، ولی در حالت دوم، قشرهای اجتماعی موجود را براساس سبک زندگی شان بهتر می توان شناخت و قشر بندی جدیدی صورت نمی گیرد. سبک زندگی در این معنا به شکل اجتماعی نوینی گفته می شود که تنها در متن تغییرات مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف گرایی عنوان می یابد. (گیدنز ۱۹۹۱؛ بوردیو ۱۹۸۴؛ فدرستون ۱۹۸۷ و۱۹۹۱؛ لش و یوری ۱۹۸۷)
برداشت دوم از سبک زندگی که اهمیت آن برای تحلیل های اجتماعی روز به روز افزایش می یابد، رویکردی روان شناختی و هویت گرا و با سطح تحلیل « فرد » است. منظور از سبک زندگی در این رویکرد، مجموعه ای از ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای افراد است. به بیان ساده تر، سبک زندگی، شیوه زندگی است و بر الگوهای فردی مطلوب از زندگی دلالت دارد که جهان بینی، نگرش ها و ارزش ها، عادت ها، وسایل زندگی و همچنین الگوهای روابط اجتماعی، اوقات فراغت و مصرف را در بر می گیرد. سبک زندگی، بیشتر بیانگرایانه است و شخص، خود را از طریق سبک زندگی به جهان اطرافش معرفی می کند. این بدان معناست که سبک زندگی از طریق چهره ها (انتخاب لباس ها و رفتارها) اعمال و کردارها (انتخاب فعالیت های فراغتی) یا انتخاب وسایل زندگی و حتی گزینش دوستان بیان می شود.(گیبنز و بوریمر،۱۰۴:۱۳۸۱) مقصود ما در این نوشتار برداشت دوم از معنا و مفهوم سبک زندگی است. در این معنا سبک زندگی راهی است برای تعریف ارزشها و نگرشها و رفتارهای افراد که اهمیت آن برای تحلیلهای اجتماعی روزبه روزافزایش می یابد (اباذری، ۱۳۸۱) این برداشت نیز در دوره جدید بود. به گونه ای که گیدنز (۱۳۸۲) سبک زندگی را مجموعه ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیتهای یک فرد معین در جریان زندگی روزمره خود می داند که مستلزم مجموعه ای از عادتها و جهت گیریهاست و بر همین اساس از نوعی وحدت برخوردار است. گیدنز (۱۳۸۳) انسان را به عنوان عامل در شکل گیری هویتش موثر می داند و معتقد است که انسان تحت فشار ساختار اجتماعی، سبک زندگی را بیشتر تقلید می کند. به نظر او در دنیای متجدد کنونی، همه ما نه فقط از سبک های زندگی پیروی می کنیم بلکه به تعبیر دیگر ناچار به این پیروی هستیم. در حقیقت ما انتخاب دیگری به جز گزینش نداریم. به نظر وی هرچه وضع و حال جامعه و محیطی که فرد در آن به سر می برد بیشتر به دنیای مابعد سنتی تعلق داشته باشد، سبک زندگی او نیز بیشتر با هسته واقعی هویت شخصی اش، و ساخت و همچنین با تجدید ساخت آن سروکار خواهد داشت. البته منظور گیدنز از کثرت انتخاب که در همه انتخابها بر روی همه افراد باز است
فیدرستون (۱۹۹۱ به نقل از شهابی، ۱۳۸۶) بدن، لباس، نحوه صحبت کردن، فعالیتهای فراغتی، ترجیحات خوراکی و نوشیدنی، خانه، اتومبیل، انتخاب مقصد گذران تعطیلات و نظایر اینها را شاخص های فردیت ذائقه و سبک مورد علاقه مصرف کننده می دانست.
