RIT =
۲-۲۳-ریسک[۴۹]
تعاریف متعددی از مفهوم ریسک در سرمایهگذاری به عمل آمده است.در یک تعریف کلی می توان چنین بیان داشت که ((نوسان پذیری بازده سرمایهگذاری را ریسک سرمایهگذاری مینامند))به عبارت دیگر،هر قدر بازده یک قلم سرمایهگذاری بیشتر تغییر کند،سرمایهگذاری مزبور ریسک بیشتری دارد.معیاری که جهت اندازهگیری تغییرات نرخ بازده از آن استفاده میشود،انحراف معیار نام دارد و به شرح زیر محاسبه می شود.
۲Pi
فرمول (۲-۲):
δ =انحراف معیار( شاخص ریسک سرمایه گذاری)
بازده دارایی در حالت ام
= متوسط نرخ بازده دارایی
Pi= احتمال پیشامد حالت ام
۲-۲۴-انواع ریسک
تجزیه و تحلیلگران مدرن منابع ریسک را که باعث تغییر و پراکندگی در بازده میشود به دو دسته تقسیم میکنند.این دو نوع ریسک را که به آنها ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک میگویند به صورت زیر میتوان نشان داد:
ریسک سیستماتیک+ریسک غیر سیستماتیک=ریسک کل
ریسک غیر سیستماتیک[۵۰]:
به آن قسمت از تغییرپذیری در بازده کلی محصولات مالی که به تغییرپذیری کلی بازار بستگی ندارد،ریسک غیرسیستماتیک میگویند.این نوع ریسک منحصر به محصول خاصی نیست و به عواملی همچون ریسک تجاری،مالی و ریسک نقدینگی بستگی دارد.این نوع ریسک را می توان با ایجاد پرتفلیو کاهش داد.
ریسک سیستماتیک[۵۱]:
آن قسمت از تغییرپذیری در بازده کلی محصولات مالی را که مستقیما به تغییرات بازار یا اقتصاد بستگی دارد. ریسک سیستماتیک میگویند.معمولا تمامی اوراق بهادار تا حدودی از ریسک سیستماتیک برخوردارند و در برگیرنده عواملی همچون ریسک تورم،بازار و نرخ بهره است.این نوع ریسک غیر قابل کاهش است.
۲-۲۵-عوامل موثر بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در محصولات مالی
عوامل زیادی بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در هر محصول مالی دخالت دارند.در این مقاله،عوامل موثر بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در محصولات مالی در سه دسته کلی عوامل کلان اقتصادی،عوامل خرد اقتصادی و عوامل غیراقتصادی طبقه بندی شده و به طور خلاصه مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۲۵-۱-عوامل کلان
این عوامل بر رسیک بازار تأثیر داشته که در مدل CAPMنتیجه و میزان تأثیر این عوامل بر ریسک بازار،تحت عنوان ریسک سیستماتیک،با بهره گرفتن از بررسی وابستگی تغییرات قیمت هر محصول به تغییرات قیمت های محل بازار اندازهگیری میشود و شامل موارد زیر میباشد:
۲-۲۵-۱-۱-سیاست ها و خط مشیهای دولتی
دولت به عنوان یک ناظر و سیاستگذار کلان نقش پررنگی در بازار سرمایه دارد و یکی از وظایف دولت،ارائه برنامهای است که میتواند به بازار سرمایه رونق بخشد، اما به طور کلی تکثر مراکز قدرت و تصمیمگیری،ابهام نقش و رابطه این مراکز با یکدیگر،تداخل قوای سه گانه کشور، شفاف نبودن قوانین و وجود برداشتهای متفاوت و متناقض از آنها،وجود قوانین نامناسب و دست و پاگیر،نقض آزادیها اقتصادی و بیثباتی سیاسی دولت موجب افزایش ریسک سیستماتیک و لذا کاهش شدید سرمایهگذاری میگردد. اقدامات و میزان دخالت دولت در اقتصاد،صنعت و بازرگانی نیز بر سرمایهگذاری در محصولات مالی تأثیر گذار است، به این معنی که هرچه میزان دخالت دولت دراقتصاد بیشتر باشد(کاهش مشارکت بخش خصوصی)،ریسک سیستماتیک افزایش و میزان سرمایه گذاری در محصولات مالی کاهش مییابد. برای مثال اگر دولت برای جبران کسری بودجه خود اقدام به انتشار اوراق قرضه نماید،مقدار اوراق قرضه عرضه شده درقیمت ونرخ بهره ای ازاین اوراق افزایش مییابد که این خود منجربه کاهش قیمت اوراق وافزایش نرخ بهره میگردد.
۲-۲۵-۱-۲-عوامل فرهنگی واجتماعی
در کشورهای توسعه یافته از بازار سرمایه به عنوان بازاری که موجب جلب مشارکت تمام افراد جامعه وی شود نام میبرند.اما در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه به دلیل عدم فرهنگسازی مناسب،درصد بسیار کمی در این بازار سهیم هستند، در حالی که اگر بتوان بستر مناسبی فراهم نمود و با ایجاد جاذبههای واقعی، پس اندازهای مردم را به این سو هدایت کرد، این مساله موجب بالا رفتن در آمد ملی،کاهش تورم، تخصیص نقدینگی موجود در بازار مولد و افزایش سرمایه گذاری و رفاه نسبی در جامعه میشود.
۲-۲۵-۱-۳-وضعیت صنعت
صنایع مختلف و شرکتهای آن تحت تأثیر شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی جغرافیایی داخلی و خارجی میتواند دچار رونق و رکود شود. برای مثال در صورت بهبود قیمت جهانی نفت، صنایع وابسته به فرآوردههای نفتی، تحت تأثیر قرار گرفته و سهام آن دچار رونق میشود یا در صورت بروز خشکسالی، صنایع وابسته به محصولات کشاورزی تحت تأثیر قرار گرفته و سهام آن دچار رکود خواهد شد. از طرف دیگر هر چه میزان تأکید یر صنایع واسطهای و مصرفی بیشتر باشد و وابستگی این صنایع به خارج بیشتر باشد، ریسک سیستماتیک افزایش مییابد که این خود منجر به کاهش سرمایهگذاری در این صنایع میشود.
۲-۲۵-۱-۴-شرایط اقتصادی و دورانهای تجاری و مالی
کاهش نرخ بهره به تنهایی میتواند یک عامل موثر برای افزایش بازده سرمایهگذاری ها باشد با کاهش نرخ بهره،هزینههای سرمایهگذاری نیز کاهش مییابد و این امر باعث افزایش بازده سرمایهگذاری میشود.اما مسئله زمانی حالت ایدهال دارد که نرخ بهره با توجه به مکانیسم های عرضه و تقاضا تعیین گردد، چرا که این نوع کاهش نرخ بهره اگر همراه با ابزارهای مناسب برای کنترل آثار آن نباشد، اگر چه میتواندباعث افزایش نرخ سرمایهگذاری شود،ولی به احتمال زیاد این سرمایهگذارهای در بخش های غیر مولد و بعضاً مخرب برای اقتصاد خواهد بود.نکته دیگر اینکه اگر این کار بدون پیشبینیهای لازم انجام شود،به توجه به نرخ تورم موجود در کشور میتواند باعث نوعی زیان غیر آشکار(ریسک)برای سپردهگذارن شود،از طرف دیگر افزایش نرخ بهره،موجب افزایش ریسک نوسان نرخ بهره میشود،زیرا با افزایش نرخ بهره،قیمت اوراق قرضه با بهره ثابت کاهش مییابد و در صورتی که دارنده این اوراق آن را قبل از سر رسید بفروشد،متحمل زیان خواهد شد. افزایش در نرخ تورم مورد انتظار نیز بر سرمایهگذاری در محصولات مالی تأثیر گذار است بدین صورت که با افزایش نرخ تورم مورد انتظار،نرخ بازده مورد انتظار داراییهای فیزیکی در مقایسه با داراییهای مالی(محصولات مالی)بیشتر افزایش یافته و داراییهای فیزیکی جایگزین داراییهای مالی در سبد داراییها می شود.
در یک اقتصاد در حال رشد(چرخه توسعه تجاری)که میزان ثروت و درآمد افراد در حال افزایش است. میزان تقاضا برای سرمایهگذاری در محصولات مالی افزایش مییابد که این خود منجر به افزایش قیمت و بازده سرمایهگذاری در این محصولات میشود. رکود اقتصادی و کاهش اشتغال نیز موجب افزایش ریسک سیستماتیک و کاهش میزان سرمایهگذاری میشود.
۲-۲۵-۲-عوامل خرد
این عوامل موجبات تغییر در ریسکی خواهند شد که مربوط به وضعیت عمومی بازار نبوده و مختص وضعیت هر شرکت است(ریسک غیر سیستماتیک)که به طور خلاصه عبارتند از:
۲-۲۵-۲-۱-میزان تقاضا و کشش کالای تولیدی شرکت
میزان تقاضا و کشش کالای تولیدی شرکت نیز بر ریسک سرمایهگذاری در آن تأثیر میگذارد،به این معنی که هرچه میزان تقاضای کالای تولیدی شرکت پایینتر و کشش قیمتی برای کالای تولیدی بیشتر باشد،ریسک سرمایهگذاری در آن شرکت نیز افزایش مییابد.
۲-۲۵-۲-۲-سیاستها و خط مشیهای مدیریت
مدیریت شرکت میتواند با به کارگیری استراتژیهای گوناگون در رابطه با سرمایه در گردش،میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهد.این استراتژیها را میزان ریسک و بازده آنها مشخص میکند. استراتژی های سرمایه در گردش به دو دسته استراتژی محافظه کارانه و استراتژی های جسورانه تقسیم میشوند:
استراتژی محافظه کارانه
استراتژی محافظه کارانه آن است که شرکت با نگهداری پول نقد و اراق بها دار قابل فروش میکوشد قدرت نقدینگی خود را حفظ کند.ریسک این استراتژی بسیار اندک است،زیرداشتن قدرت نقدینگی نسبتا زیاد به شرکت این امکان را میدهد که موجودی کارا را به مقدار کافی تهیه و اقدام به فروش نسیه کند.از این رو ریسک از دست دادن مشتری بسیار اندک است،ازطرف دیگر،نقدینگی نسبتا زیاد به آنها این امکان را میدهد که بدهیها سر رسیده شده را به موقع بپردازند و با خطر ورشکستگی مواجه نشوند.از طرف دیگر مدیر محافظ کار میکوشد تا در ساختار سرمایه شرکت،میزان وامهای کوتاه مدت را به حداقل برساند که این امر احتمال ریسک ورشکستگی(ناتوانی در باز پرداخت به موقع وام ها یا تمدید آنها)را به شدت کاهش خواهد داد.
استراتژی جسورانه
مدیری که از استراتژی جسورانه استفاده میکند،همواره میکوشد تا وجوه نقد اوراق بهادار قابل فروش را به حداقل ممکن برساند.اگر مدیر جسورانه عمل کند،درصدد بر میآید تا وجوهی را که در موجودی کالا سرمایهگذاری میشود به حداقل برساند،در این وضعیت شرکت باید ریسک عدم پرداخت به موقع بدهیهای سررسید شده را بپذیرد.چنین شرکتی شاید نتواند پاسخگوی سفارشهای مشتریان باشد و از این لحاظ هم متحمل ضرر خواهد شد(چون نمی تواند فروش کند).از طرف دیگر مدیر جسور وشد تا سطح وام های کوتاه مدت را به حداکثر برساند و داراییهای جاری خود را از محل این وام ها تأمین کند که در این وضعیت خطر و احتمال اینکه شرکت نتواند به موقع آنها راپرداخت کند(ریسک ورشکستگی)افزایش خواهد یافت،ضمن اینکه وقتی بازار با کمبود پول و اعتبار مواجه است،گرفتن وام های کوتاه مدت به آسانی میسر نمی شود و هزینه ی آنها بالا خواهد رفت.
۲-۲۵-۲-۳-وضعیت مالی و حساب های شرکت
ساختار مالی شرکت که ترکیب بدهیها و حقوق صاحبان سهام آن را تعیین میکند آثار هزینهای و ریسکی بر عملکرد شرکت دارد.ساختار مختلف تأمین مالی و اثر آن بر شرکتهای مختلف در شرایط متفاوت اقتصادی تفاوت خواهد داشت.برای مثال اگر در ساختار سرمایه شرکت اوراق قرضه وجود داشته باشد،احتمال دارد که شرکت دچار نوعی بحران مالیشود.شرکت موقعی دچار بحران مالیمی شود که اصل و فرع بدهیهای خود را در موعد مقرر بپردازد(به طور کلی نتواند،طبق مفاد قرارداد عمل کند.)به عبارت دیگر،اگر شرکتی اوراق قرضه منتشر کند،متعهد شده است که از محل سودهای نامعلوم آینده،هزینه بهره ثابتی را بپردازد.این اقدام باعث افزایش درجهی ریسک و بازدهی سهامداران شرکت خواهد شد.نرخ بازده سرمایه گذاری شرکت باید بیش از نرخ بهره اوراق قرضه باشد تا مقدار سود هر سهم شرکت کاهش نیابد.
قابلیت نقدشوندگی یک محصول مالی نیز بر ریسک سرمایهگذاری در آن محصول تأثیرگذار است.قابلیت نقدشوندگی یک محصول مالی به معنای امکان فروش سریع آن است هر چه بتوان یک محصول مالی را سریعتر و با هزینه کمتری به فروش رساند قابلیت نقدینگی آن بیشتر و ریسک سرمایهگذاری در آن کاهش می یابد.
