به هماهنگی در زمینه سیاستها و تصمیمگیری واحدهای مختلف اطلاق میشود.
ب: همگرایی اجتماعی
این نوع از همگرایی پیش زمینه و تسهیل کننده همگرایی های سیاسی و اقتصادی می باشد. نظریه پردازانی چون کوهن و نای، برای توسعه ارتباطات اجتماعی، بیش از عوامل دیگر در تحقق همگرایی اهمیت قائل اند. اندیشمندانی چون کارل دویچ، توسعه مبادلات اجتماعی را در ایجاد هویت نزدیک، تصور منافع مشترک و پیوند جامعه موثر میدانند. در واقع از نظر دویچ همگرایی اجتماعی بیشتر به ارتباطات فردی شامل توریسم، ارتباطات فرهنگی، تجارت و… اشاره میکند.
ج: همگرایی اقتصادی:
این برداشت از همگرایی، بیشتر به مسایل اقتصادی، در چارچوب ایجاد اتحادیههای گمرکی و وضع تعرفه های خاص در روابط کشورهای عضو یک اتحادیه اقتصادی مربوط میشود، و از این مدل به عنوان عاملی برای رشد اقتصادی جوامع یاد می شود، و به افزایش روابط اقتصادی و تجاری بین کشورها مثل جریان آزاد سرمایه و نیروی کار تاکید دارند.
مفروضه های همگرایی
نخستین مفروض همگرایی اصل تسری میباشد. یعنی نوعی منطق تدریج گرایی فزاینده بر رفتار بشر حاکم است. توجه واقع گرایانه این نظریه به ناتوانی انسان در رفع نیازهای اجتماعی و تلفیق آن با آرمان گرایی در این نظریه، موجب پیدایش این ایده میشود که به تدریج جوامع ملی را فرا میگیرد و دامنه فعالیت مشترک اعضا افزایش مییابد که نتیجتا باعث تامین منافع اعضا میشود.
دومین مفروضه همگرایی منطقه ای پیوند مسایل فنی و اقتصادی با مسایل سیاسی است. یعنی همگرایی با مسایل غیر سیاسی و فنی شروع می شود، مثل بازرگانی و سپس به حوزه های دیگر کشیده می شود. در بین نظریه پردازان همگرایی، فقط میترانی تفاوتی بین مسایل فنی و سیاسی قائل نیست، در حالیکه دیگر نظریهپردازان نوکارکردگرا به تفکیک این مسایل از یکدیگرند و امیدوارند که همکاری فنی سرانجام زمینه را برای همکاری سیاسی و همگرایی فراهم کند.
سومین فرض اینست که همگرایی منطقهای از اهمیت جغرافیایی ناشی میشود. این دسته از نظریهپردازان میان مناطق جغرافیایی، فرهنگی با گرایش به همگرایی نوعی پیوند قائل اند. به نظر این دسته از اندیشمندان، زمانیکه تجانس های جغرافیایی، فرهنگی با مشترکات کارکردی و فنی عجین شود زمینه را برای همگرایی فراهم میکند(سیف زاده، ۱۳۸۴: ۴۰۳).
بخش دوم: نظریات همگرایی
به طور کلی چهار نظریه همگرایی در روابط بینالملل قابل مطالعه میباشد. به عبارت دیگر پیرامون نحوه شکلگیری و شرایط تحقق همگرایی منطقه ای نظریاتی بر اساس چهار رهیافت قبلی آورده میشود، تا بر مبنای تحلیل این نظریات بتوان شاخصه های همگرایی را در مناطق مختلف مورد بررسی قرار داد.
در این پژوهش سعی شده است تا با بهره گرفتن از نظریات کارکردگرایی و نوکارکردگرایی به بررسی فرصت ها و چالش های بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس بپردازیم. یعنی فرصت هایی که از حوزه غیر سیاسی و فنی و اقتصادی شروع شده و تمایل کشورها را به همگرایی ارتقا می دهد. اما قبل از پرداختن به بحث به نظریات مختلفی که در زمینه همگرایی وجود دارد می پردازیم.
الف: فدرالیسم[۳]
فلسفه فدرالیسم، با ادغام و وحدت سیاسی مرتبط می شود و با وحدت های اجباری و زوری در قالبهای استعمارگرایی و امپریالیسم فرق دارد(کاظمی،۱۳۷۰: ۹۴). فرایند همگرایی را میتوان در چارچوب فدرالیسم توضیح داد. در بحث همگرایی، فدرالیسم از سابقه بیشتری نسبت به نظریه های دیگر برخوردار است. در طول تاریخ، شاهد نمونه های متعددی بر این اساس هستیم. این نظام گاهی علتی برای شکل گیری امپراطوری های بزرگ مثل آلمان و … میباشد(کلییار،۱۳۶۸: ۲۳۱).
فدرالیسم، فرایندی است که اتحاد جوامع انسانی مختلف را با دو گرایش، خودمختاری جوامع تشکیل دهنده نظام فدرالی که اختیارات خاص خارج از حکومت مرکزی نیز دارند و سلسله مراتب نهادهای فراگیر جامعه فدرال که اختیارشان تمامی جوامع را در برمیگیرد(کولایی، ۱۳۷۷: ۲۳۱)
تحت این شرایط، فدراسیونی از دولتها که قبلا به طور مجزا از یکدیگر قرار داشتند، اینک از طریق سهیم شدن در قدرت، میتوانند در چهارچوب یک جامعه واحد در یکدیگر ادغام شوند. فدرالیسم، به عنوان یک نظریه همگرایی منطقهای یا حتی جهانی بر این اصل استوار است که دیالکتیک وحدت در تنوع، میتواند برای وحدت متقابل دولتها مناسب باشد.(قوام، ۱۳۸۴: ۵۲).
در سطح بین المللی وضعیتی که فدرالیسم به دنبال آن است، یعنی دست کشیدن دولت ها از استقلال و اختیارات خود تحقق نیافته، ولی در سطح ملی شاهد دولت های فدرال هستیم، مثل آمریکا و آلمان که مجموعه ای از واحدهای سیاسی با حفظ برخی از اختیارات، بعضی دیگر را به دولت فدرال واگذار نموده اند.
در معنای گسترده، فدرالیسم عبارت است از: اتحاد جوامع ملی مختلف که گرایش های متضاد را با هم سازگار میکند. طی اتحاد دو گرایش یکی میشود. در واحدهای ملی که فدرال هستند، اصل حاکمیت ملی حفظ شده است. فدرالیسم امری است اختیاری و نه اجباری، زیرا مطابق این دیدگاه دولتها مجبور نیستند دولت فدرالی ایجاد کنند، بلکه داوطلبانه به چنین عملی روی میآورند. بنابراین فدرالیسم، مستلزم اراده سیاسی و وحدت سیاسی بر اساس یک قانون اساسی و در چارچوب یک دولت فدرال محقق میشود(دهقانی فیروزآبادی،۱۳۸۸: ۳۰).
به طور کلی طرفداران نظریه فدرالیسم براساس چند مولفه کارایی بیشتر حکومت مششترک را در نظر می گیرند که شامل: وجود قانون اساسی مدون، اشکال مختلف دستگاه های اداری فراگیر، تقسیم قدرت در سطوح ملی و محلی.
