۳-۵-۵: زادِ سپرم
زادسپرم پسر گشن جم در قرن سوم هجری میزیسته است. وی از خاندانی روحانی بوده و پدرش گشن جم شاپوران با لقب پیشوای بهدینان یاد شده است. او برادر کوچک منوچهر است. زادسپرم در آغاز گزیدهها، با عنوان هیربد نیمروز و در نامههای منوچهر با عنوان هیربد یاد شده است. در سرخس (شمال شرقی خراسان بنزدیک مرو) دستور بود، سپس به فرمان موبدان موبد به دستوری سیرکان (سیرجان) منصوب میگردد. وی از راه نیشابور وشیراز و پس از ملاقات برادر به سمت جنوب و محل ماموریت خویش حرکت می کند. زادسپرم بواسطه اقامت در سرخس و تماس با دروندان صاحب عقایدی میشود که با ذوق محافظه کاران دین سازش نداشت. پس از ورود به سیرجان احکامی در مورد مسائل طهارت و برشنوم و مانند آن صادر میکند که به ذوق اهالی آن سرزمین زننده بود. صدای اعتراض مردم فورا بلند میشود و شکایت سختی راجع به آن اوامر و رفتار زادسپرم به موبدان موبد کرده میشود. اگر چه همه مطالب وندیداد نادرست نیست، اما در بیشتر موارد به نکاتی برمیخوریم که جز نام خرافات نامی بر آن ها نمیتوان نهاد. موبد زادسپرم بر ضد این خرافات برخاست، اما مورد خشم دیگر موبدان و به ویژه برادرش منوچهر قرار گرفت[۲۵۲].
منوچهر به محض وصول شکایات اهالی، مجلسی از موبدان در شیراز تشکیل داد و نامهای سخت به زادسپرم نوشت و او را از رفتار ناشایسته خود و نشر اوامر خلاف دین توبیخ نمود و به القای آن اندرز داد و توسط یکی از شاگردان امین خویش بنام یزدان پناه برای او فرستاد. آن نامه اکنون در دست نیست. از قرار معلوم یزدان پناه در ماموریت خویش توفیق نیافت. بنابراین منوچهر چهار ماه بعدتر نامه دیگری به کلیه بهدینان ایران نوشت و آنها را به پیروی قوانین مرسوم وقت تاکید و اندرز داد و احکام صادره از طرف زادسپرم را از نفوذ دروندان قلمداد نمود و آن نامه مورخه سال ۲۵۰ یزدگردیست. بنظر میرسد که زادسپرم خواهی نخواهی تسلیم اوامر موبدان موبد برادر خویش گشته و به مقام دستوری سیرجان باقی میماند [۲۵۳].
کتاب گزیدههای زادسپرم تالیف زادسپرم است که در آن از آفرینش، تاریخ دین، ترکیب آدمی از جان و روان و حوادث پایان جهان سخن میگوید. زادسپرم رساله دیگری تحت عنوان خلاصه ای درباره انواع تخمهها تالیف کرده که امروز در دست نیست.[۲۵۴] نیز ورزیدگیهای زاداسپرم (=گزیدههای زاداسپرم) نامهای است به زبان پهلوی که به برادرش منوچهر مینوشته است.[۲۵۵]
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۳-۵-۶: مردان فرخ پسر اورمزد
مردان فرخ پسر اورمزد احتمالا در اواخر قرن سوم هجری میزیسته است. در زمان وی ادیان و فرقههای گوناگونی پیدا شده بودند.[۲۵۶] وی مشتاقانه برای کشف حقیقت به سرزمینها و دریاها و نواحی گوناگونی سفر کرده و سرانجام حاصل دریافتهای خود را با نیت روشن کردن اذهان همگان در کتابی فراهم آورد و آنرا شکند کمانیک ویچار[۲۵۷]-گزارش گمان شکن نام نهاد. در این کتاب آمده که اصل خوبی از بدی جداست. وی به تفحص در پنج مذهب عمده که با آنها آشنایی داشت پرداخته بود. (دین خودش-یهودیت- مسیحیت-مانویت-اسلام) به علاوه مواضع سوفسطاییان و دهریان را نیز از نظر دور نداشته بود و نتیجه گرفته که کیش نیاکان او