-
-
- ارتباط مفهوم سبک زندگی با مفهوم و مقوله فرهنگ
-
بنابراین اگرچه پیگیری و جستجوی مفهوم سبک زندگی، ما را به مواردی از استخدام آن در متون جامعه شناختی پیش از سه دهه اخیر نیز رهنمون خواهد ساخت و بیشتر اوقات در روایت فرایند تکوین مفهوم سبک زندگی، به ریشه های آغازین و اولین مفهوم بندی های ارائه شده از آن در کار کسانی چون ماکس وبر،گئورک زیمل و تورشتاین وبلن در سال های آغازین قرن بیستم اشاره می شود که به یک معنا عناصری از واقعیت را نیز با خود دارند اما روشن است که مفهوم جدید سبک زندگی به وضوح فراتر از چیزی است که در آن مفهوم بندی های اولیه منعکس گردیده است. به عنوان مثال،وبر مفهوم سبک زندگی را در ذیل مقوله منزلت یا احترام به عنوان یکی از اضلاع سه ضلعی مشهور خود (ثروت،قدرت،منزلت) تعریف می کرد. در این تعریف عملا سبک زندگی، مفهومی کم و بیش مترادف با فرهنگ می یافت. با وجود این که مفهوم جدید سبک زندگی در زمینه مباحثاتی شکل گرفته که از کار وبر به طور عام و دسته بندی سه گانه ثروت،قدرت،منزلت به طور خاص متأثر است، اما درک فاصله مفهوم جدید سبک زندگی با فهم وبر، کار دشواری نیست. در ادبیات جامعه شناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی ، سبک زندگی اساساَ امری متفاوت از فرهنگ (البته نه غیر مرتبط با آن ) تعریف می شود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار می شود. فرهنگ مجموعه منسجمی از ایده ها، ارزش ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است که فرد به واسطه دریافت و تطبیق خود با آنها امکان مشارکت در زندگی اجتماعی را می یابد. البته مواجهه فرد با فرهنگ لزوما منفعلانه نیست. اما در نهایت فرهنگ مقوله ای فرافردی و کلان باقی خواهد ماند. در مقابل سبک زندگی در مفهوم جدید آن بیشتر محصولی از انسان فردیت یافته ای که آن را خلق می کند، قلمداد می شود. البته سبک زندگی نیز امری اجتماعی است. به تعبیری می توان آن را تابلوی نقاشی « کولاژ»ی دانست که تکه پاره های به کار رفته در آن از متن زندگی اجتماعی فراهم می آید. اما نهایتاً نوع تلفیق و ترکیب آنها گویی چیزی است که انسان مابعد تجددی فردیت یافته برحسب ذوق و سلیقه خود آن را می سازد. البته این ساخت و سلیقه سازنده آن به شدت سیّال، متغیر و دلبخواهی است. شاید این اصلی ترین تفاوت است که مفهوم سبک زندگی با فرهنگ دارد: سبک زندگی مقوله ای اساساً سیال، لغزنده و غیر قطعی است.سبک زندگی ریشه در ذائقه و سلیقه دارد.(صفارهرندی،ماهنامه سوره شماره۴۶،آذر و دی ۱۳۸۹)
از این جهت شاید بتوان در میان پیشکسوتان جامعه شناسی کسی که بیش از همه به معنای جدید سبک زندگی نزدیک شده بود را زیمل دانست. در واقع این زیمل بود که اول بار مفهوم سبک زندگی را در نسبت مستقیم با فرد گرایی مدرن و تلاش فرد مدرن برای ظاهر ساختن «یکتایی هستی خود» تعریف کرد. البته او در دهه های آغازین قرن بیستم از امکانات جامعه جدید – به ویژه در چارچوبی به نام کلان شهر – برای امکان پذیر ساختن چنین وضعیتی سخن می گفت.
زیمل متمایز ساختن خود از دیگران – به واسطه مد – را محرک مصرف می داند وی کارکرد دو گانه ای برای مد قایل است در یک وجه، اعلام تمایل فرد برای متمایز شدن از دیگران و بیان هویت فردی و خواست فردیت است، اما وجه دیگر آن که جنبه طبقاتی دارد، سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام اجتماعی طبقاتی است (میلز ، ۱۹۹۶ به نقل از فاضلی، ۱۳۸۲)