در هر حال فدرالیست ها بر این باورند که همگرایی یک مرحله نهایی است که در سطح منطقه ای و جهانی قابلیت تحقق دارد. استدلال آن ها این است که مسئول منازعات و نظام هرج و مرج دولت های ملی هستند. ولی با فدرالیسم از شدت ملی گرایی و حساسیت ها کاسته می شود و لذا پیشنهاد می کنند که برای استقرار چنین شیوه ای در مرحله اول کنفرانس جهانی و گسترده تشکیل شود.
حکومت های فدرال که در آن ها دولت مرکزی از لحاظ حقوقی دارای شخصیت بین المللی می باشد، از نظر درجه وحدت و ادغام پیشرفته ترند. در این نظام حکومتی، حق اعلان جنگ و عقد صلح و برقراری روابط دیپلماتیک با کشورها بر عهده دولت فدرال مرکزی است. دولتهای عضو این وحدت، تنها از نوعی حاکمیت ناقص و محدود داخلی برخوردارند و بقیه امور مربوط به دفاع و مالیات و تجارت خارجی در صلاحیت دولت مرکزی است.
در یک تقسیم بندی کلی، نظریه پردازان فدرالیست به دو گروه تقسیم میشوند: یک دسته آن ها که ایدئولوژی را محور وحدت سیاسی، در قالب حکومت فدرال قرار می دهد، و دسته دوم آنهایی که بیشتر عملگرا هستند و نیاز وحدت را در ضرورت های اقتصادی، جغرافیایی و تاریخی جستجو میکنند.
ب: کارکردگرایی
زمینه و پیشینه نظریه کارکردگرایی در سنت لیبرال روابط بین الملل، از زمان امانوئل کانت آغاز می شود. پایه نظریه کارکردگرایی، در دیدگاه مثبت نسبت به توانایی ها و امکانات بشری وتا حدی نسبت به طبیعت نهفته است.کارکردگرایان اولیه براین باور بودند که جنگ ریشه در تمایلات پرخاشگرانه بشر ندارد، بلکه با چگونگی تعیّن پذیری سرشت انسان توسط نظام موجود، ارتباط دارد و نهادها، سنن و باورهای نو الگوهای رفتاری نوین و صلح جویانه تری به ارمغان می آورند.
برخلاف فدرالیسم، کارکردگرایی در صدد ایجاد ساختار فدرال جهانی نیست، بلکه در صدد ایجاد صلح از طریق کنار هم گذاردن واحدها توسط سازمان های فراملی است، که عمدتا به جای تسلیم حاکمیت بر سهیم شدن در آن تاکید دارد(قوام، ۱۳۸۴: ۴۶).
کارکردگرایان مسائل فنی و اقتصادی را اساس همگرایی میدانند. برخلاف فدرالیست ها که عمدتا از حوزه سیاسی شروع میکنند، کارکردگرایی همگرایی را امری کارکردی و فنی میداند، که لزوما به نهاد سیاسی منجر میشود و نیازی به تصمیم سیاسی ندارد(دهقانی فیروزآبادی،۱۳۸۸: ۳۱).
طبق نظر کارکردگرایان به جای دیپلمات های حرفه ای، متخصصان فنی بهترین عوامل ایجاد پیوند و همکاری در فراسوی مرزهای ملی است. آنان معتقدند که دیپلمات ها حمایت آشکار از منافع ملی کشور خویش را به قیمت منافع جمعی انسانی انجام می دهند. بنابراین همکاری فنی به عنوان اولین گام در همگرایی مطرح میشود. بدین ترتیب همکاری فنی در عرصه فراملی، برای مثال در حوزه ارتباطات شکل گرفته، و این وضعیت به سایر حوزه ها گسترش می یابد. با تقبل وظایف و اجتناب از سرخوردگی و فائق آمدن بر مشکلات در یک حوزه باعث ترغیب سایر فعالیتها و در نتیجه بسط همکاری ها خواهد شد. تحت این شرایط دولت ها برای دفاع از شهروندانشان قدرت خویش را کاهش نداده، بلکه در جهتی حرکت خواهند کرد که ضمن بسط امکانات و صلاحیت های خود به آن ها خدمت کنند.(قوام، ۱۳۸۴: ۴۷-۴۶).
کارکرد گرایی با نام دیوید میترانی در پیوند است. در کتابی تحت عنوان ” نظام عملی صلح ” نظریات خود را ارائه کرده است. وی با این فرضیه شروع می کند که نظام بین المللی جدید بایستی جایگزین نظام موجود که مسبب جنگ است شود و در جستجوی یافتن یک راه حل عملی و جهانی، ایده گسترش همکاری های کارکردی را مطرح نمود. به نظر او، سرمنشا تعارضات میان دولت ها وجود شکاف های سیاسی است و نمی توان بر این شکاف ها با توافق حقوقی نایل آمد. فرض او براین است که اقتصاد و سیاست را می توان از هم جدا کرد. آنچه به اقتصاد وحیات اجتماعی مربوط می شود، در عرصه سیاست پایین یا ملایم قرار می گیرد وامکان همکاری در آن هست.( مشیرزاده۱۳۸۹: ۶۰).
مطابق تفکر کارکردگرایان، فرایند همگرایی ممکن است از سطوح بین دولتی به فوق ملی آغاز شود. دولتهایی که نمی توانند به تنهایی از عهده مشکلات برآیند، یا گروه های منتفع که در میان مرزهای ملی کشورها قرار دارند، ممکن است سازمانهای کارکردی ایجاد نمایند. در هر دو، مبنای اساسی رشد سازمانها، در خودمختاری فنی است یعنی اینکه سازمانهای کارکردی براساس کارکرد شکل می گیرند و شاخصهای سرزمینی یا ملی چندان تاثیری بر شکل گیری آنها ندارد.
استدلال کارکردگرایان این است که چون کشورها به حاکمیت سیاسی خود حساسیت دارند باید حکومت ها را دور زد تا کشورها به جایی برسند که چاره ای جز همکاری نداشته باشند. بر خلاف فدرالیستها که اراده سیاسی را پیش میکشند کارکردگرایان بین موضوعات سیاست حاد(high politics) حاکمیت ملی و سیاست دانی(low politics) مثل همکاری های اقتصادی و فنی تمایز قائل میشوند، اولی را غیر قابل سازش و دومی را قابل سازش و همکاری میدانند.
نظریه کاکردگرایی واکنشی بود به آنچه در اروپا انجام شده بود و تا حدودی همگرایی اروپایی را توضیح می داد ولی کافی نبود. امروزه اقتصاد سیاسی شده واهمیت مسائل اقتصادی اگر بیشتر از مسائل سیاسی نباشد کمتر هم نیست. (دهقانی فیروزآبادی ۱۳۸۹: ۳۲). از جمله ضعف های این نظریه این است که اهداف، تقاضا ها و نیازهای دولتها را یکسان و مشابه فرض می نماید و معتقد است این تشابه موجب همکاری در زمینه های فنی و اقتصادی می شود. فرض تسری فعالیت ها و همکاریهای دولت ها از موضوعات خرد به موضوعات کلان قابل پذیرش است. در واقع همکاری کارکردی در یک بخش باعث می شود که ضرورت همکاری کارکردی در بخش دیگر احساس شود. در حالی که نظریه کارکردگرایی، این امر مهم را نادیده گرفت که وجود اختلاف میان دولتها مانع از اتفاق نظر و همکاری در این امور می شود. و در واقع به نقش نخبگان سیاسی و رهبران جوامع اهمیت چندانی نمی دهند و عنوان می کنند که، همگرایی برای رهبران سیاسی جوامع اجبار و الزامی است که خارج از حیطه کنترل آن ها می باشد. به طور کلی کارکردگرایان معتقدند:
۱-با پیشرفت جوامع مدرن، مسایل فنی و کارکردی به وجود میآید که هیچ یک از کشورها به تنهایی قادر نیستند این مسایل را حل کنند.