ثبات نسبی سود آوری یک محصول مالی در سرمایهگذاری در آن موثر است، بدین صورت که هر چه میزان انحراف سود آوری سالهای گذشته و یا سودهای احتمالی دورههای آتی نسبت به میانگین سود یا سود مورد انتظار بیشتر باشد،ریسک سرمایهگذاری در آن محصول بالاتر و در مقابل ارزش آن کمتر خواهد بود.
۲-۲۵-۲-۳-میزان وابستگی تولید شرکت به عوامل حیاتی و به خارج،وضعیت عمومی و جهانی منابع
منابع مختلف و شرکتهای آن تحت تأثیر شرایط سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و حتی جغرافیایی داخلی و خارجی می تواند دچار رونق و رکود گردد.برای مثال در صورت بهبود قیمت جهانی نفت،صنایع وابسته به فرآوردههای نفتی،تحتتأثیر قرار گرفته و سهم آن دارای رونق میگردد یا در صورت بروز خشکسالی،صنایع وابسته به محصولات کشاورزی تحت تأثیر قرار گرفته و سهام آنها دچار رکود خواهد شد.بنابراین هر چه میزان وابستگی تولید یک شرکت به خارج و عوامل حیاتی بیشتر باشد و وضعیت عمومی و جهانی منابع تولیدی مورد نیاز شرکت نامساعدتر باشد،ریسک سرمایهگذاری در آن شرکت افزایش مییابد.
۲-۲۵-۳-عوامل غیر اقتصادی
این عوامل بر فرایند تصمیمگیری پیرامون سرمایهگذاری در محصولات مالی تأثیر میگذارد و شامل تمایل به ریسک،ادراک ریسک،نرخ بازده مورد انتظار،تجربه و دانش سرمایهگذاری سرمایهگذاران،بازده تاریخی و اطلاعات عملکرد گذشته می باشد.
۲-۲۵-۴-مطالعات تجربی تأثیر عوامل غیر اقتصادی بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در محصولات مالی
در این قسمت به منظور بررسی تأثیر این عوامل در سرمایهگذاری در محصولات مالی به طور خلاصه به نتایج پژوهش انجام شده در مورد این عوامل اشاره میگردد.اما قبل از آن،لازم است توضیح مختصری درباره هر یک از عوامل ارائه شود.
۲-۲۵-۴-۱-تمایل به ریسک[۵۲]
مورّخان دربارهی «گائو یانگ» امپراتور ظالم چین در قرن ششم میلادی نوشتهاند که زندانیان محکوم به مرگ را مجبور کرد تا با بالهایی که از چوب بامبو و کاغذ ساخته شده بود پرواز کنند و از این میان تنها پرواز شاهزادهی زندانی یوانهوانگتو موفّقیّتآمیز بود که توانست حدود ۲۵۰۰ متر در آسمان پرواز کرده و به سلامت فرود بیاید. (نیدهام، ۱۹۹۴ : ج۴ ، ۲۸۵)
آباریس
آباریس فرزند سئوتس، حکیم افسانهاى، شفادهنده و روحانى آپولو در یونان باستان بود. دربارهى او گفتهاند که قدرت پیشگویى نیز داشته است و لباس سکایى پوشیده. بنا بر روایت هرودوت او بر فراز سرتاسر جهان سوار بر تیرى پرواز کرد. (بیله، :۱۷۳۵ ۱۲)
اَتنه
بنا بر گلنبشتههاى نامنامهى شاهان سومرى، اتنه سیزدهمین فرمانروا از سلسلهى نخستین کیش پس از طوفان بوده است و طبق این متون وى نخستین کسىست که به آسمان بر شده است. این افسانه با نشست خدایان و رایزنى آنان دربارهى سرنوشت و نحوهى راهبرى مردم آغاز مىشود و سرانجام آن فرو فرستادن پادشاهى از آسمان بر زمین و استقرار آن در شهر کیش است.
پس از گذر از این مقدمه، مار و عقابى در برابر خداى داورى، خداوند شمش پیمان دوستى مىبندند و سوگند مىخورند که سخت بدین پیمان وفادار باشند و انواع نفرینها و پادافرهها را از بهر شکنندهى این پیمان خواستار مىشوند.
پس از روزگارى خوش که با یکدیگر سپرى مىکنند؛ هر دو داراى فرزندى مىشوند و هنگامى که جوجه عقاب کمى بزرگ مىشود، اندیشهاى اهریمنى به ذهن عقاب راه مىیابد و به فرزندش مىگوید: «من فرزند مار را خواهم خورد، به آسمان بر خواهم شد، جایگاهى که شاید در آن جاى کنم، پس از آن بر شاخسار فرود خواهم آمد و میوه خواهم خورد».
جوجه عقاب پدر را از این کار ناشایست بازمىدارد و او را از پادافره خداى شمش مىترساند. امّا عقاب گوش نداده و این کار اهریمن را انجام مىدهد.
مار اشکریزان از خداى شمش پادافره عقاب را مىخواهد و خداى شمش مار را راهنمایى مىکند که چگونه بالها و شهپرها و چنگالهاى عقاب را بدرد و او را به گودالى بیاندازد تا از گرسنگى و تشنگى بمیرد و مار همان کار را مىکند. عقاب دست زارى به سوى شمش برمىدارد و بخشایش او را خواستار مىشود. پس از تضرّع بسیار، خداى شمش به او رحم مىکند و مىگوید: «آگاه باش مردى را سوى تو خواهم فرستاد و او دست تو را خواهد گرفت».
از طرف دیگر، اتنه که ظاهراً صاحب فرزند نمىشود از شمش مىخواهد که به او گیاه زادن ببخشد و شمش او را به بالاى سر عقاب مىفرستد. اتنه عقاب را درمان مىکند و پس از گذشت هشت ماه عقاب بهبودى خود را باز مىیابد و پس از آن عقاب اتنه را براى یافتن گیاه زادن به آسمان مىبرد و آنقدر بالا مىروند که دریا در نظر اتنه چون سبد نانى و زمین چون مزرعهاى شیار خورده مىشود و پیش از رسیدن به بارگاه خدایان سقوط مىکنند و با وجود ناقص بودن متن به نظر مىرسد که دست کم اتنه زنده مىماند و به آرزوى خود مىرسد، زیرا بر اساس نامنامهى پادشاهان سومرى پس از وى پسرش به نام بلیخ به پادشاهى مىرسد. (ارفعى؛ :۱۳۶۹ ۶-۱۹۱)
نتیجه گیری
جز در مورد کاووس در تمام مواردی که ذکر شد به آسمان رفتن یا به منظور دریافت پیام از جانب اورمزد و امشاسپندان بوده است (در مورد جمشید و زرتشت) یا به منظور تقویت ایمان شخصی در اثر دیدار از جهان مینوی (در مورد گشتاسب) و یا به منظور انتقال مشاهدات بیننده برای مردمان دیگر و در نتیجه تقویت ایمان شنوندگان و خوانندگان گزارش آن معراج است. (در مورد کرتیر و ارداویراف) معراج گشتاسب و ارداویراف به دنبال مصرف مواد خلسهآور و در حالت خلصه و به گونهای شهودی صورت گرفته، حال آنکه معراج زرتشت و جمشید جسمانی است. ( البتّه نباید فراموش کرد که این دو خود آیفت کوبیدن مادهی خلسهآور و البتّه مقدّس به پدرانشان هستند.) در مورد کیفیت معراج کرتیر هم سخنی به میان نیامده. امّا به یک معراج شهودی بیشتر نزدیک است تا جسمانی) سابقهی استفاده از مواد سکرآور برای کشف و شهود عوالم بالا به پیش از دین زرتشت برمیگردد (ادیان شمنی) و پس از آن نیز ادامه دارد (اسماعیلیه و حشاشین).
-
- ۳ بررسی تطبیقی موارد مشابه عشق نامادری به ناپسری در اساطیر و ادبیات ملل
داستانهای «سیاوش و سودابه»، «یوسف و زلیخا» و «هیپولیت و فدرا» در میان ملل جهان شهرت ویژهای دارند. طرح اصلی اغلب این داستانها چنین است که همسر پادشاه یا بزرگی، عاشق ناپسری یا پسرخواندهی خود شده و عشق و تمایلات خویش را بدو ابراز می کند امّا پسر به سبب پاکدامنی و وفاداری به پدر یا پدرخواندهی خویش به خواهشهای نامادری هوسباز پاسخ نمیدهد. زن نیز با توطئهچینی و نیرنگ در پی انتقام برمیآید و پدر را میفریبد تا مجازات و آزارهای سختی را بر پسر خود روا دارد. درمقالهی حاضر نخست موارد گوناگون عشق میان نامادری و ناپسری در روایات اساطیری، ادبی و تاریخی ملل مختلف به کوتاهی نقل و سپس به مقایسهی آنها با یکدیگر پرداخته شده است و پرداختن به دلیل یا دلایل اساسی طرح گستردهی اینچنین داستانهایی در میان ملل مختلف، از مباحث دیگر این پژوهش است.
هرچند در بیشتر داستانهای مشهور به عشق نامادری و ناپسری، این نامادریست که عشق خود را به ناپسری ابراز میدارد و ناپسری از پاسخ گفتن به تمایلات نفسانی وی و خیانت به پدر سرباز زده و به دنبال انتقامجویی نامادری، متحمل تهمتها و مجازاتهایی که سزاوار آن نیست میگردد. امّا مواردی هم وجود دارد که در آنها پسر با نامادری همداستان میشود و یا عشق از طرف پسر به نامادری ابراز میگردد و در بیشتر موارد با پاسخ مثبت از سوی نامادری روبهرو میشود. در این جا ابتدا روایتها به دودستهی نامادری عاشق و ناپسری عاشق تقسیم شده است. دستهی نخست به دلیل فراوانی، روایتها از لحاظ جغرافیایی به زیرشاخههای ۱٫ ایرانی، ۲٫ هندی، ۳٫ هلنی، ۴٫ لاتینی ۵٫ شمال اروپا و سلتیک، ۶٫ اسلاوی ۷٫ بینالنهرینی- مصری ۸٫٫ چینی، تقسیم شدهاند. همچنین روایتهای دستهی دوم (ناپسری عاشق) به دو زیر شاخهی نامادری همداستان و نامادری پاکدامن تقسیمبندی و آنگاه در یک بخش مستقل عناصر مشترک موجود در آنها استخراج و با یکدیگر مقایسه شدهاند. در ادامه به احتمال اقتباس برخی از این روایتها از یکدیگر و انگیزهی نهفته در این طرح داستانی و نظریههایی که دربارهی این داستانها ارائه گردیده، پرداخته شده است.
-
- ۳٫ ۱ نامادری عاشق و ناپسری درستکار
-
- ۳٫ ۱٫ ۱ روایتهای ایرانی
سیاوش و سودابه
بنا بر گزارش شاهنامه کیکاووس از همسر خود – که نامش در شاهنامه نیامده - صاحب فرزندی به نام سیاوش میشود. رستم تربیت کودک را به عهده میگیرد و پس از آن که از تربیت کافی برخوردار شد و به سن جوانی رسید، او را به دربار باز میگرداند. سودابه (دختر شاه هاماوران که در نبرد هاماوران به همسری کیکاووس در آمده است) با دیدن سیاوش دلباختهی او میشود و از او میخواهد که روزی قدم در شبستان شاه بگذارد. سیاوش که به مهر ناروای او پی برده بود از این کار سر باز میزند امّا سرانجام به توصیهی پدر به شبستان میرود و پس از دیدار با خواهران خود نزد پدر بازمیگردد. شبهنگام سودابه از کیکاووس میخواهد که از دختران سراپردهی شاهی، همسری برای سیاوش اختیار شود. کاووس که از ستارهشناسان شنیده بود که از فرزندان سیاوش یکی به شاهی خواهد رسید با این درخواست موافقت میکند و از سیاوش میخواهد که از دختران شبستان همسری برگزیند. امتناع سیاوش از این کار بینتیجه میماند و او ناچار به حرمسرا میرود و پس از آن که دختران یکی یکی از پیش او میگذرند و حرمسرا خلوت میشود سودابه پرده از چهره برمیگیرد و عشق خود را به سیاوش آشکار می کند. سیاوش سرشار از شرم و وفاداری به پدر محترمانه از هوسهای وی سر باز میزند امّا از ترس انتقام سودابه بدو وعده میدهد که با یکی از دخترانش ازدواج کند. بار دیگر سودابه سیاوش را احضار کرده و این بار علنیتر و با وعدههای شیرین او را به خود میخواند و تهدید میکند که در صورت سرپیچی روزگارش را تباه خواهد کرد. سیاوش با خشم آنجا را ترک میکند. سودابه نیز جامههایش را چاک کرده و با فغان و ناله سیاوش را به دستدرازی به خود متهم میسازد.
شاه، سیاوش را فرامیخواند و از حقیقت امر آگاه میشود امّا به سبب دلبستگی به سودابه و داشتن فرزندان خردسال از او، از کشتن سودابه صرفنظر میکند و از سیاوش میخواهد که این اتّفاق فاش نشود. از سوی دیگر وقتی سودابه میفهمد که دل شهریار بر او سرد گشته است؛ با همکاری زنی نیرنگساز وانمود میکند که به سبب رفتار سیاوش دو فرزند دوقلوی او سقط شدهاند. کاووس از ستارهشمران یاری میخواهد و ایشان میگویند که این دو بچّه از پدر و مادر دیگری هستند. شاه با موبدان خلوت میکند و ایشان چاره را آزمایش آتش اعلام میکنند. سیاوش با جان و دل این آزمایش را پذیرا میشود و با اسب به آتش میزند و بیهیچ آسیبی از آن بیرون میآید. پس از چند روز کاووس سودابه را برای مکافات پیش میخواند و سودابه سالم بیرون آمدن سیاوش از آتش را جادوی زال میداند. کاووس فرمان به کشتن سودابه میدهد امّا سیاوش پادرمیانی میکند و شاه او را میبخشد.