-
-
- مؤلفه های سبک زندگی:
-
یکی از راه هایی که می توان به درک بهتری از مفهوم «سبک زندگی» از نظر اندیشمندان مختلف دست یافت، بررسی عناصر و مؤلفه هایی است که ایشان برای سبک زندگی برشمرده و یا در تحقیقات خود از آنها به عنوان شاخصه بهره برده اند. در اینجا منظور از مؤلفه اموری است که مصداق عینی سبک زندگی محسوب می شوند. بنابراین، اموری که از سوی محققین به عنوان عوامل مؤثر بر سبک زندگی پیشنهاد شده (مواردی مانند میزان درآمد و تحصیلات) مؤلفه در نظر گرفته نشده است. عناصری که زیمل، وبلن و وبر در آثار خود از آنها یاد کرده اند، عبارت است از : شیوه تغزیه، خود آرایی(نوع پوشاک و پیروی از مد)، نوع مسکن ( دکوراسیون، معماری و اثاثیه)، نوع وسیله حمل و نقل، شیوه گذران اوقات فراغت و تفریح، اطفار (رفتارهایی حاکی از نجیب زادگی یا دست و دل بازی، کشیدن سیگار در محافل عمومی، تعداد مستخدمان و آرایش آن ها). آن چنان که از تعریف آدلر از سبک زندگی معلوم است او سبک زندگی را شامل همه رفتار و افکار و احساسات فرد و حرکتش به سوی هدف می داند.در مهم ترین تحقیقات میدانیِ اولیه مبتنی بر سبک زندگی می توان به کارهای چاپین(۱۹۳۵) و سول (۱۹۴۰) اشاره کرد که در آن ها تکیه اصلی بر بررسی محل سکونت،نوع خانه،وسایل اتاق نشیمن و دیگر جلوه های عینی شأن و منزلت بود (ای.اس.اس،جلد۱۵: ۲۲-۳۲۱).کلاکهون،(۱۹۵۸) در یک جمع بندی در مورد شاخصه های مورد مطالعه سبک زندگی در دهه پنجاه، به رفتارهای شخصی مصرفی که حاکی از ترجیحات فردی است اشاره می کند؛ مواردی مثل : نحوه استفاده از صنایع فرهنگی، تفریحی و ورزشی، نحوه بازی کردن و لباس پوشیدن.(ای.اس.اس،جلد۳: ۲۲-۳۴۲)
گُردُن، در جمع بندی خود چند عامل مهم را در مطالعه سبک زندگی بر می شمرد: الگوهای مصرف، نوع لباس، نحوه صحبت کردن، نگرش ها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقه مندی در فرهنگ مانند امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهن پرستی، آموزش، هنرها و ورزش ها (گردن، ۱۹:۱۹۶۳) پارسونز، در کتاب مشهور خود ،(نظام اجتماعی۱۱)،جنبه های از سبک زندگی را مطرح می کند که ناشی از فنّاوری مدرن است و در آن روزها سبک زندگی افراد (به خصوص خانوده ها ) را نشان می داده است؛ مواردی مثل خودروهای خانواده ،یخچال،ماشین لباس شویی،و تلوزیون. او معتقد است با توجه به از بین رفتن رواج استفاده از مستخدم، دیگر از این ملاک نمی توان بهره برد. او همین تغییرات را در مورد استفاده از اشیای عتیقه، گزارش می کند. چرا که مدرن بودن ، دیگر عرصه را برای معیارهای سنتی تنگ کرده است.(پارسونز،۵۱۵:۱۹۶۴) برلسون و استینز مؤلفه های سبک زندگی را در اوقات فراغت و ذوقیات و نحوه مصرف مناسب پول می جویند؛ مواردی مثل رسیدگی به وضع ظاهری و لباس ، آداب معاشرت، سلیقه زیبا شناختی، سرگرمی ها (اعم از تفریحی و ورزشی، از قایق سواری و چوگان گرفته تا تنیس و بولینگ)، خوردنی ها ( از شکلات کش دار شیرین گرفته تا نوع نرم و تلخ آن).(برلسون و استینز،۴۸۸:۱۹۶۴)