از حقیقت اشباع است. به این علت اصلی که درآن کیش وجود خدایی تعلیم داده میشود که نیکی محض بود زیرا همه بدی ها به مبدا دیگری منسوب بود. تحلیل او از کیش زرتشت متضمن تصدیق باور اصولی هفتگانه و هفت آفرینش بود. اما هیچگونه اشاره ای به اساطیر باستانی و افسانه هایی که در بخش هایی از اوستا و زند آمده و یا داستانهای حیرت انگیزی که از طریق زند خبر آن رسیده و ارثیه مکاتب باستانی متکی بر دانش شفاهی است، نمیکند. آشکار است که اینگونه مطالب برای کیش زرتشتی در آن روزگار نامربوط و نامناسب بوده و به تحقیق برای اکثریت قریب به اتفاق زرتشتیان آن عصر از بیخ و بن نامفهوم مینمود.[۲۵۸]
۳-۵-۷: امید اشوهیشتان
امید اشوهیشت از خانواده دانشمند و روحانی زرتشتی است که در قرن چهارم شهرت زیاد یافت. در متون ادبی پهلوی زروان داد، منوچهر، زاداسپرم، فرنبغ و امید به عنوان شخصیت های برجسته ادبی و پیشوایان دینی نام برده شده اند و لقب آنها pesopay-i den (رهبر دینی) است.[۲۵۹] کتاب وی موسوم به روایت امید اشوهیستان است.
این اثر مربوط به قرن چهارم هجری و مجموعه ای از قوانین دینی اجتماعی و مدنی مربوط به زرتشتیان است که بصورت پرسش و پاسخ تدوین یافته و نمایانگر اعتقادات فقه اصول و عرفهای دین زرتشتی است. این قوانین که از امید اشوهیشت از موبدان مهم این دوران روایت شده برای ایجاد نظم و هماهنگی در جامعه زرتشتی آن زمان تدوین شده است. در عین حال اعتقاد بر این بوده است که اجرای این قوانین رستگاری روح را در دنیای دیگر نیز تضمین می کند[۲۶۰] هر چند همه روایات به مسائل فقهی دین زرتشتی و اصول متداول آن در دوران ساسانی ایران میپردازند، روایت امید از چندین نظر تفاوت عمده با آن ها دارد. گویی امید موبد موبدان فارس و کرمان بیشتر به وعظ بیتکلف و به صراحت شناساندن مسائل فقهی و اصول دینی توجه خاص و عاجل داشته تا به رعایت صناعت بدیع و توضیحات عالمانه و تاملات در علوم الهی.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
روایت امید در حدود قرن ده میلادی تدوین یافته و آن دورانی بود که دین زرتشتی به علت تغییر مذهب پیروانش به سایر ادیان، علی الخصوص اسلام، چه از روی اجبار و چه دلخواه، سخت رو به افول مینمود. به این جهت روایت امید هم در سبک و هم در فحوی ضرورت تقویت و گسترش قوانین و تکالیف دین زرتشتی و آداب و رسوم آن را در برابر هجوم فرهنگی-دینی اسلام اعلام و هشدار میدهد[۲۶۱].
۳-۵-۸: مهدی فروح بن شخسان
وی یکی از موبدان ایرانی است که در صدر اسلام مسلمان شد و به مهدی ملقب شد. از اسم ایرانی او اطلاعی در دست نیست. وی پس از واقعه کربلا در زمان سلطنت یزید بن معاویه یک نامه پهلوی[۲۶۲] به اسپهبدی نوشته و حقایق تلخی را ذکر و خود را برادر دستور دینیار بهزاد معروف به سلمان فارسی قلمداد و از بدگویی ها و نفرین ایرانیان نسبت به او دفاع میکند. مهدی فروح بن شخسان با نامه خویش سه عهد نامه به خدمت اسپهبد میفرستد تا در گنجور آتشکده حفظ نمایند که شاید موقعی بکار آید.[۲۶۳] نامه پهلوی وی توسط موبد برزین رام پسر خور زاد پسر بهرام پسر اسفندیار به فرمان اسپهبد تبرستان به زبان محلی که مخلوطی است به لغات دری ترجمه نمود[۲۶۴].