از طرف دیگر افراسیاب به ایران میتازد و سیاوش برای رهایی از نیرنگهای سودابه همراه با رستم به نبرد با افراسیاب میشتابد. این نبرد به پیروزی ایرانیان می انجامد. افراسیاب به سیاوش پیشنهاد صلح میدهد و سیاوش میپذیرد. رستم نزد کاووس رفته و ماجرای صلح با توران را بدو بازگو میکند. امّا کاووس برمیآشوبد و رستم و سیاوش را سرزنش میکند. سیاوش که دیگر تمایلی به بازگشت به ایران ندارد؛ به توران میرود و مورد لطف پیران ویسه و افراسیاب قرار میگیرد. این دو، دختران خود جریره و فرنگیس را به همسری سیاوش در میآورند امّا سرانجام برتری جسمانی سیاوش و مهربانی افراسیاب با او موجب برانگیختن رشک گرسیوز برادر افراسیاب و تهمت بستن او به سیاوش میگردد تا جایی که افراسیاب نسبت به وی دل بدگمان گشته، دستور قتل او را میدهد. از آنسو هنگامی که رستم از کشته شدن سیاوش باخبرمیگردد؛ به شبستان کاووس وارد شده و سودابه را سر میبرد و سپس به توران حمله میکند. (شاهنامه، ج ۳ ،۱۳۸۷: ۱-۱۹۶)
شاهزاده و کنیزک
بنا بر کتاب سندبادنامه، پادشاهی صاحب پسری میشود. طالعبینان وی را پسری فرخندهفال مییابند امّا پیشبینی میکنند که در ایّام جوانی خطری او را تهدید خواهد کرد که به یمن رای و تدبیر مرتفع خواهد گشت. شاه پس از مدّتی تربیت شاهزاده را به حکیمی خردمند به نام سندباد میسپارد. سندباد روزی در طالع او میبیند که هفت روز آینده برای شاهزاده سرشار از نحوست خواهد بود پس به او توصیه میکند که در این یک هفته مهر سکوت بر لب بگذارد. فردای آن روز وقتی شاه و درباریان سکوت او را میبینند تصمیم میگیرند که او را به حرم بفرستند مگر زبانش گشاده شود. در حرم پادشاه کنیزکیست که شاهزاده را دایگی کرده بود و دل در گرو مهر او داشت. کنیزک از پادشاه میخواهد که شاهزاده را برای درمان به او بسپارند. کنیزک شاهزاده را به حجرهی خود میبرد و به او اظهار عشق میکند و وعده میدهد که شاه را با زهر خواهد کشت تا او پادشاه شود. شاهزاده خشمگین از حجرهی او بیرون میآید و کنیزک از ترس اینکه روزی شاهزاده به سخن گفتن در آید و آنچه را که رفته است بازگو کند، جامهی خود را چاک میزند و روی خود را میخراشد و نزد پادشاه میرود و از آزاری که شاهزاده میخواسته به او برساند دادخواهی میکند. پادشاه بیدرنگ فرمان قتل فرزند را صادر میکند امّا هفت وزیر خردمندش او را از تعجیل برحذر میدارند و از او میخواهند که در این کار تفحّصی بیشتر بشود. پادشاه میپذیرد و در هفت روز، هر روز یکی از وزیران نزد شاه رفته و حکایتی پیرامون مکر زنان بازگو میکند و سپس کنیزک داخل شده و حکایتی در اثبات حقّانیت خود نقل میکند. پس از سپری شدن آن هفت روز شاهزاده زبان باز کرده و حقیقت را بازگو میکند و شک و شبهه را از دل شاه میزداید و شاه سخنش را پذیرفته و او را عزیز میدارد. (سندبادنامه، ۱۹۴۸: ۴۷-۲۷۱)
داستان سندبادنامه با عنوان «هفت حکیم» وارد ادبیات روم نیز گردیده و مورد اقبال فراوان واقع شده است. (رایت، ۱۸۴۶: ۸۴) همچنین در ادب فارسی اثری با عنوان بختیارنامه یا ده وزیر موجود است که بنمایه و روند داستانی آن مطابق با طرح داستان سندبادنامه است با این تفاوت که به جای هفت وزیر، ده وزیر طی ده روز با شاه گفتوگو میکنند. از بختیارنامه چندین نگارش به نظم و نثر فارسی در دست است که مشهورترین آنها با عنوان راحه الارواح از دقایقی مروزی سخنور قرن ششم هجری میباشد. (صفا، ۱۳۴۵: هجده)
امجد، اسعد، حیات النفس و بدور
در داستانهای هزارویک شب، امجد و اسعد دو برادر ناتنی هستند که از ازدواج پادشاهی به نام قمرالزمان با دو همسرش به نامهای به دور و حیاتالنفس به دنیا آمدهاند. این دو برادر در رفاه و آسایش بزرگ میشوند و همیشه یار و یاور هم هستند. اما زیبایی ایشان باعث میشود که هر یک از دو زن، عاشق پسر دیگری بشوند و در پی فریفتنشان برآیند. وقتی مردان جوان تمایلات نامادریهایشان را رد میکنند؛ نامادریها با برگرداندن انگشت اتهام به سمت پسران جوان در برابر قمرالزمان چنین وانمود میکنند که پسران قصد آزار رساندن و فریفتن آنها را داشتهاند. قمرالزمان حرف آن دو را باور میکند و دستور به اعدام هر دو پسر خود میدهد. پسران برای اعدام، جداگانه به دست جلادان سپرده میشوند امّا جلاّدان آنها را رها میکنند. از سوی دیگر قمرالزمان حقیقت را درمییابد امّا گمان میکند که پسرانش دیگر مردهاند. به دنبال ماجراهایی پرتب و تاب و از سر گذراندن خطرات مرگبار سرانجام دو برادر همدیگر را پیدا میکنند و با دخترانی که جان آنها را از مرگ نجات دادهاند (مرجانه و بوستان) ازدواج میکنند. قمرالزمان نیز پسران را پیدا کرده و پادشاهی را میان آن دو تقسیم میکند. (مارزولف، ۸۷ :۲۰۰۷)
-
- ۳٫ ۱٫ ۲ روایتهای هند
ارجن و اوربشی
بنا بر مهابهاراتا، ارجن با اوربشی رقاصهی آسمانی ملاقات میکند. اوربشی مادر آیوس از نیاکان دور ارجن است. لذا ارجن به او به دیدهی مادر مینگریست. هنگامی که اوربشی به ارجن تمایل نشان میدهد؛ ارجن این پیوند خانوادگی را به او گوشزد میکند؛ اوربشی با خاطری آزرده او را نفرین میکند که مردانگی خود را از دست بدهد. سپس بنا به دستور ایندرا نفرینش را از تمام عمر به یک سال کاهش میدهد.
این نفرین برای ارجن به کار میآید؛ چنانکه یک سالی که با برادرانش و همسرشان پنهانی در ائوپادی در میان زنان زندگی میکردند؛ کسی او را نشناخت. (مهابهارات، ۱۳۵۸: ۲-۲۹۱)
سارانگادارا و چیترانگی
«سارانگادارا» پسر «نارِندرا» شاه حامی «نانّایا» است. بر اساس داستانی منقول از «آپّاکاوی»، نارندرا در سن پیری با دختری جوان (چیترانگی) ازدواج میکند و دختر جوان عاشق ناپسری خود سارانگادارا میشود. وقتی که سارانگادارا به تمایلات و اشتیاق چیترانگی پاسخ نمیدهد؛ او اتهامات نادرستی را نزد شاه به ناپسری خود وارد میآورد. شاه دستور میدهد که دست و پای پسرش قطع و تنش در بیابان انداخته شود. امّا سارانگادارا با کمک یک انسان کامل(Siddha) زنده میماند و خودش هم تبدیل به یک انسان کامل و بیمرگ میشود. (پولاک، ۳۸۶ :۲۰۰۳)
پوران و لونا
بر اساس افسانهی کائورانگی (Kaurāngi) به معنی چهار عضو، پوران پسر شاهی به نام سالیواهانا است. وی نخستین بار در دوازده سالگی به حضور سوگلی پدر، «لونا» میرسد. این زن که ساحرهای وحشتناک است میکوشد که او را بفریبد. امّا با بیاعتنایی پوران روبهرو میشود. لونا او را نزد شاه متهم میکند که سعی در اغوا کردن او داشته است. شاه دستور قتل پسرش را میدهد. پوران سوگند راستی میخورد و به پیشنهاد بزرگان او را در روغن جوشان میاندازند تا اگر نسوخت بیگناهی او ثابت شود. پوران پس از چهار ساعت بیآسیب از روغن جوشان بیرون میآید. با این وجود لونا به فردی مرتد دستور میدهد که دستان پوران را قطع کرده؛ چشمانش را از حدقه درآورده و او را در چاهی بیاندازد. پس از دوازده سال روزی جوکی بزرگ گوراخناث(Gorāxnāth) با مریدانش به آن چاه میرسند و پوران را پیدا کرده و بالا میکشند. گوراخناث چشمان و اعضای قطع شدهی پوران را بازمیگرداند. بیستوچهار سال بعد گوراخناث بازمیگردد و پوران را هنوز درون چاه و مشغول تمرین اصول ریاضت مییابد. به خواست پوران، گوراخناث او را به آیین «ناث» وارد میکند. پوران به سرزمینش باز میگردد و حضورش موجب گل دادن باغش میشود. او بینایی از دست رفتهی مادرش را باز میگرداند و پدر و نامادریاش را میبخشد و دانههای برنج به ایشان داده و بشارت میدهد که با خوردن آن لونا آبستن گشته و صاحب پسری خواهد شد. (هارتلند، ۱۰۶ : ۱۸۹۵ ؛ ویلسون، ۲۱ :۲۰۰۳)
کونالا و تیشیاراکشیتا
آشوکا شاه هند پس از مرگ همسرش با تیشیاراکشیتا (Tišārak šitā) زنی جوان و فاسد ازدواج میکند. آن زن عاشق «کونالا» پسر و جانشین آشوکا میشود. کونالا این عشق را رد میکند و موجب میشود که عشق نامادری به نفرت بدل شود. در اثر تشویق نامادری، کونالا برای حکومت سرزمین دور دست «ایالا» گسیل میشود و از سوی دیگر ملکه، از جانب آشوکا نامهای به حاکم ایالا مینویسد که چشمان کونالا را از حدقه بیرون بیاورد. او این نامه را با نقش دندانهای آشوکا در هنگام خواب مهر میکند زیرا آشوکا نامههایش را با این کار تأیید میکرد. چون کونالا به مقصد میرسد؛ حکم پادشاه که کمی زودتر رسیده بود در مورد او اجرا میشود. کونالای نابینا به قصر آشوکا بازمیگردد. نگهبانان او را نمیشناسند امّا آشوکا از داخل قصر صدای آواز فرزند را میشناسد و او را فرا میخواند و در آغوش میکشد و میگرید و چون به حقیقت آگاه میشود؛ دستور سوزاندن همسرش را میدهد و تقاضای عفو کونالا بینتیجه میماند. (رامباکشی، ۱۲۷-۱۳۰ :۲۰۰۳)
بَسَنت و چیتراواتی
«چاندراسِن» و ملکهاش روپواتی (Rupvāti) دو پسر به نامهای «روپ» و «بَسَنت» داشتند. روپواتی میمیرد و شاه با شاهزادهای به نام «چیتراواتی» ازدواج میکند. چیتراواتی بسنت را میبیند و به او تمایل نشان میدهد. چون بسنت خواهش نامادری را بیپاسخ میگذارد؛ نامادری با همراهی خدمتکارش به شاه میگوید که بسنت به او تعرّض نموده است. شاه دستور میدهد که پسر را به دار بیاویزند امّا با پادرمیانی وزیر حکم به تبعید کاهش مییابد. روپ و برادرش به مصر میروند به دنبال ماجراهایی روپ به پادشاهی مصر میرسد و بسنت با شاهزاده خانمی به نام چاندراپرابِها ازدواج میکند و به شکل یک یوگی به سرزمین پدری بازمیگردد و وارد باغ شاهی میشود و همه را پیر و چروکیده میبیند. کاخنشینان که او را نمیشناسند از او میخواهند که برای حل مشکلات همانجا بماند. روزی شاه اندوه بزرگش یعنی بیفرزندی را برایش بازگو میکند. او میگوید که باید حقیقت را از زبان ملکه بشنود. چیتراواتی حقیقت را بازگو میکند. شاه به دنبال روپ به مصر میرود. روپ او را میبخشد و پدر و پسران سرانجام با هم به خانه برمیگردند و هنگامی که پسران برای احترام پای نامادری را لمس میکنند نامادری میمیرد و چاندراسن پادشاهی را به بسنت میدهد و خود کنج عزلت میگزیند. (هانسن،۱۷۷-۱۷۸ :۱۹۹۲)
مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۹
روش تحقیق ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۹
جامعه آماری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۹
حجم نمونه و روش نمونهگیری…………………………………………………………………………………………………………………………………۶۰
روش و ابزار جمع آوری دادهها………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۰
روش تجزیه و تحلیل دادهها …………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۱
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادههای تحقیق
مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۶۱
دادههای اولیه مربوط به جامعه مورد مطالعه…………………………………………………………………………………………………………………۶۲
تجـزیه و تحلیل استنباطی دادههای آماری (آزمون فرضیههای تحقیق)……………………………………………………………………………..۷۱
فصل پنجم: نتیجهگیری و پیشنهادات
مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۷۹
نتیجهگیری …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۷۹
پیشنهادات …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۸۰
-پیشنهادات در راستای نتایج تحقیق…………………………………………………………………………………………………………………………..۸۰
- محدودیتهای تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………۸۲
پیشنهادات برای محققین بعدی…………………………………………………………………………………………………………………………………..۸۳
منابع و مأخذ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۸۴
پیوست……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
چکیده انگلیسی ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
فهرست جدولها
عنوان صفحه
۳-۱ پایایی پرسشنامه………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۶۱
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه فکری………………………………………………………………………….۶۳
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه ساختاری…………………………………………………………………………۶۴
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه انسانی…………………………………………………………………………۶۵
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه رابطهای……………………………………………………………………….۶۶
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر وابسته عملکرد……………………………………………………………………………………۶۷
نتایج آزمون کولموگوروف – اسمیرنوف……………………………………………………………………………………………………………………………۶۸
تحلیل عاملی مرتبه دوم برای مؤلفههای سرمایه فکری…………………………………………………………………………………………………………..۷۰
ضرایب همبستگی میان مؤلفههای سهگانه سرمایه فکری………………………………………………………………………………………………………..۷۲
تحلیل عاملی مرتبه دوم برای مؤلفههای عملکرد………………………………………………………………………………………………………………….۷۲
ضرایب همبستگی میان مؤلفههای چهارگانه عملکرد……………………………………………………………………………………………………..۷۳
آزمون فرضیه اصلی………………………………………………………………………………………………………………………………………………۷۳
آزمون فرضیه ۱……………………………………………………………………………………………………………………………………………………۷۴
آزمون فرضیه ۲…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۷۵
آزمون فرضیه ۳…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۷۶
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه فکری………………………………………………………………………….۶۴
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه ساختاری……………………………………………………………………..۶۵
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه انسانی…………………………………………………………………………۶۶
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر مستقل سرمایه رابطهای……………………………………………………………………….۶۷
توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به متغیر وابسته عملکرد……………………………………………………………………………………..۶۸
چـکیده
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد شعب بانکهای استان گیلان انجام پذیرفته است. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع توصیفی ـ همبستگی بوده که در این راستا فرضیههایی به صورت زیر تدوین گردید؛
فرضیه اصلی:
بین سرمایه فکری و عملکرد شعب بانکهای استان گیلان رابطه معنیداری وجود دارد.