لوید وارنر، در قالب بررسی سبک زندگی یانکی سیتی افزون بر نحوه گذران اوقات فراغت و تفریحات و سلیقه های ورزشی ، به تفاوت های دینی و چشم اندازهای اخلاقی، ارزش های سیاسی ، الگوهای زندگی خانوادگی، روابط زناشویی و تربیت کودک در تحقیقات خود اشاره کرده است.(مک لی،۷۴-۲۷۵: ۱۹۶۹). راجر برون، می گوید: « تفاوت ها در سبک زندگی، را در بی اهمیت ترین چیزها شکل گرفته است.» ازعادات نوشیدن و خوردن سالاد گرفته تا انتخاب کلمات و طرز پوشیدن و عادت نشستن ، همچنین شیوه های تربیت کودکان (مثلا میزان سخت گیری به آن ها در مورد دستشویی و نظافت)، رفتارهای جنسی، بهداشتی، مذهبی و سیاسی و میزان عصبی یا روانی بودن.(برون،۱۹۶۵؛۳-۱۳۲) ابرین و دیگران، معتقدند سبک زندگی در شهر نشینیِ آمریکای اواخر دهه ۱۹۶۰ در مواردی مانند محل زندگی ، مشارکت های محلی، نوع منزل (با حیاط،گاراژ،کارگاه و ….) و نوع مدرسه محل تحصیل فرزندان تجسم می یافت. ون هوتن (ابرین و دیگران۳۲:۱۹۶۹) عناصر سبک زندگی را در خانوانده چنین توصیف می کند: اثاثیه، اشیاء هنری،انواع لباس پوشیدن ها، مواد خواندنی ، آلات موسیقی، سلیقه در غذا و مشروبات، روش پخت ، نوع صحبت کردن در خانه ( چه در کلمات و گرامر، چه در عناوین گفتگوها)، نوع گذراندن اوقات فراغت، بودجه بندی،روابط با فرزندان، ضوابط و روش های تربیت کودک،تراکم جمعیت ساکن در خانه و محل ( که محدوده حریم های خصوصی و میزان سروصدا و تعاملات را تعیین می کند)، نوع و ویژگی های اشتغال ( اعضای خانواده، شامل لباس کار یا محل کار، فاصله محل کار تا خانه، میزان مأموریت ها، زمان دوری از خانه)(ون هوتن،۱۹۷۰: ۴-۷۳)
ون فوسن، بر اهمیت بررسی انجمن هایی که فرد برای غذا ، ملاقات ها و یا ازدواج به آن می پیوندد و همچنین انتخاب میان کنسرت یا مسابق بوکس،اسکی بازی یا لژ سواری، قایق بادبانی یا پارویی برای اوقات فراغت تأکید کرده است.(ون فوسن، ۱۵:۱۹۷۹) بوردیو بررسی سبک زندگی را مطالعه اول دارایی (کالاهای تجملی یا فرهنگی ای ) می داند که افراد دور خود جمع کرده اند؛ مانند: خانه، ویلا، قایق تفریحی، ماشین، اثاثیه ،نقاشی ها، کتاب ها، نوشابه ها، سیگارها، عطر، لباس ها و دوم، فعالیت هایی که با آن خود را متمایز نشان می دهد: ورزش ها، بازی ها، تفریحات(پیاده روی یا کوه پیمایی، اسکی یا سوارکاری، گلف یا تنیس)، لباس پوشیدن، رسیدگی به ظاهر بدن خود، نحوه استفاده اززبان و بودجه بندی (بوردیو، ۱۹۸۴ : ۴-۱۷۳ و ۲۸۳)
توبی، در تحقیقی در مورد سبک زندگی سبک ها و مقایسه آن با زندگی هیپی ها، ساختار روابط فردی (زندگی اشتراکی)، آداب و رسوم (کوتاه نکردن مو و رژیم گیاه خواری، استفاده از داروهای روان گردان و یوگا) انجام داد.(کلاک و بلا،۷:۱۹۷۶) استون، در بررسی سبکِ زندگیِ یکی از گروهای مذهبی جدید از مواردی مثل عدم ازدواج، تغییر مکرر مکان اقامت، مصرف مواد روان گردان، پیوستن و جدایی مکرر از گروه های مختلف برای کسب تجربه یاد می کند.(پیشین،۱۰۷) پیز در بررسی پاره فرهنگ جوانان یهودی آمریکا، یکی از چهار محور مطالعه خود را سبک زندگی قرار داد که طی آن این موارد را در نظر خواهی های خود گنجاند: زندگی مشترک قبل از ازدواج، مصرف ماری جوآنا، همجنس بازی و زندگی در محیط های اشتراکی.(پیشین:۲۵۳) رابرت وثنو، نیز از همین ملاک ها در تحقیق خود در مورد ادیان جدید آمریکا بهره برده است. لیند پریچاردف در بررسی تغییرات دینی و اعتقادی قرن نوزدهم آمریکا در همین ملاک ها استفاده کرده است پیشین:۳۲۸) کتاب شناخته شده استارک و بینبریج(۱۹۸۵)، آینده دین، که برپایه نقد تحقیقات وثنو تدوین شده نیز ملاک های فوق را مبنای بررسی های خود قرار داده است.