فصل چهارم:
روحانیّت زردشتی و رویارویی با بدعتگذاران
اگر به این امر توجه کنیم که تا چه مدتی، لااقل در نقاط معدودی از ایران، دین اسلام و زردتشت در پهلوی یکدیگر میزیستند و تا چه حدّ اسلام پارهای از عقاید مجوسیان را پذیرفته و یا لااقل با آنها مدارا نموده است، و همچنین اگر علاوه بر آن به این مطلب بیاندیشیم که حس ملی روز افزون تا چه اندازه همه را به رعایت سنّت و عادات قدیمی ایران ناگزیر میساخت و چگونه بسیاری از مردم- به خصوص دانشمندان (مثلاً ابنراوندی)- مکرراً عقیدهی خود را تغییر میدادهاند، دیگر نمیتواند جای تعجب باشد که در جنب این همزیستی نیز فرقههایی مختلط و ممزوج، از دین جدید و قدیم یعنی از اسلام و دین زرتشت به ظهور پیوسته که مورد قبول عامه واقع نگشته است. جنبشهای اصلاحی روحانیت زردشتی در قرن هفتم و هشتم میلادی (اول و دوم هجری)، خود باعث به وجود آمدن اشکالاتی گردید[۲۶۵].
۴-۱: فرقه مزدک
۴-۱-۱: سر آغاز مزدکی
کیش مزدکی نهضتی زرتشتی – گنوسی [۲۶۶] بود که در عهد قباد (کواد ۵۳۱-۴۸۸م) بالیدن گرفت و سبب یک رشته انقلابات و تحولات اجتماعی در ایران گشت و هرچند سر انجام به سختی سرکوب شد ، اما تاثیرات کوتاه مدت و دراز مدتی از خود برجای گذاشت . حتی می توان باور داشت که یکی از علل سقوط دولت ساسانی همین تاثیرات انقلاب مزدکی در ایران بود[۲۶۷].
مزدک بامدادان بر حسب روایت طبری در محلی به نام مذار که گویا در ساحل شرقی دجله ولادت یافته است. این سرزمین از قدیم محل سکونت فرقه های جالب بوده و هنوز از فرقه های گنوسی صبی در آنجا کسانی هستند[۲۶۸].
خوارزمی چنین می نویسد: « مزدک مردی بود که در زمان پادشاهی قباد ظهور کرد. او موبدان موبد بود، یعنی قاضی القضاه پیروان آیین مغان. زن و خواسته را بین مردمان مشترک می دانست و کتابی آورد به نام زند ( تفسیر) که در آن اوستا کتاب مذهبی مغان را که زرتشت را پیامبر خود میدانند، تفسیر کرده بود. پیروان این مزدک نام این کتاب را بر خود نهادند و خود را زندیک نامیدند این لفظ را بعد ها معرب نموده زندیق نوشتند و به زنادقه جمع بستند»[۲۶۹].
مردمان پست با پیروی از این آیین زیاده روی ها کردند، خواسته ی سایرین را متصرف شدند، زنان را ربودند و بسا سیاه کاریها نمودند. قباد از تجاوزات چشم می پوشید چه هم مزدک را گرامی میداشت و هم وی را آن توان نبودکه از بدکاران جلوگیری کند[۲۷۰].
عالمان و موبدان به وی گفتند که این مذهب خطاست و باید مذهب مزدک قبول نکنی و دست از وی باز بداری. قباد مزدک را همی یاری کرد. تا اینکه مردم به ستوه آمدند و تاج از سر وی برگرفتند وی را به زندان انداختند[۲۷۱] . خواهر قباد با وعده هم خوابگی به زندانبان قباد را نجات داد. قباد به ناحیه ابرشهر واقع در خراسان ، گریخت و پس از چندی بازگشت.[۲۷۲]
در اواخر پادشاهی قباد مزدکیان نقشه ای کشیده بودند تا فرزند قباد را به پادشاهی برسانند. قباد از هدف آنها آگاه شد و دیدگاهش در مورد مزدکیان تغییر یافت و دستور مناظره داد. در این مناظره که بین موبدان و مزدک برقرار شد مزدک شکست خورد و قباد رفته رفته از وی دوری جست.
پس از قباد در زمان سلطنت انوشیروان بر مزدکیان سخت گرفتند، چرا که انوشیروان به شدت تحت تاثیر موبدان بود. انوشیروان دستور داد تا مزدک را به دار آویختند و آنگاه همه پیروان اورا از حدود جازر تا نهروان و مدائن در یکروز کشتند که بصد هزار بالغ شد و همه را به دار کشیدند[۲۷۳] زیرا چنین می اندیشیدند که مزدک را کشتن آسان است اکنون تبع او بسیار شده اند ، چون او را بکشیم مزدکیان بگریزند و در جهان پراکنند و مردم را دعوت کنند و ما را و مملکت ما را کار دهند[۲۷۴]. نهضت مزدک در سال ۵۲۴ م سرکوب شد.