۲-از طرف دیگر به وجود آمدن و گسترش این حوزه ها تکنوکرات ها را ایجاد می کند که این ها آغاز کننده همگرایی خواهند بود.
۳-مسایل فنی و کارکردگرایان نهادهای کارکردی را ایجاد میکنند. پس الزامات فنی باعث شکل گیری نهادهای فنی_اقتصادی برای اداره این مسایل می شود.
۴-اگر همکاری ها ادامه پیدا کند به حوزه های دیگر نیز سرایت می کند. به عبارتی تسری کارکردی در اینجا مطرح است، یعنی همکاری در یک بخش به بخش دیگر منتقل می شود.
۵-در مرحله آخر این همکاری اشباع شده و به حوزه های سیاسی کشیده می شود و در اثر این تسری شاهد همگرایی سیاسی خواهیم بود. بنابراین در جوامع صنعتی این همکاری ها به حوزه های دیگر کشیده میشود. برای مثال بخشی از همکاری های اروپا محصول این فرایند است.
ج: نوکارکردگرایی
نوکارکردگرایی شکل جدیدی از کارکردگرایی می باشد. هر دو نظریه بر پایه این دیدگاه شکل گرفته اند، که همگرایی به بهترین وجه از حوزه های مربوط به منافع هم پوش و مشترک به صورت تدریجی آغاز می شود. نوکارکردگرایان تحت تاثیر رفتارگرایان قرائت جدیدی را از کارکردگرایی ارئه می دهند و در عین پایبندی به برخی اصول سعی در رفع نقاط ضعف کارکردگرایی دارند(دهقانی،۱۳۸۹: ۳۳).
تفاوت آن ها با یکدیگر این است که: یک نظریه همگرایی منطقه ای است که نقش با واسطه ای را برای دولت ها و نقشی را نیز برای نهادهای منطقه ای و نه جهانی در نظر گرفته است، که در نهایت به یک وضعیت سیاسی منتهی خواهد شد که یک جامعه سیاسی در منطقه شکل گرفته و نهایتا ممکن است به یک دولت مرکزی ختم شود. در کارکردگرایی همگرایی ضرورتا به معنی تشکیل دولت مرکزی قوی وجود ندارد اما در نوکارکردگرایی وجود دارد.
نوکارکردگرایی تلفیقی از فدرالیسم و کارکردگرایی است، زیرا که در فدرالیسم نیز در نهایت همگرایی به تشکیل یک دولت فدرال می انجامد. اما از طرف دیگر مانند کارکردگرایی معتقد است که استراتژی رسیدن به چنین وضعیتی بر اساس همکاری های فنی و اقتصادی میباشد و همچنین نوکارکردگرایی بیشتر از کارکردگرایان اولیه به نهادسازی اعتقاد دارند، به همین دلیل میترانی آنان را “کارکردگرایان فدرال” مینامد. به نظر آنها در جامعه صنعتی تکثر گرای امروزی، سیاست مبتنی بر منازعه گروه های ذینفع برای تامین منافع گروهی است. در جوامع صنعتی سیاست نادیده گرفته نمیشود، بلکه مسایل سیاست دانی کم کم خود را به سمت سیاست های حاد میکشد. در چپنین جوامعی که احزاب و گروه های متفاوتی وجود دارد با منافعی که دنبال می کنند به این نتیجه می رسند که منافعشان در سطح فراملی بیشتر تامین می شود، لذا گروه های ذینفع فراملی شکل میگیرد.پس همگرایی را گروه های غیر دولتی ذینفع در جامعه متکثر آغاز می کنند که به حمایت دولت ها نیاز دارند، وقتی که همگرایی شروع شد از کنترل دولتها خارج شده و نمیتوانند آن را کنترل کنند. البته این مورد نقد قرار گرفته چرا که دولت های اروپایی همگرایی را آغاز کردند و آن را پیش بردند و نقش مهمی نیز در تصمیم گیری آن ایفا میکنند(دهقانی فیروزآبادی،۱۳۸۹: ۵۰-۳۳).
برخی از مفروضه های کارکردگرایی، بنیان نظریه ای جدید شد که از آن با عنوان نوکارکرد گرایی یاد می شود وبیشتر در پیوند با نام ارنست هاس است.هدف نوکارکرد گرایی تبیین این مسئله بود که چرا وچگونه دولت ها حاکمیت خود را رها می کنند وحاکمیت ها در هم ممزوج می شوند و فنون جدیدی برای حل وفصل تعارضات میان کشورها تدبیر می گردد. هاس برخلاف میترانی اقتصاد وسیاست را کاملا جدا از هم در نظر نمی گیرد وبه اهمیت سیاسی مسائل اقتصادی اذعان دارد. از یک سو، همگرایی مستلزم وجود نهاد های فراملی وفوق ملی در سطح منطقه ای است.ازسوی دیگر، گروه های ذی نفع واحزاب سیاسی در داخل کشورها هستند که منافعی را در همگرایی دنبال می کنند. اینها معمولا پیوند های فراملی نیز دارند. در این برداشت از همگرایی تاکید بر«منافع» است.(مشیر زاده، ۱۳۸۹: ۶۲-۶۱).
تصور هاس در یکی از آثار وی چنین است که همگرایی«منحصرا به فرایندی اشاره دارد که یک نظام بین المللی عینی و مشخص را به نظام عینی نه چندان مشخص در آینده مبدل می سازد.» (دوئرتی و فالتزگراف،۱۳۹۰: ۶۶۷)
هاس با این انتقاد از میترانی که وی به اندازه کافی به عنصر«قدرت» توجه نکرده است،تصریح می کند که قدرت را از رفاه نمی توان جدا کرد. (دوئرتی وفالتزگراف۱۳۹۰: ۶۷۴).
لیون لیندبرگ یکی از محققان نوکارکردگرایی به همگرایی همچون یک«فرایند چندبعدی تعامل آمیز»می نگرد که باید مورد شناسایی،مقایسه،سنجش وتجزیه وتحلیل قرار گیرد. (دوئرتی و فالتزگراف،۱۳۹۰: ۶۸۷).
اما آنچه در همگرایی اهمیت دارد فرایندی است که به نظر می رسد می تواند به تعمیق وگسترش همگرایی کمک کند. هر اقدامی برای همگرایی در یک بخش وضعیتی را ایجاد می کند که مستلزم همکاری در بخشهای دیگر می شود وهمگرایی از بخشی به بخش دیگر«سرریز» می کند واین روند ادامه می یابد. این را هاس«همگرایی بخشی»می نامد. افول فرایند همگرایی در دهه ۱۹۶۰و تاکید دولت هایی چون فرانسه برمنافع ملی دربرابر ترتیبات منطقه ای، نظریه نوکارکرد گرایی را با بحران روبرو ساخت. عدم توجه کافی به تداوم اهمیت ملی گرایی، استقلال بخش سیاسی، وتعامل میان محیط بین المللی ومنطقه همگرا از جمله انتقادات وارد برآن بود (مشیر زاده، ۱۳۸۹: ۶۴-۶۳).