فرضیههای فرعی:
- بین سرمایه ساختاری و عملکرد شعب بانکهای استان گیلان رابطه معنیداری وجود دارد.
آقانجفی به همراه برادر کوچک خود آقانورالله به تهران رفت. (صفایی،۱۳۸۱: ۵۲۶) در تهران آقانجفی هنگام نماز ظهر به مسجد «ملا عزیزالله» که در مرکز شهر قرار داشت رفت و بعد از نماز سخنرانی کرد و غیر مستقیم از شاه بد گفت و حتی به شاه دعا نکرد و از منبر پایین آمد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۲: ۶۹۷) در این مدت ناصرالدینشاه چندین بار آقانجفی را احضار و نصیحت کرد و به وی یادآور شد که ایجاد آشوب و تشنج اصلاً به صلاح کشور و مردم نیست. (صفایی،۱۳۸۱: ۵۲۶) البته آقانجفی در مقابل اعتراض و انتقاد شاه از عملکردش، کاغذی که اسامی عده ای دیگر از بابیان بود را درآورد و گفت: «حکم قتل آن ها را صادر کرده ام تا دولت چه اقدامی کند» (جعفری،۱۳۹۰: ۱۵۲)
یحیی دولتآبادی می نویسد که آقانجفی از این قضیهی احضار به تهران اصلاً ناراحت نیست چرا که این قضیه باعث شهرت او شد و «به علت آنکه شخص عیاشی است و در تهران اسباب این کار برای او فراهمتر میباشد و هر از گاهی دوست دارد مدتی در تهران باشد.» (دولتآبادی،۱۳۷۱،ج۱: ۳۲۴)
اقامت آقانجفی تا اوایل ذیقعده ۱۳۰۷ ﻫ . ق. طول کشید. بسیاری انتظار داشتند که با تبعید آقانجفی به تهران، حکومت شاهزاده هم پایان بیابد، اما با کمال تعجب متوجه شدند که خود شاهزاده در تهران واسطهی بازگشت آقانجفی شده و هر دو برادر وار، به اصفهان باز گشتند. (صفایی،۱۳۵۷،ش۳۰: ۱۹) هرچند حس رقابت بین دو قدرت اصفهان همیشه وجود داشت: «حرص ملاکی در اینوقت بیش از پیش دیده می شود در هر طبقه ای مخصوصاً در طبقهی روحانی نما و در اعیان و تجار هویداست و می توان گفت این حرص در این سال ها در عمامه بسر ها در وجود شیخ محمدتقی نجفی بوده است و در کلاه بسر ها در وجود مسعودمیرزا ظلالسلطان قجر که بعد از آن دو نفر در اولاد آن ها به همان شدت باقی مانده است و چون املاک آن ها بالا دست است نسبت به رودخانه زاینده رود از بابت آب به پایین دستان انواع ستمگری را روا می دارند و بواسطهی قدرتی کهیافته اند و یا بواسطهی بی حسی مردم معارض برای خود نمی بینند» (دولتآبادی،۱۳۷۱،ج ۴: ۱۱۳)
۳-۳-از اعطای امتیاز رژی ۱۳۰۷ تا آغاز مشروطیت ۱۳۲۴ ﻫ . ق.
۳-۳-۱-اعطای امتیاز رژی
واگذاری امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران در مسافرت سوم ناصرالدینشاه به اروپا و در هنگام اقامت در انگلستان فراهم آمد. امتیازی که واگذاری آن قیام گسترده و تقریباً عمومی را در پی داشت. واگذاری این امتیاز اول در جلسهای با حضور امینالسلطان صدراعظم، میرزا یحییخان (مشیرالدوله) وزیر امور خارجه، شاهزاده ظلالسلطان حکمران اصفهان و فتحعلیخان (صاحبدیوان) حکمران فارس با شرکت چند وزیر دیگر تفضیلاً مورد بحث قرار گرفت و مورد تأیید واقع شد و گزارش آن به عرض ناصرالدینشاه رسید؛ سپس طبق فرمان شاه در بیست و هشتم رجب ۱۳۰۷ ﻫ . ق. /۲۰ مارس ۱۸۹۰ م این امتیاز به «جرالد تالبوت»[۷] سرمایهدار انگلیسی داده شد. امتیازنامه در پانزده فصل تنظیم گردید، مطابق فصول قرارداد، صاحب امتیاز، اجازه تأسیس شرکتی را یافت که انحصار خرید توتون و تنباکو در سراسر شهرهای ایران را داشت. (صفایی،۱۳۸۱: ۲۷)
مدت زمان امتیاز پنجاه سال ذکر شده است. (ناظم الاسلام،۱۳۸۴،ج اول: ۳۸ و کربلایی،۱۳۸۲: ۷۶) گیرنده امتیاز بیست و پنج هزار لیره به ناصرالدینشاه پیشکش داده بود و همچنین متعهد شده بود که در برابر این امتیاز هر سال پانزده هزار لیره به دولت ایران بپردازد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۵۷: ۲۰۰-۲۰۱) و همچنین طبق شرایط قرارداد سالی بیست و پنج هزار لیره نیز به شاه بدهد (ملک آرا،۲۵۳۵: ۱۸۲) امتیاز رژی در مدتی طولانی و قریب بهیک سال غیر فعال بود.
تالبوت پس از تشکیل شرکت سلطنتی تنباکوی ایران در اوایل سال ۱۳۰۷ﻫ . ق. با کارکنانش به ایران بازگشت تا به امتیاز رژی سازمان دهد. (رایت،۱۳۵۷: ۱۰۳) شرکت تصمیم گرفت در مراکز تولید و تجارت توتون و تنباکو از جمله در شیراز، اصفهان، تبریز، کاشان، مشهد و سمنان شعباتی را بگشاید. تالبوت امور شرکت را به ارنستین[۸] سپرده به انگلستان بازگشته بود. ارنستین افرادی را در ایالات مهم و تنباکوخیز ایران در رأس هیأتهای شرکت برگزید: اوانز[۹] در تبریز، موئیر[۱۰] در اصفهان، دانیل[۱۱] در مشهد و بنیز[۱۲] در شیراز که مدیران شرکت در آن نواحی محسوب میشدند. علاوه بر مدیران و کارمندان شرکت تعداد زیادی انگلیسی به همراه آنان وارد ایران شدند. (آژند،۱۳۶۷: ۶۶)
مرحله بعد از حضور عوامل کمپانی، اجرای مفاد امتیازنامه بود که با رفتاری نامناسب و در کمال خشونت صورت گرفت. رفتار خشن عوامل کمپانی موجب اعتراض مردم شد و «طولی نکشید که ورود این همه انگلیسی به ایران سروصدا کرد». (فووریه،۱۳۸۵: ۲۱۵) اگرچه حضور و هجوم انگلیسیان و عوامل آن ها در شهرهای ایران و رفتار نامناسب آنان با مردم از عوامل اعتراض و شورش ضد امتیاز نامه بود اما نمیتوانست تنها دلیل باشد چرا که شورش گسترده بوده و طبقات مختلف جامعه ضد آن اقدام کردند. در زمان اعطای امتیاز رژی مصرفکنندگان توتون و تنباکو قشر وسیعی از مردم را تشکیل میدادند. دکتر فووریه نوشته است: «کمتر کسی است که در این مملکت از زن گرفته تا مرد که دخانیات استعمال نکنند» (فووریه،۱۳۸۵: ۲۱۶) در اسناد کنسول انگلیس تعداد افرادی که با این محصول سروکار داشتند، از تولیدکننده تا واسطه و مصرفکننده، تجار و بازرگانان عمده تنباکو، دو و نیم میلیون نفر تخمین زده شدند. (آدمیت،۱۳۶۰: ۱۳). با اجرای امتیازنامه رژی، این قشر عظیم از مردم با امتیازنامه مرتبط شدند و آن هایی که بیشترین ضرر را متحمل شدند زودتر از سایرین اقدام کردند. بنابر این تجار خود را به عنوان اولین گروه معترض بر امتیاز رژی معرفی کردند. (ترابی فارسانی،۱۳۸۴: ۱۰۱-۱۰۰)
تجار تنباکو طبقه ای بودند که به میزان بسیار زیادی از اجرای امتیاز رژی متضرر میشدند. از یک سو کمپانی رژی مانع تجارت آن ها در فروش و صدور تنباکو شد، تجاری که مالک زمینهای کشاورزی بودند و به طور غیر مستقیم تولیدکننده تنباکو محسوب می شدند، اجباراً باید محصولات خود را با قیمت تعیین شده کمپانی به شرکت میفروختند و از سویی دیگر تجار از سودی که در معامله با زارعین نصیب آن ها میشد محروم شدند. اگرچه تهران دعوت کننده به قیام بود ولی شورش گستردهای در آن صورت نگرفت، تنها در هنگام شورش سایر شهرها تهران نیز به قیام کنندگان پیوست. شیخ حسن کربلایی ایالت فارس را مهمترین ایالت تنباکو خیز ایران و اولین ایالت شورش کننده علیه امتیاز رژی می داند. (کربلایی،۱۳۶۱: ۳۰) احمد کسروی معتقد است: «پیش از همه تبریز به کار برخاست و مردم اگهیهای کمپانی را که به دیوارها چسبانیده بود پاره کردند و به جای آن نوشتههای شورآمیزی چسبانیدند… پس از تبریز اسپهان به تکان آمد وپس از آن در تهران شور و جنبش پیدا گردید» (کسروی،۱۳۵۹،ج۱: ۱۶- ۱۵)
۳-۳-۲-اعتراض بر امتیاز رژی در اصفهان
در جریان تنباکو اصفهان مخالفت را آغاز کرد، اگرچه فارس حرکت و تبریز مقاومت نمود ولی اصفهان ایستاد و فکر منع و پرهیز دخانیات از آنجا برخاست. انگلیسیها در اصفهان از موضع استثنائی برخوردار بودند، اول به دلیل آنکه این منطقه زیر نفوذ تجاری انگلیس به علت فعالیت وسیع اقتصادیشان در آن خطه قرار داشت، دوم اینکه وجود شاهزاده در رأس دستگاه حکمرانی، موقعیت خاصی برای فعالیت کمپانی تالبوت فراهم آورد. با حاکمیت چنین جوی استقامت و ایستادگی اصفهان از نقاط دیگر محکمتر و اثربخشتر بود. جنبش و حرکت اصفهان هم مانند شیراز و تبریز از ناحیه تجار شروع شد. (افراسیابی،۱۳۶۸: ۳۶۳-۳۶۲)
این امتیاز بازرگانان اصفهانی را به ورطه ورشکستگی سوق داد. آن ها از مدتها قبل شاهد رونق کار تجارت خانههای اروپایی بودند. این شرکتها، تجار محلی و واسطهها را زیر نظر خود درآورده و کمکم بازرگان و تاجران اصفهانی به صورت عامل توزیعکننده کالاهای خارجی شده بودند. این نکته را باید خاطرنشان کرد که بازرگانان اصفهانی از دادوستد تنباکو سود سرشاری کسب میکردند، زیرا بازرگانان اصفهانی، تنباکوی سایر نقاط را نیز خریداری کرده و سپس در اصفهان توزیع یا به سایر نقاط صادر میکردند. بازار اصفهان نیز در این دورهیکی از بازارهای پررونق ایران محسوب میشد. اما مقارن این امتیاز، این مرکز تجارتی مهم، به دست انگلیسیها افتاده و نفوذ تجار ایرانی کمتر شده بود. (عقیلی،۱۳۸۵: ۴۳۹) تجار اصفهانی با شروع فعالیت کمپانی رژی در اصفهان در اوایل صفر ۱۳۰۹ ﻫ . ق. /سپتامبر ۱۸۹۱ م عریضهای در مخالفت با رژی به شاهزاده، نوشتند. این عریضه از طریق میرزاهاشم امام جمعه به دست شاهزاده رسید. شاهزاده پاسخ تهدیدآمیزی به این مضمون به تجار نوشت: «عریضهی شما توسط امام جمعه به دست ما رسید. شما سزاوارید که احضار شوید و به کیفر گستاخی خود برسید، یعنی مثلاً پاهایتان به فلک بسته شود و حق این است که شما را گردن بزنند تا دیگر احدی قادر نباشد در امور دولتی بگوید چرا؟ ولی این دفعه به لحاظ احترامی که بر امام جمعه قائلیم، اغماض کردیم، به این شرط که دست از چنین گستاخیها و مخالفت با اوامر دولت بردارید اعلیحضرت پادشاه صاحب اختیار اهالی ایران و اموالتان است و بهتر از هرکس میداند که مصلحت رعایا در چیست. شما ابداً حق چنین مخالفتهایی را ندارید. بدون گستاخی به شغل خودتان بپردازید و کاری به این کارها نداشته باشید». (کدی،۲۵۳۶: ۱۱۹-۱۱۸ و آدمیت،۱۳۶۰: ۵۳).