۴-۱-۲: اساس تعالیم مزدک
برای استخراج عقاید مزدکیان متاسفانه کتاب و یا هر گونه نوشته ای از ایشان در دسترس نیست و
احتمالا بدان سبب است که توده دین را عمدتا دهقانان ساده روستاها تشکیل می دادند و فرهیختگان اندکی در میان آنها وجود داشته است[۲۷۵] ، به همین دلیل ناچار باید از منابعی استفاده کرد که مغرضانه بودن آنها بسیار محتمل است.
برای پژوهش در آیین مزدکی از همه مهمتر آثار برخی از نویسندگان ملل و نحل بخصوص شهرستانی(۵۴۸-۴۹۶)است که ماخذ اطلاعاتش ابوعیسی وراق (متوفی ۲۴۸هـ) یک دانشمند مانوی و یا زرتشتی صاحب اطلاع بوده است که اسلام پذیرفته و ظاهرا به بعضی آثار اصل مزدکیان دسترسی داشته است[۲۷۶].
بنا به گفته شهرستانی مزدک به دو اصل روشنی و تاریکی باور داشته است که افعال اصل نور، با قصد و اختیار است و افعال اصل ظلمت، بصورت اتفاقی رخ می دهد. اصل نور دانای صاحب حس و اصل تاریکی، جاهل نابینا است. مدبر الخیر و مدبر الشر از اختلاط سه عنصر، آب و زمین و آتش حاصل می آید. و از وی ( مزدک) مروی است که « معبود» او بر کرسی نشسته و در عالم اعلی بر آن هیئت که پادشاهی بر تخت ملک نشسته در عالم اسفل ، و در محضر او چهار قوت حاضر است : قوت تمییز، حفظ ، فهم، سرور، چنانکه کار پادشاه را مدار بر چهار کس است: موبد موبدان، هیربد اکبر، اسپهبد و رامشگر. و گوید که پادشاه عالم اعلی تدبیر به حروف کند که مجوع آن اسم اعظم است و کسی که چیزی از این حروف بر وی ظاهر و روشن شود ، بر او سر اکبر گشاده و ظاهر گردد و هر که محروم ماند ازین در جهل و فراموشی و غم بماند[۲۷۷].
در منابع اسلامی عموما به تعالیم اجتماعی وی پرداخته شده است تا فلسفه مذهبی او. در گزارش ثعالبی آمده است« مزدک می گفت که خدا روزی (ارتزاق) در جهان نهاد تا مردم میان خود به مساوات بخش کنند چنانکه هیچ کس بر دیگری فزونی نباشد، ولی مردم بر هم ستم کردند و برتری جستند ، زورمندان ناتوانان را شکستند و روزی و مال را همه بر خود گرفتند. فرض است که از دولتمردان بگیرند و بینوایان را دهند تا همه در مال یکسان شوند.هر کس را که فزونی در خواسته یا زن یا متاع است حق او بدانها بیشتر از دیگری نیست»[۲۷۸].
بعقیده وزندونک اساس تعالیم مزدک در روایت فردوسی منعکس است که وظیفه غلبه بر پنج دیو را مورد تاکید قرار داده است.
بپیچاند از راستی پنج چیز که دانا بر این پنج نفزود نیز
کجا رشک وکین است وخشم ونیاز به پنجم که گردد بر او چیره آز
تو گر چیره باشی بر این پنج دیو پدید آیدت راه گیهان خدیو
از این پنج ما را زن و خواستست که دین بهی در جهان کاستست
زن و خواسته باید اندر میان چو دین بهی را نخواهی زیان
چیرگی بر این پنج دیو از طریق القای مالکیت شخصی و اشتراکی زنان میسر است. اجتناب از کشتن موجودات زنده وخونریزی ، نمایشگر تمایلات صلح جویانه در مکتب مزدک است[۲۷۹].