با بهره گرفتن از این نظریه می توان فرصت هایی که بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد در زمینه های فنی و اقتصادی توضیح داد. همکاری در یکی از این بخش ها می تواند به سایر بخش ها گسترش یابد. به عنوان مثال همکاری در زمینه صنعت نفت می تواند زمینه ای باشد برای تسری این همکاری در زمینه هایی از جمله کشتی سازی و… باشد. بنابراین اگر کشورها به جای سیاست های امنیتی که همکاری در آن ها به صورت حداقل صورت می گیرد، با روی آوردن به مسایل غیر سیاسی همگرایی آسان تر و قابل دسترسی خواهد بود.
د. نظریه های ارتباطی
کارل دویچ نظریه ارتباطات یا مبادله را مطرح می کند، که در مورد همگرایی منطقه ای و بین المللی به کار می رود. این نظریه مبتنی بر نقش ارتباطات در مبادله و همگرایی است. کشورها گروهایی از افراد هستند که به وسیله شبکه های ارتباطی و ترابری در هم ادغام شدهاند. بطور کلی برداشت ارتباطی انواع ارتباطات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میان واحدهای سیاسی را مورد توجه قرار می دهد و همچنین به تجزیه و تحلیل زمینه های نوع ارتباطات که در میان واحدهای سیاسی گوناگون منجر به وابستگی متقابل و در نهایت منجر به ایجاد همگرایی می شود، می پردازد.
کمترین مقدار بسته ارسالی
SmallestByteSend
کل بایت ارسالی
TotalByteSend
تعداد کل بستههای ارسالی
TotalSendPacket
نوع پروتکل
ProtocolType
Time To Live
TTL
نرمال یا بات
Class
پیشپردازش دستی دادهها
مرحله پیشپردازش، مهمترین قدم در روشهای دادهکاوی به شمار میرود. در این مرحله باید کیفیت دادهها افزایش یافته تا بهترین کارایی بدست آید. در این پایاننامه، از روشهای زیر در مرحله پیشپردازش استفاده شد:
۱) پاکسازی دادهها: دادههایی که مبتنی بر دو پروتکل TCP و UDP بودند، نگه داشته شد و مابقی پروتکلها حذف شدند. همچنین، هاستهایی که فقط ارسال کننده و یا فقط دریافت کننده بودند، حذف شدند.
۲) انتخاب رکوردها: در مجموع، هاستهایی که کمتر از ۱۵۰۰ بایت دریافت و یا ارسال دارند حذف شدند.
۳) انتخاب ویژگیها و کاهش ابعاد دادهها: در این مرحله، بصورت دستی، ویژگیهای نامرتب مانند آدرس IP هاست، پروتکل و … حذف شدند. همچنین مرحله انتخاب ویژگیها بر اساس الگوریتم هوشمند، به صورت اختیاری در نظر گرفته شد تا درمرحله ارزیابی، نتایج مقایسه شوند.
انتخاب ویژگیها
در مرحله پیشپردازش، دو مرحله انتخاب ویژگی ها داریم: مرحله اول که بصورت دستی و بر اساس دانش زمینه انجام میشود و در مرحله دوم که بصورت هوشمند انجام میشود.
در بخش انتخاب ویژگیهای هوشمند، از روش Information Gain، (۲۴) مانند سایر منابع تشخیص باتنت، استفاده شدهاست. مهمترین ویژگی این روش آماری، سرعت محاسباتی و توانایی دستیابی به بهینگی را داراست. از این بخش به صورت اختیا ، و جهت مقایسه نتایج استفاده شده است.
خروجی الگوریتم Information Gain به ازای ۶ متغیر اول به ترتیب عبارت است از:
MeanByteRecieve, MeanByteSend, TotalByteRecieve, TotalByteSend, TotalRecievePacket, TotalSendPacket
اجرای الگوریتم بیزین
مبنای رده بندی در الگوریتم بیزین، احتمالات است. در واقع ردهبندی بیزین چیزی جز احتمالات شرطی نیست. ویژگی مثبت الگوریتم بیز عبارتند از:
۱) امکان اثبات بهینگی
۲) عدم نیاز به تنظیم پارامترها[۲۶].
۳) پشتوانه آماری و اثبات ریاضی بهینگی.
۴) عدم وابستگی به نرمال بودن متغیر کلاس.
سه تابع Learner و Learner2 و Learner3 در شبیه سازی و ساخت مدل داریم؛ که هر کدام را جداگانه توضیح خواهیم داد.
تابع Learner: این تابع جهت ساخت مدل بیز ساده و ارزیابی آن است که شامل انتخاب ویژگی می باشد در این تابع فقط از ۶ ویژگی اول جهت ساخت مدل استفاده شده است. شکل ۱۰ مربوط به این تابع می باشد؛ که خروجی این تابع مدل ساخته شده ای است که می توان بر حسب آن پیش بینی جهت تشخیص بات نت ها انجام داد. در خط ۲ تا ۴ داده ها بارگذاری شده و سایز ماتریس آن در متغییر si ذخیره می شود از خط ۵ تا ۱۱ داده ها توسط تابع cvpartition و روش تصادفی holdout به دودسته آموزشی و تست تقسیم می شود که ۷۰% داده ها متعلق به قسمت آموزش می باشد و بقیه تست است و همچنین ماتریس هایی جهت این کار آماده می شوند از جمله In_Train و Cl_Train هستند که به ترتیب جهت نگهداری داده آموزشی که به تعداد سطر های ۷۰% داده ها سطر و به تعداد ستون های آن منهای ۱ ستون دارد و جهت نگهداری داده کلاس ما است که هر دو جهت ورودی تابع بیز ساده هستند دو متغییر In_Test و Cl_Tset هم جهت داده های تست می باشد که بر حسب آن مدل را ارزیابی می کنیم. از خط ۱۲ تا ۲۴ جهت پر کردن ماتریس های پیشین که توضیح داده ایم می باشد توسط ماتریس id_training می توانیم تشخیص دهیم کدام سطر داده متعلق به داده های آموزشی است چون که در هر سطری از داده که متعلق به دسته آموزشی بوده با عدد ۱ در ماتریس id_training علامت گذاری شده است و اگر صفر بوده باشد یعنی این سطر داده متعلق به دسته تست می باشد. در خط ۲۵ توسط تابع NaiveBayes.fit مدل ساخته شده این تابع شامل دو ورودی داده آموزشی(In-train) و کلاس های دسته بندی (Cl_Train) می باشد و خروجی این مدل در Model می باشد. در خط ۲۶ توسط مدل ساخته شده در مورد میزبان ها پیش گویی انجام می شود و مدل بات بودن یا سالم بودن میزبان ها را توسط تابع predict حدس می زند از خط ۲۷ تا ۳۴ ارزیابی از پیشگویی مدل برای داده های آموزشی انجام می دهیم این عمل توسط تابع Evaluate انجام می گیرد که ورودی این تابع نتیجه واقعی و پیش بینی مدل می باشد. در نهایت از خط ۳۵ تا آخر مانند چند خط قبل می باشد فقط ارزیابی و پیشگویی بروی داده های تست انجام گرفته است.
function [ Model ] = Learner( )
شکل ۱۰- کد تابعLearner به زبان Matlab
load data;
data=data;
si=size(data);
C=cvpartition(si(:,1),’HoldOut’,0.3);
id_test=test©;
id_training = training©;
In_Train=zeros(C.TrainSize,si(:,2)-1);
Cl_Train=zeros(C.TrainSize,1);
In_Test=zeros(C.TestSize,si(:,2)-1);
تعداد
۸
۸
۸
۸
۸
۸
۸
۸
۸
جدول ۱٫ دسته بندی گروه های مختلف تمرینی و کنترل و زیر گروه های دوکسوروبیسین(DOX) و دارونما(Placebo) با دوزهای مختلف متعاقب ۳ و ۶ هفته اجرای پروتکل تحقیق
شکل ۳-۲٫ مراحل اجرای طرح تحقیق درموش
۳-۴٫ متغیرهای پژوهش
۳-۴-۱٫ متغیرهای مستقل
- ۳ و ۶ هفته تمرین هوازی
- دوزهای مختلف دوکسوروبیسین.