تجار با دیدن چنین عکسالعملی به شدت اعتراض خود افزودند و نه تنها محصولات خود را به مأمورین کمپانی نفروختند بلکه آن ها را به گونه های مختلف نابود کردند، «یکی از معتبرترین تجار اصفهان حاضر به معاملهی با رژی نگشت و همهی تنباکویی را که خریده بود به آتش کشید». (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۲ و کدی،۲۵۳۶: ۱۲۵-۱۲۴)
تهدیدات شاهزاده، تجار اصفهان را بر آن داشت تا به قدرتی متوسل شوند که توان اعتراض به حکومت را داشته و علما تنها طبقهای بودند که به طور سنتی چنین توانایی را داشتند. از این رو تجار برای چارهاندیشی نزد علما رفتند، علما نیز با حکومت وارد مذاکره و خواستار تجدید نظر دولت در مسأله انحصار تنباکو شدند.
مردم اصفهان به رهبری آقانجفی بر علیه امتیازنامه رژی قیام کردند. آقانجفی و برادرش شیخ محمدعلی نجفی با جدیت مردم را به مبارزه منفی دعوت کردند؛ آقانجفی مجتهدی مقتدر و شیخ محمدعلی خطیب توانایی بود. (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۳) همچنین باید توجه داشت که آقانجفی یکی از ملاکین و زمین داران بزرگ بود که بسیاری از مزارع توتون و تنباکو در اصفهان را در اختیار داشت و «در کسب قدرت دنیوی هم حریف ظلالسلطان بود.» (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۳) و بدون شک یکی از دلایل مخالفت او با قرارداد رژی به خطر افتادن منافعش بود.
آقانجفی و برادرش که با تهدید شاهزاده روبرو شدند، تصمیم گرفتند که شدت عمل نشان دهند. به همین منظور از دو نفر از علما و مجتهدین شهر که از وابستگان شان نیز بودند، خواستند که حکم به تحریم استعمال دخانیات دهند. (مهدوی،۱۳۶۷،ج۱: ۴۳۹) و بنابر این درخواست بود که میرزاعلیمحمداژهای (متوفای ۱۳۴۲ﻫ . ق. ) و آقا منیر الدین بروجردی (متوفای ۱۳۴۲ ﻫ . ق. ) برای اولین بار اعلان تحریم تنباکو نمودند. این فتوا با واکنش شدید امام جمعه، که مخالف تحریم تنباکو بود، مواجه شد و این دو نفر را به تخت فولاد تبعید کرد. این دو، هر یک جداگانه به دستور آقانجفی به سامرا رفتند و میرزای شیرازی را از اوضاع داخلی ایران مطلع و مقدمات صدور حکم تحریم تنباکو را از جانب او فراهم کردند. (مهدوی،۱۳۶۷،ج۱: ۴۳۹ و تیموری،۱۳۶۱ :۷۹-۷۸)
بعد از این آقانجفی و برادرش محمدعلی حکم به تحریم تنباکو دادند و آن را در مساجد و منابر و مدارس به اطلاع عموم مردم رساندند. مردم به رهبری آقانجفی و برادرش در تخت فولاد جمع شده و استعمال دخانیات را منع و تحریم کردند. شاهزاده برای ایجاد آرامش در اصفهان نیرویی تجهیز کرد و به آقانجفی و چند مجتهد دیگر که در پیشاپیش قیام ومحرک مردم بودند پیامهای تهدیدآمیزی فرستاد، او تا حدی بر اوضاع مسلط بود اما نتوانست از تأثیر نفوذ کلام روحانیت بر مردم بکاهد و قیام تداوم داشت. (صفایی،۱۳۸۱: ۴۰)
مأمور تلگرافخانه اصفهان در روز نوزدهم ربیعالثانی سال ۱۳۰۹ ﻫ . ق. اوضاع اصفهان و قیام مردم و فعالیت علما بر ضد امتیاز دخانیات را اینگونه برای شاه گزارش می دهد: «دیروز شنبه را آقانجفی و شیخ محمدعلی اعلانات چندی درب مساجد و معابر چسبانیده استعمال تنباکو را حرام و حمایت کنندگان فرنگی را مرتد و عملهجات دخانیات را نجس خوانده و نوشتهاند کسی از این جماعت را که دخالت در کار فرنگی دارند به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند، در حمامها، قهوهخانهها و مجالس علما و تجار و غیره قلیان موقوف است، طلبهها در هر نقطه که قلیان دیده شکستهاند حتی در میان خود مذاکره دارند که باید اجماعاً رفت قهوهخانه حضرتوالا را هم برچید، هرجا که فرنگی دیده میشود مردم دنبالش کرده داد و فریاد مینمایند. دیروز جمعی فرنگی را دنبال کرده، هرزگی و بعضی حرفها زده بودند، حضرتوالا چند نفری از آن ها را فوراً چوب زیادی زدند» (صفایی،۱۳۸۱: ۴۰)
آقانجفی و برادرش محمدعلی رو در روی دولت ایستادند و هرکاری که لازم بود انجام دادند، آن ها از حمایت دیگر علما مثل علامه محمدباقر فشارکی (متوفای ۱۳۱۴ﻫ . ق. ) و میرزا محمدهاشم چهارسوقی (متوفای ۱۳۱۸ﻫ . ق. ) نیز برخوردار بودند. (افراسیابی،۱۳۸۶: ۳۶۶) «ملامحمدباقر [فشارکی] قدری مؤدبتر، آقانجفی و شیخ محمدعلی بی پرده خیلی کلمات ناشایسته بی معنی میگویند. سایر علما تماماً در باطن با آن ها همراهی دارند، این دو نفر تا بحال جرأت این حرکات را نداشتند چند روز است معرکه میکنند، از قرار مذکور از نجف و سامره برای آن ها رسیده، پریروز امام جمعه به عیادت حضرتوالا رفته، ظاهراً و باطناً با حکومت همراه است، حضرتوالا هم نوکرهای شخصی خود را حاضر و مستعد کردهاند تا چه شود.»(صفایی،۱۳۸۱: ۴۱)
شاهزاده در این مورد به آقانجفی پیام داد: «شراب از تنباکو نجستر است، همانقدر که در باب خمر نهی دارید در باب تنباکو هم همانقدر بگویید، این اقدامات چه چیز است؟» آقانجفی در جواب گفت: «تکلیف شرعی ما این است، شما هم به تکلیف عرفی خودتان اقدام کنید» (افراسیابی،۱۳۶۸: ۳۶۶)
شیخ محمدعلی دستگاه تجارتی موئیر و اجناس انگلیسی را مورد حمله قرار داد و در خطابهی خود اعلام کرد: «همه اجناس موئیر نجس است و مردم را از خرید و فروش آن ها نهی نمود. به گفتهی کنسول انگلیس محرک شیخ محمدعلی در حملهی بر رژی و بر اجناس انگلیسی کمپانی موئیر، احمد بنکدار بازرگان اصفهانی بود» (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۵-۵۴)
منع مصرف دخانیات در اصفهان موجب اختلال در کار کمپانی رژی شد و همچنین اقدامات مردم علیه اروپائیان مقیم اصفهان موجب سلب آسایش آن ها شده بود و تنبیه مردم توسط حکومت نیز بیتأثیر و شکایت های اروپائیان به حکومت افزایش یافت. رهبران روحانی نهضت، همچنان علیه امتیاز رژی سخنرانی میکردند. «آقانجفی و برادرش شیخ محمدعلی و نیز ملامحمدباقرفشارکی روز پنجشنبه و جمعه تصمیم گرفتند تا در میدان مصلی بر منبر رفته و بر ضد دولت وعظ کنند. لیکن ظلالسلطان متوحش شده و رکنالملک و کریمخان میرپنجه را با سوارانی چند فرستاد تا جمعیت را پراکنده سازند» (آژند،۱۳۶۷: ۱۰۵)
در حملهی سربازان علیه مردم، کار بالا گرفت و در زدوخورد بین سربازان و مردم چند تن کشته و زخمی شدند. گسترش شورش و قیام مردم اصفهان باعث شد که کنسول انگلیس با تأیید اینکه شاهزاده همیشه نهایت همکاری را نسبت به رژی داشته، پیشنهاد کند که آقانجفی و برادرش را تبعید کنند و معتقد بود با حضور آن ها در اصفهان هرگز آسوده نخواهند بود، اما وزیر مختار جدید انگلیس «لاسلس» تبعید آن ها را مصلحت نمیدانست. موئیر هم اقدام حکومت مرکزی را لازم ندانست چون تصور می کرد که شاهزاده با «جرأت و تصمیم» از عهدهی این کار بر خواهد آمد. (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۶)
گفتنی است که شاهزادهیک روز پیش از اینکه گزارش اصفهان را به شاه مخابره کند، در تلگرافی به ارنستین گفت: «از آنجا که ارادهی اعلیحضرت بر اجرای رژی تعلق گرفته، برعهدهی خود واجب میدانم که مساعی خود را از هر جهت بکار ببرم و تا به حال با وجود ضعف و ناخوشی از هیچ کمکی مضایقه نداشتهام… هرچه مستر موئیر خواسته همواره برآوردهام و بعد از این نیز انجام خواهم داد. به حرفهای آخوندها نباید اعتنایی داشت. در اول کار غیر ممکن است که مردم را ساکت ساخت. اما همینکه امور کمی پیش برود، همهی ایرادهای مردم مرتفع خواهد شد.» (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۶)
ارنستین بیدرنگ جواب مکارانه ای نوشت: «زبانم عاجز است که مراتب ستایش خود را نسبت به عمل حضرت والا در خصوص اغتشاش اصفهان بیان کنم. حرفهای نامعقول علما ممکن بود در پانصد سال پیش مؤثر باشد، اما در حکومت منور اعلیحضرت که نمونهی برجستهاش را پیش چشم دارند، یقیناً این نیروهای ارتجاعی نفوذی در مردم نخواهند داشت. به علاوه اطاعت از احکام علما موجب خرابی این رشته از تجارت خواهد گشت. یعنی زارعین و کسانی که در عمل آوردن و حمل و نقل و فروش تنباکو دخالت دارند، یکباره بیکار میشوند که تحمیلی بر مملکت خواهند بود. بنابراین، تحریکات علما عواقب مصیبت باری دارد، و شایسته است از جانب هر ایرانی وطنپرستی محکوم بشود… یقین دارم که استقامت شما نه فقط آرامش را در آن ولایت مستقر خواهد ساخت… بلکه نمونهای به دست سایر حکام میدهد.» (آدمیت،۱۳۶۰: ۵۷-۵۶)
ظلالسلطان در تلگرافی به تاریخ نوزدهم ربیعالثانی سال ۱۳۰۹ﻫ . ق. برای ناصرالدینشاه اوضاع اصفهان را چنین گزارش داد که آقانجفی و برادرش محمدعلی و ملاباقر فشارکی به خاطر اعلاناتی بر در و دیوار چسبانده اند و مردم به همه اروپاییان اصفهان توهین کرده و عدهی زیادی هم در تخت فولاد اجتماع کرده اند. علما بر منبر رفتند و علیه رژی سخنرانی کردند و شاهزاده برای آنکه از شورش جلوگیری نماید تعدادی سوار برای پراکنده کردن آن ها فرستاد است. «مشایخ را مانع از رفتن آنجا شد، ولی این غلام نمیدانست در منبر و مسجد و خانهشان چه میگویند و در مجلس درس چه مذاکره مینمایند؟ در این سه جا کشیدن قلیان را حرام و کشت و زرع تنباکو را حرام اندر حرام و حامی فرنگی را کافر و واجبالقتل و نوکر و بستگان آن ها را نجسالعین اعلان کردهاند. زیاده بر آنچه تصور شود اظهار فضولی و جرأت کردهاند و کلمات ناشایسته به زبان آوردهاند، بخصوص شیخ محمدعلی برادر آقانجفی. این غلام هم در همهجا بیش از قوهی خود جلوگیری از آن ها کرده همه اعلانات را کنده وچند نفر از اشخاصی را که دنبال فرنگیها فریاد کرده بودند به چنگ آورده تنبیه کرده». (صفایی،۱۳۸۱: ۴۷) شاهزاده با توجه به دامنهدار بودن اجتماعات و اغتشاشات عمومی مردم اصفهان در ادامهی تلگراف خود چاره کار را اینگونه عنوان کرد: «گمان غلام این است که اگر آن ها از طرف شخص همایون نصیحت یا مؤاخذه سخت و بازخواست نبینند آرام نگیرند و رفته رفته اسباب زحمت بزرگی فراهم میآورند، اگرچه این غلام ناخوش است، افتاده وگرفتار پا درد وهمه جور مرض است اما برای نثار جان در راه ولینعمت و انجام فرمایشات همایونی به هرچه حکم بفرمایند اطاعت میکنم و انجام میدهم و جان خود غلام در آن راه تصدق شود اسباب افتخار بازماندگان است- غلام بیمقدار- مسعود قاجار» (صفایی،۱۳۸۱: ۴۸) شاهزاده قبلاً از ارسال این تلگراف هم گویا گزارشاتی به تهران ارسال کرده و وقایع اصفهان را شرح داده است اما به سبب التهاب و آشوب جهت اطلاع سریعتر شاه مطالب را به صورت تلگراف هم به اطلاع وی رساند.