قوانین مزدک بعضی با آیین زرتشت موافق بود و برخی جنبه بدعت داشت و ناقص بود. بعضی نیز گمان کرده اند که مزدک دین ابراهیم خلیل را اساس قرار داد، همانطور که زرتشت چنین کرد. مزدک نزدیکی با محارم را حلال کرد و منکرات را تجویز نمود و در اموال و املاک و زنان و بردگان هر چیز مردمان را شریک و مساوی دانست . مزدک کشتن حیوان و خوردن گوشت را حرام کرد[۲۸۰].
یار شاطر معتقد است که مزدک راجع به زنان، به احتمال قوی اختلاف طبقات را منکر بود و با زناشویی زنان با مردانی از طبقات دیگر موافق بود. محتملا تعدد زنان و رسم به پا داشتن حرم را ناروا می شمرد و زنان مکرر را گذاشت تا به همسری مردان بی زن در آیند و میتوان فرض کرد که در مقررات ازدواج تسهیلاتی ایجاد نمود[۲۸۱] اما در مورد تهمت مانوی بودن که در آن زمان نمونه بددینی کامل بوده است بدگویانشان در ایران میباید بدیشان زده باشند. کیش مزدکی از آنجا که آیینی عرفانی است با مانویت پیوندی آشکار دارد که می باید کار بدگویان را ساده کرده باشد. به علاوه کیش مزدکی از حیث نوع ثنویت و حکمت اخلاقی و پرهیز از خونریزی به مانویت نزدیک تر است تا به کیش زرتشتی[۲۸۲].
در جامعه مانوی گزیدگان میبایست بیش از غذای یک روز و جامه یکسال چیزی نداشته باشند از آنجا که مزدکیان نیز به چنین زهدی تمایل داشته اند می توان حدس زد که مزدکیه قواعدی شبیه مانویان داشته اند. ولی پیشوایان مزدکیه دریافتند که مردم عادی نمیتوانند از چنگال شهوت و هوس مادی نجات یابند مگر آنکه بتوانند بآنها بدون مانع برسند، پس این فکر را مبنای خود قرار دادند، لذا وسیله دست دشمنان افتاد که آن طایفه را عموما متهم به اباحه و ترویج فحشا کردند در صورتیکه این کارها در اصل آیین شان نبود و و مباینت تام با زهد دارد[۲۸۳].
گفتنی است که کیش زردشتی زندگی را مطلوب می شمارد و با زهدی که در مذاهبی مانند مانوی و یا مزدکی هست مخالفت است لذا مزدکی اگر چه در بعضی تعالیم مانند زرتشتی است، اما بدلیل زهد ورزی درآن از منظر موبدان، نوعی بدعت محسوب می گردد.
۴-۱-۳: زرتشت-بوندوس- مزدک
منابع اسلامی بنیانگذار آیین مزدکی را زرتشت نامی می گویند که موبد شهر فسا بوده است. بنابر این منابع او که زرتشت خرگان نامیده میشد، بنیانگذار آیینی بوده که در آغاز محتملا زرتشتگان خوانده میشد. زمان زیست این زرتشت چندان مشخص نیست. منابع بیزانسی از بوندوس نامی در روم یاد می کنند که این آیین را تبلیغ می کرده است و گویند که او در اصل مانوی بوده است ولی مذهبی نو آورده است. او سپس از روم به ایران رفت و آیین خود را به نام درست دینان تبلیغ کرد و قباد به آیین وی گروید و درست دین شد. بنابر این دو روایت ممکن است باور کنیم که چنین آیینی پیش از مزدک وجود داشته است و سپس بر اثر اوضاع نابه سامان ایران در عصر فیروز و قباد و در پی فعالیت های مزدک ، آیین مزبور پیروان وسیعی در عصر قباد یافت و به نام مزدک خوانده شد و صورت دینی مستقل یافت. ابن ندیم از مزدک القدیم و مزدک الآخر یاد می کند . به گفته او مزدک قدیم بنیانگذار خرمیه باستان یا مزدکیان بود که شاخه ای از آیین زردشتی است. او می گوید مزدک القدیم طرفدار لذت بردن از زندگی و برابری و برادری در دارایی و زن بوده است. او معتقد به عمل خیر و مخالف خون ریختن و آزار دیگران بوده است. مزدک الآخر همان است که در عصر قباد ظاهر می شود و به دست انوشیروان کشته می شود[۲۸۴].