۳-۴-۲٫ متغیر وابسته
- تغییرات فاکتورهای رشدی شامل(IGF-1، IGFBP-1 و IGFBP-3) در کبد
- تغییرات فاکتورهای التهابی شامل(اینترلوکین ۱۰(IL-10) و اینترفرون گاما(INF-γ)) در کبد
۳-۵٫ تغذیه و محیط نگهداری حیوانات:
پس از انتقال آزمودنیها به محیط آزمایشگاه، به صورت گروه های ۴ سر موش در قفسهای پلی کربنات شفاف در محیطی با دمای ۲۰ تا ۲۴ درجه سانتی گراد، رطوبت ۴۵ تا ۵۵ درصد و چرخه تاریکی به روشنایی ۱۲:۱۲ ساعته نگهداری شدند. در طی دوره پژوهش حیوانات از غذای ساخت شرکت بهپرور به صورت پلت[۳۷] و با توجه به وزنکشی هفتگی به میزان ۱۰ گرم به ازای هر۱۰۰ گرم وزن بدن مصرف کردند. ضمناً آب مورد نیاز حیوان نیز به صورت آزاد و از طریق بطریهای ویژه در دسترس قرار داده شد.
۳-۶٫ ابزارهای مورد استفاده در پژوهش:
در پژوهش حاضر از وسایلی نظیر ابزارهای ذیل استفاده شد:
-
- قفس پلی کربنات به ابعاد ۴۷ ×۲۷ ×۲۰ سانتی متر برای نگهداری موش ساخت شرکت رازی راد
- غذای مخصوص موش (پلت) تهیه شده از شرکت بهپرور
- دستگاه نوار گردان ویژه جوندگان (ساخت دانشکده تربیت بدنی دانشگاه مازندران)
- سرنگ انسولینی
- رطوبت سنج
- دماسنج جیوهای (ساخت ایران)
- کرنومتر دیجیتال
- ترازوی دیجیتالی با حساسیت ۰۰۱/۰گرم (ساخت کمپانی Sartarias آلمان)
- دستگاه سانتریفوژ g12000( ساخت ژاپن)
- وسایل تشریح(پنس ، قیچی جراحی ، تیغ و دسته اسکارپل مخصوص جراحی استریل ،دستکش لاتکس)
- وسایل آزمایشگاهی: لوله آزمایش ، میکروتیوب ، پارا فیلم ، شیشه ساعت ، الایزا ریدر
- هاون چینی برای پودر کردن، دستکش بنایی، یونولیت
- ماده بیهوشی مخلوطی از دو ماده زایلازین و کتامین
- مایع نیتروژن
- تانک نیتروژن مایع
- سدیم کلراید ۹/۰ درصد
گفتار اول: تعاریف اصلی
الف- حق
بسیار اتفاق افتاده که در مواردی گفتهایم: حق با من است، حق با شماست یا او حق مرا پایمال کرد یا فلانی به حقوق دیگران احترام میگذارد و آیا همگان به حقوق خویش و دیگران آگاهی دارند؟ برای پرداختن به این مطالب نخست باید بدانیم، «حق» چیست.
واژه «حق» در لغت به معنی ثبوت و ثابت است و در مقابل آن کلمه «باطل» به معنای غیر ثابت قرار دارد. حق، ثبوت اعتباری یک امر وضعی است برای یک شخص، که له او و به عنوان امتیازی برای او مقرر شده است و زمام آن به دستاش قرار داده شده است و مستلزم وظایف الزامیبر عهده دیگران در قبال صاحب حق است. حال فرق نمیکند آن چه برای صاحب حق مقرر شده است صلاحیت حقوقی در انجام فعل باشد یا آزادی انتخاب یا اهلیت انتفاع یا اولویت یا امر دیگری مانند اینها[۱].
به عنوان نمونه، حق مالکیت، که هرگاه کسی مالک خانهای باشد، میتواند از آن خانه استفاده کند و در آن سکونت نماید یا در آن تصرف کند و آن را بفروشد یا به دیگری ببخشد یا خراب کند و دوباره بسازد. یا مثلاً حق قصاص نفس که دارنده این حق میتواند اعدام قاتل را از دادگاه بخواهد. چنین حقوقی را شرع و قانون به صاحب حق میدهد و پشتیبانی از صاحب حق نیز، وظیفه شرع و قانون است.
واژه «حق » چند کاربرد و معنا ذکر می کند که برخی از آن از این قرار است: ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، حزم، سزاوار[۲].
با توجه به آنچه بیان شد، روشن می گردد که «حق» واژهای عربی است که به معنای «ثبوت » و «تحقق » است و وقتی می گوییم: چیزی تحقق دارد، یعنی ثبوت دارد[۳]، و گاه معادل آن در زبان فارسی «هستی پایدار» به کار برده می شود؛ یعنی هر چیزی که از ثبات و پایداری بهرهمند باشد، حق است[۴].
ارکان حق هر حقی سه رکن دارد:
۱. شخص یا اشخاصی (حقیقی یا حقوقی) که حق برای آنها و به نفع آنهاست (من له الحق؛ صاحب حق).
۲. شخص یا اشخاصی (حقیقی یا حقوقی) که حق بر آنهاست و در مقابل آن حق، وظیفه دارند و باید به وظیفه خویش عمل نمایند (من علیه الحق؛ کسی که در مقابل آن حق مسئولیت دارد).
۳. آن چیز یا کسی که حق بدان تعلق گرفته است (متعلَّق حق). متعلق حق گاهی شیئی خارجی و عین است مانند حق مالکیت کسی بر زمین یا خانه؛ گاهی دَین است؛ مانند بدهی که بدهکار به بستانکار دارد؛ گاهی منفعت است مانند کسی که حق استفاده از میوه درختی را دارد و گاهی انتفاع۳۱ است مانند کسی که مجاز است از سایه درختی بهرهمند شود.
اگر کسی به دیگری زیان وارد نماید مسئول است ولو این که تقصیری از او سر نزده باشد، بنابراین زیانهای بدنی و مادی به طور نوعی تضمین شدهاند که موجب مسئولیت هستند ولی زیانهای اقتصادی تضمین شده نیستند و اینگونه زیانها نتیجه اعمال حق فعالیت تجار و غیره هستند. و این فعالیت آنها بر رقبای آنها لطمه میزند در اینجا مسئولیت منوط به اثبات قتقصیر عامل زیان است، همینطور در خسارتهای ادبی که ناشی از به هم خوردن و مطالبه خسارت منوط به اثبات تقصیر است[۵].
آثار حق هر حقی باید دست کم یکی از سه اثری را که ذکر میشود، داشته باشد:
۱. اسقاط: فردی که صاحب حق است میتواند از حق خود بگذرد. مانند طلبکاری که حق خود را به بدهکار میبخشد و ذمّه او را بری میکند. حق خیار، حق قصاص و حق استفاده از خانههای سازمانی نمونههای آن میباشند.
