با توجه به رواج زیاد مشکلات رفتاری در کودکان؛ بالاخص کودکان با کمتوانی ذهنی و پیامدهای زیانباری که این مشکلات برای جامعه، خانواده و خود فرد از یک سو و اینکه از سوی دیگر مشکلات مذکور میتوانند به دلایل مختلف محیطی و روانی از جمله نوع ارتباط والدین در محیط خانواده به ویژه مادر بروز نمایند؛ بنابراین میتوان به این نتیجه دست یافت که پژوهش در این حوزه ضرورت بسیاری دارد. با این وجود اگر چه پژوهشهای متعددی در داخل و خارج از کشور در زمینه همدلی (جان بالبی، 1951؛ درویزه، 1382) انجام گرفته است؛ اما بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که موضوع همدلی و تاثیر آن بر مشکلات رفتاری کودکان با کمتوانی ذهنی کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است؛ به همین دلیل پژوهش حاضر به بررسی این موضوع میپردازد که آیا عدم همدلی مادران میتواند پیشبینیکنندهی قوی مشکلات رفتاری کودکان کمتوان ذهنی باشد؟
1-3- ضرورت و اهمیّت پژوهش
بسیاری از پژوهشگران اختلالهای رفتاری را مشکلات شایع و ناتوانکنندهای میدانند که برای خانواده، محیط و کودک مشکلات بسیاری ایجاد میکنند. اختلالهای رفتاری معمولاً نخستین بار در سالهای آغازین دوره ابتدایی مشاهده شده و بین 8 تا 15 سالگی به اوج خود میرسند (عطاییفر و تیموری، 1389).
رفتارهای نابهنجار و غیرعادی در کودکان انواع و شکلهای مختلف دارند و از علل بسیاری سرچشمه میگیرند این رفتارها ممکن است به صورت خشونت، گوشهگیری و انزواطلبی افراطآمیز تظاهر کنند. فردی که مبتلا به اختلال رفتاری است از نظر رفتاری غیرعادی و عجیب است. در حقیقت بارزترین مشکل افراد دارای اختلالهای رفتاری، ناتوانی در پایهریزی روابط عاطفی رضایتبخش و صمیمی با سایر افراد است (سیف نراقی و نادری، 1382).
به نظر میرسد افراد با کمتوانی ذهنی در زمینه ایجاد مشکلات رفتاری آسیبپذیر باشند (میرباک و تچنر، 2007). مطالعات انجام شده در استرالیا، اروپا، و ایالت متحده آمریکا با استفاده از روششناسیهای متنوع، به نتایج مشابه گستردهای رسیدهاند. یک اتّفاق نظر کلّی وجود دارد که میزان شیوع اختلالهای رفتاری در افراد با کمتوان ذهنی نزدیک به 20 درصد است. میزان شیوع بالا نشان میدهد که کمتوانی ذهنی، بهخودیخود، یک عامل خطر برای توسعه اختلالهای رفتاری میباشد (سازمان بهداشت جهانی، 2001). مشکلات رفتاری شدید در بین افراد با کمتوان ذهنی اغلب “رفتار چالشبرانگیز” نام دارد و پرخاشگری نسبت به دیگران، کجخلقی، جیغکشیدن یا داد زدن و آسیب به خود نمونههایی از رفتارهایی هستند که ممکن است برای خانواده و دیگر مراقبان و اطرافیان چالشبرانگیز باشند. این رفتارها ممکن است منجر به انزوای اجتماعی و محروم شدن از مشارکت در فعالیتهای معمول اجتماعی گردد و ایجاد یک وضعیت زندگی شرافتمندانه برای افراد مبتلا به مشکلات رفتاری شدید را بسیار دشوار سازد (میرباک و تتچنر، 2007). کمتوانی ذهنی باعث میشود که والدین سبک فرزندپروری نامناسبتری را برگزینند. به موازات آن کودکان با کمتوانی ذهنی، به احتمال بیشتری سطوح بالاتر مشکلات رفتاری را نسبت به همسالانشان نشان میدهند (توتسیکا و همکاران، 2011).
در آموزش و پرورش استثنایی کشورمان تعدادی از دانشآموزان کمتوان ذهنی به علت داشتن مشکلات ارتباطی و رفتارهای پرخاشگرانه با محیط آموزشیشان سازگاری و انطباق لازم را نداشته و نمیتوانند از کلاس درس بهره کافی ببرند؛ بنابراین یا از ساعات آموزشی محدود استفاده میکنند یا اینکه آنقدر این رفتارهای نامطلوب پرخاشگری مسائل آموزشیشان را تحت الشعاع قرار میدهد که بدون هیچگونه پیشرفتی در زمینه درسی نهایتاً اخراج میشوند (افروز، 1388).
از عواملی که به آسیبهای رفتاری و روانی کودکان میانجامد و روی عملکرد فرد در مدرسه تاثیر میگذارد میتوان به نقش والدین اشاره کرد. والدین بر اساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را اولاً بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی آنها داشته و ثانیاً به صورت غیرمستقیم جامعه را متاثر میکند (شفیعآبادی و ناصری، 1380). در واقع میتوان گفت که بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموز در مدرسه تا حدودی مستلزم خانوادهای سالم و روابط بینگروهی مناسب و مؤثر است. والدین با فراهم کردن فضایی مناسب در خانه به سلامت روانی فرد و کاهش مشکلات رفتاری و بهبود عملکرد مناسب در مدرسه و جامعه کمک میکنند. در حقیقت گرمی روابط و عواطف و همچنین پیوند و تعهد عاطفی موجود بین اعضای خانواده خصوصاً والدین و فرزند منجر به عدم بروز رفتارهای ضداجتماعی در فرزندان میشود (شهنی ییلاق، عزیزی مهر و مکتبی، 1392). همچنین اعتقاد بر این است که همدلی به عنوان یک عامل مهم میتواند از بروز رفتارهای بزهکارانه و پرخاشگری جلوگیری کند (دیویس و همکاران، 1996).