مورخان زمان حیات مزدک یا دوره های نزدیک به وی در کتابهایشان یادی از مزدک نکرده اند بلکه ایشان به بوندوس –آموزگاری اباحه گر که مدت ها پیش از کواذ و مزدک می زیسته است- اشاره نموده اند. در متون زرتشتی از مزدک به عنوان بددین نام برده شده است[۲۸۵].
۴-۱-۴: آیا مزدک موبد بود؟
وزندونک معتقد است که مزدک بنابر چندین خبر معتبر ، باید ظاهرا موبد بوده باشد که در واقع عقاید زرتشت خرگان را اشاعه می داده است[۲۸۶]. وی همچنین معتقد است که تعالیم صلح آمیز مزدک به منظور اصلاح صورت موجود زرتشتی بوده است[۲۸۷]. طبری نیز او را مصلح آیین زردشتی می داند و می گوید:مزدک هیچ شریعتی نو ننهاد مگر همان شریعت مغی و آتش پرستیدن[۲۸۸].
مسعودی از وی به عنوان اولین کسی یاد می کند که در شریعت زرتشتی تاویل ایجاد نمود وی می گوید : مزدک موبد که ابستا کتاب زردشت را تاویل می کرد و برای آن باطنی بخلاف ظاهر مینهاد. وی اولین کسی است که در شریعت زردشت بتاویل وباطن پرداخت و از ظاهر بگشت و مزدکیان بدو انتساب دارند[۲۸۹]. به نظر می رسد در این گزارش مسعودی تلویحا از موبد بودن مزدک یاد شده است. چرا که اولا مزدک نسبت به تعالیم زردشتی دغدغه داشته و از آن با خبر بوده است و ثانیا این توانایی تاویل را در خود می دیده است و این هر دو تنها از موبدان یک دین بر می آید.
مزدک خود بر این عقیده بود که خلق معنای زند اوستا را فراموش کرده اند و به همین دلیل اوستا را تاویل کرده و برای آن باطنی بر خلاف ظاهر قائل شد و نیز بیان داشت خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را باهم قسمت کنند[۲۹۰]. به هر روی بنا برگزارش بیشتر منابع، مزدک کیش خود را تعبیر راستین اوستا می دانست. مسعودی در التنبیه و الاشراف می گوید که «مزدک کتاب زردشت یعنی اوستا را تاویل می کرد و نخستین کسی بود که به “تاویل” و” باطن” اعتقاد داشت»[۲۹۱]. از آنجا که تاویل ویا تفسیرکتاب مقدس هر دین توسط روحانیان یا دانش آموختگان ویژه صورت می پذیرد میتوان مزدک را نیز در زمره موبدان زرتشتی بحساب آورد.
ولی اوتاکر کلیما می گوید امکان این که مزدک موبد باشد بسیار کم است؛ زیرا در این صورت او در دیوان عالی روحانیان به عنوان ملحد محاکمه می شد و در این حال شاه نمی توانست این جرات را بخود بدهد که از او حمایت کند. عدهای معتقدند آنچه مزدک اشاعه میداده است تفسیر تازه ای از کتاب اوستا بوده است ولی این مطلب سوء تفاهمی بیش نیست. پیروانش او را منحصرا پیغمبر خود میدانستند و در نظر آنان مزدک پایه گذار این جنبش و مبشر دوره جدید بهتری بوده است. زرتشتیان او را آدم ملحد و ستیزه جویی می دانستند. نویسندگان مسلمان بعدی مکتب مزدک را وزنه ی متقابلی در برابر دین رسمی کشور تلقی میکردند. گهگاه مزدک را صاحب همان مرتبه و مقامی میدانستند که رهبر زرتشتیان دارا بود. از آنجا که در همه جنبش ها انگیزه های مذهبی وجود داشته است به همین سبب مزدک را یک متفکر دینی نیز دانسته اند بعد ها این نظریه بوجود آمد که مزدک به بطن یعنی مفهوم رمزی نهفته در متون مقدس پی برده است ولی این ادعا قابل اثبات نیست[۲۹۲].
۴-۱-۵: مزدکیان پس از اسلام
بر اثر فشار انوشیروان، پادشاه ساسانی، مزدکیان تا اواخر ساسانیان متواری بودند و با طلوع دین اسلام از شدت این فشار ها کاسته شد، لذا مزدکیان فرصتی برای بازیابی خود بدست آوردند. اگر چه منابع در مورد فعالیت مزدکیان در صد ساله نخست پس از فرپاشی ساسانیان ساکتاند؛ ولی به کرات عقاید غلات شیعه به مزدکیان منتسب شده است.