ناصرالدینشاه در پاسخ به شاهزاده در ضمن تلگرافش، ارسال سه نامه دیگر را هم متذکر شده است که دو نامه مربوط به علمای اصفهان و آقانجفی بوده اند. متن تلگراف شاه به شاهزاده: «ان شاءالله تعالی به زودی رفع کسالت خواهد شد، از سلامتی خودتان همه روز تلگرافاً به عرض برسانید» و از زحمات میرزاهاشم امام جمعه تشکر کرد «التفات مخصوص ما را به ایشان برسانید … تلگرافی هم نوشتم که به همه علماء یکان یکان بدهید بخوانند و جواب گرفته به عرض برسانید، بلکه مضمون آن دستخط را به تمامی اهالی شهر اصفهان حالی کرده نشان بدهید که از حکم ما و عقیده ما اطلاع پیدا کنند، البته البته تلگرافی هم به آقانجفی فرمودهایم بدهد جواب بگیرد به عرض برساند. هر قدر قشون از جنس سواره و پیاده، توپخانه، قزاقخانه، بخواهد برای تنبیه اشرار و الواط فوراً به عرض برسانید، فوراً فرستاده بشود و سیاست و تنبیهی از اشرار و الواط بکنید که سالهای دراز یادگار بماند» (صفایی،۱۳۴۶: ۲۵-۲۴)
ناصرالدینشاه تلگرافی به آقانجفی مخابره نمود و از او خواست که مردم و علما را به آرامش و امنیت اصفهان ترغیب کند. شاه با جملات محترمانه آقانجفی را مورد خطاب قرار داد: «جناب آقانجفی دو سال قبل که شما در تهران تشریف داشتید و به حضور ما رسیدید، شما را شخص عاقل و دولتخواهی در نظر آوردیم و کمال التفات و مرحمت را درباره شما به عمل آوردیم. همیشه هم در خیال ما بوده و هست که هیچوقت غیر از مرحمت درباره شما خیالی نداشته باشیم. این روزها بعضی اخبارات نالایق و برخلاف مصلحت دین و دولت میشنوم که در مجالس علما و منابر مذاکره میشود، اگرچه باور نکردیم که هرگز علمای اعلام حرفی بزنند و سخنی بگویند که برخلاف مصلحت دولت و ملت اسلام باشد» (صفایی،۱۳۸۱: ۵۱) شاه سپس با تغییر لحن، آقانجفی را مورد عتاب قرار داده و او را از عواقب اعمالش ترسانده و چنین نوشته است: «لیکن لازم شدکه تلگراف مبسوطی به ظلالسلطان بنویسم که به علما و سایرین نشان بدهد. البته آن تلگراف ما را خواهید دید و این تلگراف مخصوص را هم به خود شما بلاواسطه فرمودیم که البته نکند بعد کاری بشود که برخلاف رضای ما و دولت ما باشد که ما لابد شویم جمعی را به سخط و غضب در آوریم، بی جهت عالم آسوده را آشفته نکنید و مردم با خون خود بازی نکنند و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند.» (صفایی،۱۳۸۱: ۵۱ و ابطحی،۱۳۷۹: ۱۱۳)
شاه همچنین در طی نامهای بعد از تلگرافش به شاهزاده، از اتفاقات اصفهان اظهار تعجب کرده چنین نوشت: که اخبار اصفهان او را به تعجب انداخته که چرا مردم از خود سلب آسایش کردند و «دنبال این نوع کارهای بیمعنی و خطرناک بروند مثلاً به عرض رسیده است که مردم بر ضد رعایای خارجه حرف میزنند و همچنین علمای اعلام استعمال دخانیات را حرام دانستهاند و همچنین در فقره بانک مزخرفات میگویند». از شاهزاده خواست تا به مردم اعلام نماید که «پادشاه در حق رعیت از همه مهربانتر است و آسودگی آن ها را طالب و باید بدانید که اگر در امری دولت بداند که برای مملکت و استقلال و شریعت ضرری وارد بیاید اول کسی که در دفع آن بکوشد دولت است. پس هرحکمی و هرکاری که دولت میکند و اجرای او را مصلحت باید بدانند که آن کار مصلحت مملکت و رعیت و دولت است» شاه در ادامهی نامهی خود ضمن ارعاب مردم و تهدید آن ها به تنبیه و سیاست، توضیحاتی در مورد قرارداد تنباکو ارائه کرده است. (نگاه کنید به پیوست ها: سند شماره چهار)
ولی هیچکدام از این تهدیدات کارساز نبود و در عزم مردم خللی ایجاد نکرد. فرمان تحریم تنباکو توسط علمای اصفهان که با موفقیت به اجرا درآمد در سایر ایالات مورد استقبال قرار نگرفت، به خصوص علمای تهران که به گفتهی کربلایی اقدام علمای اصفهان را دفع فاسد به افسد میدانستند و موافقتی با آن نداشتند. (کربلایی، ۱۳۸۲: ۱۲۶) بنابراین لازم بود تا فرمانی از سوی مرجعیت تامه شیعه صادر میشد تا همه مردم را در اجرای فرمان یکپارچه کند. نامههای علمای اصفهان و نامه سیدجمالالدین افغانی که توسط فال اسیری[۱۳] به دست میرزای شیرازی رسید و حضور علمای تبعیدی نظیر فال اسیری و آقامنیرالدین نزد ایشان باعث شد که اقدام علمای اصفهان در مورد تحریم تنباکو را تأیید کند. ظاهراً حکم میرزای شیرازی در اواخر ربیعالثانی سال ۱۳۰۹ ﻫ . ق. در اصفهان شایع شد که به علمای اصفهان آقانجفی ابلاغ شده بود. این حکم در اول جمادیالاولی سال ۱۳۰۹ ﻫ . ق. به دست میرزای آشتیانی در تهران رسید (تیموری ،۱۳۲۸: ۱۰۲) و «در همان نیم روزه، چنان معروف بود تا به صد هزار نسخه رسیده و در همان نیم روزه همه جا، حتی اقاصی بلد منتشر گردید.» (تیموری،۱۳۶۱: ۱۰۴ و کربلایی،۱۳۸۲: ۱۳۹)
فتوا بسیار کوتاه و مختصر بود به این عبارت: «بسمالله الرحمن الرحیم- الیوم استعمال تنباکو و توتون بأی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالصلوه والسلام است – حررالاحقد محمد حسن الحسینی» (ناظم الاسلام ،۱۳۸۴، ج ۱: ۱۰۳) یحیی دولت آبادی معتقد است محمدکاظم التجار که با میرزای آشتیانی دوستی داشت فتوایی به نام میرزای بزرگ انتشار داد. (دولت آبادی ،۱۳۷۱ ، ج ۱: ۱۰۸)
پس از وصول حکم در تهران و بعداً در تمام ایران، مردم یکپارچه از مصرف تنباکو و توتون امتناع کرده و به طور کامل آن را تحریم نمودند. قلیان ها را شکسته، مغازهها و قهوهخانهها را تعطیل و حتی در درون خانهها خویش تنباکو و توتون استعمال نکردند. (کربلایی،۱۳۸۲: ۱۱۹-۱۱۸)
گستردگی پیروی از حکم و فتوای میرزای شیرازی به حدی بود که کربلایی گفته است حتی« … یهود و نصارا نیز به متابعت از اسلام، شرب دخانیه را در ظاهر بالمره متارکه نمودند.» (کربلایی،۱۳۸۲: ۱۴۱) استقبال عمومی مردم از فرمان میرزا به حدی بود که حتی اندرون ارگهای دولتی و حرمسرای شاه نفوذ کرده و باعث سستی حکام در حمایت از امتیاز نامه رژی شد. (اعتماد السطنه،۲۵۳۶: ۷۸۱)
شاهزاده پس از انتشار خبر تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی در اصفهان، در برخورد با مردم روش خود را تعدیل ساخت و از رو دررویی بیشتر با مردم خودداری کرد. (عسکرانی،۱۳۸۴: ۳۱)
شاه در نامهای که برای میرزای آشتیانی مجتهد نامدار تهران فرستاد از او گله کرد که چرا حکم میرزای شیرازی را که در اصفهان منتشر شد، در تهران به دهن خاص و عام انداخته و باعث بینظمی پایتخت شده است. در همین نامه اضافه کرد که از مدتی قبل خود قصد لغو انحصار را در داخل کشور داشته است. (عسکرانی، ۱۳۸۴: ۳۱) به این ترتیب پس از مذاکراتی مابین عوامل کمپانی رژی و دولت ایران دستور لغو امتیازنامه رژی صادر شد، اما عدم اعتماد روحانیون و مردم به وعدههای دولت باعث شد که مردم در پی شورشی عظیم به ارگ شاهی حمله کرده و تعدادی کشته شوند، شاه به ناگزیر در طی مذاکراتی با علما، رسماً لغو امتیاز رژی را اعلام نمود و اولین وام خارجی ایران از بانک شاهنشاهی برای پرداخت خسارت کمپانی رژی گرفته شد. مردم ایران و به خصوص اصفهان با پیشگامی تجار و عمل علما در تحریم تنباکو، توانستند حرف خود را برای نخستین بار به کرسی بنشانند و موفق به لغو این امتیاز شدند. (عسکرانی،۱۳۸۴: ۳۲-۳۱) میتوان یکی از نتایج مهم جنبش تنباکو در اصفهان را حضور برجستهی علما در صحنهی سیاسی و اقتصادی دانست. به دنبال این جنبش که دولت انگلستان را وادار به عقبنشینی کرد؛ این فکر در ذهن آقانجفی و برادرش آقا نورالله شکل گرفت که میتوان ابعاد این تحریم را به کالاهای خارجی دیگر هم گسترش داد و سپس برای سازندگی و خودکفایی داخلی نیز برنامهریزی و اقدام کرد. البته این نکته قابل توجه است که ملت ایران در آن زمان هنوز آمادگی لازم برای مبارزه همه جانبه علیه استعمارگران را نداشت به همین دلیل علما، عمل تحریم را از خود شروع کردند و با یک اعلامیه و توصیه نامه مردم را به پیروی از آن دعوت کردند. (عقیلی،۱۳۸۵: ۴۴۹) که در مورد آن در قسمت شرکت اسلامیه توضیح داده خواهد شد.