۲. نقل: فردی که صاحب حق است میتواند حق خود را به دیگری واگذار نماید. مانند صاحب خانه، که حق استفاده و سکونت در ملک خود را به مستأجر یا مستعیر (عاریه گیرنده) واگذار میکند. حقی که قابل نقل باشد قابل اسقاط نیز است، نه بالعکس.
۳. انتقال: حق این قابلیت را دارد که به دیگری منتقل شود، بدون آن که صاحب حق اراده کرده باشد، مانند حق ارث، حق شفعه، حق قصاص و حق تحجیر. هر حقی که قابل انتقال باشد قابل اسقاط هم است، نه بالعکس. لوازم حق به آنچه حق با خود همراه دارد، لوازم حق میگویند. از بارزترینِ این لوازم، «بهرهوری» است؛ یعنی کسی که نسبت به چیزی یا کسی حقی دارد، میتواند از متعلق حق خود استفاده کند، بهرهور شود و نفعی ببرد. دیگر از لوازمِ حق، «اختصاص» است. چون نفعی که صاحب حق از متعلق حق میبرد، مانع از آن میشود که دیگران آن بهره را ببرند، میتوان گفت: نفع مذکور به ذیحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهره ممنوعند و حق به سود ذیحق و به زیان آنان است، میتوان گفت که حق گونهای «امتیاز» برای ذیحق ایجاد میکند.»
چنان که قبلاً اشاره کردیم حق یک امر اعتباری است. برای تسهیل در تعریف در مقام انتخاب عنوان بسیطی که به ماهیت حق اشاره داشته باشد - یعنی برای وامگیری یک مفهوم از میان مفاهیم حقیقی و تطبیقی آن بر حق به عنوان مصداق اعتباری آن - لازم نیست خیلی سختگیری کنیم.
مسأله از قبیل نوعی نامگذاری است. از آن جا که معمولاً حق به فعل، تعلّق میگیرد و همه مواردی که تحت عنوان رابطه حقّیه مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم را میتوان نوعی استیلا بر فعلی خاص قلمداد کنیم. مانعی ندارد در تعریف حق بگوییم استیلای اعتباری شخص است بر فعلی، به نحوی که از ویژگیهای مزبور برخوردار است و نفوذ حقوقی و ممنوعیت مزاحمت دیگران و موارد مشابه دیگر از آثار این استیلاست. اگر عنوانی که برای حکایت از مقوله حق انتخاب میشود در نظر عرف - که معمولاً اهل تسامح هم هست - تداعی بخش نوع موارد آن باشد کافی است، جامعیت این عنوان به دقت فنی لازم نیست. آن چه اهمیت دارد و توجه به آثار و احکام عملی مسأله در عرف ارتباطات معنادار عقلایی و نیز ویژگیهایی است که برای تمیز حق از احکام اعتباری مشابه آن قبلاً مورد موشکافی قرار دادیم.
آن چه گفتیم معنای حقیقی حق بود، اما برخی موارد استعمال این واژه، تمامی ویژگیهای ذکر شده را ندارد، یا استیلای بر فعل برای صاحب حق را که محور رابطه حقّیه دانستیم در بر ندارد ما این موارد را استعمال مجازی حق به حساب میآوریم، مثل حق برابری برای افراد در جایی که مبتنی بر استحقاق مساوی نیست بلکه صرفاً از وظیفه اخلاقی دیگران در توجه و احترام یک سان به افراد انتزاع شده است.
در این جا اختیار داری فعل و این که زمام حق به دست صاحب حق باشد متصوّر نیست. همین طور است حق ولایت اگر تصدی آن برای ولیّ منوط به اختیار خود او نباشد. لکن به مناسبت تطبیق برخی دیگر از
ویژگیهای حق در این موارد مجازاً حق اطلاق میشود. هم چنین گاهی از حق حیات صحبت میشود در حالی که زمام این امر به دست فرد نیست.
انسان آزاد نیست که اگر بخواهد زندگی کند و اگر نخواهد به زندگی خود خاتمه دهد، لکن به مناسبت این که این بیان به همراه خود الزامی بر گردن دیگران به نفع فرد دارد مبنی بر این که نمیتوانند او را از این بهرهمندی محروم کنند مجازاً واژه حق را برای آن به کار میبرند. همین طور است حق شکنجه نشدن و امثال اینها که زمام آن به دست خود فرد نیست و نمیتواند از آن صرف نظر کند یا آن را به دیگری واگذار کند بلکه صرفاً وظیفهای بر عهده دیگران است منتها به واسطه این که در جعل این وظیفه نفع فرد لحاظ شده مجازاً تعبیر حق به کار گرفته میشود. گویی در این موارد معنای حق به کلیه شئونی از افراد که از طرف دیگران لازمالرعایه باشد تعمیم داده شده است. میتوان گفت این معنای وسیعتر در عرف و ادبیات غیر فنی، واژه حق اطراد دارد لکن ما باید میان استعمال عامیانه حق و کاربرد فنی آن در عرف فقها و حقوقدانان و امثال آنان، فرق قائل شویم.
ب- انسان
انسان واژهای است عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر و مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار میرود. انس در مقابل «جن» است. کلمه انسان یا از ماده «انس» است، از آن جهت که انسانها با یک دیگر یا با هر چیزی مأنوس میشوند و خو میگیرند؛ لذا میگویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده «نسیان» و اصل آن «انسیان» است. انسان چون اهل نسیان و فراموشی است به او انسان گفته شده است. از امام صادق(علیهالسلام) روایتی به این مضمون نقل شده است: حضرت آدم از همان اول با این که بنا بود به آن شجره نزدیک نشود به زودی فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد.[۶]
ج- محیط زیست
محیط زیست در دو مفهوم بکار برده میشود یکی مفهومیکه از علوم طبیعت ناشی میشود وتحت عنوان «محیط زیست طبیعی» معرفی شده ودیگری در تعامل باسازوکارهای انسانی است که با عنوان «محیط زیست انسانی» از آن نام برده میشود وهر دو عنوان فوق طیف گستردهای از موضوعات مختلف راتحت پوشش خود دارد[۷].
محیط زیست به معنای عام شامل کل منابع طبیعی تجدید شونده شامل جنگلها، مراتع، منابع آبی و….بوده وطیف وسیع وگستردهای از تعاریف تخصصی مربوطه را در بر میگیرد که همین امر در تفسیر ماهوی مربوطه به معنای قانونی محیط زیست اشکالهایی را به وجودآورده چرا که همین متن حقوقی محیط زیست را به صورت جامع ومانع تعریف نکرده است وقوانین موجود تعریفی از آن ارائه ندادهاند بلکه در آنها از محیط زیست در رابطه با سه عنصر طبیعت، منابع طبیعی، شهر و مناظر سخن گفته است که در این راستا میتوان به برخی از قوانین و مقررات موضوعه مانند قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور، قانون شکار و صید، قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا، قانون شهرداری و…. اشاره نمود[۸].
با توجه به سیمای متنوع سطح کره خاکی و نیز طیف وسیع مسائل زیست محیطی، بایستی سعی گردد، تا تعاریفی کاربردی برای محیط زیست ارائه شوند. بدین منظور میتوان، آن چه را که ما را احاطه کرده، بر ما تأثیر میگذارد و از ما تأثیر میپذیرد، بر سه بخش کلی تقسیم نمود:
۱) محیط طبیعی؛
۲) محیط اجتماعی؛
۳) محیط مصنوع.