نوبختی در فرق الشیعه درباره غلات آورده است: اینان دسته های گزافه گویانند که خود را به شیعه بسته اند و نام آن فرقه را بر خویش نهاده اند و آنان از خرمدینان[۲۹۳] و “مزدکیان” و زندیقان و دهریان سر چشمه گرفته اند و همه ایشان خداوندی خدا را باور ندارند و جای او را در کالبد آدمیان می دانند و گویند تن جایگاه خدا است و خداوند والا روان و پرتویی است که در تن های آدمیزادگان در آید و در آنها جای بجای شود[۲۹۴]. از توجه به همانندی اعتقادات غلات شیعه و خرمیان (نومزدکیان) از یک سو و یکی شمردن صریح ایشان در منابع اسلامی از سوی دیگر طبعا این نتیجه حاصل می شود که مزدکیان که اکنون تظاهر به مسلمانی می کردند؛ بنیانگذاران اصلی گروه هایی بودند که به نام غلات شهرت یافته اند و عقاید غلات از ایشان الهام گرفته شده است و از طریق غلات بود که مزدکیان بار دیگر محملی برای بیان اعتقادات انقلابی و اعتقادات باطنی پیدا کردند.[۲۹۵]
به هر روی پس از فتح عرب تا اواخر دور امویان آسایش و فراغتی برای مزدکیان حاصل گردید و درین مدت مبلغان به نشر عقاید خود پرداختند و در اغلب نواحی ایران از این قوم کسانی بودند که مولفان اسلامی همچنین ایشان را به نام های مختلف مزدکیان و خرمدینان و محمره و یا سرخ علمان و نام های دیگر خوانده اند[۲۹۶].
در اواخر امویان و هنگامه جنب و جوش ابومسلم برای قیام، مزدکیان گرد وی جمع آمدند و ابومسلم را نه تنها رهبر سیاسی خود بلکه پیشوای دینی نیز می پنداشتند. اما پس از قتل ابومسلم بدست منصور خلیفه، این گروه بی سرپرست ماندند و موجبات قیام هایی سیاسی-مذهبی شکل گرفت. از آن جمله جنبش غلات، سنباد و المقنع را می توان نام برد.
نخستین کانون های دعوت باطنی در ایران و در همان جاهایی است که طبق منابع اسلامی مراکز مزدکیان بوده است. اگر گواهی منابع موجود را بر همانندی آیین باطنیان نخستین با آیین خرمدینان و غلات شیعه بیفزاییم، شک نمی ماند که مزدکیان الهام بخش بسیاری از اصول باطنی شدند و نیز می کوشیدند تا از طریق جنبش باطنی نظریه های خود را پیش برند. بنابراین بجاست که برای پی بردن بیشتر به اعتقادات مزدکیان به تعالیم باطنیان رجوع کنیم[۲۹۷].
۴-۲: غلات
شهرستانی هنگامی که عقاید فرقه هاشمیه منتسب به ابوهاشم بن الحنفیه را شرح می دهد اشاره می کند که از آنها مزدکیه و خرمیه در عراق پیدا شدند. برخی از عقاید فرقه هاشمیه را چنین شرح می دهد: دادن اسرار و علوم محمد بن حنفیه به هاشم، اعتقاد داشتن بعضی افراد این فرقه به تناسخ، دعوی الوهیت و نبوت ، گرایش به تاویل گرایی و … در این بخش شهرستانی بین عقاید مشابه غلو با مزدکیان نسبت برقرار می کند.[۲۹۸]
واژه غلو در لغت به معنای فراتر رفتن از اندازه و تجاوز از حد و حدود در کاری است. اما در کاربرد اصطلاحی این واژه شهرستانی اینگونه تعریف می کند: غالیه طایفه ای از اهل شقاوت و حرمان از رحمت که در حق ائمه خود به حدی غلو کردند که آنها را از دایره مخلوقیت بیرون برده و بسرا پرده الهیت رسانیدند[۲۹۹] .غلو اختصاص به شیعیان ندارد ودر میان اهل سنت و حتی ادیان پیش از اسلام نیز اشکال مختلف آن به چشم می خورد. غلات اعتقاد به تناسخ داشته و از همه مهمتر اباحه گر بوده اند. در همه فرقههای غلات نمونه هایی از اباحه گری وجود دارد[۳۰۰].