بنابراین اگر عوامل پیشبینیکننده و تاثیرگذار بر مشکلات رفتاری توسط پژوهشگران و متخصّصان تعلیم و تربیت شناسایی شوند و به موقع مورد مداخله قرار گیرند و مسئولان ذیربط برنامهریزی دقیق و مناسبتری در جهت پیشگیری و کاهش این مشکلات انجام دهند زیانهای مادی و معنوی که این مشکلات برای جامعه و خانواده ایجاد میکند، را میتوان کاهش داد. نتایج این پژوهش برای سازمانهایی از جمله سازمان آموزش و پرورش استثنایی، سازمان بهزیستی کل کشور و روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت قابل استفاده خواهد بود. پژوهش حاضر در راستای این اهداف میباشد.
1-4-اهداف پژوهش
1-4-1-هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر پیشبینی ابعاد مشکلات رفتاری دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان میباشد.
1-4-2-اهداف جزئی:
در پژوهش حاضر اهداف جزئی زیر بررسی خواهد شد:
- پیشبینی اضطراب دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان.
- پیشبینی رفتار ضداجتماعی دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان.
- پیشبینی درخودماندگی دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان.
- پیشبینی اختلال ارتباط اجتماعی دانشآموزان کمتوان ذهنی براساس همدلی مادرانشان.
- تعیین سهم جنسیت در پیشبینی مشکلات رفتاری دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادران شان.
1-5- سوالهای پژوهش
- آیا بین ابعاد مشکلات رفتاری دانشآموزان کمتوان ذهنی و همدلی مادرانشان رابطه وجود دارد؟
- آیا میزان اضطراب در دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش است؟
- آیا میزان رفتار ضداجتماعی در دانشآموزان کمتوانی ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیشبینی است؟
- آیا میزان درخودماندگی در دانشآموزان کمتوانی ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیشبینی است؟
- آیا میزان اختلال ارتباط اجتماعی در دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیشبینی است؟
- آیا عامل جنسیت در پیشبینی مشکلات رفتاری دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان سهم دارد؟
1-6- تعریف مفهومی متغیّرها
در این قسمت ابتدا تعریف مفهومی مشکلات رفتاری، سپس تعریف کمتوانی ذهنی و در انتها تعریف همدلی بیان میگردد.
1-6-1- مشکلات رفتاری–عاطفی
تعاریف متعددی در مورد مشکلات و اختلالهای رفتاری ـ عاطفی وجود دارند که از جمله آنها تعریفی است که توسط سیف نراقی و نادری (1382) بیان شده و به شرح زیر است؛
مشکلات رفتاری ـ عاطفی شامل رفتارهای گوناگون افراطی، مزمن و انحرافی است که گسترهی آن اعمال تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسردهگونه و گوشهگیرانه میباشد و بروز آنها به دور از انتظار مشاهده کننده است، “به طوری که وی آرزوی توقف اینگونه رفتارها را دارد”. به سخن دیگر این گونه رفتارها اولاً تاثیر منفی بر فرایند رشد و انطباق مناسب کودک با محیط دارد، ثانیاً مزاحمت برای زندگی دیگران و استفاده آنان از شرایط به وجود میآورد.
1-6-2- کم توانی ذهنی
تعاریف متعددی در مورد کمتوانی ذهنی وجود دارد که از جمله آنها تعریفی است که توسط انجمن کمتوان ذهنی و رشدی آمریکا (2014) بیان شده و به شرح زیر میباشد:
کمتوانی ذهنی یک نوع ناتوانی است که در دسته ناتوانیهای رشدی قرار میگیرد و مشخصهی آن عبارت است از محدودیت چشمگیر در عملکرد هوشی (یادگیری، استدلالو حل مساله) و رفتارهای انطباقی، که این محدودیتها در مهارتهای مفهومی، اجتماعی و عملی زندگی روزانه نمود پیدا میکند. این ناتوانی قبل از سن 18 سالگی رخ میدهد.
1-6-3- همدلی
پیتر و همکاران (2014) همدلی را اینگونه تعریف کردهاند: توانایی درک و سهیمشدن در حالات عاطفی دیگران که ترکیبی از دو بعد شناختی و عاطفی را شامل میشود و در مدیریت موفقیت روابط متقابل انسانی ضروری است. بعد شناختی به توانایی دیدگاهگیری و درک هیجانات دیگران اشاره دارد. بعد عاطفی توانایی سهیم شدن در هیجانات دیگران میباشد. به طور کلی همدلی موجب انجام تعدادی از رفتارها برای منافع دیگران از جمله کمک کردن، اشتراکگذاری و آسایش دیگران که رفتارهای جامعهپسند خوانده میشود، خواهد شد.
- Intellectual Disability
- American Association Mental Disability
- bowlly
- Hardman, Drew & Egan
- Anglod, Castello & Erkanli
- Kaplan-Sadouk
- American Psychiatric Association
- Lovel & Reis
- Psychogio & et al