۳-۳-۳-از لغو امتیاز رژی تا مرگ ناصرالدینشاه قاجار
بعد از امتیاز انحصار تنباکو شاهزاده با انتقاد از سیاست های دولت و ریا و تزویر انگلیسی ها دراین مورد نوشت: «ما حالا مثل شتر گاو پلنگ هر جایمان یک حکمی میکند با ظلم ضحاکی و استبداد نادری قانون فردریک و پال مرستون را هم داشته باشیم این نمیشود نمیشود نمیشود حکایت مونی پُل تنباکو هم از آن قرار بود علم و حیله و تزویر و پلیتیک انگلیسیها اظهر من الشمس است با وزرای بیعلم جاهل نفهم ما قانون تنباکو را بسته و تعهد نام او را مهر کردند و مأمورین رژی یعنی اداره تنباکو به تمام بلاد ایران پراکنده گردید چون رجال دولت ایران را خوب میشناختند مردم و خودشان خوب معرفی کردند در آذربایجان اول و در تهران دوم بتوسط ملک التجار بلوای عام شده و مردم زیر ژری زدند و قبول نکردند در این عمل که دولت و اولیای دولت منتظر بودند که کرورها بخورند و ببرند سه کرور به دولت ضرر وارد آمد و ایلچی انگلیس بزور انگلیس گرفت علم عالم با جهل جاهل خیلی تفاوت دارد، هرچه میکند علم است و علم برنمیخیزد مگر از قانون دولت در هر دولتی و مملکتی که قانون رواج پیدا کرد او قهراً غالب است» (ظلالسطان،۱۳۶۲: ۳۲۴)
۳-۳-۴-افزایش قدرت آقانجفی و کاهش قدرت شاهزاده
پس از جریان رژی و افزایش قدرت روحانیون، شاهزاده بیشتر سعی کرد در مسیر جریان مردم حرکت نماید و شاید منظور شاهزاده آن بود که هنگام مرگ ناصرالدینشاه، با کمک و پشتیبانی روحانیون به هدفی که همیشه به دنبال آن بود، دست یابد. «او به آن باور است. با این عمل یعنی واردار کردن روحانیون که به اصطلاح با ساز او برقصند، او خواهند با تهدید یا با رضا و موافقت به منطقهی حکمرانی خود بیفزاید و هدف اصلی او که در رأس همه کارهایش قرار دارد یعنی«قدرت برای جمع آوری ثروت» تأمین نماید.» (تیموری،۱۳۹۰: ۴۹۴) و گرنه شاهزاده هرگز در باطن با علما میانه خوبی نداشت و همیشه میگفت که «قدرت آخوند یک مانع بزرگ برای حسن اداره امور کشور است.» (تیموری،۱۳۹۰: ۴۹۲)
در ۱۳۱۰ ﻫ . ق. دیداری که شاهزاده با «پریس» کنسول انگلیس داشت و یک گفتگو طولانی با او انجام داد. کنسول میگوید که او به شدت از دولت انگلیس انتقاد میکند که در موقع لزوم او را تنها گذارده و هم اکنون هم باید کارهایی را انجام بدهد، در حالیکه قدرت اجرای اهداف خود را ندارد، در عوض تمام قدرت اصفهان به آقانجفی رسید و آنقدر دست او در امور باز است که هر چیزی را بخواهد بدست می آورد و «رکیک ترین حرفها را در مورد آقا نجفی و برادرش شیخ محمدعلی میگفت. شما [انگلیسیها] انتظار دارید که من آن ها [آخوند ها] را تحت اطاعت درآمدم، چگونه میتوانم؟ سه سال قبل، بعد از آنکه آقانجفی باعث آن همه بدرفتاری با یهودیان شد و بابیهایی را که در تحت نظارت سربازان دولتی بودند را به قتل رساندند [بابیکشی۱۳۰۷ ﻫ . ق.] او را به تهران احضار کردند اما به جای آنکه با او با خشنونت رفتار نمایند و او را تنبیه کنند او را با احترام زیاد پذیرفتند و هدایای بسیاری هم از طرف ناصرالدینشاه و هم از طرف امینالسطان به او داده شد و بعد از چند ماه در حالی که خیلی بزرگتر و با اهمیت تر از قبل شده بود او به اینجا [اصفهان] بازگشت. بنابراین اکنون دیگر برای من امکان ندارد که جلو او را بگیرم. حالا اسماً من حاکم اینجا هستم، امّا آقانجفی حاکم واقعی است.» (تیموری،۱۳۹۰: ۴۹۴)
۳-۳-۵-مرگ مادر و صدارت عظمی شاهزاده
در روز پنجشنبه ۱۷ صفر ۱۳۱۰ ﻫ.ق، بانو عفت السطنه، که زنی بسیار نیکوکار و پاک سرشت بود، درگذشت (اعتمادالسلطنه،۲۵۳۶: ۸۲۸)، شاهزاده در مورد مرگ مادرش نوشت: «به اصفهان مراجعت کردیم وبا بروز کرد مادر بیچاره من عفت السطنه به مرض وبا جهان را بدورد کرد هیچ در این باب نمینویسم که به من چه گذشت» (ظلالسطان،۱۳۶۲: ۳۲۵). در ایّام سوگواری مادرش، پدرش که تازه از سفر اروپا بازگشته بود، شاهزاده را به تهران احضار نمود و پس از برگزاری انجام مذاکرات و مراسم عزاداری مادر، شاهزاده جنازهی مادرش را به مشهدمقّدس منتقل و در جوار حضرت علی بن موسی الرضا دفن نمود. پس از بازگشت مجدد شاهزاده به تهران، شاه او را به حضور طلبید و از او خواست تا مقام صدارت عظمی را قبول کند. (ظلالسطان،۱۳۶۲: ۳۲۵). شاهزاده خود اذعان می دارد «با امتحانی که از پدرم و اولیای دولت به خصوص اجزاءِ خلوت و اندرون میدانستم چه خبر بود، قبول نکرده دست و پای مبارکش را بوسیدم و اظهار عجز نمودم ابراهیم خلیل خان و جلال الدوله پیراهن شان را پاره کردند و آنچه سعی کردند که مرا بقبولانند چون میدانستم احمق و نادان هستند و عاقبت کار را ملاحظه نمیکنند و خداوند میخواست تا به امروز باقی و برقرار باشم» (ظلالسطان،۱۳۶۲: ۳۲۵). این واقعه باعث وحشت دولت روسیه گردید، اعتمادالسطنه بیان میکند: «در شهر مشهور است ظلالسطان وارد شده با قصد معین و بزرگ بندگان همایون دربارهی او. اطمینان و اعتقادی که بندگان پادشاهی به امینالسطان داشتند تغییر کرد و پادشاه مایل این است که به جای امینالسطان پسر بزرگ خودشان را صدر اعظم بکند … این تغییر و تدبیر علی الغفله و به این عجله اثر بدی در دولت روس خواهد بخشید، اگر چنانکه بدبختانه صحت داشته باشد … مسیو بوتزوف را عقیده ایناست که شما خدمت بزرگی به اعلیحضرت همایون خواهید کرد اگر به خاکپای مبارک از قول ایشان عرض کنید که دولت امپراطوری روس تغییر امینالسطان را بچشم خوب و خوش ملاحظه نمیکنند…» (اعتماد السطنه،۲۵۳۶: ۸۴۷)
هنگامی که شاهزاده تهران را ترک میکرد، شاه برای بدرقهاشآمد و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود، خطاب به شاهزاده گفت: «پسر رفتی و مرا تنها گذاشتی و مرا دیگر نخواهی دید» (ظلالسطان،۱۳۶۲: ۳۲۵)، براستی این آخرین دیدار پدر و فرزند بود. شاهزاده، دیگر پدر تاجدارش را ندید. شاهزاده به اصفهان بازگشت، همهی اعضا و اجزای حکومت را در چهل ستون جمع کرد و به آنان اعلام کرد به علت داشتن اولاد زیاد دیگر قادر نیست مخارج آن ها را پرداخت کند و هر کدام که بخواهند میتوانند بروند. (جابری انصاری، ۱۳۲۱: ۳۱۷).
۳-۳-۶-ارتداد آقانجفی و دسته های حیدری و نعمتی
در همین زمان گزارش جالبی از پریس کنسول انگلیس در اصفهان در مورد آقانجفی موجود است. ماجرا از این قرار بود که مجتهدی به نام حاجی آخوند، که مردی دیندار بود و به تقدس شهرت داشت، نزد آقانجفی و برادرش شیخ محمدعلی رفت و به آن ها اظهار داشت که در خواب حضرت محمد (ص) را دیده است و رسول اکرم (ص) به او فرمود که آقانجفی و شیخ محمدعلی هر دو مرتد و از دین خدا خارج اند. او وظیفه دارد که این موضوع را به همهی مسلمین اعلام کند. بنابراین او آمده تا دستور پیامبر را به آن ها اعلام نماید. آقانجفی و شیخ محمدعلی به گمان اینکه این کوشش برای گرفتن پول میباشد مبلغ پنجاه قِران به او دادند اما حاجی آخوند از پذیرش پول خوداری کرد. آقانجفی دوباره این پول را با این پیغام فرستاد که اگر او پول را قبول نکند و دهانش را نبندد، او را به قتل خواهند رساند. حاجی آخوند باز پول قبول نکرد و گفت «والله اگر کشته هم شود»، باز هم نمیتواند از دستور پیامبر(ص) سرپیچی کند و شهادت برایش شیرین تر از تمام ثروت دنیاست. او هرکجا که رفت خواب خود را تعریف میکرد. (تیموری،۱۳۹۰: ۴۹۵) پریس در ادامه نوشت: «مجتهدان اصفهان همه از اینکه لطمه ای به آقانجفی وارد شود خوشحال هستند و مخفیانه از حاجی آخوند پشتیبانی میکنند و در نتیجه اصفهانیهای سادهلوح به حرف های او گوش میدهند و باور میکنند. این موضوع اکنون نقل تمام محافل اصفهانیاست و گفته میشود ممکن است موجب کاهش قابل ملاحظهای از شهرت آقانجفی گردد.» (تیموری،۱۳۹۰: ۴۹۵).
در محرم ۱۳۱۱ ﻫ . ق. در مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع)، در شهر اصفهان زد و خوردهایی بیندستجات عزاداری صورت گرفت که در این جریان عدهای زخمی شدند. این وضعیت به خاطر تجدید حیات دستهبندی لوطیهای سابق به نام حیدری و نعمتی است که مدت بیست سال بود که این دستهبندیها در اصفهان فراموش شده و از بین رفته بود. آقانجفی بیش از همه علما به این دستجات توجه میکرد. در ورودی مسجدشاه سر و پا برهنه در حالی که سینه میزد از آن ها استقبال میکرد و در پایان مراسم عزاداری هم آن ها را بدرقه میکرد تا شاید بتواند شهرت از دست رفتهاش به واسطهی جریان ارتداد به بوسیلهی حاجی آخوند را جبران کند. غروب روز ۲۸ صفر ۱۳۱۱ ﻫ . ق.، در محلهی امام جمعه بین دستهه ای عزاداری حیدری و نعمتی بار دیگر درگیری پیش آمد. هیجان و احساسات بسیار زیاد بود و از محلات دیگر هم به کمک طرفین آمده بودند. ابراهیمخان که تازه از اردوی شاهزاده بازگشته بود با کوشش بسیار توانست نظم و آرامش را برقرار کند. مسؤول این اغتشاش میرزاهاشم امام جمعه بود چرا که در هنگام غروب عدهای از سینهزنان حیدری را به مسجد جمعه برده بود. این موضوع باعث شد تا دسته نعمتیها آن را توهینی به خود تلقی کردند و حیدریها را مورد حمله قرار داده و کتک بزنند. آقانجفی هم از نعمتیها حمایت میکرد تا به نحوی بتواند به امام جمعه میرزاهاشم لطمه وارد کند. بر سر این جریان شاهزاده که جهت شکار عازم بیرون شهر بود با عجله به اصفهان بازگشت و این مسأله را با میانجیگری حل نمود. (تیموری،۱۳۹۰: ۴۹۶). پس از این ماجرا، روابط و منافع شاهزاده و آقانجفی بار دیگر بهیکدیگر بسیار نزدیک شد به گونهای که به نوعی تفاهم دست یافتند. این تفاهم مربوط به احتکار غله در اصفهان بود. به همین سبب نارضایتی در مردم زیاد شد و به آقانجفی دشنام دادند و او را در حد یک بازرگان محتکر غله معرفی کردند. «نسبتهای بسیاری به او داده میشود بخصوص از سوی کسانی که چند هفته پیش برای او احترام زیادی قائل بودند موضوع صحبت عموم این است که او حالا یکباره نوکر شاهزاده شده است دو هفته بعد شورشهای نان به وقوع پیوست و آقانجفی برای اینکه خود را سلامت از کمبود مصنوعی نان برهاند، نوک پیکان خشم عمومی را متوجه شاهزاده کرد» (تیموری،۱۳۹۰: ۳۲۸-۳۲۷).
۳-۳-۷-مرگ میرزای بزرگ شیرازی
در رابطه فوق، مختصاتی می باشد که خواص مکانیکی در جهت آن تغییر می کند.
۱-۲-۴-۲ مدل نمائی[۳۳]
مدل غیر خطی برای توزیع خواص مکانیکی می باشد و به صورت نمائی در نظر گرفته
می شود[].
(۱-۵)
از این مدل در تحقیق حاضر برای مدل سازی توزیع خواص مکانیکی در جهت ضخامت استفاده شده است، که در مورد پارامتر های و بعدا توضیح داده خواهد شد.
۱-۲-۴-۳ مدل توانی[۳۴]
مدل غیر خطی برای توزیع خواص مکانیکی می باشد و به صورت زیر در نظر گرفته می شود[]:
(۱-۶)
که در این رابطه، اندازه ی ماده در جهت میباشد و پارامتر اندیس توانی است.