شهرستانی غالیان شیعه را چهار فرقه میداند: اهل تشبیه، اهل بداء، قائلان برجعت، و قائلان به تناسخ. وایشان را لقبهاست و در هر شهری لقبی دارند، در اصفهان ایشان را خرمیه و کوذیه گویند. و در ری مزدکیه و سنبادیه گویند و در آذربایجان دقولیه ، و در موضعی محمره و در ماوراءالنهر مبیضه نامند[۳۰۱]. همانطور که مشاهده می شود شهرستانی از خرمیه و مزدکیه به عنوان نامهای دیگر غلات شیعه نام میبرد. از این فقره گزارش شهرستانی میتوان حدس زد که، یکسانی عمل و باور غالیان و مزدکیان و خرمدینان سبب شده تا در نظر مولفان فرق اسلامی این ها همه شعبههایی از هم باشند. بدین روی روح باورهای مزدکی به کلی از بین نرفته بود و در کالبد فرقه های دوران اسلامی میزیسته است، و بن مایه های کهن خود را تزریق در رگ های جهان اسلام می کرده است.
اصول اعتقادی غلات را که وجه مشترک تمام فرق این جریان میباشد در موارد زیر میتوان خلاصه نمود: ۱) الوهیت رهبر و یا امام یا اعتقاد به حلول جوهر نورانی الهی در امام یا رهبر ۲) بداء ۳) تشبیه ۴) رجعت ۵) تناسخ[۳۰۲].
۴-۳: سنباد
شخص زردشتی بود که هرگز اسلام نیاورد، ولی یکی از پیروان مورد اعتماد ابومسلم به شمار میرفت. سنباد در فعالیت های تبلیغاتی خود علیه عباسیان به مزدکیان ساکن کوهستان، زردشتیان، مشبهان و رافضیان که در انتظار ظهور حضرت مهدی بودند روی آورد. برای ساکنان عراق عجم و خراسان چنین موعظه می کرد :« ابومسلم را نکشته اند، و لکن قصد منصور به قتل او و او نام مهین خدای تعالی بخواند کبوتری گشت سپید و بپرید و اکنون در حصاری است از مس کرده و با مهدی و مزدک نشسته است. و هر سه بیرون می آیند و مقدم ابومسلم بود و مزدک وزیرش و نامه به من آمده است». و نیز وی برای جذب زرتشتیان می گفت که پایان تسلط اعراب بر ایران به پایان رسیده است و تا کعبه را ویران نکنم و آفتاب را مانند گذشته قبله نسازم به جنگ پایان نخواهم داد[۳۰۳].
پس از کشته شدن ابومسلم سنباد به ری رفت و والی آنجا را کشت و بالاخره خود وی در سال ۷۵۵م توسط جمهور عجلی در ماد کشته شد.
سنباد که قبلا زرتشتی بود به پیوست و دنباله روی نهضت ابومسلم قیام نمود و عدهای از پیروان ابومسلم نیز به وی پیوستند. در نهایت کوششهای سنباد، که به پیروی از کیش مزدک معروف بود (۱۳۷ هجری) در هم شکست. متعاقب شکست وی اقدامات شخص تقریباً گمنامی به اسم اسحاق که قبل از هر چیز در بین ترکان ماوراءالنهر جنبش مذهبی به وجود آورده بود عقیم ماند[۳۰۴].
۴-۴: خرمدینان
در روزگار اسلام مقارن عهد خلیفه عباسی ، مهدی (۱۵۸-۱۶۹) ، خرم دینان سر بر آوردند و مانند سایر فرقه ها سعی کردند خون ابومسلم را بهانه خویش نمایند. باطنیان گرگان (سرخ علمان) با خرم دینان دست یکی کردند و گفتند ابومسلم زنده است و پسر ابومسلم ابوالعزا را رهبر خود کردند. از مردم ری و همدان و اصفهان نیز گروهی به ایشان پیوستند. به هر روی قیام آنان سرکوب شد.[۳۰۵] جاویدان بن شهرک و بابک خرم دین در دوران اسلامی در آذر بایجان این آیین را تازه کردند.