در حالی که در تقسیمبندیهای تئوریک مانند آن چه در بالا آمده سعی در تفکیک محیط زیست در بخشهای مختلف (ولی همگن و متجانس) میشود، در عمل تفکیک این محیطها از یکدیگر غیر ممکن است[۹].
گفتار دوم: تعاریف مرتبط
الف- رابطه حق و تکلیف
از دیدگاه شهید مطهری، در مقابل حق، تکلیف قرار دارد که آن نیز مانند حق، مبنای خارجی و واقعی دارد و این مبنا را مصلحت مینامند. تکلیف از لحاظ ماهیت مغایر است با مصلحت واقعی؛ ولی حق مجعول از لحاظ ماهیت، متحد است با مصلحت واقعی؛ یعنی چون در طبیعت این، حق موجود است، در تشریع نیز موجود است. از نظر استاد، حق، محدود است. این که انسان دارای حقوق است، به معنای نامحدود بودن آن نیست: در حقیقت باید گفت انسان حقّی دارد و حقّ حدّی دارد.[۱۰]
این که انسان، حق سخن گفتن دارد، بدین معنا نیست که به دیگران دشنام دهد یا غیبت کند یا تهمت بزند یا سخن لغو بگوید. انسان حق فکر کردن دارد؛ اما این حق محدود است؛ یعنی نباید دراندیشه نابودی دیگران باشد.
اقسام حق ازدیدگاه استادمطهری
۱. حقوق انسان بر طبیعت و ثروتهای آن (حقوق اقتصادی)؛
۲. حقوقی که در مورد اختلافات وحی محکمات دارد. (حقوق قضایی)؛
۳. حقوقی که از نظر حکومت و سیاست دارد (حقوق سیاسی).[۱۱]
هیچ گاه نمیشود فردی بر دیگری حقی داشته باشد؛ اما آن دیگری بر او حقی نداشته باشد. هر یک از آنها، هم حق دارند و هم تکلیف: وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یجْری عَلَیهِ لَکانَ ذلکَ خالِصا للّه سُبحانَهُ. اگر در عالم هستی کسی پیدا شود که بر دیگری حق داشته، اما دیگری بر او حقی نداشته باشد، آن موجود فقط خداوند است. جهت این امر هم آن است که مبنای حق درباره خداوند با دیگران فرق دارد. حق افراد به معنای انتفاع بردن است؛ اما حق خداوند معنایش این است که دیگران در مقابل خداوند تکلیف دارند. هیچ کس در جهان و از خداوند طلبی ندارد که خداوند موظّف بر ادای آن باشد؛ ولی افراد میتوانند از یک دیگر طلبکار باشند.[۱۲]
استاد مطهری حقوق فطری را یک نظریه عقلی میداند و در باب اهمیت آن چنین میگوید: در حقیقت نظریه حقوق فطری را باید نظریه حقوق عقلی نام نهاده؛ زیرا فقط مطابق این نظریه است که میتوان به قضایای بدیهی عقلی و اصول متعارفه در باب حق قایل شد و در نتیجه میتوان علم حقوق را یک علم عقلی و فلسفه ـ ولو فلسفه عملی نظیر اخلاق ـ دانست؛ اما با انکار حقوق فطری، علم حقوق یک علم وضعی است نظیر علم فقه.[۱۳]
استاد معتقد است که جز باپذیرش اصل غائیت نمیتوان حقوق فطری راپذیرفت. این که جهان خلقت دارای غایت است و هر موجودی برای هدفی خاص آفریده شده میتواند مبنای حقوق فطری باشد. از نظر ما، حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی وتوجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است، سوق میدهد.
هر استعداد طبیعی، مبنای یک «حق طبیعی » است و یک «سند طبیعی» برای آن به شمار میآید؛ مثلاً فرزند انسان، حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد؛ اما بچه گوسفند چنین حقی ندارد. چرا؟ برای این که استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان هست؛ اما در گوسفند نیست. دستگاه خلقت این سند طلبکاری را در وجود انسان قرار داده و در وجود گوسفند قرار نداده است. همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن و اراده آزاد داشتن.[۱۴]
یکی از لوازم تفسیر غایی از حقوق فطری این است که میتواند توجیهگر حق آیندگان بر انسانهای امروزی باشد. اگر رابطه غایی میان نسل آینده با نسلهای حاضر و گذشته را بپذیریم میتوان حقوق آیندگان را توجیه منطقی کرد.
یا یک نحو تضامن اجتماعی میان افراد است و حتی حاضرین نسبت به نسل آینده نیز ضمانت و مسئولیتی دارند و آنها بر اینها حقوقی دارند، همان طوری که یک نوع ضمانت و مسئولیتی نسل حاضر نسبت به نسل گذشته دارد و اساساً این حقوق از کجا پیدا شده و کی وضع کرده؟ آیا طبیعی است؟ معنا ندارد که گذشته و آینده حقی بر عهده حاضر داشته باشد. ناچار باید گفت الهی است و به اعتبار حقیقتی است که بر همه نسلها احاطه دارد؛ یعنی به اعتبار پیوند غایی است که بین گذشته و حاضر و آینده است.
البته رابطه «حق» و «تکلیف»، از نوع رابطه متقابل است. به گونهای که، همواره در یک سو حق و در سوی دیگر تکلیف است. این رابطه متقابل به دو شکل مطرح است: نخست اینکه، وقتی سخن از حق به میان میآید، باید متوجه بود که در برابر آن تکلیفی هم وجود دارد؛ یعنی، یکی حق پیدا میکند و دیگری تکلیف. در این صورت گاه تکلیف ناظر به اجرای موضوع حق است و شخص باید کاری را که صاحب حق میخواهد، انجام دهد؛ مثال: شخصی که به عنوان طلبکار شناخته میشود، «حق» دارد در موعد مقرّر، طلب خود را از بدهکار وصول کند. در مقابل، بدهکار هم «تکلیف» دارد، بدهی خود را (در صورت تمکن و نبود عُسرت) در موعد مقرّر بپردازد. یا وقتی گفته میشود، زن در عقد دائم، حق دارد از شوهر نفقه بخواهد، یعنی مرد مکلّف است، نفقه زن را بپردازد. در پارهای موارد تکلیفی که در برابر حق ایجاد شده، در احترام به آن و خودداری از تجاوز به حق خلاصه میشود. بنابراین، هرگاه حقی برای کسی در نظر گرفته شود، طبیعی است که دیگران (من علیه الحق) وظیفه دارند آن حق را ادا کنند یا محترم بشمارند.
شکل دوّم رابطه حق و تکلیف، این است که اگر برای شخص یا اشخاص حقی در نظر گرفته شود، آن فرد باید وظایفی را انجام دهد تا آن حق بر او ثابت شود. چنین نیست که برای شخص یا اشخاصی مطلقاً حقوق و مزایا جعل شود، بدون داشتن هیچ تکلیفی. مثلاً، اگر شهروندی حق دارد از بهداشت برخوردار باشد، در مقابل تکلیف دارد به جامعه خدمت کند و یا اگر کارمندی حق دارد که مزد دریافت کند، در مقابل تکلیف دارد به وظایفی که برایش مشخص شده عمل کند. حضرت علی(علیهالسلام) در وصف حق میفرماید: لا یجْری لِاَحَدٍ الاّ جَرَی عَلَیه وَ لا یجْری عَلَیهِ اِلاّ جَری لَه[۱۵].