مارتین سگالن، جامعه شناس فرانسوی، در جمع بندی خود از تحقیقات در مورد سبک زندگی در محدوده مسائل زنا شویی سه محور را ارائه می کند: اول، مسکن (فضای داخلی خانه و تقسیم بندی فضاهای خصوصی و عمومی و تفریحی داخلی و خارجی)؛ دوم، معاشرت و شبکه روابط خویشاوندی و اتکا در امور و حوادث و تأثیر این روابط برنوع گذران اوقات فراغت؛ سوم ، نوع نگاه و رفتار در مورد اشتغال زنان و تقسیم کار در زندگی زناشویی (سگالن، ۱۳۷۰ : ۸۴و۲۵۹). سگالن، در مورد سبک زندگی در حوزه اقتصادی در خانواده به بررسی نحوه انتقال سرمایه ها (ارث بری) و الگوهای مصرف و تولید می پردازد (پیشین:۹-۲۸۸). چنان که هندری و دیگران نقل می کنند، از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد، ابعاد سلامت و بهداشت به منزله یکی از مؤلفه های سبک زندگی مورد توجه قرار گرفت. از جمله تحقیقات قابل توجه در این حوزه (آنرو و دیگران،۱۹۸۶) است.(هندری و دیگران،۲۳۱:۱۳۸۱). جی.ای.ویل، معتقد است: سبک زندگی «علاوه بر مصرف…ارزش ها، نگرش ها، مسائل جمعیت شناسی، تفاوت های جنسی، موقعیت اقتصادی، شغل، طبقه بندی اجتماعی، مشارکت در فعالیت های اوقات فراغت را نیز در بر می گیرد.»(ویل،۲۱۵:۱۹۸۹) جرالد لسلی و دیگران، به تحقیق قابل توجهی اشاره می کنند که در آن، بیشتر شهرنشینان مورد سؤال، شناخت خود را از موقعیت اجتماعی دیگران با توجه به عوامل سبک زندگی ایشان و در رأس آن لباس و سپس طرز حرکات و سبک محاوره به دست می آوردند. لسلی و دیگران، از جمله عوامل سبک زندگی را سلیقه (مثل سلیقه در انتخاب شراب، تجهیزخانه، مواد خواندنی و گذران وقت) و آداب معاشرت و در یک بیان کلی، «الگوهای مصرف» می دانند.(لسلی و دیگران،۳۷۰:۱۹۹۴). و بالاخره فرن، در بحث از روش های تحقیقی پیشرفته گروه متمرکز، به سبک زندگی اشاره کرده و مؤلفه های آن را فعالیت ها ( مانند کار، سرگرمی و تفریحات)،علاقه مندی ها (مانند خانواده و رسانه) و عقائد (مانند موضوعات اجتماعی،سیاسی و اقتصادی) بر می شمرد.(فرن،۱۷۵:۲۰۰۱)
دکتر مهدوی کنی بعد از ذکر مؤلفه های سبک زندگی از نگاه دانشمندان غربی آن را اینگونه مورد نقد و بررسی خود قرار داده و سعی می کند آنان را در یک تقسیم بندی کلی جمع نماید. او ابتدا قول ادوارد فرن را بیان می کند.فرن این مؤلفه ها را در سه گروه فعالیت ها (مانند کار و سرگرمی)، علاقه مندی ها (مانند خانواده و رسانه) و عقائد (مانند موضوعات سیاسی و اجتماعی) دسته بندی می کند اما دکتر مهدوی کنی پیشنهاد می کند عناصر و مؤلفه های سبک زندگی، در چهار مقوله طبقه شود: اموال(سرمایه مصرفی)، فعالیت ها (عادات، شغل گذران، اوقات فراغت و …) نگرش ها و گرایش ها و روابط انسانی (از بین فردی گرفته تا اجتماعی)
دکتر مهدوی کنی در ادامه می گوید: « با گذشت زمان و در آغاز قرن بیستم، به جای تمرکز بر رفتارهای مصرفی و تکیه بر جنبه های عینی زندگی انسان (و اتفاقا در اصل خود بیشتر وابسته به نیازهای اولیه مانند خوردن،پوشیدن و مسکن) جنبه های ذهنی و نیازهای ثانوی انسان (مانند روابط انسانی، نگرش ها و گرایش ها) مورد توجه قرار گرفت. اگرچه محوریت و تکیه بر رفتار مصرفی در تمام سال های قرن بیستم تداوم یافت؛ نظریه پردازانی که در آغاز قرن بیستم از این اصطلاح بهره برده اند آن را در نقد محوریت روابط تولید و سرمایه در نظریه طبقات اجتماعی مارکس و نظام سرمایه داری لیبرال و مکاتب مربوط به آن با طرح محور جدید مصرف به کار گرفتند. طبیعی است در این نظریه ها عناصری از زندگی انسان به منزله سبک زندگی اهمیت یافت که به رفتارهای مصرفی او مربوط می شد، اما توجه به ابعاد فرهنگی و معنوی تر زندگی انسان در دهه های بعد، باعث شد از این اصطلاح در ابعاد وسیع تری بهره برده شود.
بنابراین با مطالعه تحقیقات علمی و نظریات موجود در دانش جدید سبک زندگی - که خاستگاه غربی دارد - بدست می آید شاخصه های علمی در مطالعات سبک زندگی را می توان به دو دسته تقسیم نمود: اول شاخصه هایی که بیشتر در مباحث نظری مفید هستند و دوم شاخصه هایی که کارآمدی و اثر بخشی عینی دارند و می توانند به عنوان شاخصه های عینی قلمداد شوند.