۱-۳ تئوری تنش کوپل یا گرادیان کرنش الاستیسیته
۱-۳-۱ مقدمه
نتایج تحقیقات آزمایشگاهی نشان داده اند که وقتی ابعاد هندسه ی مورد مطالعه در مقیاس میکرو باشد، تئوری کلاسیک الاستیسیته قادر به پیش بینی رفتار الاستیک مواد نمی باشد. اثرات مربوط به اندازه در رفتار تغییر شکل تیرهای در مقیاس میکرو به طور تجربی در فلزات و پلیمرها مشاهده شده است. فلک[۳۵] وهمکاران[] دریافتند که وقتی قطر سیمها از ۱۷۰ میکرو متر به ۱۲ میکرو متر کاهش می یابد، استحکام برشی با ضریب ۳ افزایش می یابد. در تست خمشی در ابعاد میکرو برای تیرهای اُپوکسی پلیمری لام [۳۶] و همکاران[] گزارش دادند که وقتی ضخامت تیر از ۱۱۵ میکرو متر به ۲۰ میکرو متر کاهش می یابد صلبیت خمشی حدود ۴/۲ برابر بزرگتر می شود. این عدم توانایی در پیش بینی رفتار مواد ناشی از این است که تئوری کلاسیک الاستیسیته قادر به مدل سازی رفتار مواد در مقیاس میکرو نمی باشد. تئوری تنش کوپل با وارد کردن پارامتر جدیدی به نام طول مشخصه ماده (که مربوط به ساختار شبکه بلوری ماده می شود) به عنوان یکی از خصوصیات ماده (علاوه بر ضرایب لامه) در معادلات ساختاری، اقدام به در نظر گرفتن اثرات ساختار ماده در مقیاس میکرو بر روی رفتار مواد می کند. در این تئوری تابع چگالی انرژی کرنش ماده علاوه بر کرنش تابعی از گرادیان کرنش نیز در نظر گرفته می شود که منجر به وارد شدن چهار طول مشخصه ماده در معادلات ساختاری می شود.
۱-۳-۲ تاریخچه تئوری تنش کوپل
همانطور که اشاره شد وقتی پارامترای طول مشخصه ی ماده و ابعاد ماده با هم قابل مقایسه باشند، تئوری محیط پیوسته ی کلاسیک نمیتواند رفتار ماده را پیش بینی کند. اگرچه ایده ی اصلی وارد کردن مشتقات کرنش در رابطه انرژی کرنش برای اولین بار توسط Bernouli و Euler ارائه شده است ولی برای مدت زیادی رابطه ارائه شده توسط آنها مورد توجه محققان قرار نگرفت. برادران کوسرات[۳۷] [] در سال ۱۹۰۹ برای اولین بار فرمولاسیونی برای تاثیر گرادیان کرنش در روابط الاستیسیته را ارائه کرده و مفهوم تنش کوپلی را بیان کردند. آنها در بیان رفتار مواد اقدام به در نظر گرفتن شش درجه آزادی (سه درجه آزادی جابجایی و سه درجه آزادی دورانی) در هر نقطه از جسم کردند. در تئوری ارائه شده توسط آنها علاوه بر تنشهای کوشی، تنشهای کوپلی نیز در معادلات حرکت وجود دارد. همچنین تانسور تنش در تئوری Cosserat متقارن نیست در حالیکه برای تئوری کلاسیک الاستیسته تانسور تنش متقارن است. توپین[۳۸] [] به ارائه ی معادلات ساختاری در تئوری محیط پیوسته ی کوسرات برای تغییر شکلهای کوچک پرداخت. میندلین[۳۹] و تیرستن[۴۰] [] به ارائه ی فرمولاسیون محیط پیوسته ی کوسرات برای تغییر شکلهای کوچک و بزرگ پرداختند. این تئوریهای ارائه شده دارای ۴ ثابت ماده برای بررسی مواد الاستیک ایزوتروپیک می باشد.
Lam و همکارانش [] تئوری تنش کوپل را با در نظر گرفتن گرادیانهای کرنش، گرادیان چرخش و همچنین گرادیان کشیدگی انحرافی اصلاح کردند. اینگونه یک معادله ی اضافی برای تعادل تنشهای مراتب بالاتر به معادلات تعادل نیرویی وممانی اضافه شد. آنها معادلات تعادل را در حالت کلی با در نظر گرفتن شرایط مرزی تیرهای دو سر مفصل و یک سر گیر دار برای بارگذاریهای خمشی ارائه کردند.
فصل دوم
مروری بر کارهای انجام شده
۲-۱ مطالعه اثر تغییرات دمائی در سیستمهای میکروالکترومکانیکی
با کاهش اندازه ترکیبات و با افزایش پیچیدگی آنها، دمای وسیله افزایش می یابد. به علاوه در سیستمهای MEMS حرکتهای مکانیکی داخل بسته نیز گاهی می تواند باعث تولید گرمای قابل ملاحظه ای در طول عملیات گردد. برخی کاربردهای خاص نیازمند استفاده از MEMS در محیطهای با دمای بالا هستند. بنابراین اهمیت رفتار دما بالای لایه های نازک به طور فزاینده ای افزایش می یابد و آگاهی راجع به خواص مکانیکی مواد در هر دو دمای اتاق و دمای بالا برای طراحی موفق و پیشرفت MEMS ضروری است. در مواردی که تغییرات دمائی حساس است، مثلا در شرایط فضانوردی و ارتباطات ماهواره ای، تاثیر دما در ساخت وسیله MEMS و همچنین در طول پروسه بسته بندی جزء اصلی ترین دغدغه ها محسوب می شود. لفنتان[۴۱] و همکارانش روی تاثیر دما بر تسریع ولتاژ pull-in میکروسوئیچها تحقیقاتی انجام داده اند. در واقع تغییر محسوس درجه حرارت از دمای اتاق، ولتاژ
pull-in را از رنج قابل قبول خارج می سازد. این خاصیت نیاز به شناسائی سازه هائی را که قادر به کاهش حساسیت سیستم در برابر نوسانات دمائی با حفظ رنج قابل قبول ولتاژ تحریک هستند، روشن می سازد. علاوه بر تغییرات دمای محیط، تغییر دمای ناشی از اتلاف انرژی نیز به همان میزان بر قابلیت اعتماد سوئیچها تاثیر دارد.
یانگ ژو[۴۲] و همکارانش تاثیر دما را روی عملکرد میکروسوئیچهای خازنی با فرکانس رادیوئی مطالعه کرده اند. این کار با بهره گرفتن از مدل محرک صفحه موازی یک بعدی، مدل تقسیم شده دو بعدی، و مدلسازی المان محدود سه بعدی انجام گرفته و نشان داده شده که افزایش دما باعث ایجاد تنش در غشاء میکروسوئیچ شده که سختی سیستم را از بین برده و در نتیجه شکست آن را موجب می شود.
رفتار مکانیکی وابسته به دما و اندازه مربوط به لایه های نازک به طور گسترده در ده سال گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است. از جمله محققین در این زمینه عبارتند از: فلک[۴۳] و هاچینسون[۴۴] در سال ۱۹۹۳ []، کلورینگا[۴۵] و همکارانش در سال ۱۹۹۷ []، امری[۴۶] و همکارانش درسال ۱۹۹۷ []، عمر سو لنگ[۴۷] در سال ۲۰۰۱ []، اسپینوسا[۴۸] و همکارانش در سال ۲۰۰۳ []، امری و پویرک در سال ۲۰۰۳ [].
۲-۲ مطالعه اثر نیروهای الکترواستاتیکی در سیستمهای میکروالکترومکانیکی
میکرو تیرهای با تحریک ولتاژی به طور گسترده در بسیاری از دستگاه های MEMS مانند میکرو سوئیچ های خازنی و میکرو سنسورهای نوسانی استفاده می شود. میکرو ساختار بین نیروی جذب الکترواستاتیک و نیروی بازگرداننده مکانیکی (الاستیک) بالانس می شود، هر دو نیروهای الکترواستاتیک و الاستیک بازگرداننده با افزایش ولتاژ الکترواستاتیک افزایش می یابند. هنگامی که ولتاژ به مقدار بحرانی می رسد، ناپایداری pull-in اتفاق می افتد، نقطه ای که نیروی بازگرداننده الاستیک دیگر نمی تواند نیروی الکترواستاتیک را بالانس کند. افزایش بیشتر ولتاژ سبب خواهد شد ساختار پرش ناگهانی داشته باشد که باعث فروپاشی ساختار می شود. ناپایداری pull-in یک رفتار ضربه مانند ناگهانی است و آن نوعی ناپایداری دوشاخگی گره زینی است [] در میکرو آینه ها [] و میکرو نوسانگرها [] طراح برای رسیدن به حرکات با ثبات از این ناپایداری ها جلوگیری می کند، در حالی که در کاربردهای سوئیچینگ [] طراح این اثر را برای بهینه سازی عملکرد دستگاه بکار می گیرد.
مدلهای بسیاری برای مطالعه پدیده pull-in و رفتار استاتیکی و دینامیکی میکروتیرهای تحت تحریک الکترواستاتیکی ارائه گردیده است. یونیس[۴۹]، عبدالرحمن[۵۰] و نایفه[۵۱] ارزیابی ارزشمندی در این زمینه انجام داده اند که خلاصه آن به این شرح است []:
یونیس و همکارانش در سال ۲۰۰۲ و همچنین عبدالرحمن و همکارانش نیز در سال ۲۰۰۲ یک مدل غیرخطی برای میکروتیری که در معرض نیروی الکترواستاتیکی قرار داشت ارائه دادند، و مساله مقدار مرزی را که توصیف کننده خیز استاتیکی میکروتیر تحت نیروی الکترواستاتیکی DC بود با روش عددی حل کردند. به روش عددی مشابه، مساله مقدار ویژه که توصیف کننده ارتعاش میکروتیر حول نقطه تعادلش به ازای فرکانسهای طبیعی آن بود نیز حل شد. این نتایج نشان دادند که با تنظیم نسبت عرض فاصله هوائی به ضخامت میکروتیر می توان دامنه رابطه خطی بین اختلاف ولتاژ DC و فرکانس طبیعی اصلی را گسترش داد.
یونیس و نایفه در سال ۲۰۰۳ تحقیقات یونیس و عبدالرحمن در سال ۲۰۰۲ را با بررسی واکنش میکروتیر به بار الکتریکی مرکب از DC و AC تداوم و گسترش دادند. با اعمال یک روش انحرافی برای معادله کلی حرکت میکروتیر و شرایط مرزی آن، موفق به بدست آوردن تقریبی واکنش میکروتیر نسبت به تحریک اولیه شدند. آنها معادلات توصیف کننده فرکانس تشدید غیرخطی، دامنه راه حلهای پریودیک و پایداری این راه حلها را بدست آوردند. نتایج آنها گویای این بود که افزایش نیروی محوری باعث بهبود ویژگیهای خطی فرکانس تشدید می شود، در حالیکه افزایش کشش صفحه میانی اثر معکوس دارد. بعلاوه، بار الکترواستاتیکی DC از نظر کیفی و کمی بر طبیعت منحنی های فرکانس-واکنش در نتیجه رفتار سختی و یا نرمی اثر می گذارد.
عبدالرحمن و نایفه در سال ۲۰۰۳، رفتار و واکنش میکروتیر الکترواستاتیکی را تحت تاثیر تحریکات فوق همساز[۵۲] و زیر همساز[۵۳] بررسی کردند. آنها از مقیاس چندگانه برای به دست آوردن معادله دیفرانسیلی غیرخطی مرتبه اول برای توصیف دامنه و شکل واکنش و پایداری آن استفاده کردند. آنها منحنی های فرکانس-واکنش و نیرو-واکنش را ارائه دادند. این مدل عبدالرحمن و نایفه فقط در بارگذاری کوچک AC کاربرد دارد. یونیس و عبدالرحمن و همکارانشان در سال ۲۰۰۳ یک روش کاهش مرتبه برای شبیه سازی رفتار استاتیکی و دینامیکی میکروتیرهای تحت بارگذاری الکتریکی با حرکتهای کوچک و بزرگ به کار بردند. این مدل از تعدادی اندک از شکلهای مدهای یک تیر افقی به عنوان توابع پایه ای در روش گالرکین استفاده می کند، و بنابراین این روش، پیچیدگی شبیه سازی و همچنین زمان محاسبه را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. برخلاف مدل یونیس و عبدالرحمن در سال ۲۰۰۲، مدل کاهش مرتبه با نزدیک شدن به ناپایداری pull-in قوت بیشتری می یابد. بنابراین یونیس و عبدالرحمن با جدیت بیشتری به مطالعه رفتار استاتیکی میکروتیر توسط این مدل پرداختند. آنها خیز استاتیکی را در هر ولتاژ DC محاسبه کردند و دو گونه راه حل بدست آوردند: راه حل بزرگتر ناپایدار و کوچکتر پایدار بود. با افزایش ولتاژ DC این دو راه حل به یکدیگر نزدیک می شدند و همدیگر را در یک نقطه زینی تخریب میکردند، این نقطه همان ولتاژ pull-in بود. آنها دریافتند که خیز pull-in تقریبا ۵۷% فاصله هوائی خازن است که مشخصا بیشتر از مقدار گزارش شده در تئوری های خطی که ۳۳% این مقدار است، می باشد. در نهایت آنها از این مدل برای شبیه سازی رفتار دینامیکی یک سوئیچ MEMS استفاده کرده و زمان pull-in آنرا محاسبه کردند. در حالیکه مدل یونیس و نایفه درک بهتری از پدیده ناپایداری pull-in را به دست داده بود اما بر تحلیل استاتیکی استوار بود. با توجه به اینکه رفتار این سیستمهای MEMS غیر خطی است، امکان ناپایداری دینامیکی (pull-in دینامیکی) بسیار بالاست که می تواند به شکل خطرناک زیر ولتاژ pull-in استاتیکی رخ دهد. در هر حال مطالعات اندکی در خصوص پدیده pull-in دینامیکی در اثر سایر انواع بارگذاری دینامیکی انجام گرفته است. انانتاسورش[۵۴] و همکارانش [] در سال ۱۹۹۶ و کرایلو[۵۵] و همکارانش [] در سال ۲۰۰۳ پدیده