کسی را بر دیگری حقی نیست، مگر اینکه او نیز بر این شخص حقوقی دارد و آن دیگری را بر این شخص حقی نیست، مگر این که این شخص هم حقی دارد. پس چه خوب است هر بار که میگوییم «این حق من است» توجه کنیم که این حق در مقابل چه وظیفهای به ما تعلق گرفته است و آیا به این وظیفه عمل کردهایم؟ آری تنها خداوند است که نسبت به انسانها حقوقی دارد؛ بدون آنکه هیچ تکلیفی برای او وجود داشته باشد، با این حال، واجباتی برای خودش قرار داده است. حضرت علی(علیهالسلام) در همان خطبه میفرماید: لَوْ کانَ لِاَحَدٍ اَنْ یجْری لَهُ وَ لا یجْری عَلَیهِ لَکانَ ذلِکَ خالِصاً لِلّه سُبْحانَهُ دوُنَ خَلْقِهِ[۱۶]. اگر برای کسی حقی باشد و متقابلاً دیگران بر او حق نداشته باشند، چنین حقی، اختصاص به خداوند سبحان دارد نه غیر او. نکته: ـ باید توجه داشت که تکلیف ـ به خلاف حق که اختیاری میباشد ـ الزامیاست. کسانی که تکلیف دارند حق صاحب حقِّ را محترم بشمارند، باید حتماً چنین کنند و از تکلیف گریز و گزیری ندارند.
جدول ۹- ۴ شاخصهای برازندگی مدل اندازه گیری عوامل محسوس……………………………………….. … …………… …………….۱۵۱
جدول ۱۰- ۴ نتایج آزمون KMO-Bartlett………………………………………………………………………………………………153
جدول ۱۱- ۴ کل واریانس تبیین شده عوامل مکنون قابلیت اطمینان…………………………………………………………….۱۵۴
جدول ۱۲- ۴ ماتریس بارهای عاملی پس از چرخش عاملهای قابلیت اطمینان………………………….. ….. ….. ………………….۱۵۶
جدول ۱۳- ۴ شاخصهای برازندگی مدل اندازه گیری قابلیت اطمینان……………………………………………………………۱۶۱
جدول ۱۴- ۴ نتایج آزمون KMO-Bartlett……………………………………………………. ….. ………………….. …………………162
جدول ۱۵- ۴ کل واریانس تبیین شده عوامل مکنون عملکرد کارکنان……………………………………………………………۱۶۳
جدول ۱۶- ۴ ماتریس بارهای عاملی پس از چرخش عاملهای سازه عملکرد کارکنان………………………………………۱۶۵
جدول ۱۷- ۴ شاخصهای برازندگی مدل اندازه گیری عملکرد کارکنان………………………………………………………….۱۷۰
جدول ۱۸- ۴ نتایج آزمون KMO-Bartlett………………………………………………………………………………………………171
جدول ۱۹- ۴ کل واریانس تبیین شده عوامل مکنون ارزش مشتری………………………………….. …… …. …………………………۱۷۲
جدول ۲۰- ۴ ماتریس بارهای عاملی پس از چرخش عاملهای ارزش مشتری…………………………………… …. ………………….۱۷۳
جدول ۲۱- ۴ شاخصهای برازندگی مدل اندازه گیری ارزش ادراک شده………………………………….. …… …….. ……………….۱۷۶
جدول ۲۲- ۴ نتایج آزمون KMO-Bartlett ………………………………………………………… …. …….. ………………………….177
جدول ۲۳- ۴ کل واریانس تبیین شده عوامل مکنون وفاداری ……………………………………….. …… …….. ………………………۱۷۸
جدول ۲۴- ۴ ماتریس بارهای عاملی پس از چرخش چرخش عامل وفاداری………………………. ……. ……. ………………………۱۸۰
جدول ۲۵- ۴ شاخص های برازندگی مدل اندازه گیری وفاداری………………………………………………………………………۱۸۳
جدول ۲۶- ۴ ضریب همبستگی اسپیرمن بین ابعاد کیفی خدمات با ارزش مشتری……………………………………………….۱۸۴
جدول ۲۷- ۴ محاسبات مربوط به ازمون فرضیه H1 تحقیق ……………………………………………………………………………….۱۸۵
جدول۲۸- ۴ ضریب همبستگی اسپیرمن بین ابعاد کیفی خدمات با رضایتمندی مشتری……………………………………….۱۸۶
۱۸۷……………………………………………………………………………..…..H2جدول ۲۹- ۴ محاسبات مربوط به آزمون فرضیه
۱۸۸٫٫٫٫٫……………………….………………………………………………………….. جدول ۳۰- ۴ یافتههای حاصل از آزمون فرضیههای تحقیق
شکل ۱-۱- مدل تحقیق……………………………………………………………………………………………………………………………. ۷
شکل ۱-۲- مدل بهبود کیفیت خدمات سازمانی …………………………………………………………………………………………..۳۶
شکل ۲- ۲ مدل وفاداری به بانک…………………………………………………………………………………………………………………. ۷۸
شکل ۳-۲- مدل وفاداری مشتری در بانک ……………………………………………………………………………………………………۷۹
شکل ۱- ۴ مدل مفهومی تحقیق……………………………………………………………………………………………………………………………..۱۳۴
قابلیت اتکا
ارزش مشتری
رضایتمندی مشتری
وفاداری مشتری
عملکرد کارکنان
شکل ۲- ۴ نمودار اسکری برای تعیین تعداد عوامل مکنون سازه عوامل محسوس ………………………………………….۱۴۷
شکل ۳- ۴ دستهبندی سنجه های عوامل محسوس بر حسب عوامل مکنون……………………………………………………۱۴۷
شکل ۴- ۴ مدل اندازه گیری عوامل محسوس……………………………………………………………………………………………….۱۵۰
شکل ۵- ۴ آماره t و سطح معنیداری………………………………………………………………………………………………………….۱۵۰
شکل ۶- ۴ نمودار اسکری برای تعیین تعداد عوامل مکنون سازه قابلیت اطمینان…………………………………………….۱۵۵
شکل ۷- ۴ دستهبندی سنجه های قابلیت اطمینان بر حسب عوامل مکنون…………………………………………………….۱۵۷
شکل ۸- ۴ مدل اندازه گیری قابلیت اطمینان……………………………………………………………………………………………….۱۵۹
شکل ۹- ۴ آماره t و سطح معنیداری…………………………………………………………………………………………………………..۱۵۹
شکل ۱۰- ۴ اصلاحات پیشنهادی………………………………………………………………………………………………………………. ۱۵۹
شکل ۱۱- ۴ ضرایب استاندارد مدل اصلاح شده……………………………………………………………………………………………۱۶۰
شکل ۱۲ - ۴ آماره t و سطح معنیداری در مدل اصلاح شده……………………………………………………………………….. ۱۶۰
شکل ۱۳- ۴ نمودار اسکری برای تعیین تعداد عوامل مکنون سازه عملکرد کارکنان………………………………………..۱۶۴
شکل ۱۴- ۴ دستهبندی سنجه عملکرد کارکنان بر حسب عوامل مکنون……………………………………………………….۱۶۷
شکل ۱۵- ۴ مدل اندازه گیری عملکرد کارکنان……………………………………………………………………………………………۱۶۸
شکل ۱۶- ۴ آماره t و سطح معنیداری ……………………………………………………………………………………………………….۱۶۹
شکل ۱۷- ۴ نمودار اسکری برای تعیین تعداد عوامل مکنون سازه ارزشادراک شده مشتری…………………………..۱۷۲